بازدید 38146

استانداری که با گرفتن حکمش گریه کرد و گفت: می‌ترسم...!

علی تا سال ۱۳۵۲ عضو انجمن حجتیه ـ ‌که در آن زمان یکی از انجمن‌های مذهبی به شمار می‌رفت ـ بود. او در همه جلسات آن که آقای حلبی، رهبر این انجمن در آن شرکت داشت، حضور می‌یافت؛ اما در سال ۱۳۵۲ قضیه‌ای پیش آمد که او از این انجمن کناره‌گیری کرد.
کد خبر: ۳۳۱۲۹۸
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۸ 12 July 2013
استانداری که با گرفتن حکمش گریه کرد و گفت: می‌ترسم...!مهندس شهید علی اخوین انصاری، استاندار گیلان در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی از شهدایی است که به رغم عظمت روح و خدمات کم‌نظیر و نقش فراوانش در تثبیت جمهوری اسلامی، هنوز گمنام ‌است.

به گزارش ‌«تابناک»، شهید انصاری از سویی دانشجویی تلاشگر ‌در عرصه‌های علمی و از سوی دیگر مبارزی خستگی ناپذیر در راه نهضت ایران اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در درون و بیرون از کشور بود که پس از فجر انقلاب، لحظه‌ای دست از کار و تلاش و پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی برنداشت تا لحظه شهادت.

او در ‌مدت کوتاهی که استانداری گیلان بود، همه ‌تلاش خود را برای ایجاد امنیت و نیز بسط عدالت اجتماعی به کار برد. او همچون مالک اشتر در عین شجاعت و دلاوری در مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، نگران مسئولیتی بود که بر عهده‌اش گذارده شده بود.

بی‌‌گمان یادآوری گوشه‌هایی از زندگی او به ویژه در دوران استانداری‌اش در گیلان می‌تواند سرمشقی باشد برای آنان که قصد پوشیدن لباس صدارت را دارند.
 
دانشجویی که به حسینیه ارشاد می‌رفت

‌روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، علی در حالی که در خدمت سربازی بود، به دستور مقامات مافوق برای مقابله با انقلابیون به خیابان‌ها رفت، ولی از آنجا که همگی آن گروهی که با او بودند، انقلابی بودند به هیچ وجه به مردم حمله نکردند، بلکه تنها با ضربه قنداق به کرکره‌های فلزی مغازه‌ها، صداهای وحشتناکی ایجاد‌ و مردم را از آنجا دور کردند تا مبادا با نیروهای گارد شاهنشاهی درگیر شوند و در این میان مردم آسیب ببینند.

در دوران سربازی‌اش چندین بار گزارش تبلیغ اسلام در بین سربازان از جمله تشویق به نماز خواندن توسط علی، تهیه و به مقامات امنیتی ارتش داده شد تا آن که چند روز پس از حادثه ۱۵ خرداد، علی که به همراه گروهی از سربازان و یکی از فرماندهان از خیابان رد می‌شد، در برابر توهین فرمانده به فردی سیگار فروش و شلیک به او و به قتل رسیدنش تاب نیاورد و به فرمانده پرخاش کرد؛ با هم درگیر شدند و به این دلیل او را از ارتش بیرون کردند. او پس از اخراج و گذراندن دوره تربیت معلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در این دوره با اینکه دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه تهران بود، با حسینیه ارشاد و برنامه‌های آن، از جمله سخنرانی‌های دکتر علی شریعتی و شهید مرتضی مطهری و آیت‌الله طالقانی آشنا شد و بر اثر همین حضور فعال در این مجالس، چندین بار از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفت و منزلش تفتیش شد.

خروج از انجمن حجتیه

علی تا سال ۱۳۵۲ عضو انجمن حجتیه ـ ‌که در آن زمان یکی از انجمن‌های مذهبی به ش شمار می‌رفت ـ بود. او در همه جلسات آن که آقای حلبی، رهبر این انجمن در آن شرکت داشت، حضور می‌یافت؛ اما در سال ۱۳۵۲ قضیه‌ای پیش آمد که او از این انجمن کناره‌گیری کرد.

خودش تعریف می‌کرد: در آن روز، حضرت امام خمینی پیامی علیه جنایات و خیانت‌های رژیم خطاب به محمدرضا شاه پهلوی صادر کرده بود که به مذاق انجمن حجتیه ـ که با ساواک همکاری داشت ـ خوش نیامد و در یک نشست آقای حلبی، رهبر انجمن حجتیه گفت: باز هم این آقای خمینی پیامی داد و می‌خواهد جان مردم را به خطر بیندازد و باعث زحمت ما در کشور شود.

من به او گفتم: شما اگر تاکنون استاد من بوده‌ای، آیت‌الله خمینی مرجع من است و من اجازه نمی‌دهم که حرف‌هایش را به گونه‌ای دیگر تفسیر کنید. اگر ایشان بگوید بمیر، من می‌میرم، چون عشق او در قلب من است. آقای حلبی گفت: آفرین! خوشم آمد. سپس رو به افرادی که در آنجا بودند کرد و گفت: اگر من هم در کنارم یکی از این افراد داشته باشم، از همه شما بیشتر می‌پسندم.

من بلافاصله از آنجا بیرون آمدم و دیگر به سراغ انجمن حجتیه نرفتم. وقتی آنها موضع من را در قبال امام خمینی دیدند، دیگر من را از هر گونه فعالیت فرهنگی و دینی از جمله سخنرانی در محافل و مجامع باز‌داشتند و به نیروهای اسلامی که با آنها ارتباط داشتند، هشدار دادند‌ من با انجمن مشکل دارم و از من در مراسم خود استفاده نکنند. این در حالی بود که تا آن زمان، من یکی از سخنران‌های اصلی مناسبت‌ها و مراسم آنها بودم.

مهاجرت به آمریکا

علی پس از گرفتن مدرک کار‌شناسی از دانشگاه تهران در آزمون ورودی کار‌شناسی ارشد‌‌‌ همان دانشگاه و دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) در رشته ریاضی شرکت کرد و در مرحله آزمون کتبی هر دو دانشگاه پذیرفته شد؛ اما در مرحله مصاحبه به دلیل سابقه مبارزه با رژیم پهلوی پذیرفته نشد. از طرفی همزمان همسرش نیز در کنکور کار‌شناسی دانشگاه ملی شرکت کرد و پذیرفته شد، ولی وی نیز به دلیل رعایت حجاب اسلامی رد شد؛ بنابراین، آنان تصمیم به مهاجرت به آمریکا جهت ادامه تحصیل گرفتند و از آنجا که می‌دانستند نام علی در فهرست ممنوع الخروجی‌های رژیم است، نام خانوادگی‌اش را از اخوین انصاری به انصاری رودسری تغییر داد و این گونه بود که آنان موفق به خروج ایران شدند.
 
گریه کرد و گفت: می‌ترسم...!

پس از پیروزی انقلاب بود که به پیشنهاد آقای دکتر حسن غفوری فرد ـ که از دوستان قدیمی او بود ـ به معاونت استانداری خراسان برگزیده شد و پس از چند ماه در بهمن ۱۳۵۸ ‌با دستور و حکم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که در آن زمان سرپرست وزارت کشور بود، به استانداری گیلان که زادگاهش منصوب شد.

روزی که رهسپار رشت بود، اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود. مادر همسرش از او پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ او با متانت پاسخ داد: دیشب قدری از نامه امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر در نهج‌البلاغه را خواندم. دیدم مسئولیت زیادی بر عهده‌ام گذاشته شده است. به این نتیجه رسیدم که اگر امام علی در روز قیامت از من بپرسد، تو با این نامه من و دستورهایی که در آن بود، چه کردی، چه پاسخی دارم؟ می‌ترسم اگر نتوانم آن گونه که باید به مردم محرومان کمک نکنم، شرمنده مولایم علی (ع) شوم.
 
استانداری که غسل شهادت می‌کرد

علی در آغاز کار در گیلان با استانی رو‌به‌رو شد که میدان جولان و خودنمایی گروههای چپ وابسته به شوروی و گروه‌کهای ضد انقلاب از جمله منافقین بودند. این نیروهای الحادی و مارکسیستی که با ایجاد آشوب، هدفی جز سهم خواهی از نظام اسلامی و وادار کردن جمهوری اسلامی به سهم دادن به آنها نداشتند، شهر رشت و بسیاری از شهرهای استان گیلان را اشغال کرده بودند و مردم نیز در سردرگمی مانده بودند، زیرا نمایندگان دولت موقت یا نیروهای بی‌تجربه بودند که توان مقابله با این حرکات را نداشتند و یا نیروهای وابسته‌ای بودند که دلسوز انقلاب نبودند. علی با ورود به شهر رشت که بسیاری از مراکز اداری و ساختمان‌های دولتی آن از جمله استانداری آن در اشغال نیروهای ضد انقلاب بود به ساختمان جهاد سازندگی رفت و کار خود را برای پاکسازی و ساماندهی نیروهای دولتی به همراه فرمانده سپاه پاسداران و دادستان شهر از آنجا آغاز کرد. او که همواره لباس سپاه ‌بر تن داشت، پس از چند ماه فعالیت شبانه روزی با همکاری نیروهای مردمی و انقلابی آن استان کار‌ها به سامان رسید و شهر به یک آرامش نسبی دست یافت.

پس از آرامشی که بر استان حاکم شد به همراه نیروهای مساجد و جوانان مسلمان به خدمت رسانی به مردم محروم استان همت گماشت که بسیاری از آن طرح‌های عمرانی و خدماتی تاکنون نیز ادامه دارد و یادگاری از تلاش خالصانه او و همراهانش در این مسیر هستند.

در این ماه‌های سخت و طاقت‌فرسا ده‌ها بار ‌تهدید ‌و چندین نامه تهدیدآمیز به منزلشان فرستاده شد و یا با تلفن‌های متعدد به همسرش یادآوری می‌کردند که شوهرت را خواهیم کشت، مگر آنکه از این استان برود. ولی علی خم به ابرو نمی‌آورد و مصمم در راه انقلاب و رهبری امام خمینی ایستاده بود.

او در این رابطه چند بار به همسرش گفت: چندین بار به من زنگ زدند و گفتند تو را شهید می‌کنیم. فکر می‌کنند من از شهادت می‌ترسم. آنها اگر این کار را نکنند، نامرد هستند چون شهادت آرزوی من است. به همین دلیل است که هر‌گاه به بیرون از منزل می‌روم، غسل شهادت می‌کنم.

عید نوروز در کنار محرومان بود

هر شب نزدیک ساعت ۱۰ دستور می‌داد تا نیروهای استانداری، مقداری خرما و نان و برنج و روغن و... را در نایلون‌هایی بگذارند و به خانواده‌های مستمند که در زیر چادر‌ها یا مناطق محروم زندگی می‌کردند، برسانند.

در مدتی که در استانداری بود، زمان تحویل سال را در کنار محرومان می‌گذرانید و هیچ گاه ‌عید نوروز‌ کنار خانواده‌اش نبود. می‌گفت: من استاندار و خادم این مردم هستم و باید در کنار آنها باشم. او برای آنها لباس نو می‌خرید و به آنها هدیه می‌داد تا شرمنده فرزندانشان نشود.

یک سوم حقوقش را که از استانداری می‌گرفت به همسرش می‌داد تا زندگی را با آن بگذراند و مابقی را به کمیته امداد امام خمینی می‌داد تا خرج محرومان و مستمندان کند.

امام خمینی (ره) او را با لفظ «فرزندم» خطاب می‌کرد

علی چندین بار با حضرت امام خمینی دیدار کرد و همیشه امام با ملاطفت خاصی با او برخورد می‌کرد و با صمیمیت به او می‌گفت: «والی استان گیلان» و یا او را با «فرزندم» خطاب می‌کرد. علی سر از پا نمی‌شناخت و با آرامش گزارش خود را تقدیم امام خمینی می‌کرد.

پس از شهادت او در پانزدهم تیر ماه ۱۳۶۰ حضرت امام خمینی در دیدار با همسر و خانواده این شهید با صمیمیت و اخلاص، شهید انصاری را با نام کوچک یاد کردند و فرمودند: غم از دست دادن علی، غم شما نبود؛ غم من هم بود. مرا در غم خود شریک بدانید. سپس دستی بر سر دختر خرسال شهید کشیدند و فرمودند: علی در جوار رحمت الهی آرمیده است.

من عاشق و آماده شهادتم

پس از شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی و گروهی از یاران امام و انقلاب در فاجعه هفتم تیر ۱۳۶۰ تهدیدات منافقین بیشتر شد، ولی او که عاشق شهادت بود، در سخنرانی پر شور خود در مراسم یادبود این شهدای بزرگوار فریاد زد: ‌ای منافقین! ‌ای مزدوران آمریکا! سینه‌های ما برای پذیرش گلوله‌های شما آماده است. بیایید و بکشید ما را، ولی بدانید که ما از اسلام پاسداری می‌کنیم. تا خون در رگ ماست - خمینی رهبر ماست.

 دو شب قبل از شهادت به همسرش گفت که وصیتنامه‌اش را در‌‌‌ همان ساکی گذاشته است که اسلحه‌اش در آن است. او همچنین سفارش کرد که همسرش در شهات او گریه نکند و پشت تابوتش شعار بدهد: علی جان! منزل نو مبارک. علی جان! شهادتت مبارک. علی جان راهت ادامه دارد.

سرانجام صبح روز پانزدهم تیر ماه ۱۳۶۰ مصادف با چهارم ماه مبارک رمضان شهید انصاری در حالی که به همراه معاونش شهید علی رضا نورانی رهسپار محل کار بود، به دست دو تن از منافقین مورد حمله مسلحانه قرار گرفت که شهید انصاری در‌‌‌ همان محل به شهادت رسید و نورانی نیز به تهران منتقل‌ شد، ولی او نیز لایق شهادت بود و به شهید انصاری پیوست.
 
پس از شهادت شهید انصاری، رییس‌جمهور شهید دکتر محمد علی رجایی به همسرش پیشنهاد داد که به پاس نقش فراوان و موثر او در جریانات انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی پیکر او را به تهران منتقل کنند تا در کنار شهدای هفتم تیر و انقلاب در بهشت زهرا به خاک سپرده شود اما همسرش پاسخ داد که او در وصیتنامه‌اش از ما خواسته ‌او را در رودسر و در کنار شهدای زادگاهش به خاک بسپاریم که به این وصیت عمل کردیم.

تشییع باشکوه این عزیزان در تاریخ استان گیلان بی‌نظیر بود. مردمی که خدمات مخلصانه و شبانه روزی شهید انصاری را دیده بودند، با شرکت گسترده بر پیکر او نماز خواندند و تابوت او را تا گلزار شهدای رودسر بر دوش گرفتند.

---------------------------
با تشکر از آقای عبدالرضا سالمی‌نژاد مؤلف کتاب استاندار آسمانی
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۶۸
انتشار یافته: ۷۲
کجایند آن مردان بی ادعا
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۱
بهتر است بگوییم کجایند این مردان پرمدعا؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۱
اینا کین منفی می دن؟
مش سعید
| Iran, Islamic Republic of |
۰۲:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
کاش مسئولین فعلی
خاطرات این شیرمردان خدایی رو بخونن
تا قدری تاثیر پذیرند!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
روحش شاد
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
این آدما خیلی کم یابن .. مایه ی پیشرفت کشور این ها هستن... حیفه اینطوری از بین برن
شهدایی که نمودند زخون موی خضاب0 گر بپرسند چه کردید چه گوییم جواب؟ ((خوشا به اراده اشان در راه اسلام))
خداوند رحمتشان كند
خوشا به سعادتش
خدايش رحمت كند . با اين اعمال خودمان در روز قيامت چطور سرمان مقابل شهدا بلند خواهيم كرد . ؟ !‌؟!؟!
خدا رحمت کند این شهید عزیز را و تمام شهدا را.
روحش شاد و راهش پر رهرو
استاندار کنونی از این استانداران خدایی و مردمی اندکی بیاموزند
کاش قدر خونشان را بدانیم
برو كه با مالك اشتر امام علي (ع) محشور شوي
براستی مسئولین ومتولیان دستگاهای عریض وطویل فرهنگی با این همه بودجه میلیاردی که تنها به فکر اغراض وامیال سیاسی خویش هستند فردای قیامت به خاطر عدم شناخت این اسطوره ها به نسلهای بعدی انقلاب چه جوابی دارند ؟؟؟به خدا دراین شبهای ماه مبارک من از روی دوستان شهیدم خجلم ؟ اگر بپرسند بعد از ما شما چه کرده اید ؟چه جوابی دارم بدهم ؟؟؟؟ جانم بفدای سید علی مظلوم
خدارحمتش کندوراهش پررهروباد
laano nefrin bar monafeghin , khodaiash rahmat konad .
خداوند رحمتش کند...
مسئولين فعلي يكمي ياد بگيرند
روحش شاد یادش گرامی استانداران فعلی یاد بگیرند رفتار اخلاقی و اسلامی و جهادی
تقوا واخلاص او درفعاليتهاي انقلابي و خدمات اداريش از اواستانداري ساخته بود توانمند ودوست داشتني با شاخصه هاي مندرج در نامه مولايش به مالك اشتر. به واسطه اقداماتش در آن برهه ودر آن استان پر ازفتنه وآشوب در آن روزگار ، يكي از واليان وگل سرسبد وشاخص در بين استانداران بود خداوند اجر وپاداش كامل خود را به اين دوشهيدعطاكند واز فضلش برآنها بيفزايد
خدايش بيامرزدو او را با مولايش حضرت اميرالمومنين علي (ع) محشوربفرمايد.آمين يا رب العالمين
الان حکم که میگیرند خوشحال میشوند وتا مدتی در روزنامه ها بههم تبریک می گویند
خداوند ما را هم در خوان نعیمشان مهمان دارند
واز برکات و فیوضات معنوی شان در دنیا و آخرت نصیب فرماید.
روحش شاد
اشك شوق از ديدگانمان جاري شد به ياد آن روزهاي كه شايد ديگر تكرار نشود يادياران سفر كرده بخير خوشا بحال آنهاي كه رفتند .
درود خدابرهمه شهدا.
روحش شاد
روحش شاد. قبلأ از خصوصیات ایشان شنیده بودم اما نه به این مبسوطی.
خدا کند که ما هم آسمانی شویم
یاد ان روزها بخیر که سپهر دلهایمان با خورشید جماران گرم میشد .
یاد باد ان روزگاران یاد باد
زندگی در راه خدا و برای خدا، پر معنی ترین نوع زندگی است.
بسمه تعالی
با صلوات بر محمد وآل محمد ودرودو سلام بر امام وشهدای اسلام بخصوص شهیدان نورانی وانصاری برای شادی ارواح پاکشان ونابودی منافقین 14 صلوات هدیه مینمائیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
نهضت جهانی صلوات
لعنت بر منافقین و دشمنان ایران ....
تنها چیزی که ما در رودسر بهش افتخار میکنیم....
تنها چیزی که ما در رودسر بهش افتخار میکنیم....
روحش شاد راهش مستدام باد
خدا رحمتش کند و با محمد و ال محمد محشور گردد
روحش شاد، البته رودسر افتخارات زیادی چون شهدای این شهر دارد که یکی از برجسته ترین افتخارات این شهر مهندس انصاری هستن، که افتخار همه ملت ایرانند.
خيلي جالب بود شخصيتش .روحش شاد
روحش شاد
احسنت بسیارعالی بودیادآن دوران که درگیلان بودم افتادم یادش بخیربسیارایشان فعال وزحمتکش بودندو شهادت برای ایشان شهدی نوشین وگوارابودانشاله ان دنیادرکنارامام شهیدان ماراهم شفاعت کنند.
روحشان شاد
مرگ برمنافقین
روحش شاد
چه زيبا از قفس پرواز كردند
مقام عشق را احراز كردند

دوا كردند درد خود پسندى
خدا داند همه اعجاز كردند

هوسها را سراسر سر بريدند
دو چشم از عشق بر حق بازكردند

سمندر وار آتش مى خريدند
عروج ازخويش چون شه باز كردند

خلوص خويش باخون مُهر كردند
سرودى از وفا آواز كردند

اگر چه در سكوتى ژرف خفتند
حياتى نو زسر آغاز كردند

شهيدان شاهدان صدق و مستى
چه زيبا بر ملائك ناز كردند
یاد با د ان روزگاران یاد باد بله این درسته ایکاش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا رحمتش کند واز رحمت واسعه اش در ماه رمضان بهره مندش کند .استانداران امروز هم اینگونه باشند
همین شهدای بی ادعا بودند که با نثار خون سرخ خویش درخت اسلام را ابیاری کردند وانقلاب اسلامی را بیمه کردند
خواهش میکنم از زندگینامه شهیدبزرگوارپرینت بگیریدوبه مسولان فعلی کشور بدهیدشایدتلنگری باشد.خدااین شهید بزرگوار را رحمت کند.
خدا روحش را شاد کند
روح شاد و راهش پر ره رو باد .
پس امنیت و آزادی در کشور بی خود و بی جهت به دست نیومده یک عده از جان و مالشون گذشتند تا به بقیه راه رو با خون خودشون نشون بدن
عاش سعیداً و قْتل مظلوماً شهیداً سعیداً
در بهار ماه رمضان جاي شهدا خالي
سلام. خدايش جا داره مسولين فعلي كمي به شهدا بنگرند و اينان را الگوي خود كنند. بسيار كشور محتاج اين گونه تفكرات است
یاد باد آن روزگاران یاد باد.
نام نیکشان هماره ایام در آسمان این مرز و بوم خواهد درخشید.
طوبی لهم و حسن مآب
همچنین باید به نقش شهید کریمی دادستان انقلابی گیلان وفرماندار لاهیجان در مدیریت و کنترل ضد انقلاب گیلان اشاره داشت...
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده
آفرین بر همت والای این دلیل مردان و افتخار ما هستند روحش شاد
خدایش بیامرزدش:استانداران فعلی کمی بیاموزند
می‌ترسم اگر نتوانم آن گونه که باید به مردم محرومان کمک نکنم، شرمنده مولایم علی (ع) شوم.
کاش مسئولین ما قبل از انتصابشون به پستهای مملکت به این جمله خوب فکر میکردند ...
کجایید ای شهیدان خدایی ...
درود به شرف مردان مسوولی که از خدا می ترسیدند ...
یاد و نامشان جاودان ...
روحت شاد اي سردار بزرگ
روحش شاد و یادش در دل ها باقیست . در ضمن امام خمینی (ره) به هر کسی فرزندم نمی گفتند لذا باید کمی در این گفته تامل و تفکر کرد . شهید انصاری و شهید نورانی واقعا چه انسان بزرگ و والا مقامی بودند ...
روحش شاد و با تشکر فراوان از جناب اقای سالمی نژاد مولف کتاب استاندار اسمانی که واقعا کتاب کاملی را ارایه کردند.
روحش شاد
خوش بسعادتش روحشان شاد 0چون ازانجمن حجتیه برائت جست,امام حجت(عج) هم این پاداش بزرگ را,ازخداوند,برای اوطلب كردند و...
از من ایشان را هزاران یاد باد
روحش شاد
تا اخرین نفس راهتان را ادامه خواهیم داد شهدا
علی جان راهت ادامه دارد
روحش شاد
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی