بازدید 161898
یک سال پس از پرواز همیشگی اسطوره به آسمان آبی

بزرگداشت نخستین سالگرد ناصر حجازی

یک سال از درگذشت ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران گذشت و هم‌اینک دوم خرداد، نخستین سالگرد اسطوره فوتبال است؛ او که طرفداران و هواداران فراوانی داشت و دارد و دومین دروازه‌بان برتر قرن بیستم قاره آسیا بود و حضور پررنگ پیش‌کسوتان، هنرمندان، مردم و حتی سیاسیون بزرگ در مراسم وی، مؤید این ادعاست؛ بنابراین، در آستانه سالگرد ناصر حجازی، بر آن شدیم تا ویژه‌نامه‌ای تنظیم کنیم و امیدواریم مورد توجه شما خوبان قرار بگیرد.
کد خبر: ۲۴۴۴۴۸
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۰۰:۳۷ 20 May 2012
ناصر حجازی متولد 23 آذر 1328 در شهر تهران، دروازه‌بان نخست تیم ملی فوتبال ایران در دهه پنجاه بود و دو عنوان قهرمانی در جام ملت‌های آسیا، یک عنوان قهرمانی در بازی‌های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه خود دارد. او همچنین به همراه تیم تاج قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه‌های آسیا بود.

به گزارش «تابناک»، وی در دوران مربیگری نیز تیم استقلال تهران را به نایب قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند. فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال در انتخاب برترین‌های قرن بیستم، ناصر حجازی را دومین دروازه‌بان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی و چهل و یکمین دروازه‌بان شایسته جهان معرفی کرده است.



حجازی در روز دوم خرداد ۱۳۹۰ پس از تحمل مدت‌ها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسرای تهران درگذشت و در تاریخ چهارم خرداد ۱۳۹۰ خورشیدی در «قطعه نام‌آوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

ناصر حجازی و غلامرضا تختی، تنها چهره‌های ورزشی هستند که نامشان در مجموعه مفاخر و نام‌آوران ایران زمین در کنار نام‌هایی چون ابوعلی سینا، سعدی شیرازی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، عطار نیشابوری، امیر کبیر، کمال‌الملک، جلال آل احمد، پروین اعتصامی، پروفسور محمود حسابی، دکتر علی شریعتی و دکتر جعفر شهیدی قرار گرفته است.


زندگی ورزشی
 
خود حجازی گرایشش به فوتبال را این گونه تعریف می‌کند:

«من فوتبال را فقط تفریحی دنبال می‌کردم و رشته اصلی من بسکتبال بود و حتی برای تیم جوانان بسکتبال ایران هم انتخاب شدم و ماجرا از اینجا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت، رفتیم.

در‌‌ همان روز، دروازه‌بان تیم مدرسه ما آسیب دید. مربی تیم مرا صدا زد و گفت: ناصر بیا درون دروازه بایست. من هم گفتم: آقا اصلا من نمی‌توانم. من فقط گاهی فوتبال بازی می‌کنم اون هم هافبک تیم، نه دروازه‌بانی! مربی دست بردار نبود و می‌گفت: تو قد بلند داری و بسکتبالیست هم بودی، حتما می‌توانی چند توپ هوایی رو بگیری.

خلاصه با اصرار مربی و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من یک روز به یاد ماندنی و خاطره‌انگیز است. خودم هم باورم نمی‌شد، چرا با وجود آن‌که برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودم، اینقدر خوب توپ می‌گرفتم. بازی که تمام شد، همه تماشاگرانی که برای دیدن مسابقه آماده بودن تشویقم کردند.



دوران بازیکنی باشگاهی


تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاه‌های تهران، نخستین باشگاه حجازی بود و از‌‌ همان تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال ۱۳۴۸ به تاج پیوست و در‌‌ همان سال نخست، قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا و جام تخت جمشید را با این تیم به دست‌آورد.

وی تا پایان دوران بازیکنی خود به ‌جز یک سال و نیم در بین سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ که برای تیم شهباز بازی کرد و مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ که با تیم منچستر یونایتد تمرین می‌کرد و پنج بازی برای تیم اصلی یونایتد انجام داد، در بقیه این مدت، توپچی تاج و استقلال تهران بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاه‌های تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاه‌های آسیا را جشن گرفت.

حجازی در پایان دوران بازیکنی خود به بنگلادش رفت و پس از مدت کوتاهی دروازه‌بانی در تیم محمدان، سرمربی این تیم شد و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را در همین تیم انجام داد.

بازی ملی

ناصر حجازی در مقابل بازیکن استرالیایی در بهار ۱۳۵۶، مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸

حجازی نخستین بازی ملی خود را در ۲۲ شهریور ۱۳۴۸ در آنکارا در مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که با نتیجه چهار بر دو به سود ایران پایان یافت. آخرین بازی او هم در سال ۱۳۵۹ و در بازی ایران ـ کویت انجام گرفت و پس از آن به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ ساله‌ها» که حضور دروازه‌بانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع می‌کرد، از تیم ملی کنار گذاشته شد. این قانون آن زمان تنها به ناصر حجازی ابلاغ شد.



ناصر حجازی در دهه ۱۳۵۰ دروازه‌بان اصلی تیم ملی ایران بود و با این تیم، دو بار قهرمان جام ملت‌های آسیا (۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) و یک بار قهرمان بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران شد و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و المپیک ۱۹۷۲ مونیخ هم شرکت کرد و سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترآل و مقام سومی جام ملت‌های آسیا ۱۹۸۰ را نیز به ‌دست آورد.

دوران مربیگری

نخستین تجربه مربیگری حجازی در محمدان بنگلادش بود و با این تیم، سه بار قهرمان لیگ کشور بنگلادش شد. نقطه اوج تاریخ این باشگاه با پیروزی بر تیم پرسپولیس و صعود به یک چهارم نهایی جام باشگاه‌های آسیا با مربیگری حجازی رقم خورد.

حجازی در سال ۱۳۷۵ سرمربیگری استقلال را پذیرفت و در زمانی کمتر از سه سال، موفق شد این تیم را به مقام نایب قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا، قهرمانی و نایب قهرمانی در لیگ کشور برساند. در این دوران، حجازی توانست تیم استقلال را پس از شکست یک بر صفر در تاریخ بیست و پنجم تیر ماه ۱۳۷۶مقابل تیمی از کشور آذربایجان در مسابقات جام خزر، در سی و دو دیدار پی در پی داخلی و خارجی بدون شکست هدایت کند.

نخستین شکست استقلال پس از سی و دو دیدار پیاپی بدون باخت، مقابل تیم فولاد خوزستان در تاریخ چهارم مرداد ۱۳۷۷از سری مسابقات لیگ کشور و در حالی که قهرمانی استقلال از چند هفته مانده به پایان مسابقات مشخص شده بود، رخ داد. حجازی پس از قهرمانی استقلال در جام باشگاه‌های ایران، در تاریخ دوم شهریور ۱۳۷۷ (ماه جولای) از سوی کنفدراسیون آسیا AFC به عنوان مربی بر‌تر ماه این قاره برگزیده شد.

در بیانیه AFC آمده است: حجازی توانسته است هم به عنوان مربی و هم بازیکن، استقلال را به مقام قهرمانی لیگ باشگاه‌های ایران برساند.

حجازی در ایران هدایت تیم‌های بانک تجارت تهران، شهرداری کرمان، سپاهان اصفهان، ماشین سازی تبریز، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت، استقلال اهواز و نساجی قائمشهر را نیز عهده‌دار بود.



حجازی در سال ۱۳۸۶ بار دیگر هدایت باشگاه استقلال تهران را پذیرفت، ولی به دلیل حمایت نکردن هیأت مدیره وقت و دخالت در کار وی، پیش از پایان نیم فصل از سرمربیگری استقلال کناره‌گیری کرد تا به عنوان مدیر فنی، بیننده عملکرد استقلال باشد. استقلال در‌‌ همان سال با تیمی که حجازی ساخته بود و تا راهیابی به مرحله نیمه نهایی، وی را در کنار خود می‌دید، توانست مقام قهرمانی جام حذفی کشور را بدست آورد.

ناصر حجازی در سال ۱۳۸۷ با پیشنهاد تیم ابومسلم خراسان روبه‌رو شد و به رغم نظارت بر عملکرد این تیم در چند بازی، به دلیل مشکلات مالی، پیشنهاد و هدایت این تیم را نپذیرفت.
وی در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹) به سمت مدیرفنی تیم فوتبال دی استرادا اسلواکی منصوب شد و توانست این تیم را راهی مرحله نیمه نهایی جام حذفی کشور اسلواکی کند که متأسفانه، به دلیل مبتلا شدن به بیماری سرطان ریه، نتوانست هدایت دی استرادا در این مرحله از مسابقات را عهده‌دار باشد تا زمینه حضور این تیم در جام یوفا فراهم آید.

حجازی در سال ۱۳۸۹ ریاست کمیته فنی و عنوان مشاور ارشد مدیریت باشگاه استقلال تهران پذیرفت و در باشگاه گسترش فولاد تبریز نیز با سمت نماینده تام الاختیار مالک باشگاه به این تیم مشاوره می‌داد.

او یک بار در دوره مصطفوی به عنوان مربی تیم ملی برگزیده شد، ولی بناگاه نام مایلی کهن به عنوان مربی تیم ملی از صدا و سیما اعلام شد؛ این تنها آرزویی بود که حجازی داشت و به آن نرسید.


وی در زمان مربی‌گری‌اش، بازیکنان بزرگی همچون علی دایی، رحمان رضایی، علی رضا اکبرپور، علی اکبر استاد اسدی و امیدرضا روانخواه را به فوتبال ایران تقدیم کرد.

عملکرد مربیگری در لیگ










سپاهان اکتبر ۱۹۹۲ اکتبر ۱۹۹۳ ۱۷ ۱۰ ۶ ۱ ۲۹ ۹ +۲۰

استقلال تهران فوریه ۱۹۹۶ دسامبر ۱۹۹۹ ۶۷ ۴۵ ۲۰ ۳ ۷۵ ۵۳ +۲۲

ذوب آهن اصفهان دسامبر ۱۹۹۹ ژوئیه ۲۰۰۱ ۳۹ ۲۸ ۳ ۸ ۴۳ ۲۲ +۲۱

استقلال تهران اوت ۲۰۰۷ نوامبر ۲۰۰۷ ۱۴ ۵ ۵ ۴ ۱۹ ۲۵
 مجموع ۱۳۷ ۸۸ ۳۴ ۱۶ ۱۶۶ ۱۰۹ +۵۷

فعالیت سیاسی ریاست جمهوری ۱۳۸۴

حجازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۴ نام‌نویسی کرد و گفته بود، اگر تأیید صلاحیت شود، سی میلیون رأی می‌آورد و اعلام کرده بود که در صورت پیروزی در انتخابات، احمد نیک‌کار را به معاون اولی برمی‌گزیند، ولی شورای نگهبان صلاحیت او را برای شرکت در انتخابات رد کرد. حجازی پس از رد صلاحیت در اطلاعیه‌ای از نامزدی هاشمی رفسنجانی حمایت کرد.

او پس از نام‌نویسی به روزنامه خبر ورزشی گفت:

«چه ایرادی دارد ورزشی‌ها هم کار سیاسی انجام بدهند؟ الان که در ورزش ما سیاستمداران فعالیت دارند، حالا چه ایرادی دارد مثلاً حجازی کار سیاسی کند؟ من شرایط اولیه را که برای ثبت نام دارم. اگر صلاحیتمان را تأیید کردند که شرکت می‌کنیم و فکر نمی‌کنم ایرادی داشته باشد.

آخرین دست خط حجازی



ناصر حجازی درگذشت


ناصر حجازی در سی‌ام اردیبهشت ۱۳۹۰ در حین دیدن دیدار تیم فوتبال استقلال مقابل پاس همدان در روز آخر لیگ برتر به‌دلیل وخامت حالش به کما رفت و در حالی که از بیماری سرطان ریه رنج می‌برد، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۵ صبح، در بیمارستان کسری در تهران درگذشت.

واکنش‌ها به مرگ ناصر حجازی

کنگره فیفا، سپ بلاتر در نشست ژوئن ۲۰۱۱ نام کسانی را برد که در سال گذشته از خانواده فوتبال درگذشته‌اند و در این میان، نام ناصر حجازی هم از ایران مطرح شد و بلاتر با صحبت درباره ناصر حجازی به احترامش یک دقیقه سکوت در کنگره اعلام کرد.



* سایت فیفا در گزارش اختصاصی: هفته اخیر، هفته‌ای بود که در آن مردی که با واکنش‌های ماورای صوت خود، ایران را به دو قهرمانی جام ملت‌های آسیا در روزهای اوج آن تیم در دهه ۱۹۷۰ رسانده بود، مردی که منچستریونایتد برای به خدمت گرفتن او تمایل داشت، مردی که دومین دروازه‌بان بر‌تر آسیا در قرن بیستم شناخته شد و مهمتر از همه، مردی که در ۶۱ سال زندگی‌اش متواضع، صادق و فروتن ماند، از میان دوستدارانش رفت و دست آخر این آخرین حضور او در فوتبال بود و ورزش تا آخرین لحظه‌ها در کنار او ماند؛ در واقع هنگامی که او روز جمعه به کما رفت، در حال دیدن بازی استقلال و پاس همدان از تلویزیون بود.

* سپ بلا‌تر رئیس فیفا با فرستادن نامه‌ای به علی کفاشیان ابراز تأسف کرده و به طرفداران ناصر حجازی تسلیت گفته ‌است.

* کارلوس کی‌روش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران: «امروز، روز غمگینی برای فوتبال ایران است. درگذشت یکی از بزرگترین بازیکنان فوتبال ایران را تسلیت می‌گویم. به دلیل درگذشت حجازی، تمرین را با یک دقیقه سکوت آغاز کردیم».

* حشمت مهاجرانی، سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران: «من با ناصر زندگی کردم. او یکی از مفاخر فوتبال ایران است».



* باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس: «فقدان اسطوره فوتبال ایران، غم بزرگی را در دل خانواده ورزش به جای گذاشت. باشگاه فرهنگی ورزشی پیروزی (پرسپولیس) به همین مناسبت درگذشت دروازه‌بان اسبق تیم ملی و استقلال را به جامعه ورزش کشور و خانواده حجازی تسلیت گفته، از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای خانواده گرانقدر ایشان آرزوی صبر می‌نماید».

* باشگاه ماشین‌سازی تبریز: «این مرد بزرگ در فوتبال تبریز نیز نقش موثری را ایفا کرده و در دو سال مربیگری خود در باشگاه ماشین‌سازی تبریز، این تیم را به یکی از قطب‌های ایران مبدل کرده بود».

* حبیب کاشانی، سرپرست تیم فوتبال پرسپولیس: «خبر فراق جانسوز درگذشت ناصر حجازی دروازه‌بان اسبق تیم ملی و استقلال بر ما نیز گران آمد و فقدان ایشان ضایعه بزرگی برای جامعه ورزش کشور خواهد بود. بدین وسیله ضمن عرض تسلیت به جامعه ورزش کشور، از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم مغفرت الهی و برای خانواده محترمشان صبر و شکیبایی مسألت می‌نمایم. روحش شاد و یادش گرامی باد».

* افشین قطبی سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران: «از درگذشت ناصر حجازی بسیار متأسفم و با خانواده‌اش ابراز همدردی می‌کنم. حجازی اسطوره ورزش ایران و یکی از الگو‌ها و اخلاق ورزشی‌ام در دوران کودکی بود. متأسفم که او فوت کرد و همه ما را تنها گذاشت. امیدوارم قدر پیشکسوتان را بیشتر بدانیم و تا زمانی که زنده‌اند، برایشان ارج و منزلت قائل شویم».

* علی دایی، سرمربی تیم پرسپولیس و کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران: «ناصر حجازی به گردن من حق دارد و من خودم را مدیون او می‌دانم. وقتی کسی علی دایی را نمی‌شناخت، ناصر حجازی من را کشف کرد».

* علیرضا منصوریان، بازیکن سابق تیم فوتبال استقلال و تیم ملی فوتبال ایران: «من شاگرد مرحوم حجازی بودم و درگذشت این پیش‌کسوت بزرگ فوتبال ایران را باور نمی‌کنم. او محبوب مردم بود و در دل مردم جا داشت و امروز همه ورزش دوستان در فقدان چنین مرد بزرگی داغدار هستند».

* علی کریمی، بازیکن تیم فوتبال شالکه ۰۴ و کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران: «اصلا دوست ندارم فقدان ناصرخان حجازی را باور کنم».



* رحمان رضایی، بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران: «ناصر حجازی شخصیتی منحصر بفرد، چه از لحاظ شخصیتی، چه از لحاظ ورزشی و چه از لحاظ علمی بود».

* کریم باقری، کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال ایران: نمی‌دانم چرا تا زمانی که اسطوره‌ها و پیشسکوتان زنده هستند، به فکرشان نیستیم؟ عزاداری مردم ایران و حضور در این مراسم، نشان داد که امثال حجازی‌ها زنده هستند و هرگز نام آن‌ها از یاد مردم پاک نخواهد شد.

* علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال ایران: مردم نه تنها در زمین بازی بلکه در زمان مرگ نیز با اسطوره‌های خود هستند. این موضوع برای ما درس باشد و تلاش کنیم تا برای مردم بیشتر کار کنیم.

* عادل فردوسی‌پور، مجری برنامه نود در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی در استادیوم آزادی: «ما استاد چنین کارهایی هستیم، وقتی کسی مرحوم می‌شود برای ما عزیز می‌شود، باید زمانی که آن‌ها زنده هستند، قدرشان را بدانیم. جمعیت بسیار زیادی برای بدرقه ناصر حجازی به ورزشگاه آزادی آمده‌اند که همه آن‌ها مشکی‌پوش هستند. به نظر من حیف بود و حجازی زود از میان ما رفت».

* امیر قلعه نویی در حالی که جامعه ورزش عزادار بودند، ادعا کرد او در سال ۷۵ مأمور شده‌ است تا ناصر حجازی را به استقلال بیاورد.

آتوسا حجازی، دختر ناصر حجازی در واکنش به مصاحبه قلعه نویی در برنامه ۹۰:

«من می‌گویم اگر ایشان می‌خواست خاطره تعریف کند، سه روز زود‌تر تعریف می‌کرد تا بابام زنده باشد و جوابش را بدهد. قلعه‌نویی خیلی ادعای مسلمانی دارد؛ اما اگر مسلمان است درست نیست پشت سر مرده حرف بزند. این حرکت ایشان خیلی زشت بود. این آقا دیگر اسم پدرم را به زبان نیاورد. ایشان حتی به مردن پدرم هم حسادت می‌کند. من از ایشان خواهش می‌کنم دیگر اسم پدرم را به زبان نیاورد، چون پدرم در آن دنیا هم ناراحت می‌شود که کسی مثل قلعه‌نویی اسمش را به زبان بیاورد. به خاطر اینکه قلعه‌نویی در مراسم پدرم نبود هم از ایشان تشکر می‌کنم، چون پدرم خوشحال شد که ایشان در مراسمش شرکت نکرد.

سیاستمداران

* محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران: «آن مرحوم، اسطوره فوتبال ایران و از مردان نیک‌نام و خوش اخلاق ورزش کشور بود که خدمات ماندگاری برای ورزش ملی انجام داد و بی‌تردید در قلب ملت ایران جاودانه خواهد ماند».

* علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی: «ناصر حجازی یکی از پر افتخار‌ترین چهره‌های ورزشی کشور بود».

* هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام: «خبر درگذشت آقای ناصر حجازی، موجب تأسف و تأثر خاطر شد. مصیبت وارده را به جامعه ورزشی ایران به ویژه خانواده آن مرحوم تسلیت می‌گویم».

* محمدرضا رحیمی معاون اول ریاست جمهوری: «درگذشت ورزشکاری برجسته و پیشکسوت مرحوم ناصر حجازی که سال‌ها در میادین ورزشی برای کشور افتخار آفرید، موجب تأسف و تأثر شد».

* رامین مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در نشست خبری خود در روز سوم خرداد درگذشت ناصر حجازی را تسلیت گفت.

* سید محمد خاتمی با انتشار پیام تسلیتی گفت: «ناصر حجازی نه فقط در عرصه فوتبال، که در ساحت جوانمردی و انسانیت نامی ماندگار است و یادش همواره زنده خواهد ماند».



درگذشت حجازی مهم‌ترین اتفاق سال ۹۰

* در برنامه نود (دوم خرداد ۱۳۹۰) یک مسابقه پیامک پس از درگذشت حجازی برگزار شد و بر پایه آن، شرکت کنندگان در مسابقه با فرستادن عدد ۱ یاد حجازی را گرامی داشتند. به این برنامه بیش از چهار و نیم میلیون پیامک رسید. این تعداد پیامک یک رکورد جدید از لحاظ فرستادن پیامک در یک برنامه تلویزیونی در ایران است.

همچنین در تاریخ پانزدهم فرودین ۱۳۹۱ درگذشت ناصر حجازی، مهمترین رخداد فوتبالی سال ۹۰ از سوی بینندگان اعلام شد.

حذف تیم‌های امید و سپاهان، حضور کی‌روش در فوتبال ایران، درگذشت ناصر حجازی، قهرمانی دوباره سپاهان در لیگ و کاهش سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا گزینه‌های مطرح شده بودند که سرانجام، درگذشت ناصر حجازی با ۵۵ درصد بیشترین آرا را از آن خود کرد.

هنرمندان

* جمشید مشایخی، بازیگر باسابقه سینما: «حجازی همیشه برای من زنده ‌است. یکی از بزرگانی بود که بزرگی‌اش را به امضای مردم رساند. من عاشق او بودم، چون رک حرف می‌زد و چاپلوس هم نبود.»

سالگرد تولد ناصر حجازی در بهشت زهرا



گویا ناصر حجازی برای همیشه برای هوادارانش زنده خواهد بود و آن‌ها به هر دلیلی به یاد او دور هم جمع می‌‌شوند. مرد «ناآرام» فوتبال ایران که همیشه انتقاداتش مثال​زدنی بود... یادش گرامی باد

خانواده ناصر حجازی، سرمربی فقید فوتبال ایران، مراسم سالگرد تولد وی را در بهشت زهرا (س) برگزار کردند. این مراسم امروز یعنی دو روز پس از ۲۳ آذر تاریخ دقیق تولد حجازی در قطعه نام آوران بهشت زهرا (س) با حضور خانواده و دوستداران آن مرحوم برگزار شد. در این مراسم جمعی از چهره‌های ورزشی و هنری حاضر بودند.

کارنامه کلی حجازی

جام تیم مقام سال
دوران بازیکنی
جام باشگاه های تهران تاج قهرمان ۱۳۴۸
جام میلز هندوستان تاج قهرمان ۱۳۴۸
جام باشگاه های تهران تاج نایب قهرمان ۱۳۴۹
جام حذفی تهران تاج نایب قهرمان ۱۳۴۹
باشگاههای ایران تاج قهرمان ۱۳۴۹
جام باشگاه های آسیا تاج قهرمان ۱۳۴۹
جام میلز هندوستان تاج قهرمان ۱۳۴۹
جام باشگاه های آسیا تاج مقام سوم ۱۳۵۰
جام باشگاه های آسیا تاج مقام سوم ۱۳۵۰
جام چهار جانبه فوتبال تهران تاج قهرمان ۱۳۵۰
جام باشگاههای ایران تاج مقام سوم ۱۳۵۰
جام باشگاه های تهران تاج نایب قهرمان ۱۳۵۰
جام ملتهای آسیا تیم ملی ایران قهرمانی ۱۳۵۰
المپیک مونیخ ۱۹۷۲ تیم ملی ایران
۱۳۵۰
جام باشگاه های تهران تاج قهرمان ۱۳۵۱
جام دوستی تاج قهرمان ۱۳۵۱
جام میلز هندوستان تاج نایب قهرمان ۱۳۵۱
جام ایران تاج قهرمان ۱۳۵۱
بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تیم ملی ایران قهرمان ۱۳۵۲
جام اتحاد تاج نایب قهرمان ۱۳۵۲
جام تخت جمشید تاج نایب قهرمان ۱۳۵۲
جام علم تاج نایب قهرمان ۱۳۵۲
جام تخت جمشید تاج قهرمان ۱۳۵۳
جام تخت جمشید تاج قهرمان ۱۳۵۳
جام ملتهای آسیا تیم ملی ایران قهرمان ۱۳۵۴
مقدماتی المپیک تیم ملی ایران کسب سهمیه حضور در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ ۱۳۵۴
جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین تیم ملی ایران
۱۳۵۶
جام ملتهای آسیا تیم ملی ایران مقام سوم ۱۳۵۸
جام باشگاههای تهران استقلال تهران نایب قهرمان ۱۳۶۱
جام باشگاههای تهران استقلال تهران قهرمان ۱۳۶۲
جام باشگاههای تهران استقلال تهران قهرمان ۱۳۶۴
دوران مربی‌گری
جام باشگاههای تهران استقلال تهران نایب قهرمان ۱۳۶۱
جام باشگاه‌های آسیا محمدان صعود به جمع ۸ تیم برتر
جام باشگاههای تهران استقلال تهران مقام چهارم ۱۳۷۵
جام خزر استقلال تهران قهرمان ۱۳۷۶
جام دوستی امارات استقلال تهران نایب قهرمان ۱۳۷۶
جام پرچم ترکمنستان استقلال تهران قهرمان ۱۳۷۶
جام چهار جانبه کیش استقلال تهران قهرمان ۱۳۷۶
جام آزادگان استقلال تهران قهرمان ۱۳۷۶
جام باشگاه های آسیا استقلال تهران نایب قهرمان ۱۳۷۷
جام آزادگان استقلال تهران نایب قهرمان ۱۳۷۷
جام حذفی کشور اسلواکی دی استراد صعود به مرحله نیمه‌نهایی ۱۳۸۸


یاد و نام ناصر حجازی در ورزشگاه آزادی
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

در آخرین دیدار استقلال در لیگ بر‌تر ۹۰ ـ ۹۱ برابر تیم نفت تهران، در اواسط نیمه نخست، بینندگان با فریاد نام ناصر حجازی، یاد وی را گرامی داشتند.

«محبوب استقلال کیه، ناصر خان حجازییه»؛ شعاری بود که هواداران استقلال با سر دادن آن به تشویق اسطوره ملی ایران پرداختند.

آخرین وداع با اسطوره در آزادی؛ روز تشیع



حضور همسر حجازی روی نیمکت مربیگری، تعجب گده و بوسه دایی بر تابوت حجازی

تشویق فردوسی‌پور به خاطر حمایت از حجازی
 
همسر ناصر حجازی برای دقایقی روی نیمکت مربیگری ورزشگاه آزادی نشست.

بازیکنان استقلال از جمله وحید طالب‌لو و مهدی امیر‌آبادی به شدت گریه می‌کنند. کادر فنی استقلال نیز در حال تشییع پیکر حجازی هستند. یورگن گده که این همه محبوبیت را تاکنون ندیده بود، با تعجب این مراسم را دنبال می‌کرد.

* علی دایی،  کریم باقری، بهرام افشارزاده، مهدی رحمتی، نامجو مطلق، حمید رمضانی، مراغه چیان، کربکندی، محمد نوازی، فرامرز ظلی، همایون بهزادی، جلالی، طالبی، عبدالرحمن شاه حسینی، کنگانی، حسن روشن، علی امیری، محمد نبی، منصور پورحیدری از جمله افراد حاضر در ورزشگاه بودند.

* یکی از فواره‌هایی که چمن را آب می‌دهد، خراب شده بود و همین موضوع باعث خیس شدن مردم شد.

* شعار «خداحافظ ناصر خان حجازی» و «حجازی بلند شو، ایرانی بی‌قراره» سر داده می‌شود.

* نزدیک پانزده هزار نفر در ورزشگاه آزادی حضور دارند و سینه‌زنی کردند.

* شعار «حجازی کاپلو» از زبان مردم نمی‌افتد.

* همسر ناصر حجازی پیش از آغاز مراسم، ناخودآگاه روی نیمکت مربیگری نشست و هواداران در همین زمان، شعار «حاجی یادت باشه، آتیلا باید باشه» را سر دادند.

* عکس‌های ناصرحجازی همچنان میان مردم پخش می‌شود. غلامحسین مظلومی نیز که در بین جمعیت حضور دارد، با گریه در حال تشییع پیکر حجازی است.

علی دایی با حضور در ورزشگاه آزادی بر تابوت ناصر حجازی بوسه زد.

علی دایی که در ورزشگاه حضور دارد، به سمت آتیلا حجازی رفت و او را در آغوش گرفت و دقایقی گریه کرد. دایی سپس به سمت پیکر حجازی رفت و بر تابوت وی بوسه زد.

فتح‌الله‌زاده در جلوی درب غربی ورزشگاه ایستاده بود و به میهمانان تسلیت و خوشامد می‌گفت.

پیشکسوتان استقلال، پرسپولیس و تیم ملی هر یک با اتوبوس جداگانه‌ای به ورزشگاه آزادی آمدند؛ اما به علت ازدحام پشت درب غربی این ورزشگاه نتوانستند به موقع خود را برای تشییع پیکر ناصر حجازی به ورزشگاه برسانند.

تشویق فردوسی‌پور به دلیل حمایت از حجازی؛ حضور آتیلا و تسلیت هواداران

مردمی که برای تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی به ورزشگاه آزادی آمده‌اند، به تشویق عادل فردوسی‌پور پرداختند.

تشییع‌کنندگان از عادل فردوسی‌پور به خاطر حمایتی که در برنامه دوشنبه شبش از ناصر حجازی داشت، تشکر کردند و به تشویق او پرداختند.

با ورود آتیلا حجازی به ورزشگاه او به سمت حاضرین رفت و مورد تشویق آن‌ها قرار گرفت. علاقه‌مندان به حجازی با تشویق‌های خود به آتیلا تسلیت گفتند. پیکر مرحوم ناصر حجازی نیز روی دست تشییع‌کنندگان در ورزشگاه آزادی حمل می‌شود و فضای حزن و اندوه، فضای ورزشگاه را فرا گرفته است.

مستند ناصر حجازی را این کارگردان می‌سازد

بهناز شفیعی، همسر زنده‌یاد ناصر حجازی با اعلام این خبر در خصوص کم‌وکیف مذاکره با حسن فتحی مبنی ‌بر ساخت مستندی درباره زندگی ورزشی ناصر حجازی گفت: طی مذاکرات متعددی که با کارگردان از جمله کیومرث پوراحمد و بهروز خلجی داشتیم، در ‌‌نهایت با حسن فتحی برای ساخت این مستند به نتیجه رسیدیم.

وی در ادامه افزود: پس از نهایی شدن توافقات بر سر ساخت مستند زندگی ناصر حجازی توسط حسن فتحی، این کارگردان پیش طرحی مبنی ‌بر کم و کیف ساخت این مستند ارائه کرد و قرار شد یک فیلم مستند و داستانی درباره زندگی ورزشی ناصر حجازی ساخته شود، به گونه‌ای که هیچ بازیگری به جای ناصر بازی نمی‌کند، بلکه یک روای که قرار است از بازیگران مطرح سینما باشد، با پیشکسوتان فوتبال درباره حجازی به گفت‌وگو خواهد پرداخت.

خدا شاهد است همین جاست

همه خاطرات ناگفته زندگی ناصر حجازی از زبان همسرش



ابراهیم افشار:

نه، همه چیز فیلم بود. همه چیز بازی بود. اصلا شب بود ندیدیم. چشم‌هایمان باباقوری بود ندیدیم. ظلمات بود ندیدیم. شما ببخشید. اشتباه شد. همه آن سوگواری‌ها، نمایش بود. الان پیرمرد خنزر پنزری اتاق آپارات به هوش آمده است. الان دیگر چراغ‌ها روشن شده است. شما هم چشم‌هایتان را بمالید.

زندگینامه ناصر حجازی

همه آن بازی‌ها، نمایش‌ها، ننه من غریبم‌ها، مو کندن‌ها دروغ بود. شوخی بود. سرکاری بود. ناصرخان نمرده است. من تکذیب می‌کنم. خانم شفیعی تکذیب می‌کند. حتی «جانان» که چهارده ماه‌اش است و عکس ناصر را آنقدر لیسیده که جز مردمک چشم راستش و آزادگی‌هایش، هیچ چیز روز کارت پستال ناصر نمانده، تکذیب می‌کند.

همسایه‌ها هم تکذیب می‌کنند. گنجشک‌های شمس‌آباد هم تکذیب می‌کنند. و تمام آن جوان‌هایی که هر شب به موبایل ناصر پیامک‌های عاشقانه و پوچ‌انگارانه می‌فرستند، تکذیب می‌کنند. حتی فامیل‌ها و اقربای ناصر هم تکذیب می‌کنند. شما تکذیب این همه آدم را قبول ندارید، آن‌وقت می‌خواهید با تأییدیه مرده‌شوی‌ها و گورکن‌ها بگویید ناصر مرده است؟

شما این قدر به فرشته مرگ باور دارید. نه. پیرمرد خنزر پنزری چراغ‌های سینما شهر قصه را روشن کرده است. همه آن‌ها شوخی بود. نمایش بود. دروغ بود. فریب بود. ناصر نمرده است. ما سند داریم. سندهای محکم هم داریم. یکیش هم برای آقای قاضی کفایت می‌کند. گیرم همه این ده‌ها هزار پیامک را که بعد از مرگش به تلفن همراه ناصر می‌فرستند، هر شب هم می‌فرستد باور نکنید.

گیرم همه این تلفن‌ها را که خانم آتیلا جواب می‌دهد و دیگر از دستشان ذله شده باور ندارید. گیرم اینقه اینقه‌های جانان را باور ندارید ولی مرد حسابی! ما مدرک داریم دستمان. ایناهاش. گیرم صدای خود ناصر را قبول ندارید که به خواب خانم شفیعی می‌آید و می‌گوید به سوگوارانم بگویید توی راهرو‌ها و جلوی خانه، شلوغ نکنند همسایه‌ها ناراحت می‌شوند. این‌ها درست.

آتیلا

شاید من هم خیالاتی بشوم، شاید آتیلا و خانم شفیعی و جانان هم خیالاتی بشوند. ولی مدارک دیگر را چه؟ نگاه کن. توی این مدت بار‌ها شده که خانم شفیعی، پشت در را کلون نکرده، ولی صبح که پا شده دیده ناصر آمده و پشت در را خودش کلون کرده است. بار‌ها شده که همسایه‌ها به دیدن خانم شفیعی آمده‌اند ولی ایشان یادش رفته در آپارتمان را برایشان باز کند. خب ناصر همین جا بوده که در را برایشان قشنگ باز کرده و خانم شفیعی یکدفعه دیده که آن‌ها آمده‌اند تو.

گفته‌ مگر در باز بود؟ گفته‌اند که نه شما بازش کردی. ولی خانم شفیعی که دری وا نکرده بود. پس کی بوده؟ مگر غیر از این است که ناصر صبح تا شب همین جا‌ها می‌پلکد؟ غیر از ناصر این جور وقت‌ها کیست که در را برای مهمانان باز کند یا ببندد. حالا این‌ها هیچ. من چند تا پیرزن فامیل را نشان بدهم که آمده‌اند توی این سالن پذیرایی. کنار بنر بزرگ ناصر که همه سوگواران امضایش کرده‌اند نماز بخوانند، ‌اما توی قنوت دیده‌اند که ناصر دارد آن‌ها را نگاه می‌کند.

توی رکوع دیده‌اند که چشم‌های ناصر به یک طرف دیگر خیره است، توی قربتا‌الا‌ا... دیده‌اند که نه ناصر باز هم سرش را چرخانده سمت آن‌ها و تشهد‌ها را که گفته‌اند دیده‌اند که بسم‌ا... بسم‌ا... ت ت ت باز چشم‌های ناصر به‌‌ همان سمتی است که از اولش توی تصویر بزرگ «بنر» بوده و همچنان هست.

رفته‌اند خانم شفیعی را صدا کرده‌اند که بیا. نازی جون بیا. خانم شفیعی هراسون دویده که‌ها چیه؟ آب قند هم آورده. گفته‌اند که یک کمی بنشین زیر این «بنر». چشم‌های ناصر دارد حرکت می‌کند. قربانت بروم خدا. چرا ما این شکلی خیالاتی شده‌ایم. پیرزن مهمان هزار و یک صلوات فرستاده همان‌جا، صد و ده تا «یاحی یا قیوم» گفته است همانجا و خانم شفیعی چمباتمه زده زیر عکس که گردش چشمان ناصر را ببیند. الهی گردش چشمان ناصر.

ولی ناصر عین‌‌ همان روزهای پرابهتش توی تصویر ایستاده بود. با آن کت سورمه‌ای متمایل به بنفش.‌‌ همان روزهای پرابهتی که تا صدایش از در خانه می‌آمد، خود آتیلا می‌گوید که «مو‌هایم سیخ سیخ می‌شد. دیگر اگر تیمش باخته بود واویلا بود. تا می‌آمد خانه هر کس در خانه بود می‌گفت آخ آخ ناصر خان آمد، ‌ما برویم».

خود آتیلا می‌گوید: «من هیچ کس را به ابهت این آدم ندیدم. یعنی ممکن است کسی این همه ابهت داشته باشد. من هر چی نگاه می‌کنم توی جامعه فوتبال نمی‌بینم. هر چی فکر می‌کنم، خدایا ممکن است کسی این همه ابهت داشته باشد. نه نیست.» آتیلا می‌گوید: «همه خبر دار بودند.» آتیلا می‌گوید: خود بازیکن‌ها می‌گویند تا صدای ناصر‌خان از پارکینگ باشگاه یا محل تمرین می‌آمد بدنمان می‌لرزید. یک ابهتی داشت که.


خود آتیلا می‌گوید: آقا فحش هم نمی‌داد‌ها. خانم شفیعی می‌گوید: «بچه‌ها تا حالا هیچ وقت باهاش با صدای بلند حرف نزده‌اند». شما بی‌زحمت به فعل این جمله دقت کنید. تا حالا نزده‌اند یعنی چه؟ باید می‌گفت تا روز مرگش نزدند. این مدرک را هم قبول ندارید؟ پیرمرد خنزپنزری آپاراتخونه زندگی را قبول ندارید؟ حیف که این حرف‌ها روی این کاغذ سفید صدا ندارند. حیف که هنوز کاغذ صدادار اختراع نشده است؟ و گرنه تمام این پیامک‌ها را از گوشی ناصرخان مستقیم می‌فرستادیم روی کاغذ. مگر کسی برای آدم مرده پیامک می‌زند؟ تا حالا دیده‌اید جوانی به موبایل اموات پیامک بزند؟ نه شوخی نمی‌کنم.

چند تا نمونه بیاورم؟ حالا تمام آن جوان‌هایی که می‌گویند ناصر، ما از این زندگی خسته شده‌ایم، همین روزهاست که تمام کنیم، ناصر تو عشق مایی، ناصر تو چشم مایی، حالا این‌ها هیچ، پس عاقله مردی مثل رضا وطنخواه که استاد دانشگاه هم هست چرا پیامک می‌فرستد؟ آتیلا خسته شد از بس که‌ هر شب این‌ها را دیلیت کرد. کدام حافظه، این قدر پیامک جا می‌گیرد. این یکی دیگر تازه تازه است که آتیلا از موبایل ناصر‌خان به تلفن همراه من فرستاده است: «زندگی دفتری از خاطره‌هاست/ یک نفر در دل شب/ یک نفر در دل خاک/ یک نفر همدم خوشبختی‌هاست/چشم تا باز کنی/عمر من می‌گذرد/آنچه باقی‌است فقط خوبی‌هاست/ناصر‌خان روحت شاد».

«می‌آمد اینجا نماز می‌خواند. می‌گفت تمام مدت چشما‌هایش حرکت می‌کردند. شب که می‌شود مردمک چشم‌هایش حرکت می‌کنند. مادر شوهر آتوسا گفت: هر طرفی می‌رفتم ناصر خان، آنجا را نگاه می‌کرد.» این صدای خانم شفیعی است. فکت دیگری می‌آورد: «دوستم می‌گفت قشنگ تکیه داده بود و من گفتم سلام. جوابم را نداد. همانطور واستاده بود پایین.»

نه باید برای روزنامه‌ها تکذیبه‌ای بفرستیم. این همه شلوغ کردند. این همه قیامت کردند. خودشان را به آب و آتش زدند. صد‌ها هزار آدم را جان به سر کردند اما ناصر الان همین جاست. توی همین خانه. ما مدارک دیگری هم داریم. حیف که روح‌ ناصر توی عکس جا نمی‌گیرد، وگرنه از جانان خواهش می‌کردیم این دفعه ناصر را دید، یک چیلیک بکند و عکس ناصر را برایمان ایمیل کند. آنوقت دیگر رویتان کم می‌شود؟ دیگر باور می‌کنید که مرگ ناصر کار پیرمرد خنزر پنزری آپاراتخونه بود؟

خانم شفیعی سند دیگری رو می‌کند: «چند روز پیش، طبقه پایینمان آمد خانه‌مان. وقتی می‌رفت گفتم در را ببند بی‌زحمت. من در آپارتمان را مثل قدیم‌ها از ده صبح باز می‌گذارم. باز است تا شب. نیم ساعت بعد، آمد تو. گفتم کلید داشتی؟ گفت نه در باز بود. شب‌هایی که کلون در را نمی‌اندازم قفل می‌کنم. باورتان نمی‌شود. ناصر خودش می‌آید در را می‌بندد. خدا شاهد است در را می‌بندد.

ارسلان می‌گوید قشنگ چفت‌اش افتاده. اصلا یک چیز عجیب غریبی است اینکه وقتی در را نمی‌بندم ناصر می‌بندد و وقتی باز نمی‌کنم خودش باز می‌کند. خدا شاهد است. یکی گفت این خیلی بد است. روح ناصر در همین جا مانده است. گفتم نه. این طور نیست. حتی کسی را فرستادم از این احضار روحی‌ها پرسید. گفتند اتفاقا خیلی هم خوب است. الان که هست. ما که حسش می‌کنیم. در را می‌بندد. چراغ را خاموش می‌کند. هر کس خوابش را می‌بیند همین طور است. چند روز پیش صبح زود زنگ زد و گفت: نازی، ‌خواب حجازی را دیدم. دست گل بزرگ آورده بود با خودش. به من گفت این را بده به نازی. بگو من همیشه خانه‌ام. ما که باور نکردیم رفتنش را».

نه تنها نازی خانم و مادر شوهر آتوسا و همسایه‌ها و فامیل و من گزارشگر ـ که دیدم مثل دو سال پیش کنار شومینه وایستاده و دارد پک می‌زند ـ بلکه خود آتوسا هم باور ندارد. آتوسا می‌گوید بابا رفته است اتریش. بالاخره می‌آید. سعید را نمی‌دانم. آن روز نبود. شاید هم بود و خواب بود و پیش ما نیامد، ولی الباقی دلالت بر این دارد که ناصر زنده است. همه آن سوگواری‌ها دروغ بود. باید تکذیبیه‌ای برای روزنامه‌ها بفرستیم. با شدت و حدت هم بفرستیم.

آهای! مگر خودت دیدی که این تنها اسطوره آشتی‌ناپذیر فوتبال ما، چشم‌هایش را ببندد. مگر خودت با چشم‌های خودت دیده‌ای؟ تو حتی شعورت هم قد آن بافنده قالیچه کوچکی که الان بر دیوار روبه‌روی سالن پذیرایی است و شعر «من آن گلبرگ.....» را که ناصر خیلی دوست داشت با دست‌های فقیرش بافته، نیست. یک روز در را زدند. نازی خانم گفته کیه؟ دید صدای نحیفی که از ته چاه می‌آید زمزمه می‌کند.

رفت پایین دید جوان فقیری با سر وضع مندرس یک تابلو گرفته دستش. باورش نشد. گفت پسرم برای چی آوردی آخه؟ تو چرا زیر بار این جور هزینه‌ها رفتی؟ خیلی هم تشکر کرده بود. پسر جوان نامه‌ای داده بود دست نازی خانم و گفته بود دوست داشتم این فرش را برایت ببافم ناصر‌خان. آن لحظه دل خانم شفیعی را انگار توی رختشویخونه شستند. تازه فهمید که ناصر فقط مال او نیست.

ولی این مردم مگر می‌گذارند؟ دایم زنگ می‌زنند نازی خانم پله‌ها را می‌رود پایین. کیه؟ یک دفعه می‌بینی برای ناصر از اصفهان گز آورده‌اند. می‌گوید «ما دیگر خجالت می‌کشیم.» ببین حتی آن‌ها هم باور دارند که ناصر همین حوالی است. این خانه را به همین راحتی‌ها ترک نمی‌کند. خیلی برایش زحمت کشیده است.

جنازه را که آوردند منزل. نازی خانم دوید پایین. جنازه توی پارکینگ بود. تا رسید بالای سرش گفت آخیش. دیگر راحت شدی. تو چقدر نگران خانواده بودی. تا لحظات آخر همه‌اش نگران بود. نگران بود که آتیلا کم نداشته باشد. نازی خانم گفت: «آخیش راحت شدی از آن همه درد. از آن همه نگرانی. یادت هست می‌گفتی من مثل شیر پشتشان واستاده‌ام؟ یادت هست می‌گفتی نکند این‌ها یک چیزی کم داشته باشند؟ اینجا را به چه مشقتی ساختیم. دانه به دانه آجر‌هایش یادم هست. دانه به دانه کاشی‌هایش. پول اصلی‌اش مال بنگلادش بود. این اواخر که دیگر هزینه‌ها زیاد شد کم آوردیم مغازه میدون محسنی را فروختیم ولی ناصر همیشه نگران بود».

صحبت که به اینجا رسید به آپارتمانی که با چه خون دلی ساخته شد، به دانه دانه آجرهای زندگی، به این‌که ناصر چقدر «خانواده دوست» بود، به یادش آوردم دوران عاشقیت در مدرسه عالی زبان را. گفتم فریدون دائم تعریف شما دو تا را می‌کرد. و از همین جا بود که دیگر فرمان رفت دست خانم شفیعی. من لالمانی گرفتم تا او بگوید. از دانه دانه آجرهای این زندگی دیرپای و مقایسه آن با همزیستی زوج‌های ناپایدار امروزی:


«من نمی‌دانم چی باعث این چیز‌ها شده. آلودگی هوا یا هشت سال جنگ رویشان اثر گذاشت. با کوچک‌ترین ناملایماتی،‌ به هم می‌ریزند. من و ناصر در زندگی‌مان، خیلی ناملایمات را پشت سر گذاشتیم، ولی به روی خود نمی‌آوریم. دلم می‌خواست از جوان‌ها بپرسم چرا این قدر زود از همدیگر طلاق می‌گیرید؟ آخه آینده بچه‌هایتان چه می‌شود؟ ما خودمان کم ناملایمات ندیدیم ؛اما دم نمی‌زدیم. نسل ما خیلی به فکر بچه‌هایش بود. خیلی به اصول پایبند بود. البته من «بساز و بسوز» را هم قبول ندارم که چهل سال پای یک زندگی بسوزی. ولی آدمی بالاخره باید تحمل داشته باشد. باید یک خرده مشقت هم بکشند دیگر.

من و ناصر هم از دو خانواده متفاوت آمده بودیم. دو فرهنگ متفاوت و دو تربیت متفاوت. من از یک فرهنگ دیگر، ناصر از یک فرهنگ دیگر. ولی خیلی زود به فرهنگ تلاقی و تلاقی فرهنگی رسیدیم. زوج‌های نسل امروز هم باید تلاش کنند، یکخرده مثل همدیگر بشوند. علیرغم این‌که همه می‌گفتند یکی از محاسن اخلاقی ناصر، رک‌گویی‌اش بود، من همیشه با این خصلت مشکل داشتم. شما در خیلی جا‌ها خیلی چیز‌ها می‌بینید که نباید بگویید. با ناصر می‌رفتیم خانه یکی. عاشق خورشت بادمجون و قورمه‌سبزی‌های من بود. اگر قورمه‌سبزی میزبان به ذائقه‌اش نبود، خیلی راحت می‌گفت که چرا اینقدر بدمزه است، از نازی یاد بگیرید. ولی من دوست نداشتم این رک‌گویی‌ها را. مگر همه بدون ضعفند؟ این جور رک بودن اصلا قشنگ نیست. ما همیشه سر این مسأله ساده، با هم اختلاف داشتیم. می‌گفتم در فوتبال هر چی دلت می‌خواهد بگو. باید هم آگاه کنی مردم را ولی وقتی رک به طرف می‌گویی که مثلا مو‌هایت قشنگ نیست، این خوب نیست. بله من و ناصر اختلاف سلیقه با هم داشتیم ولی این اختلافات کوچک را بزرگ نمی‌کردیم. هی یکسره بهش نمی‌گفتم چرا چرا چرا؟

نسل ما آنقدر گرفتار میهمانی و رفت و آمد و یک‌قران دوزار بود که..... بگذار اصلا جریان این خانه را بگویم. ناصر وقتی از بنگلادش آمد. سه میلیون و صد هزار تومان پول فرستاد. من با‌‌ همان پول این خانه را ساختم. گرفتاری من خیلی زیاد بود. الان جوان‌ها خیلی راحتند، دغدغه ندارند. می‌پیچند به پر و پای هم. شاید قبل از این خانه من بیشتر از ده‌ تا خانه خریدم و فروختم؛ خودم تک نفری. ناصر همه‌ا‌ش با تیم ملی اردو بود. باشگاهی بود. بنگلادش بود. شش‌ماه در اردو بود.

یک بار زنگ زدم آقای مهاجرانی، گفتم اجازه می‌دهی آتیلا بیاید پدرش را ببیند؟ می‌دانید چطوری آتیلا را می‌بردم ناصر را می‌دید؟ همه بازیکن‌ها که می‌خوابیدند ناصر یواش می‌آمد پایین و آتیلا را می‌دید. در زندگی مشترک، زن و مرد باید وظایف جداگانه‌ای داشته باشند. ناصر هر وقت از من تشکر می‌کرد، ناراحت می‌شدم. می‌گفتم وظیفه‌ام است، تشکر ندارد که.

ولی نسل الان می‌بینید سر چه چیزهایی به پر و پای هم می‌پیچند؟ اصلا این حرف‌ها نیست. کسی که گرفتار است، می‌رود کارش را می‌کند و وظیفه‌اش را هم می‌داند چیست. دیگر همه‌ا‌ش به این فکر نیست که شوهرش کجا می‌رود و کجا می‌آید. من آنقدر گرفتار زندگی بودم که حد ندارد. الان بیشتر مشکلات جوان‌ها از سر بیکاری‌ است. ناصر اوایل عاشق پیکان بود. آنقدر بچه‌ها ناراحت می‌شدند که بابا ماشینت را عوض کن پیکان چیه؟ یک پیکان جوانان نقره‌ای داشت. بعد از این ‌که من زنش شدم خیلی اصرار کردم که عوض کن. می‌گفتم ناصر تو اگر می‌روی سر تمرین، باید بهترین لباس را بپوشی، باید بهترین ماشین را داشته باشی. نباید جلوی کسی کم بیاوری. حتی اگر وضع مالی‌ات خوب نباشید نباید کم بیاوری.



بعدش آمدیم پول‌هایمان را جمع کردیم و BMW ۲۰۰۲ گرفتیم. هشتاد هزار تومان خریدیم. با اصرار من، و گرنه او عاشق پیکان بود. یک منزلی هم توی سهروردی شمالی اجاره کردیم. نگاه کن ما پنج سال پیش پدر و مادر من زندگی کردیم. چون ناصر همه‌ا‌ش توی اردو تمرین و مسابقه بود و من هم توی نخست‌وزیری مترجم بودم.

ترم‌های دانشگاه را هم جوری تنظیم می‌کردم که ناصر وقتی در اردو و مسابقه است پیش پدر و مادرم باشم. البته من بیشتر از یک سال و نیم کار نکردم. دیدم وقتی می‌روم سر کار، آتیلا ناراحت می‌شود.

یک روز ناصر آمد به محل کار من و گفت بیا برویم. دیگر نمی‌خواهد کار کنی. خارجی‌ها داشتند پارک پریسان را می‌ساختند که قرار بود بزرگترین پارک وحش خاورمیانه باشد. من مترجمشان بودم و داشتیم حیوان‌ها را سفارش‌ می‌دادیم. از خارج بیاورند. گفت: کار نکن نازی. آتیلا صدمه می‌بیند. وضع مالی‌مان هم خیلی افتضاح بود. گفت من در زندگی‌ام هر کاری کرده‌ام بالاخره یک‌جوری زندگی را ادامه می‌دهیم. آتیلا نیاز به مادر دارد.

تا این را گفت من هم آمدم از رئیسم خداحافظی کردم و گفتم: ناصر می‌گوید کار نکن. آن زمان آتیلا در گران‌ترین مهد کودک تهران بود، ولی از صبح تا شب گریه می‌کرد. دیدم مادرم هم پیر شده. گفتم باشد دیگر نمی‌روم سر کار. ناصر هم یواش‌یواش قرارداد‌هایش شروع شد و یک‌خرده وضع مالی‌مان بهتر شد. رفتیم توی خیابان شریعتی، پشت پارک کورش خانه خریدیم. صد متر، به قیمت چهارصد هزار تومان در اوایل سال‌۵۷.

به ناصر گفتم چقدر پول داری؟ گفت دویست هزار تومان. برای جام جهانی پاداش گرفته بود. گفتم بقیه چی می‌شود؟ گفت: نمی‌دانم. رفتیم قولنامه کردیم. دویست هزار تومان کم داشتیم. رفت به مهاجرانی گفت که آقا ما صد تومان لازم داریم. گرفت برای جام جهانی. بقیه‌اش را هم رفتیم زیر قسط. ما در پنج سال، سال به سال خانه‌مان را ده متر به ده متر بزرگتر کردیم. تا این‌که نوبت رسید به همین خانه.

اینجا را شما اگر آن زمان می‌دیدید زورآباد بود. خیلی بد بود. گفتیم عیب ندارد ناصر می‌آییم برو بیابون، ولی در عوض متراژ خانه‌مان بیشتر می‌شود. اولش یک آپارتمان ۱۵۰ متری سه‌خوابه اینجا خریدیم. گفتم آیا محله برای تو خیلی مهم است؟ گفت: نه. فقط محیطمان باز‌تر باشد. ۱۵۰ متری را خریده بودیم که وقتی ناصر رفت بنگلادش آن را فروختیم و اینجا را که خیلی قدیمی‌ساز و کلنگی بود خریدیم. فقط پول زمینش را دادیم هفده میلیون تومان و بعدش یواش یواش پس از ۲۵ سال زندگی شروع کردیم به ساختن اینجا.

آتیلا می‌خواهد برود تمرین. جانان گریه می‌کند. نازی خانم می‌گوید: «نفسم بیا بغل مامان. می‌گوید ناصر عاشق این بچه بود. نفسش بود. هر وقت گریه می‌کند، عکس ناصر را می‌دهیم دستش آنقدر می‌بوسد تا آرام می‌شود. ببین از عکس ناصر رنگ و رویی نمانده است. آن روز فتح‌الله ‌زاده آمده بود. چهار ماه بود ناصر رفته بود. وقتی جانان را دید که عکس ناصر را روزی بیست بار می‌بوسد به گریه افتاد.» جانان با عکس ناصر که شیرین‌ترین اساب‌بازی‌اش شده است آرام می‌شود.

آتیلا می‌رود تمرین. درست بغل دست ما در سالن پذیرایی میزی چیده‌اند که آجیل و شیرینی خشک و عکس ناصر روی آن است. می‌پرسم پارسال همین موقع‌ها ناصر سر سفره هفت‌سین چه کار کرد. چه آرزویی کرد؟ می‌گوید فقط برای همه سلامتی خواست. برای خودش چیز خاصی نخواست. توپ را که در کردند، ناصر فقط می‌گفت خدایا به همه سلامتی بده. فقط سلامتی. مو‌هایش ریخته بود.

کنار سفره هفت سین، همه نشسته بودیم. آرزو کرد که هیچکس در فقر نباشد و همه مردم آسایش داشته باشند. صحبت از قدیم‌ها گل انداخته است. می‌خواهم بپرسم آن شعر معروفی که ناصر همیشه ورد زبانش بود و چقدر هم «زبان حال» او و جامعه‌اش بود را از چه کسی یاد گرفته بود.

خانم شفیعی می‌گوید «مادرم سواد اکابر داشت. شعر و شاعری را خیلی دوست داشت. با همه مشاعره می‌کرد. ناصر هم این شعر را خیلی قدیم‌ها از زبان مادرم شنیده بود. حدود ۲۵سال پیش.» دیگر سوالی توی ذهنم نمی‌چرخد اما مطمئنم حرف نگفته زیاد هست.

یکباره از زبانم بیرون می‌پرد: حال ناصر چطور است؟ می‌گوید: پریشب‌ها که هوا سرد شده بود. خیلی ناراحت بودم. می‌گفتم وای خدا چی کار می‌کند ناصر حالا. بعدش خودم را دلداری دادم: نه، ‌حالش خوب است. مردم آنقدر باهاش حرف می‌زنند که سرما را حس نمی‌کند. هر وقت می‌رویم سر قبرش امکان ندارد گل تازه رویش نباشد. امکان ندارد سنگ قبرش شسته شده نباشد. شب تا آن لحظه که در بهشت‌زهرا را می‌بندند، همیشه در کنارش ملاقات کننده دارد.

دیروز اول هفته بود. رفتیم. گفتیم الان خلوت است. قاعدتا هیچ کس نباید باشد. ولی گل‌های روی سنگ قبرش تازه تازه بود. همیشه خیالم راحت است که یک نفر پیشش است. خیلی‌ها سر خاک می‌آیند. دفعه پیش خانمی آمده بود و داشت گریه می‌کرد، تا حالا ندیده بودیمش. می‌گفت هر ماه می‌آمدم آقای حجازی کمکم می‌کرد. سه تا بچه قد و نیم قد داشت. هیچ کدام از ما نمی‌دانستیم. هر وقت می‌روم سر خاکش می‌گویم ناصر واقعا خوش به حالت. با قلوه سنگ می‌زنم به سنگ قبرش. می‌گویم خوش به حالت که این همه دوستت دارند.

 چند وقت پیش دختر جوانی آمده بود سر خاکش داشت مثل باران بهاری گریه می‌کرد. بغلش کردم. گفتم چته؟ گفت دوست دارم بمیرم، ولی مثل او بمیرم. گفتم تو خیلی جوونی دختر. این حرف را نزن. از صبح شنبه تا شب جمعه، سنگ قبرش پر از گل‌های تازه است. می‌رویم دستمان به قبرش نمی‌رسد. باید جمعیت را کنار بزنیم. جمعیتی که بی‌آلایش و بی‌ریا دوستش دارند. این نعمتی است که خداوند به ناصر داده. من اهل فوتبال نیستم ولی غیر از صد‌ها اس‌ام‌اسی که هر روز برای موبایلش می‌آید، هنوز مردم از اهواز و کردستان و کجا و کجا هر روز زنگ می‌زنند. حداقلش ده تا تلفن داریم. با همه‌شان حرف می‌زنم. هنوز های‌های گریه می‌کنند. می‌گویم من خاک پای شما هستم.

 آتیلا دیشب می‌گفت من تازه فهمیدم ناصر حجازی کی بوده. چند شب پیش با مرجانه خانم (همسر پروین) صحبت می‌کردیم. گفتم فقط من و تو مانده‌ایم مرجانه جان. گفت نه بابا خیلی‌ها مانده‌اند. گفتم مرجانه! راستی ما چقدر طاقت و تحمل داشتیم و خودمان نمی‌دانستیم. ما انگشت‌شماریم. گفت خانم آقا قراب و آقای مظلومی و آقای پورحیدری هم هستند.

یادگاری‌های ناصر چه شده‌اند؟ حالا موزه خصوصی او می‌تواند برای تاریخ فوتبال ایران، مرجع جالبی باشد. از خانم شفیعی می‌پرسم وسایل ناصر خان چه شد پس؟ یادگاری‌هایش؟ می‌گوید «عکس‌هایش خیلی مهم هست که هست. ساعت‌هایش را که آتیلا ورداشته. هر کس هم بخواهد نمی‌دهد. چون خودش دوستش داشت. یک عینک معروف داشت که توی بیشتر عکس‌ها هم هست، هنوز هست. لباس‌ها را گفتند بفروشیم برای کمک به کودکان سرطانی محک. دو سه تا چمدانشان کردیم و آتیلا برد سر کلاس فوتبال همه‌اش را. لباس‌های دروازه‌بانی‌اش هم دست محمد آقاست. از قدیم جمعش کرده. بهتر از چشمانش ازشان محافظت کرده. هر چی هم خواهش می‌کنیم که بابا یکی‌ش را بده خودمان می‌گوید چشمم را بخواهید این‌ها را نه.»

راستی گفتم چشم. یاد چشم‌های ناصر افتادم. چند سال پیش که چشم‌هایش پف کرده بود، حرفی پشت سرش کوک کردند که حالا آتیلا می‌گوید خودمان هم با شنیدنش خندیدیم. می‌گوید: «نمی‌دانم چه کسی این حرف را بر سر زبان‌ها و دهان مردم انداخت. یک روز آمد خانه و گفت: فلان مدیر کله‌گنده به من گفته تریاکی. من هم گفتم مسأله‌ای نیست با یک آزمایش ساده، معلوم می‌شود. رفته بود به یکی از مدیران رده بالای فدراسیون گفته بود فردا صبح آزمایش می‌دهم. به شرطی که ایشان هم بیاید آزمایش. بعدش نتیجه آزمایش را هم به مردم اعلام می‌کنیم. ولی آن آقاهه حاضر نشد به آزمایشگاه برود».

حالا دیدید ناصر زنده است؟ خدا بگویم این پیرمرد خنزر پنزری فتوگراف را چه کارش کند که آپاراتخانه را راه انداخت و همه‌مان چشم‌هایمان جادو شد روی پرده‌های نقره‌ای. حالا دیگر وقت آن است که رسما تکذیب کنیم مرگ ناصر را. وقتی چشم‌هایش در عکس‌هایش حرکت می‌کند. وقتی کلون در را می‌اندازد، وقتی در را وا می‌کند، وقتی برای نازی جان‌اش دسته گل می‌فرستد، وقتی موبایلش پر از پیامک‌های غمگین ملت است.

 ما چه کاره‌ایم که جفت پایمان را بکنیم توی یک کفش و بگوییم ناصر رفت، ناصر از دست رفت. باید به آتیلا هم بگوییم باور نکند. هیچ کدام از کلیپ‌های مراسم عزاداری در شهر‌ها و روستا‌ها و قصبچه‌ها را باور نکند که مسجد‌ها پر می‌شوند و خالی می‌شوند و یک نفر می‌گوید برای شادی روح آن مرحوم تازه در گذشته الفاتحه! مهم این است که نازی خانم هر شب خواب ناصرش را می‌بیند، اما تا پا می‌شود برای بچه‌ها تعریفش کند یادش می‌رود.

مثل شب اول بی‌ناصری‌اش که نشسته بود آشپزخانه. چانه‌اش را تکیه داده بود به دست راستش. خواب هم نبود‌ها. فقط چشم‌هایش بسته بود. سرش را گذاشته بود روی کانتر آشپزخانه. سایه ناصر را می‌دید که می‌رود این طرف، می‌رود آنطرف. چشم‌هایش را مالیده بود که دستش را بگیرد و بگوید نرو. بگو که من تمام این ضجه‌هایی که امروز دیدم خواب بود. ناصرم، لطفا بگو که خواب بود. یک لحظه ناصر را دید. بخدا خودش بود.

 چشم‌هایش را دوخته بود به نازی و می‌گفت: نازی جون به این‌ها بگو اینقدر گریه نکنید. اینقدر شلوغ نکنید اینقدر سر و صدا نکنید. همسایه‌ها ناراحت می‌شوند. نازی خانوم سریع چشم‌هایش را وا کرد. سرش را از روی کانتر ورداشت. جنبید که دستش را بگیرد و التماسش کند که نرود. یا اگر می‌رود تلفن همراه‌اش را هم با خود ببرد که زود زود خبر بگیرد و دلواپس مرد زندگی‌اش نباشد. اما نه. دست‌هایش در هوای سیال آشپرخانه، بی‌حرکت مانده بود. پس نگاهش را دوخت به میان جمعیت عزادار. اگر خود ناصر در میان جماعت نبود چطور خبر داشت که مردم دارند شیون می‌کنند و درست نیست که آدم همسایه‌هاش را زابراه کند؟ نه، در میان جمعیت پیدایش نکرد.

نه نازی خانم، نه آتوسا، نه مادر شوهر آتوسا، نه همسایه‌ها که ناصر در را برایشان وا می‌کند، نه فامیل نزدیک که وقتی می‌آیند ناصر را دم در می‌بینند که تکیه داده به دیوار ولی سلام آدم را نمی‌گیرد، نه رضا وطنخواه که هشت ماه است هر هفته پیامک می‌دهد به گوشی ناصر، و نه من که دارم شومینه‌ای را نگاه می‌کنم که ناصر آخرین بار ذغال‌کبابی را گل می‌انداخت اما الان برفی غمگین روی سقف شومینه‌اش نشسته، باور نداریم که او مرده است.

باید تکذیبیه‌ای برای روزنامه‌ها بفرستیم. او زنده است. خدا شاهد است که زنده است. این جمله «خدا شاهد است» را از نازی خانم یاد گرفته‌ام. آتیلا گفت که چند وقت پیش به خواب یکی از آشنایان رفته بود. مثل همیشه ‌تر و تمیز بود. انگاری توی میهمانی بود. کت و شلوار پوشیده بود. اما حالش خوب نبود. گفته بود به آتیلا بگویید نه. راضی نیستم عجیب است. هر وقت ما می‌خواهیم کاری بکنیم که راضی نیست بعد از چند روز به خواب یکی می‌آید و پیغام‌ش را می‌رساند. واقعا عجیب است.

همین روزهاست که پا بشود بیاید امجدیه. یا برود مغازه کریم شاهرودی. یا در فرودگاه پیدایش بشود که دارد از اتریش برمی‌گردد، یا در همین مجله ما یک پک به سیگارش بزند و بگوید شما‌ها چه سندی داشتید از مردگی من که این همه سر و صدا کردید؟ آنوقت شروع کند از روزهایی بگوید که حذف شده است. مثل دفعه آخری که بهم گفت من همیشه حذف شده‌ام.

نکند این بار هم حذف شده است! دعا کنید دستم به پیرمرد خنزرپنزری آپاراتخونه نرسد. کبابش می‌کنم. باز هم ناصر نازنین ما را حذف کردید؟ خسته نشدید از این همه حذف کردنش؟ مگر شما دارید هر روز و هر دقیقه و هر آن، جام «حذفی» برگزار می‌کنید آخه؟!

همشهری تماشاگر



پنجشنبه نخستین مراسم سالگرد ناصر حجازی

مراسم نخستین سالگرد درگذشت مرحوم ناصر حجاری، پنجشنبه این هفته برگزار خواهد شد. این مراسم از ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه، چهارم خرداد ۹۱ بر سر مزار وی در بهشت زهرا (س) قطعه نام‌آوران برگزار می‌شود. خانواده مرحوم حجازی در اطلاعیه‌ای از همه دوستداران وی درخواست کردند تا در این مراسم حضور داشته باشند.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۷۸
انتشار یافته: ۱۶۰
یادش بخیر خدا رحمتش کنه چه زود گذشت .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
به این کامنت منفی نمی دهم چون در مورد رحمت خداست که باید شامل حال همه ما شود
اما این همه بزرگ کردن چرا؟؟؟
چرا در کشور ما یک عده می بریم بالا تا عرش و یک عده پایین می آوریم تا عرش
ملاک بزرگ کردن یک فرد چیست؟؟؟؟
خدا رحمت مرحوم حجازی را ولی من واقعا گیج شدم که چرا تا این حد بزرگ کردن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
برای اینکه ایشان واقعا بزرگ بودن. کمتر از تختی و امثال تختی نبود.مشک آنست که خود ببوید ناصر خان هم مشک واقعی بود در جامعه ورزش و پهلوانی.
پارس
| United States |
۱۴:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
بزرگ كردن نه هموطن.شما بايدمتوجه اين قضيه باشيدوحس غريضي حسادتون روهم قاطي اين ماجرانكنيدكه ناصرخان ما چون اهل ريا وچاپلوسي ودروغ گفتن نبود خودش بزرگ وبرگمنش بود احتياجي به بزرگ كردن ما نداره
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
ما که یاد گرفتیم وقتی طرف بینمون نیست ازشون تعریف و قدر دانی کنیم حالا شما همینم دریغ می کنی؟!!!
حمیدرضا یغموری
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
دوست عزیز منظورتان پایین آوردن تا فرش بوده است دیگر !!!!
حجازی اسطوره همیشه جاودانه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
اسطوره!!!!!
معنی اسطوره را می دانی؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
آره اسطوره به کسی میگن که الگوی رفتاری برای مردم جامعه اش باشه و محبوب مردمش
که ناصرخان هستند
فرید
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
ایول تابی جالب بود و کامل
ایول خیلی جالب بود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
لطفا برید ته کامنتها . یک نفر قشنگ اسطوره رو معنی کرده حتما بخوانید
تابی نشون بده
روحش شاد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
حتما بروید ته کامنتها
یک کامنت قشنگ است که اسطوره را خیلی قشنگ گفته
حجازی همیشه در قلب ماست
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
خاک.... ، مادرت در قلب توست نه حجازی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز /مرده انست که نامش به نکویی نبرن khak bar sare to ke tarze fekret ine
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز /مرده انست که نامش به نکویی نبرند
حجازی بی ریا و دل
چو بر خاكم بخواهي بوسه دادن
رخم را بوسه ده اكنون همانيم
روحش شاد مثل او نداریم دیگر
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
از چه نظر؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
اخلاق , شعور و مردمی بودن و ... که خیلی ها نمیدونن چیه
مقالتون روخوندم وگریه میکردم .این عزتی که خدا به آدم میده همیشه درقلبها بودن روحش شاد ویادش گرامی .اورفته ولی همیشه زنده است
جان مادرت این خبر را در صفحه اول تابناک بگذار به احترام ناصر خان حجازی
براي شادي روحش صلوات
یک سریا دوست داشتن این مرد صادق و منتقد دیگه تو جمع فوتبالی ها نباشه..
همیشه در قلب آبیها ماندگار خواهی شد روحت شاد یادت گرامی خاطراتت زنده درسوکت غمگینانه مینشینیم ای عقاب بلند پرواز یادت گرامی....
اونایی که منفی می دهند بیمار هستند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
خیلی بی ادبی - منفی دادم چون متوجه نمی شوم چرا این بزرگوار را این همه بزرگ کرده اید !! اگر برخی کامنتها که هیچ نشانه ای در ان نیست را به من بدهند اصلا حدس نخواهم زد حجازی مرحوم است . روحش شاد ولی آخر این همه بزرگ کردن دارد ؟ من هم دوستشان دارم و خدا رحمتشان کند اما در این مملکت ما الکی یکی را بالا می برند و یا الکی پایین می اورند . شده افراط و تفریط
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
بیمار شاید شما باشی.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
الکی کسی رو بزرگ نمیکنن
اگه تو مراسمش شرکت می کردی می فهمیدی بزرگ هست و نیازی به مقاله یا چیز دیگه ای نداره واسه بزرگ شدن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
خودتی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
بیمار نیستند لکه ننگ اجتماعن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
لکه ننگ تویی که ادب نداری . بی ادبان لکه ننگ جامعه هستند . و اونایی که مخالفانشان را مریض و بیمار و حسود و ... می دانند
اولا که پای عکسی که تاریخ زدید سوتی دادید 1949 حجازی تو قنداق بوده . احتمالا منظورتون 1349 بوده یا 1979 .
ثانیا تا حالا از یک شهید یا یک دانشمند اینطوری تجلیل کردید که از حجازی ؟ یادتون باشه حجازی اول برای افتخار خودش ورزش می کرد و بعد برای ایران . ولی شهید اول برای خدا و بعد برای وطن شهید شده نه برای خودش . پس الکی یه نفر رو بزرگ نکنید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
آفرین در ایران همین است دیگر بعضی را مثل بادکنک باد می کنند تا بترکند
ناشناس
| United States |
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
.....دانشمندهم كه داره پول دانش خودشوميگيره..واقعاواسي طرزفكرعقب افتادتون متاسفم كه اينجوري داريدحسادت خودتون رو بروز ميديد
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
خطاب به هموطن ناشناسم که منو حسود و عقب افتاده خطاب کرد : خوبه آدم جنبه اعتقاد داشته باشه و الکی کسی را عقب افتاد و ... خطاب نکنه . عزیزم منظورم این بود که ورزشکاران خود به خود چون مردم می شناسنشون نیازی به "این همه" تجلیل ندارن بالاخره تا حد معقولی خوبه ضمن اینکه اثرشون هم فقط در یک فصل میمونه در طول تاریخ موندگار نیست اما مثلا یکی مثل شهید شهریاری که دانش غنی سازی تا مرز 20 درصد را بومی کرد این دانش را تا ابدالدهر در این مملکت موندگار کرد . واقعا بشین فکر کن و به خودت جواب بده : اگر حجازی با همین اخلاق و خصوصیات عالی که ازش نام برده شده دانشمند یا شهید بود اینقدر ازش تجلیل می شد ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
حجازی میدمی بوده و هست
چرا میسوزی ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
آره مردمی بوده و هست ولی لزومی نداره که دیگه درد دل زن و دخترشم بیارید اینجا انگار چه کار کرده واسه این مملکت ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
هيچ كار فقط چند بار باعث اهتزاز پرچم ايران شده.درضمن تجليل از يك ورزشكار جاي خودش و تجليل از شهيدان هم جاي خودش.تويي كي ميگي اول واسه خودش افتخار كسب كرد بايد بدوني بعداز بيست سال نميگن حجازي تو دروازه بود ميگن ايران قهرمان آسيا شد.نميدونم چرا هرجا كم ميارين از شهداي عزيز مايه ميزارين كاشكي هميشه ياد اونا بودين تا مملكتمون گلستان ميشد
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
تو ميدوني چي داري ميگي حسود....برو يكمي فكر كن اگر عقل سالمي داري
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
ولی حتما یه چیزی میدونسته که گفته عقب افتاده ای یه ذره انتقاد پذیر باش
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
حالا هر وقت تو مردی میایم میگیم افتخارت این بوده که درباره حجازی کامنت گذاشتی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
خیلی بی ادبی شما ها تحمل انتقاد را ندارید . حتما باید مثل شما حرف زد . من هم مثل این آقا یا خانم میگم مرحوم حجازی دوست داشتنی این همه بزرگ کردن ندارد. والسلام
حالا بیا فحش بده ادب خودت رو می رسونی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
جناب پولوفوسور منظور از 1949 زیر عکس تاریخ تولدشه(1328)
روحت شاد
مردان نیک روز گار بمانند تا ابد بر یادها . روحش شاد و قرین رحمت حضرت دوست .
روحش شاد.زود پر کشید.
دست مریزادتابناک مفصل به این موضوع پرداختی.
oواقعا مرد به تمام معنا بود
ناصر حجازی دوست داریم ما دوست داریم ما
ناصر حجازی دوست داریم ما دوست داریم ما
روحش شاد مرد بزرگي بود
نامت برتارك تاريخ خواهد ماند روحت شاد
يادش هميشه در دل ما مردم گيلان باقيست روحش شاد يادش گرامي
هنوزم که هنوزه اسمش می یاد گریه ام می گریه
به افتخارت ای بزرگمرد از جا بلند می شوییم و بر روح بلندت درود می فرستیم.
زنده یاد ناصر حجازی در هیاهوی رنگها یکرنگی
را انتخاب کرد و با دانش . کوشش و جوشش
با مردمی که اور ا دوست داشتند در آسمان
پر ستاره ایران سربلند درخشید .
کار گلچین فلک گرچه همه یغما بود
لیکن این بار گلی چید که بی همتا بود
من آن گلبرگ مغرورم... که می میرم زبی آبی .....ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم...روحت شاد ناصرخان....به تو حسودی می کنم که از دیدن این نامردمی هاراحت شدی........آنچه عقاب را پیر می کند ....غم قفس نیست....پرواز زاغهای بی سرو پاست
واقعا دلم برا حجازی تنگ شده دوست داشتم دوباره روی نیمکت استقلال باشه هیچی جامی ازش نمیخواستم فقط فقط حضورشو میخواستم ....روحش شاد یادش بخیر
خیلی فکر کردم که کلام یا جمله ای بگم در حد و اندازه ناصر خان حجازی اما بی فایده بود چون او خیلی خیلی بزرگتر از آن بود که در دایره لغات و جملات بگنجد.فقط میتونم بگم که ناصر حجازی تبلور واقعی بزرگی بزرگواری و بزرگ منشی بود، نه بهتره بگم که هست و تا ابد هم خواهد بود
علی پروین در مراسم بود چرا از او چیزی ننوشتید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
علی پروین رو با حجازی مقایسه نکن!
حجازی مردمی بود و بازیچه کسی نشد
همیشه درقلب مایی
واقعا متن زیبایی بود.
ناصرخان داغ تو دارد این دلم
تا ايران و ايراني هستند ؛ناصرخان اسطوره ايران زمين هميشه زنده است
روحش شاد.
سلام
چرا به رابطه دوستی چند ساله ایشان با نوه امام (ره) اشاره نکردید. میترسید؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
فقط احمدرضا عابدزاده ------ عقاب آسیا
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
لقب عقاب آسیا برای حجازی بود داداش
دومین گلر قرن آسیا... عابدزادتون کجاس!؟
رو حش شاد همیشه در قلب مایی
عشق ناصرخان
عشق است مرام ناصرخان
ناصر خان با ديدن بازيهايت دردهه 50 درسن 6سالگي علاقه مند فوتبال و دروازه باني و عاشق تو و عاشق تيم تاج شدم
تنها جمله اي كه در باره شما بتوان گفت تا شايد ، شايدو شايد قسمتي از حق مطلب را در موردت ادا كند اينست :

صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را
تادگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد
تاهست به ذلت بکشندش زجفا
تامردبه عزت ببرندش سردست
یادش گرامی باد
ایرانی ها وسط پشت بام نمی ایستند خلاصه از یک ور می افتند . در مقاله بچه هایی که زیر دست ما مردند گفته شد که ما الکی عجله داریم
در این مورد هم الکی و احساساتی افراد را بزرگ و کوچک می کنیم
انقدر راحت فردی را که هزاران کار مثبت برای ایزان کرده اما یک کار خطا کرده بد معرفی می کنیم و برعکسش هم هست
به هر حال انشالله ناصر خان و همه ما مشمول لطف الهی قرار گرفته و آمرزیده شویم
يادمه يه عکس بزرگ از ناصرخان پشت شيشه ماشينم زدم و تا چهلم ناصر خان برداشته نشد . روي اون عکس سياه سفيد نوشتم :
عـــــقــــــاب از شــــهـــــر کـلــاغ ها پـــــــريـــــــد
همیشه در قلب ما خواهد بود.روحش شاد
خدا ناصر خان را قرین رحمت کند 10 سال در سیدخندان همسایه اشان بودیم نازنین مردی بود بی همتا. امثال ناصرحجازی و علی کریمی عزیز این روز ها به شدت در جامعه فوتبال ما کمیاب شدند عوضش مثل قارچ فوتبالیستهای ورزشکار نما که بویی از جوانمردی و پهلوانی نبرده اند رو به تکثیر هستند.
جالب بود
خبر به این خوبی رو چرا صفحه اول نذاشتید
هنوزم با گذشت يكسال از درگذشت ناصر خان ،وقتي زندگينامه و مطالبش و مي خونم گريم ميگيره.مردان بزرگ هميشه جاودانند
خدا رحمتش کند ده ها خوبی داشت اما بگید که هیچوقت با انقلاب این مردم حتی در کلام همراهی نکرد.
عاشقت بودم و هستم عاشق تیپ و کلاس و صداقت در کلامت بودم
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری..... در این متن خواری
صحیح است که معنای سرافکندگی داشته
چون خار به معنای تیغ گل و خس و خاشاک
می باشد . ناصر حجازی مصداق این ضرب المثل
کردی است : از پل نامردان رد نشو بگذار آب
ببردت . زیر سایه روباه نخواب بگذار شیر بدردت
روحش شاد روانش پاک کسی که هرگز فراموشت نمیکند اسماعیلی
به نام ناصر..دورود برابرمردمشرقي سرزمين اهورايي من ناصرخان كبير..اواسطورست وبي نظير.اوبه بزرگي ونيك نامي زرتشت وكوروش وبه صلابت ايران عزيرهميشه خواهدماند..
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۱
به نام ناصر !!!!! چی؟؟؟؟؟/
خدا رحمتش کنه... چند باری با تیم بانک تجارت برای بازی به استادیوم آرارات اومده بود... همیشه احترام رقیباشو نگه می داشت... چقدر با ارامنه خوب بود .... خدا رحمتش کنه افسوس که رفت
امان از دست این مردم ایرانی مرده پرست- وقتی زنده بود جزء آدمها نبود حالا شده اسطوره بعضی ها برای منافعشون یا پز دادن
ناصر خان روحت شاد
خدا ناصر خان عزيز را رحمت كنه براي همه ما زنده است هيچ وقت جوانمردي او را فرامش نميكنم عكس ناصر خان را گذاشتم تو ماشينم و هر روز به عكسش نگاه ميكنم هميشه در قلب ما زنده است سالار جوانان ايرانه
000.0.0..0.000.0
ناصر حجازی مردی بود که هیچ وقت واسه خاطر مال دنیا به کسی رو نزدمردی بود مثل عقاب که همیشه تو اسمانها پرواز میکرد
ورزش ایران دگی امثالی همانند ناصر خان را نخواهند دید. مردی که با خون دل و با عشق بازی کرد و مربی گری کرد و خودش رو به جایی رسوند که اینقدر مردمی هست و در دل مردم جای داره
ببینید حتی بعد از فوتش نیز مردم چه کردند و چه می کنند
مردم ما واقعا می دانند به کی اجر بنهند و از کی انتقاد کنند. ناصر خان حجازی بزرگ مرد عرصه ورزش ایین کشور بوده و هست. ای کاش ورزشکاران ببینند و درس بگیرند
بزرگ خودبزرگ است کسی اورا بزرگ نمی کند حجازی خودبزرگ بود
من اولین باره تو این سایت نظر میدم اونم بخاطر اسم بزرگ ناصرخان حجازیه.ولی چند نفر اینجا هستن با نظراشون رسما حسادت خودشونو به بزرگی ناصرخان ثابت کردن.واقعا زشته اینکار.ناصرخان خودش بزرگ بود کسی بزرگش نکرد
ایرانیای مرده پرست باز یه مرده جدید گیر آوردن برا پرستیدن ...
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
چه ربطی داره؟
فرانسوی ها هم به ناپلئون هنوز می بالن, اونا هم مرده پرستن؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
مملکتت رو ول کردی رفتی، تازه از اون ور آب نسخه هم می پیچی!!!!
خداوند روحش را شاد کند او اخلاق خوبی داشت و حرفهایش را رک و راست می گفت.
تابناک خواهش می کنم نوشته مرا نشان بده
اسطوره می دونی به کی میگن ؟
به کسی که کاری یا کارهایی کرده که من و تو حتی فکرش رو هم نمی تونیم بکنیم
اسطوره یعنی کاری خارق العاده کردن و گاهی غیر قابل باور.
از نظر من و بسیاری حسین لشگری اسطوره ایرانه .
این خلبان شهید ما قبل از شروع جنگ در پرورازی حوالی مرز سقوط کرد و اسیر صدام شد بعد حدود شانزه هفده سال به ایران برگشت .
سالها در اتاقهای کوچک و تنگ انفرادی زندانی بود . بخاطر ملتش و کشورش حرفی نزد . کافی بود اون چیزی رو بگه که صدام می خواست اون وقت ایران متجاوز شناخته می شد نه عراق .
باور کن موهای دستم سیخ شده . می دونی این همه سال زندانی بی وجدانهایی مثل صدام و دار و دستش یعنی چی؟می دونی هم شکنجه جسمی شد و هم شکنجه روحی . وقتی اسیر شد زنش جوان بود و پسرش کودک وقتی آزاد شد پسرش مردی شده بود .
بهش لقب سید آزادگان را دادیم اما فقط خدا می داند چه بر او گذشت
بعد از چند سال آزادی و برگشتن به میهن روح بلندش به اسمان عروج کرد و به جمع شهدا پیوست. حالا در خاک آرمیده . واقعا مرد بود واقعا اسطوره بود . حتی ساعتی اسیر صدام بودن درد اور اما این مرد بزرگ سالیان دراز تک و تنها در زندانهای انفرادی بود
. اولین نفر اسیر شد و آخرین نفر آزاد شد
روحش شاد . روحش شاد . روح همه شهدا شاد
یا اون جوانهایی که زیر شنکنجه صدامیان لب تشنه شهید شدند اونها اسطوره هستند .
چی بگم که ....
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
چه ربطی داره؟ مگه کسی گفت ایشون اسطوره نیست؟
اینجا در مورد مردی صحبت شده که از دید اکثر مردم بزرگه و اکثر مردم دوستش دارن
کسی منکر بزرگی دیگران نیست
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
ناشناسی که جواب دادی په ربطی داره
من هم آقای حجازی را دوست داشتم و بزرگ هم هستند اما اسطوره نیستند
اصلا بعد از بیماری ایشان این جریان بالا بردن ایشان شروع شد . بنده خدا قبل بیماری کلی دشمن داشت اما همین که بیمار شد و عده ای فهمیدند بیماری سخت دارد جریانی راه افتاد که کار بیشتر ما ایرانی ها هست . دشمنانش شدند دوست . این بزرگوار هم مقداری انتقاد تند کرد خوشمان آمد و یک دفعه این شد که می بینی
اگر ایشان بیمار نمی شد و ثانیا آن مقدار انتقادات تند را نمی کرد الان بریش این جور گریه می کردید
ما ایرانی ها عاشق مریض و مرده هستیم .
باز می گویم آقای حجازی ورزشکار این مملکت بود ما هم دوستش داشتیم . ولی به من بگو هی می گویید بزرگ بود یعنی چی؟
اگر این جور باشد تمام بیشتر ماهایی که در تابی انتقادات تند می کنیم اسطوره هستیم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
دوست داشتن یک طرف اسطورگی طرف دیگر پس هر کی دوستش داریم و از دنیا رفته اسطوره است دیگر
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
هر چیزی وزن خودش را دارد . واقعا شهدا قهرمانان این کشورند بی ادعا رفتند مظلومانه جان دادند واقعا منصافه نیست که هیچ کدام از قهرمانان ورزشی ایران را که به مرگ طبیعی از دنیا می روند هم وزن این بزرگواران قرار دهیم . اینها مدالشان را از خدا گرفتند .
وگرنه چرا خدا این همه مقام به شهید می دهد . چرا روز قیامت به مقام شهدا غبطه می خوریم .
به نظرم هر ورزشکار این کشور حتی اگر هر سال مدال گرفته و مهربان بوده و ... بالاتر از شهیدی که فقط برای خدا جان عزیزش را تقدیم کرده نیست. هم وزن هم نیستند
فرض کنید همین الان جنگ است و به ما می گویند بیایید برای دفاع . یک دفعه یاد خانه و زن و بچه و ... می افتیم دل کندن خیلی خیلی خیلی سخت است
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
ربطی به هم ندارن . قاطی نکن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
بشین سر جات بینیم بابا مهم نیست تو فکر کنی اسطوره بود یا نه مهم اینه که اکثر مردم میگن اسطورست
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
متاسفانه بعضی ها خیلی بی ادبند
این خانم یا آقا در مورد اسطوره به زیبایی متنی نوشته اند
بی ادب خودت بشین سر جات با این طرز حرف زدنت الگوهات هم معلوم هستند
خداوند روحش را شاد کند
صدای ناصرخان باقیست تاشاید کلاغها بفمند جایشان اینجانیست صداقت جوانمردی پایدار است سلام سلطان صدا ی نفسهای ملت با غم تو استوار است
سلام ازاینکه بی کم و زیاد نظرات رامنعکس میکنید باعث افتخار است خداهمه اموات رابیامرزذ چرا بایستی تاآدمهازنده اندچه ورزشکارچه دیگران .حجازی مثل بقیه فوتبا لیستهای قدیمی بودمن نمیخواهم کسی راخراب کنم مخصوصا اموات راحداقل میگویم بااینکه فوتبال سالهای 45تا70خوب بخاطرهست بهترنبودمربی 60ساله رانمیگذاشتندبرود مربی تیم دست چندم ارویا شود.حالاآمد ند آمدندصفحات متعددنوشنتند که بلاتشبیه بقدرامامان معصوم ع حتی بیشتر. مردم هم که ابن الوقت اند
تندتندنظرمیدهندشمارابجان هرکه دوست داریدآخرین نظریه را ولله نویسنده اش نمیشناسمش راب خوانیدتامعنی اسطوره ودیگر کلمات راجاری کنیدمگرآقای حجازی جزو 22نفری نبودکه دنبال یک توب میدویدند بنابرحسادت برای چی قدرشناسی خوب است امانه باین شکل .خداوندبه همه خانواده درگذشتگان صبرعطافرماید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
همون کسی که دنبال توپ میدویید الان تو قلب مردم کشورشه
سعی کن تو هم جوری زندگی کنی که بزرگ شی و محبوب
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
منم با رجبی موافقم
الهی ور افتد نشان جدایی.روحش شاد و قرین آرامش خدای مهربان
فقط میخوام به همه عزیزان بگم تو این مملکت ی ادم رک گو بوده و بس.ناصر خان همیشه ماندگار میمونه.پس زیادی شلوغش نکنید.اینم بدونید تمامی مطالب گفته شده درسته هر کسی بسته به شعور خودش بپذیره یا نه.دوستدار همتون مارکوپولو
ناصر خان روحت شاد
يه استقلاليم و از استقلاليها ميخوام فقط به خاطر ناصر خان از قلعه نوعي ...كه هميشه به ناصر حسادت ميكرد حمايت نكنند تا پاي چنين ادمي از استقلال بريده بشه (ضمنا قدر كسي مثل پروين را تا زنده هست بدونيم)
یعنی کسی اینجا معنی اسطوره رو نمی فهمه؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
ناصر حجازی و اسطوره!!!!!!!!!!اگه این اسطوره است بقیه چی می شند؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
بقیه چیزی نمیشن
از حسادت هم کور نشو فقط این مطلب رو که برات سنگسنه نخون
آفرین
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
حسود تویی که جواب سوال منطقی را نداری و بعد تهمت می زنی . در تمام کتابهای حماسی تعریف مشخصی از اسطوره وجود دارد با اون تعاریف آیا مرحوم حجازی اسطوره است؟
برو کتابهای حماسی را بخوان
انگار به کسی که مقداری شعر بلد است بگویی شاعر و وقتی سوال می کنیم چرا بگویی حسودی نکن کلی شعر بلد است
من واقعا ناصر حجازی را از صمیم قلبم از کودکی دوست داشتم و حسادتی به ایشان ندارم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
همین آمار جوابهای منفی که به کامنتت دادن برات بسه.
حجازی قهرمان
همیشه با ما بمان
کاش برای شهدا نیز اینقدر تیتر می زدید .آنها افتخاری بس بزرگتر را آفریدند.
مطلب رو خوندم و اشک ریختم من عاشقش بوده و هستم چون تو این اوضاع مملکتمون کمیابن این آدما. ناصر اسطوره بود چون دروغ نگفت و مثل بقیه واثه یه قرون چاپلوسی نکرد و مردمش رو به پول نفروخت . دوست دارم ناصر عکست تا ابد رو دیوار اتاقم و یادت تو دلم می مونه بزرگ مرد آریایی
عشق است حجازی
درود بر حجازی
ناصر حجازی یه مرد بود زنامردان کشیدم رنج بسیار ندیدم مردی از نامردان به یکبار
با مطلبتون اشک ریختم . واقعا" چقدر این یک سال زود گذشت. یادش بخیر. بی شک او مرد بزرگی بود و خواهد ماند.
روحت شاد ناصرخان.
ناصرخان زنده است
درود بر همه مردان بزرگ
ناصر حجازی یه مرد بود زنامردان کشیدم رنج بسیار ندیدم مردی از نامردان به یکبار
خدا رحمت مرحوم حجازی را
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
واقعا برام جالبه بدونم كسيكه براي رحمت فرستادن به اموات منفي ميده چه شخصيتي داره؟؟؟
اوووووووووووووووووووووه. خدا نکنه یه همچین روزی برای علی دایی پیش بیاد! این چه رسمیه که تا نخبه هامون زنده ان، همه اش انتقاد و تخریب شخصیت، وقتی مریض شدن یا به رحمت خدا رفتن، فوری می شن اسطوره! به خدا شرم آوره... برین زنده ها را هم دریابین...
چقدر زود یکسال گذشت.یاد و خاطره ات همیشه در دلها و جانها باقی می ماند.واقعا چقدر برای استقلالیها عزیز بودی همان اندازه برای ما پرسپولیسیها گرانمایه بودی و هستی.روحت شاد و یادت گرامی باد
rohat shad
ما از ق..ی نفرت داریم.....شخصیت .. در حد تیمهای محلات هم نیست.
درود بر ناصر خان.
از امير ... مقام پرست كه اصلا نزاكت رفتاري و گفتاري ندارد و به مانند بچه هاي ...ي سابق و ورافتاده براي خود خدم وحشمي به راه انداخته بيشتر از اين انتظار نميرود.
يك طرفدار پرو پا قرص استقلالي كه مخالف هرگونه ناهنجاري و به ويژه در ورزش
ناصر خان نهایت زندگی یه اسطوره بود. جنتلمن ورزش ایران هنوزم خیلی عزیزی
آدمه حسود،ببین اگه کسی از ورزشکارها مرد و به اندازه حجازی مردم براش سوختن و قلبا گریه کردن،میفهمی اسطوره ورزش کی بود..تو از حجازی چی میدونی؟نمیشه همه چیو نوشت داداشه بی سواد..ناصر خان یعنی مرد،ابهت،مظلوم و مظلوم.پس قلعه نوعی یا پروین اسطوره ورزشی اند؟اره؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
کریم جان ادبت نشان می دهد خیلی چیزها را
چه جوری فهمیدی تو باسوادی و اون منتقد بی سواد؟؟؟اینجا شده مثل استادیوم ها که فرهنگ بعضی هاشان حسابی پایینه
رک بودن و چاپلوس نبودن وی خیلی مهم بود.
خدایش بیامرزد.
اسطوره بزرگی بود.
گله دارم.

نقل قول از همه نوشتید . کسانی که در مراسم آمده بدند را هم نوشتید.

ولی از اینکه علی پروین از این اسطوره به نیکی یاد کرد و در تمام مراسم های آن خدا بیامرز جزء اولین نفرها بود هیچ چیز ننوشتید.

این هم از احترام شما به اسطوره های زنده؟؟؟؟؟!!!!!!!
ای کاش بازهم دروازه بان با غیرتی مثل ناصر حجازی می امد کجایند بازیکنان باغیرت که باعث افتخار ایران می شدند
سرد است هوای نبودنت ناصرجان.

با قندیل اشکهایم چه کنم؟.

در رثای تو بغض هم بغض میکند.

اری ای گلبرگ مغرور باداغ مانده بر دل چه کنم؟
اولین بهار آسمانی ات فرخنده و بی خزان باد
همیشه دوستت دارم ناصر خان عزیزم
روحت شاد و یادت گرامی
نام و یاد ناصر حجازی تا ابد در ذهنها و قلبها باقی خواهد ماند.
مقالتون روخوندم وگریه میکردم .این عزتی که خدا به آدم میده همیشه درقلبها بودن روحش شاد ویادش گرامی
روحش شاد ویادش گرامی
ای با با خدا همه مردگان را بیامرزد دیگر اینقدر بر سر اینکه کی بزرگه و کی اسطوره است بحث نکنید سعی کنید هر کس خوب است ازش درس بگیرید همگی خواهیم مرد
خدایش بیامرزد. مردی که جلوی کسی خم نشد و چاپلوسی نکرد
ناصرخان تا وقتی نفس میکشم فراموشت نمیکنم . تا ابد در قلبمی.
یه مَرد مُرد ، یه مَرد
خدا رحمتش کنه
بعضی از ادمهارو با سه هزار میلیارد هم نمیشه خرید. ناصر خان از اون آش بود .معلم درس آزادگی بود. روحش شاد
در حيرتم از مرام اين مردم پست
اين طايفه زنده كش مرده پرست
رحم ا... من استمع دعایی و قرا الفاتحه مع الصلوات
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار