با نگاهی به عناوین روزنامههای ورزشی، دستمان میآید که این داربی فرق دارد؛ کم مانده که آبیها «چوبله، پوبله» را برای مربیشان هدیه بیاورند و البته سرخها هم بیکار ننشستهاند و به سراغ کسی رفتهاند که عاشق فوتبال هجومی است؛ چه بهتر که رنگ انتقام هم داشته باشد!
به گزارش «تابناک»، ساعاتی بیشتر به رویداد بزرگ ورزشی در پایتخت نمانده، ولی خیلیها ساعتهاست که به پیشواز آن رفتهاند؛ از مسافرانی که از شهرستان به سمت بزرگترین استادیوم کشور راه افتادهاند و شاید بزرگترین دلیل رد کردن نام «شهرآورد» هستند گرفته تا مأموران نیروی انتظامی و مسئولان برگزاری مسابقه که وظایفی به عهده آنها گذاشته شده و بنا به وظیفه، بیشتر از دیدن این بازی نیز محروم هستند.
به نظر شما تیتر «کدام استقلال، کدام پیروزی» برای تحت تأثیر قرار دادن چه نوع مخاطبانی است؟ هوادارن دو تیم یا کسانی که از این دو تیم متنفرند؟ آیا دقت کردهاید که چه از این تیمها متنفر باشید و چه از دو آتشهها و تیفوسیهایشان به شمار روید، در هر دو حالت، صابون سرخابی به تنتان خورده است؟ حالا یک بار دیگر عنوان فیلم را بخوانید و قضاوت کنید که چنین تیتری به تب سرخابیها میافزاید یا با آن مخالف است؟!
شور و هیاهوی خاصی که هر چه به سمت غرب پایتخت نزدیکتر شویم، بیشتر به چشم میخورد. پرچمهایی با رنگهای آبی و قرمز و سفید و سیاه که یا راه راه طراحی شدهاند، یا شطرنجی و شاید هم تک رنگ که در دست جوانان به این سو و آن سو تاب میخورد و منظرههایی از شور و اشتیاق به دو تیم پرطرفدار کشور را به رخ بینندگانی میکشد که شاید مسافر هستند و دیدن این صحنهها برایشان تازگی دارد؛ افرادی که از میدان آزادی و جاده مخصوص به سمت کرج روانه هستند و شاید اینقدر اسیر مشغلههای روزمره باشند که با دیدن این صحنه از هم بپرسند: «مگه استقلال ـپرسپولیسه؟... راست میگی؟... کی؟»
چه به فوتبال علاقه داشته باشیم و چه از آن متنفر باشیم، یکی از ویژگیهای داربی، گرم کردن تنور فوتبال است؛ دست کم به مدت دو سه روز، هر جا که بروید، بحث و کل کل داغ است و اغلب یا این طرفی هستند و یا آن طرفی. خیلی بیرنگها هم تلاش میکنند که از جو جا نمانند.
البته هستند کسانی که ریشهای با این ماجرا مخالف هستند و انتقاد دارند؛ برخی دلسوزان داخلی که اهمیت دادن به این دو تیم را مایه صرف هزینههای بیحساب و کتاب در فوتبال میدانند و میخواهند انتقام همه ولخرجیها از این بازی را بگیرند و تا بعضی دیگر که این همه شور و نشاط را صرفا یک بازی میدانند که قرار است ما را سرگرم کند و این سرمان گرم را با چنان پز روشنفکرانهای میگویند که انگار همه چیز را میدانند! انگار تنها داربی دنیا در سرزمین ما رخ میدهد.
اینها همه در حالی رخ میدهد که متأسفانه، بسیاری از مسئولین ما هم با نگاه امنیتی به این بازی مینگرند و اینقدر جو را پلیسی میکنند که تلاش چندین ساله بسیاری از بزرگان برای رد شایبه تساوی خواسته شده از دو تیم را نمیشد رد کرد. نگاهی که چه بسا در تساویهای متعدد
تاریخچه بازیهای دو تیم هم بیتأثیر نبوده است؛ همان نگاهی که همه برنامهریزیهای داربی را به شورای تأمین استان برد و هنوز هم این تصمیم باقی مانده؛ غافل از اینکه شرایط تغییر کرده است.
تغییرات شگرف داربیهای اخیرکافی است نگاهی به گزارشهای پس از داربی در چند سال اخیر بیندازیم تا متوجه تغییر شگرف در رویکرد بینندگان بازی شویم؛ هوادارانی که حالا صرفا برای دیدن بازی میروند و ظرفیت پذیرفتن شکست را به د ست آوردهاند. نشاطی بزرگ که از یک بازی فوتبال پدید میآید و به سراسر جامعه سرایت میکند، ولی در رویکرد مسئولین به آن تغییر بسیاری ایجاد نشده است.
این در حالی است که به محض رخ دادن یک رویداد ضد فرهنگی، برخی از همین دوستان صدایشان را بالا میبرند که وا اسفا از وضع موجود. دریابید که چه شد و چه نشد؛ نگاهی سلبی که اصلا به فکر ساختن کانالهای تخلیه انرژی شادی بخش نیست، ولی به محض اینکه از جای دیگری بیرون بزند، همه کاسه کوزهها را سر جوانان ماجراجویی میشکنند که چه بسا فریب خورده هم باشند.
بی گمان، این دیدار از روز نخست داربی به شمار نمیرفته و تنها یک دیدار معمولی از مسابقلات لیگ بوده است؛ مسابقهای که تکرار بر اهمیت آن افزوده تا جایی که امروزه برخی به آن لقب «دیدار سنتی» هم میدهند. هر چه نامش را بخوانیم، از موجی که در جامعه به پا میکند، نمیتوان گذشت. حالا اگر موج مثبت باشد که چه بهتر، اما اگر منفی هم باشد، بر میزان مسئولیت ما خواهد افزود؛ مسئولیتی که قطع به یقین با امنیتی کردن فضا محقق نخواهد شد. اکنون همیشه پیش از این دیدار، شورای تأمین مسأله میگذارد و خیلی مسائل را مد نظر قرار میدهد، مسائلی اغلب منفی. آیا جا ندارد که کمی مثبت بیندیشیم و برای مثبتتر شدن شرایط هم تدارکی بیندیشند؟
دربی حکم نعمتی را دارد که ناخواسته در دامن مسئولان افتاده و گویا کسی نیست که بهره کافی را از این پتانسیل ببرد. انرژی غالبا مثبتی که در راه درست هم خرج میشود و بدون صرف کوچکترین هزینه و تعریف بند و تبصرهای در بودجه محقق شده است، ولی قادر به بهرهبرداری از آن نیستیم.
چه بسا، بسیاری از کشورها در حسرت دیدار فوتبالی با این گستردگی باشند تا بتوانند آن را تبدیل به یک جاذبه توریستی و گردشگری کنند. اکنون که همه چیز فراهم است، چه بسا بد نباشد که مسئولین کشوری، استانی و حتی شهری، برای یک بار هم که شده، اندکی پا را از محدوده احتیاط فراتر بگذارند و با تعبیه چند تلویزیون در پارکهای سطح شهر، به استقبال داربی بروند. تنها کافی است که باور کنید داربی دیگر تهدید نیست و فرصت است؛ فرصتی طلایی برای امر به معروف که مدتهاست جایش خالی مانده...
شاید مثل برخی کشورهای اروپایی که تن به جنگ گوجه و گاوبازی و... در شهر میدهند و هزینههای احتمالی آن را هم به جان میخرند تا از هزینه شدن این انرژی در دیگر امور جلوگیری کنند. بماند که مثالمان خیلی معالفارغ شد و این داربی بسیار عادیتر، کم خطرتر و انسانیتر است!