بازدید 23729

خواب بودیم که صدای انفجاری به گوش رسید

خدایا! از همه چیز و همه کس شرمنده‌تر، منم. خدایا! از آفتاب، از ماه، از ستارگان، از انس و جن و حتی از شیطان شرمنده‌ترم که همه در کار خود استوارند و به آنچه برایش آفریده شده‌اند، رفتار می‌کنند، ولی این سست عهد چه ناپایدار است؛ چه پیمان‌ها که با تو بستم و شکستم!
کد خبر: ۲۱۱۸۹۷
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۶ 24 December 2011
سرویس دفاع مقدس تابناک ـ جام زهر قطعنامه را سر کشیده بودیم، ولی همچنان جاماندگان از قافله شهادت در جای جای جبهه‌ها به دنبال شهادت بودند و خوب می‌دانستند که فرصت‌های از دست رفته را نمی‌توان به این سادگی‌ها دوباره به دست آورد.

«رحیم جباری»، یکی از آنان بود. سال‌ها بود که در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشت و با رزم خود در جبهه‌های نبرد و مداحی اهل البیت(ع) در جای جای ایران اسلامی، مشتاق دیدار یار بود.

آن روز هنوز در خواب بودیم که صدای انفجاری به گوش رسید. از آنجا که این صداها دیگر برای همه آشنا شده بود، توجه زیادی نکردیم، اما لحظاتی نگذشته بود که صدای آژیر آمبولانس منطقه را برداشت، صدا را دنبال کرده و به پیکر خونین مرید حضرت حسین بن علی (ع)، شهید رحیم جباری رسیدم.

او آرام خوابیده بود و نگاه‌های حسرت‌آمیز خیلی‌ها را می‌دیدم که به حالش غبطه می‌خوردند.
رحیم سی و یکم تیر ماه1347 در قزوین به دنیا آمده بود و درست بیست سال بعد، یعنی هشتم مرداد ماه 1367 هر آنچه را داشت و نداشت، گذاشت و گذشت!

و این هم دل‌نوشته‌هایی از وصیت عرفانی زاهد بی ادعا شهید رحیم جباری، آخرین شهید بسيجي استان قزوین در جبهه‌های نبرد:

شهادت می‌دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده اوست و علی (ع) ولی و جانشین بر حق اوست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

و قل رب انزلنی منزلا مبارکا وانت خیر المنزلین. مومنون /29

و بگو پروردگارا! مرا به منزل مبارک و جایگاه خیر و برکت خود فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانی.
الحمدالله الذی بابه مفتوح للطالبین و رحمه واسع للعالمین و مغفره شفاء للمذنین.
اللهم الجعل غنای فی نفسی والیقین فی قلبی، والاخلاص فی عملی اللهم الجعل من الذین هدیناه فی سبیلک و وفقناهم به معرفتک، اللهم جعلنی من الذین کسبوا نفسنا مطمئنه منک لک.

هر که حرفی ز کتاب دل ما گوش کند
هر چه از هر که شنیدست فراموش کند
تا ابد از دو جهان بی خبر افتد مدهوش
هر که یک جرعه می ‌از ساغر ما نوش کند

الهی! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
خدایا! اینک بنده‌ای تنها از قعر ذلت‌ها و سیاهی ظلمت‌ها و انبوه غربتها با تو سخن می‌گوید.
خدایا! اکنون گنهکاری دروازه قلبش را به رویت باز می‌کند و مشت چرکین و خروارها رسوایی را به امیدی برتو ارزانی می‌دارد.
بار الها! حال رو سیاهی از اندرون گرداب معصیت فریاد بلندی سازد و از اعماق زشتی‌ها و پلیدی‌ها به تو مسألت می‌نماید.

ای خدا! تو شاهدی که فراوانی گناهانم و کثرت عصيانم و شدت طغیانم مرا چنان شرمنده ساخته که خویش را شایسته آن نمی‌بینم که با تو سخن بگویم.
پروردگارا! تو خود گواهی که شرمسارم و پس از این همه گناه، دوباره در خانه‌ات را به صدا درآورم.

خدایا! از همه چیز و همه کس شرمنده‌تر منم.
خدایا! از آفتاب، از ماه، از ستارگان، از انس و جن و حتی از شیطان شرمنده‌ترم که همه در کار خود استوارند و به آنچه برایش آفریده شده‌اند عمل می‌کنند، ولی این سست عهد چه ناپایدار است، چه پیمان‌ها که با تو بستم و شکستم.
خدایا! شرمسارم، تو دستم بگیر. خدایا! شیطان در تمام اعماق وجودم رخنه کرده و مرا از یاد تو بازداشته است.

خدایا! گاه در دریای گناهانم می‌نگرم؛ خویش را شقی‌ترین می‌یابم و از خودم مأیوس می‌شوم، آخر خدایا! کدام نماز را از این غافل می‌پذیری که دل به سوی کعبه داشتن چه سودی بخشد آن کس را که دل به سوی خداوند کعبه ندارد؟ و کدام دعا را از محجوب نفس اجابت می‌کنی؟ چه عذابی از حجاب سخت تر؟

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه ُرخم عیان است

خدایا! به حق خودت از جهنم حجابم برهان، ولیکن خدایا! خدایا! اقیانوس بیکران رحمت تو مرا از نگاه به گناهانم بازمی‌دارد. به قول مولا علی(ع)، آن غریب دیار عشق که چه زیبا در مناجات شعبانیه می‌فرماید: الهی! ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک
خدایا! اگر مرا به گناهان و جرم‌هایم مواخذه کنی تو را مواخذه می‌کنم به عفو و مغفرتت. من نیز خدایا!، تو را به عفو و کرمت می‌گیرم. به حق خودت مرا از خود مران.
خدایا! افسوس که این چند روز به معرفت تو نگذشت و عشق تو در دل جای نگرفت، اما به هر حال امیدوارم که تا آخر از در زدن خانه تو خسته نشوم و این خسران را به خواندن بر رحمانیتت جبران کنم. فریاد خواهم زد: خدایا! من اولین بنده تو نیستم که عفو کنی و چه بسیار گناهکارانی را که بخشوده‌ای.

خدایا! چه کنم که فقیرم و تو غنی؟ از درگاهت کم نمی‌شود اگر مرا لایق عفو و رحمت بگردانی. ای عزیز! این بار گناه را به کجا بکشم و این کوس رسوایی را بر کجا بزنم و این قصه، که غصه را با که گویم که من یک وجود حقیر و کثیف بودم. وجودم حضور گناه بود و هویتم، هویت عصیان، شیطان مرا به پستی کشانده بود و در حضور تو معصیت‌ها می‌کردم، ولی، ولی هر چه از تو می‌رسید، محبت و لطف و کرامت بود و دریافتن این بنده از تو محبت بود و از من روی برگرداندن، از تو کرامت بود و از بنده‌ات طغیان و چموشی.

ای خالق من! ای اقیانوس بیکران عفو و کرم! تو در اوج بزرگی و عظمت ملکوتیت به ضیافت‌ها خواندیم و من در حضیض ذلت به تو دشمنی کردم. آری، گویی این جمله دعای افتتاح، شرح احوال من است که: خدایا! تو دعوتم می‌کنی و من روی برمی‌گردانم و تو محبتم می‌ورزی و من دشمنی می‌کنم.

ای مهربان! ای عطوف! وجود حقیرم تحمل این همه خوبی و بزرگی تو را ندارد. تو چقدر خوبی که مرا در عین کوچکی و پستی که به تو پشت کرده بودم، فراموش نساختی و در بلندای جبروتیت به انتظار این آلوده دامان نشستی.

ای معبود من! اگر در آن حال، مشیت و کروبییتت بر مرگ من قرار می‌گرفت و ندا می‌آمد که رخت دیار دگر بند و ملک الموت از در اتاقم وارد می‌شد، آه خدایا! چه حالی بود مرا؟ ای خدای بخشنده! مرا به بزرگیت بپذیر و به گناهانم منگر و به پشیمانی قلبم نگاه کن.
معبود! این بنده را از خویش مران. با او به فضل و رحمت خود رفتار کن که «تحملنا به عدلک» الهی! در این چند صباح عمر، عملی خالص و پر بار نمی‌یابم، اکنون خود را غریقی یافته ام که امیدش به توست.

خدایا! تو مرا در دنیا کمک‌ها نمودی، بار الها! در آخرت در وقت حساب پرونده اعمال، به کمک تو محتاجم، مرا در آن لحظات قهر مگیر.

الهی! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره‌ای، ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای، اینک من بیچاره‌ای هستم بی پناه، با انبوهی از گناه، ولی با قلبی شکسته که با دعوت خودت دیگر بار به سوی درگاهت کشیده می‌شوی که قل يا عبادي الذين اسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله، إن الله يغفر الذنوب جميعا، إنه هو الغفور الرحيم. ای رسول ما، به آن بندگانم که بر نفس خودشان اسراف کردند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید، البته خدا همه گناهان را خواهد بخشید و او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. «الزمر/53»

خدایا! از آن لحظه که تو را شناختم عاشقت شدم و از هنگامی که طعم محبت را چشیدم دیوانه ات، الهی وقتی که رحمتت را عیان دیدم، شیفته ات گشتم. یا رب! ای که چشم امیدم تنها به درگاه توست، به خویش که می‌پردازم جز پوچی و هیچی نمی‌یابم و به تو که می‌رسم همه چیز را می‌بینم.

ای همه چیز، ای بالاتر از همه چیز، این هیچ را به لطف خودت پذیرا باش. مهربانا! رخصت وصل تو را می‌طلبم که در دل سنگ، آتش افکنده‌ای و شرار عشق تو را طالبم تا خویش را در پای آن بسوزانم و به سوی لقایت پروازها کنم.

خدایا! هر که آسودگی می‌خواهد، من آتش عشق می‌طلبم و هر که عقل می‌طلبد، من دیوانگی، دیوانه توام عزیز. دیوانه ترم کن.
 خدایا! هر که دوا می‌خواهد، من آرزوی درد دارم. بگذار لذت‌ها نصیب بندگان حقیرت شوند. هر که آرامش می‌خواهد، من عاشق بی‌تابیم.

خدایا! تو می‌دانی که تاکنون چند بار در دعای کمیل فریاد زده ایم: اللهم اجعل قلبی بحبک متیما.
خدایا قلب مرا به حب و عشق خودت، بی تاب فرما.

ای خدا! سرزده بر خاک‌ها غلت زنم. العفو العفو گویم تا نفسم بند آید.
ای مقلب القلوب! عشقت مرا آواره بیابان‌های جنوب و غرب ساخته است و یادت آرام از کفم ربوده، محبتت آرامش از خاطرم برده، نامت قلبم را شیدای خود کرده،

ای منورالنور! مرا در این حالات مستدام دار.
ای محول الاحوال! در درونم غوغا به پا کرده‌ای، وجودم را آتش زده‌ای دلم را بی‌قرار کرده‌ای، روحم را در طلب لقایت به پرواز کشانده‌ای.
ای قدوس! این حالم را احسن ساز.
ای مجیب الدعوات! هر لحظه‌ای به صد خیال به دنبالت می‌گردم، هر دم به صد مسیر به جستجویت برمی‌خیزم، هر شب به آرزوها به خواب می‌روم و هر سحر به شوق وصالت به دعا می‌نشینم.

ای مهربان! دعایم را مستجاب کن، خودت را به من بنما که من بی تو کالبدی بیش نیستم.
ای حبیب قلوب الصادقین! به من صداقت در ایمان و اخلاص در عمل عنایت کن و یاد خودت را در قلبم شعله‌ور ساز تا لحظه لحظه‌های زندگی‌ام را با آن گلکاری کنم.

ای معطی المسئلات! به من قدرت استقرار بر خویش و پیروزی بر هوی و هوس عنایت کن و متاع بی چیز و فریبنده دنیا را که مرا از تو بازمی‌دارد، در دیده ام حقیر ساز.
ای منجی المهلکات! به آن امید رخ بر خاک درگاهت می‌سایم که رحمتی از رحمان بی انتهایت بر غضب و قهارییت پیشی گیرد و از ظلمات پوچی و تنهایی به نور هدایت و نورانیت اجابت و حلاوت عبادت بکشاندم.

یا غیاث المستغیثین! به دادم برس، مرا از اضطراب‌ها برهان که همانا دلها به یاد تو آرام می‌گیرد.
خدایا، خدایا! من عشق و شهادت از تو می‌خواهم. من وصال می‌جویم. من به دنبال توام خدایا! کجایی؟ مرا پیش خودت ببر.

دوری از مهر رخت ای مه تابان تا کی؟
ریزم از دست غمت، اشک چو باران تا کی؟
نرسد دست به دامان وصالت تا چند
آخر ای صبح امید، این شب هجران تا کی؟

خدایا! من شهادت می‌خواهم، خدایا! من عاشق توام کلمات و آثارت که اینقدر شیرین و دلنشینند، پس خودت چگونه ای، اگر بهشت شیرین است، بهشت آخرین چگونه است؟
ای خدا! خوشا آن دم که در تو گمم، فاصله‌ها از میان رفته‌اند، گویی در آغوش توام، خدایا چقدر فریاد بزنم؟ مرا از این قفس آزاد کن، من مال توام مرا پیش خودت ببر.

و اما تو ای پدر بزرگوارم! می‌دانم که خیلی مشتاق بودی تا پدر شهید شوی و این مطلب را در نگاه‌هایت خوانده بودم و می‌دانم که صبرت زیاد است و در مقابل امتحانات الهی صبر خواهی کرد، پدر عزیزم! من در این دنیا نتوانستم خوبیها و سختی‌های بسیار زیادی که برایم انجام دادی را جبران کنم، انشاءالله در روز محشر با مولا حسین ابن علی محشور شوی. در دوران زندگی‌ام از من بدی‌های فراوان دیدی، امیدوارم که حقیر را عفو نمایید تا خدا هم از من راضی شود.

در خط ولایت فقیه قدم بردارید و شکرگزار خدا باشید و شما برادران عزیزم! شما را سفارش می‌کنم به تقوی و دوری از گناه و فرمانبری از دستورات دین مبین اسلام که الحمدالله همگی به این امر مقید می‌باشید و اما شما خواهرانم! شما را سفارش می‌کنم به صبر و حجاب و پیروی از فاطمه الزهرا (س) الگوی همه زنهای جهان و بدانید که بزرگترین زینت برای زن مسلمان، حجاب است، حجاب است، حجاب.

و اما تو ای مادر عزیزم! با تو سخنها دارم، مادر ای کاش بودی و می‌دیدی جبهه که خانه عشق یار است، چه جلالی دارد، مادر! نمی‌دانی چه شب‌هایی پر خاطره‌ای اینجا داشتیم. مادر! بر بچه‌ها مکاشفات پیش می‌آمد. مادر! بچه‌ها شب‌ها به دنبال مهدی می‌گشتند. مادر! کاش می‌بودی و می‌دیدی که یارانم چگونه چون لاله‌های سرخ به خون آغشته می‌شدند. مادر! کاش بودی و می‌دیدی پاکترین فرزندان این مرز و بوم چگونه لبیک گویان به ملا اعلی می‌شتابند.
مادر! کاش بودی و حکایت حماسه‌ها را به چشم خویش شاهد می‌گشتی. مادر! می‌دانم که هر لحظه که جای خالی مرا در کنار سفره‌ات می‌بینی، یاد خاطرات شیرین و گذرانده گذشته می‌افتی.

مادر! می‌دانم که هر وقت دوستان مرا در کوچه و محله می‌بینی، بی اختیار یاد من هستی. مادر! می‌دانم که هر وقت در مجلس عروسی قرار می‌گیری، احساس غمی به ژرفای آسمان بر قلبت سنگینی می‌کند.

مادر! می‌دانم هر شب که سرت را بر بالین می‌گذاری یاد من می‌کنی. مادر! می‌دانم بعضی از شب‌ها خواب مرا می‌بینی که مثل همیشه از جبهه آمده‌ام و مرا در آغوش می‌گیری. مادر! می‌دانم که گاه نیمه‌های شب زمزمه‌های نماز شبت با صدای گریه عاشقانه‌ات در هم می‌آمیزد، ولی مادر! زمان، زمان رفتن است و هنگام کوچ کردن.

با وجود اینکه می‌دانم چه سختی‌ها و مشقت‌ها برایم کشیده‌ای که نتوانستم جبران کنم، ولی امیدوارم مرا ببخشی و شیرت را حلالم کنی. آری مادر! باید رفت، ارزش ما به رفتن است، مگر حسین (ع) و یارانش نرفتند؟ مگر دیگر ائمه اطهار(ع) نرفتند؟ و من به تو نمی‌گویم که گریه مکن، زیرا گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست و می‌دانم که فرزندت را یک عمر تربیت کرده‌ای و دوست داشتی که دامادی‌اش را شاهد باشی، ولی مادر، مگر تو کربلا نمی‌خواهی، مگر تو همیشه در عزای حسین(ع) اشک نمی‌ریختی؟ پس بگذار ما برویم.

مادر! تا دست‌هایمان را بر حلقه‌های ضریح امام حسین (ع) حلقه نکنیم و عقده‌های دیرینه سینه‌مان را بیرون نریزیم، دست بر نخواهیم داشت. آه چه لذتی دارد آن لحظه هق هق گریه‌هایمان که فضا را پر خواهد ساخت. حسین جان می‌دانی به چه قیمتی به آنجا خواهیم رسید. کمکمان فرما، کمک، آری.
مادر! ما از تمام انبیا، محمد را و از تمام رهبران علی (ع) را و از تمام مجاهدان، حسین (ع) را و از تمام قصه‌ها، قیام را و از تمام کتاب‌ها، قرآن را برگزیده‌ایم.

حقیر رحیم جباری 5/12/66

فرستنده: حسین شکیب‌زاده ـ قزوین


تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۱۵۸
فقط سكوت همين ...
پاسخ ها
راستی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۵
داغون می کنه انسان رو ........چه بصیرتی
صفایی ندارد ارسوط شدن
خوشا پر گشودن پرستو شدن

الهم الرزقنی شهاده فی سبیلک
محشر بود....
این وصیت نامه ها تن ادمی را میلرزاند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۲۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
چقدر زیبا و عارفانه بود .
خدا با مقتدایشان حسین (ع ) محشورشان فرماید .
خدایا ذره ای از محبت خویش را در دلهای مانیز قرار ده ، ای قرار بیقراران .
خوش یه سعادت شهدای عزیز و بدا به حال ما ای کاش که دست ما گنه کاران را بگیرند
اینها را یک جوان 20 ساله نوشته ؟
اینها کی بودند ؟
چطور یک شبه اینهمه راه رفتند که به صد سال هم نمی شود رفت ؟
اگر اینها بندگان خدا هستند ما کی هستیم ؟ اگر ما بندگان خدا هستیم اینها کی بودند ؟
فقط شرمندگي...............
راهشان پر رهرو باد.گویی می دانستند که در باغ شهادت بسته خواهد شد التماس از معبود داشتن
چه زیبا بود .
در جبهه ها می شد یک شبه عارف شد بدون اینکه مراحل عرفان را طی سالها طی کرد. آنجا عرفان عملی موج می زد . خوشا به حالتون .
جمله ای از شهید آوینی تقدیم به همه آنانی که از قافله شهدا جا مانده اند:
اي شهيد... اي آن که بر کرانه ازلي و ابدي وجود بر نشسته اي دستي برار... و ما قبرستان نشينان عادات سخيف را نيز از اين منجلاب بيرون کش...
خدا رحمت کند او و تمامی شهدایی که مثل ایشان سبک بال رفتند. و به آرزوهایشان رسیدند. امیدوارم ادامه دهندگان راهشان باشیم........
درود خدا بر مجاهدان فی سبیل اله . درود خدا بر شهیدان راه خدا . خدایا ما را مدیون این شهیدان قرار مده گر چه مدیونیم . خدایا شهادت را هر چند لایق نیستیم اما عاشقیم نصیب و روزی ما قرار بده . امین
آری چه زیباست خود را بمیرانی قبل از آنکه حضرت مرگ ناقوس مردن آدمی را به صدا در آورد .
هر چه بیشتر از روزگار آدمی می گذره عمق دردناک مرگ بیشتر احساس میشه گاهی به مردن فکر می کنم و گاهی به حال کسانی که ازما زودتر راهی اون دنیا شدن .
انصافا خدای ما خیلی مهربونه حتی عرصه رو چنان بر بنده هاش وا کرده که خودشون کیفیت رفتن از این دنیا رو برای خودشون رقم بزنن
یکی خودشو دار میزنه یکی خودشه آتیش میزنه یکی توی تصادف می میره و هزاران مرگ تلخ دیگر
ولی یکی شهید میشه یکی اعضاشو اهدا میکنه واسه زندگی کسای دیگر و هزاران مرگ شیرین دیگر
و حالا خود من که شیرین ترین مرگ رو جلوی چشام هنگام شهادت دوستم دیدم دو سال پیش بود که با یکی از دوستام واسه خدمت به صفر مرزی میر جاوه از تهران اعزام شدیم من وقتی به منطقه میر جاوه رسیدم احساس خوبی نداشتم بعد ی ماه از خدمت ما با دوستم و 3 سرباز دیگه که در پشت دوشگاه اماده بودن در حال گشت زنی بودیم که یکباره صدای شلیک ی خمپاره ای رو شنیدم و در عرض 3 ثانیه دیگه هیچی یادم نبود وقتی به هوش اومدم دیدم چند صد متر به دامنه ی تپه ای پرت شدم و از سر و بازوم خون شدیدی میره به زور پا شدم و دیدم کابین پشت ماشین آشولاش شده و 3 سرباز عقب ماشین شهید شدن ولی خبری از دوستم نبود ما شانس اورده بودیم خمپاره به قسمت پشت خورده بود و شدت انفجار من رو پرت کرده بود هر چه گشتم خبری از دوستم نبود و چند ماه آواره بیابان های اون مناطق بودم تا خبری از دوستم پیدا کنم ولی خبری نشد اون از این دنیا هیچ کی رو نداشت تنهای تنها بود و پدر مادرشو در بچگی در ی تصادف از دست داده بود . بعد چند ماه در اعتراف از ی قاچاقچی فهمیدم بعد برخورد خمپاره اون زنده بوده و اشرار اونا با خودشون داشتن می بردن اون وره مرز بعد از گذشت از مرز ضامنه نارنجکشو میکشه و همه اشرار رو به هلاکت می رسونه و خودش به مقام شهادت میرسه .
وقتی داشتم اواخر خدمت وسایلمو از کمدم جمع میکردم راهی تهران بشم دیدم بالای کمدم ی کاغذی افتاد که نوشته بود بعد از مرگ پدر مادرم منم از غم نبود اونا ذره ذره مردم و از خدا خاستم اگه روزی قسمت شد در اون دنیا به دیدار پدر مادرم نائل بشم خونم در راه خدا و خدمت به کشورم فدا بشه و اون دنیا پیش پدر مادرم روسفید باشم و امروز تو با خواندن این نامه حقیقت شیرین مرگ مرا درک خواهی کرد و امیدوارم برادر خودت را هرگز به وادی فراموشی نسپاری دوستدار تو سرباز گمنام
السلام علیک یا اباعبدالله(ع)
سلام خدا بر شهیدان
سلام خدا بر عبدصالحش،شهید عبدالرحیم جباری
وقتی که آقا می فرمایند زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست؛یعنی همین.
اینجاست که فاصله ها خودش رو نشون میده.
ما کجا،آنها کجا؟
لا اله الا الله
شما کی بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عارف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زاهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زمینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آسمانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا ای خدای سمیع الدعا کی بودن اینا؟؟؟؟؟؟؟
من کیم؟ کجای کارم ؟واحسرتا به شما گوهر های الهی خدایا تو رو به خوبانت به امام حسن (ع)به امام حسین(ع) به این شهید عارف فنا فی الله من پست حقیر رو ادم کن منم عاسق خودت کن به این شهدای والا ومقام غبطه می خورم حسودیم میشه خوش به حالتون رفتین از این منجلاب دنیا پر کشیدین برعرش و در مجاور عشق حیفیتون قه قه مستانه سر میدین خوشبحالتون اونوقت من حقیر ضعیف نفس گیر خوردن وخوراک پول ....کوچکتربن گناهانم خاک بر سرم که انقدر سست عنصرم تایناک باز از این تلنگر های اخلاقی بذار تذکر شه برا امثال منه بدبخت دنیا زده بذار تا بخونیم حض ببریم دلمون بسوز بلکه یه حرکتی بکنبم آخه تا کی باید غرق گناه بمونم تا کی....خدایا ظلمت انفسی و تجرات بجهلی....خداااااااااااااااااااا منم میخوام در جوار امام حسین(ع) باشم در عرش شمارو ملاقات کنم ای عشق ناب ناب ناب ناب ای اصل جنس مردبم انفدر تو این دنیا عشق های سخفیف ومجازی بخوردمون دادن به به خوش بحالتون که به آرزو تون بعد از 1348سال رسیدین و به ندای هل من ناصر ینصرنی و هل من معین یعیننی؟مظلوم عالم در روز عاشور لبیک گفتین و عاشورائی شدین به همان مقامی رسیدین که مدام می گفتین یا لَيْتَنَا كُنَّا مَعَكُم فَأفُوزَ فَوزاً عظیما،ً خوشا به حالتان خوب صفا می کنید مرا هم در یابید گم شدیم در این کوچه پس کوچه های پر زرق برق دنیای سیاست زده..... الهم ارزقنی شهادت فی سبیلک بحق الحسین سید الشهدأ.
الهم ارزقتی شهادت فی سبیلک بحق الحسین سید الشهدا
بسم رب شهدا و صدیقین،
در حالی که دارم گریه می کنم می نویسم. ساعت 5/2 نصف شب است که با صدای پسر کوچکم از خواب بیدار شدم که آب می خواست. بعد گفتم ایمیلم را چک کنم که خدا مرا بسوی خواندن این وصیت نامه هدایت نمود. حرف دلم بود، گویا خدواند متعال می خواست من از طریق سخن این شهید بزرگوار یا او راز و نیاز کنم. بنده ای گنه کار هستم و جز امید توشه ای برای دیدارش ندارم. خدا چقدر مشتاق ماست ولی ما غافلیم. ای خالق آسمانها و زمین اگرچه در حد این شهدا نیستیم ولی دوست داریم با آنها باشیم. ای خالق و رب ما به این بهانه به کرم و جودت ما را ببخش. خدایا اگر ما را به بهشت بری فقط از روی کرم و بزرگیت برده ای نه از روی شایستگی ما. یا رب یا رب یارب. از همه شما عزیزان التماس دعا دارم. خداوند خیلی من بنده گنه کار لطف کرده ولی...از خداوند برای من طلب بخشش کنید. خدا را چه دیدید شاید پذیرفت!
شهیدان در بیست سالگی به چه معرفتی رسیدند، امثال من سی و چند سال عمر از خدا گرفته ایم و دور خودمان می چرخیم ...
خدا این شهید عزیز را رحمت کند
امید که مشمول شفاعت شهدا شویم
SSای شهید برای ما فاتحه ای بخوان /که ما مرده ایم وشما زنده

مادری باشی وتنها فرزندپانزده ساله معلولت به تنهایی در خانه چشم به ساعت داشته باشد /مرخصی مادرم کی می رسد؟ومادر تنها به جرم ضمانت برای خانواده ای /واقعا محتاج کمک /به جرم محکومیت مالی :در زندان ودر شهری غریب ودور از خانواده و بی خبری /پنج ماه از لابلای نرده ها /یک چشم به صفحات صحیفه سجادیه ویک چشم به ستاره های اسمان "کی صبح می شود؟ وای پسرم......واشک/ سوز دعاهای صحیفه دیدگانت را تار کند /عمق سوز وخلوص این وصیت نامه را بیشتر درک می کنی /از خلوص همین شهید طلب شفاعت می کنم /محکومیت مالی من ده میلیون است /ستاد دیه زندان به دلیل شرایط خاص مرا مستحق در یافت وام نموده /همه کار ها انجام و وامم اماده پرداخت وازادی من است /نیاز به یک ضامن دارم .در این ساعت ملکوتی از ته دل می نالم هل من ناصر ینصرنی ******

شهید رحیم جباری /شما زنده اید قسمت میدهم ضامنم شو پسر پانزده ساله ام در این شهر سخت تنها ودلشکسته است /برای خودت خواستی *شد برای پسر منهم نزد خدا شفاعت وضامنم شو
این وصیت نامه را باید با قاب طلا بگیرند.چقدر بسیار زیبا و عاشنامه و عارفانه نگاشته شده است.
اگر در کتاب درسی گنجانده شود خیلی خوب است تا دیکران بفهمند فرزندان خمینی که بودند و کجا و چرا مظلومانه رفتند.
همان سخن گهربار مقام معظم رهبری که فرمودند :بسیج حقیقتی شبیه افسانه هاست
ای روشنای خانه امید، ای شهید / ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است / ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
كجاييد اي سبكبالان عاشق
از غم بودن پریشان میشوم
بس که دلتنگ شهیدان میشوم
ابر هستم آه باران میکشم
انتظار روی یاران میکشم
سالها در سوگ یاران مانده ام
مثل گل در باد و باران مانده ام
سالروز عملیات کربلای 4 و یاد شهدای مظلومش و تمامی شهدا گرامی باد .
صلوات بر محمد و آل محمد صل الله عیله و آله وصلم ...
هفت شهر عشق را عطار کشت ما هنوز اندر خم ...آب و نون و.......ایم......واحسرتا........!
اين وصيت نامه را اين جوان كم سن و سال نوشته!!! جوان هاي امروزي كجا و اون ها كجا
اين وصيت نامه شهيد بود يا مناجات نامه خواجه عبدالله انصاري
تك تك كلمات اين وصيت نامه درس زندگي كه نه درس عبوديت است درد دل تمام مادرهاست و حرف دل تمام پدرهاي خدا جو است اشك جاري تمام آنهايي است كه برادر از دست داده اند و اي كاش راهي كه رفته اند راه اين عزيز عزيزتر از جان باشد كاش مي شد از اين درسنامه هاي زندگي به عنوان آموزش عبوديت در دروس مدارس استفاده كرد
آري ايران با نام ياد و اذكار عارفانه اين عارفان شب و زاهدان روز به پاي مانده است خدا اين شهيد و ديگر شهيدان را در روز قيامت غريق رحمت و مغفرت خود گرداند و ما را نيز از شفاعت آنها محروم نسازد
ان شاءالله
شهدا عند ربهم يرزقونند
آقاي جباري ما راهم شفاعت كن
بایدعارف بودتابتوان فهمیداین عبد صالح در20 سالگی به کجارسیده و.....
و جگر را نیز می سوزاند،خدایا اگر ما نگهبان خوبی بر دست آورد خون شهیدان نیستیم لااقل خائن به خون آنان نباشیم آمین یا رب العالمین
درروز قیامت به شفاعت شما نیازمندیمومن درمقابل خا نواده شهدا شرمنده ام.
خیلی زیبا بود حالمانرو عوض کرد خوشا به حالشاون
فقط اشک ریختم و غبطه می خوردم
خيلي عالي بود
خيلي اشك ريختم وبراي خودم غصه خوردم كه چرا شهيد نشدم
خودمان را به خدا بسپاريم كه او مهربان تر از پدر ومادر است
خيلي عالي بود
خيلي اشك ريختم وبراي خودم غصه خوردم كه چرا شهيد نشدم
خودمان را به خدا بسپاريم كه او مهربان تر از پدر ومادر است
اسما كه نميشناسمت ولي فدايي مرامتم .خدا راشكر ميكنم كه در جواني به من توفيق داد تابه صورت ارادي به مرگ نزديك شوم و در خواب و بيداري مرگ رو بالاي سر خودم حس كنم و اين باعث شده به هر موضوع به راحتي جواب مثبت ويا منفي ندم چون مطمئن هستم در اون دنيا والبته در همين دنيا بازتاب عملم روميبينم .
یعنی هیچی نمیشه گفت...اصلا شرمندگی اجازه حرف زدن نمیده!!!
احساس کردم این جملات را عارفی که مویی در راه خدا سفید کرده نوشته. مزه ای از جنس دعای کمیل می داد.
افسوس كه جز افسوس نتوان گفت
تا اين شهدا را داريم اين انقلاب بيمه است
خوش به سعادتشان....
چه زیبا گفت زاهد دردی کش ما، چه گویم که عاجزتر از عاجز در وصف ثنایش، ما را هم مددی یا شفاعتی
شهيد عزيز روحت شاد انشاالله اربعين در كربلا نايب الزياره شهدا خواهيم بود
این خودش یه مناجات نامه بود . روحش شاد که یک تلنگری به ما زد
سلام خدا بر شهیدان
اين شهدا چه با معرفت هستند
براي دومين باره كه نظر مي دهم
متن مناجات وصيت گونه ي شهيد عزيز را به تعدادي از دوستانم ارسال كردم
دوستان بياييد به يكديگر عشق بورزيم وبراي وطن بخاطر شهدا خدمت كنيم وايران آباد را سرافراز كنيم وشهداء را خوشحال
کاش لحظه ای از اخلاص تورا من داشتم انقدر غرق گناهم که حتی لحظه ای در نمازم توجه ندارم کاش ما می مردیم ویکبار دیگر زنده می شدیم کاش یک دم حال تورا با معبودت ماداشتیم بیایید برای هم دعا کنیم تادوباره جوانهایمان مثل بجه های جنگ وجبهه شوند التماس دعا وآرزو شفاعت شهدای عزیز خوشابه حالتان ماماندیم در این دنیا تنهای تنها
ديوونه شدم .ديوونه شدم . آتيش گرفتم تورو خدا اين وصيت نامه رو بذارين چند روزي تو صفحه اول سايتتون بمونه اين زينت ميده به سايتتون . به خدا هر كي اينو بخونه تا چند روز كمتر گناه ميكنه
با این شهید در جبهه بودم تصاویر محل شهادتش برایم یاداور لحظات فراموش ناشدنی شد.ولحظاتی خودم را در آنجا حس کردم.صدای دلنشینش در گوشم هنوز تکرار می شود.خدایا چرا ما اینگونه شدیم.آیا گندم ممنوعه بهشتت را خوردیم؟چرا ما را از دوستانمان دور نمودی؟چطور خیلی ها آنان را فراموش کردند؟و...
اعوذبا.. من نفسی
شهدا به آبروی خودتان دست ما را هم بگیرید.بسیار تحمل این شرایط سخت شده.ما را دعا کنید.
با سلام به روح پاک امام و شهدا ، من همرزم شهید جباری بودم و همسنگر ایشان ، و لحظه شهادت در کنارشان بودم ، نزدیک بیست روز بود که در خط کوشک مستقر شده بودیم ف، شرایط جنگی بدی اون روزا کشور داشت ، یه خط سوخته رو تحویل گرفته بودیم و هیچ امکاناتی نداشتیم ، فقط ایثارگری می خواست تا بتونی شرایط رو تحمل کنی ، نیروها ی گردان امام رضا همه جدید بودن و رحیم یه بسیجی با سابقه که همه دوستان صمیمیش رو در کربلای 4 و 5 از دست داده بود (شهید شده بودند ) خیلی بیتابی می کرد خاموش و آرام فقط بیتابی رو میشد یجورایی از نگاهش فهمید ، منتظر بود ، کاملا متفاوت شده بود و هر روز این تفاوت رو بیشتر میشد دید ، دنیارو انگار جلو جلو می دید ، نیازش به دنیا هرروز کمتر می شد ، کمتر غذا می خورد و... هر کس باهاش هم کلام میشد آرامش پیدا می کرد ، همه حس می کردیم رحیم داره میره (شهید میشه ) انگار معصومین به صورتش هو کرده بودن ، اگه لباس یا جوراب یا چفیه ای از بچه ها زمین میموند بلافاصله اونا را میشست و تمیز میکرد اون هم با عشق و ارادت و در دل شب ] خشا به سعادتش ، ترکش خمپاره 120 هنجره اش رو درید اون که همیشه هنجره اش رو در خدمت ائمه قرارداده بود براشون مداحی میکرد گویا قرار بود دست آخر هنجره اش دلیل شهادتش بشود ، ای افسوس بر تنهایی ما
اشکمون در اومد. چون اینا خیلی خوب و پاک و با معرفت بودن خدا همشونو برد
پیش خودش دیدش حیفه اینا تو این دنیا بمونن.یا علی
سلام.
همین که عکس را دیدم انگار نوری برچشمم تابید .به پسرم گفتم این عکس را میشناسم گفت:هنوز نام او ندیده ای.گفتم خاطره دوران مدرسه راهنمایی که با هم بودیم برایم تجلی شد.انگار آن روزی که
با هم به مسجد النبی می رفتیم. به صفحه اصلی کلید زدم.پسرم گفت:درسته؛شهید جباری هست.گفتم: شهدا همیشه زنده اند.حال که من در کشوری دور از ایران هستم .فاتحه ای برای تمامی شهدا بخوانیم.یادش همیشه گرامی باد. ...................
سلام.
همین که عکس را دیدم انگار نوری برچشمم تابید .به پسرم گفتم این عکس را میشناسم گفت:هنوز نام او ندیده ای.گفتم خاطره دوران مدرسه راهنمایی که با هم بودیم برایم تجلی شد.انگار آن روزی که
با هم به مسجد النبی می رفتیم. به صفحه اصلی کلید زدم.پسرم گفت:درسته؛شهید جباری هست.گفتم: شهدا همیشه زنده اند.حال که من در کشوری دور از ایران هستم .فاتحه ای برای تمامی شهدا بخوانیم.یادش همیشه گرامی باد. ...................
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
از هرچه بوی عشق تهی بود در خانه ام
اینک صفای لاله و ریحان گرفته است

یادش گرامی باد
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
از هرچه بوی عشق تهی بود در خانه ام
اینک صفای لاله و ریحان گرفته است

یادش گرامی باد
رحیم جان دلم برات خیلی تنگ شده. امروز خسته از کار دانشگاه در این گوشه دنیا یک دفعه عکس تو توجهم را جلب کرد. هر کس رفت مزار شهدا سلام مرا هم به رحیم برساند. رحیم جان قول شفاعت که یادت نرفته.علی آقا شما هم رفتی مزار سلام ما برسان
سلام خدا بر شهیدان
سلام خدا برمجاهدان راه حق
سلام خدا بر آن کسانی که ان حماسه و شور
را افریدند....
نوشته ای الهی ؟
تاثیر کلام این فنا شده در عشق خدا را در کامنتها ببینیم و پس از ان اعتراف کنیم . که کسانی که فطرت انسانها را مخاطب قرار میدهند حتی پس از دهها سال چگونه و زیبا جواب می گیرند .
بله این تربیت شاهکار انقلاب بود .
مگر تربیت انسان هدف غائی دین خدا نیست .
اوج تربیت را در این کلام و پاسخ دهندگان بان دیدیم .
عبرت عبرت عبرت بگیرید ای کسانی که خانه بر تارهای عنکبوت بنا نموده اید .
سلام بر شهیدان گرانقدر
و با صفا
خوشا به سعادتشان كه بامعرفت زيستن با ايمان دعوت حق را لبيك گفتن رفتن.
یاد امام وشهدا دلو میبره کروبلا
بقول حضرت آقا رهبری عزیز "چه عارفانی که سالها پیر شدند و نتوانستند این چنین با خدای خود ارتباط برقرار کنند ولی جوانی در سن جوانی ره صد سال را طی نمودند." و چه عرض کنم که ره خلقت را در لحظاتی با جذبه خداوند عزیز طی کردند کاش فقط خدا برای ما بجز شهادت چیزی دیگر راضی نشود بحق مولایمان حسین بن علی علیه السلام و بحق ارباب مظلومان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف . فقط اللهم عجل لولیک الفرج ان شاء الله الساعه الساعه الساعه
ن كه از قافله شهداعقب ماندم و در حسرت ياران از دست رفته هستم چگونه نظر بدهم جز اينكه بگويم روز قيامت مارا شفاعت كنيد به حرمت روزهاي دوستي و دركنار هم بودنمان.
عشق بازی یعنی این -خوشا به سعادتشان
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین....
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/ دادن سر نه عجب داشتن سر عجب/ آری رفتی و عشق را به تماشا گذاشتید و ما مانده ایم با یک دنیا حسرت و کوله باری از گناه به دادمان برسید
چی بگم خدایا مارا دریاب!!!!
واقعا زيبا و تاثير گذار بود روحشان شاد و اميدواريم ما جوانان امروزي راهشان را كه چنان كه شايسته است ادامه هيم ...................... آمين
آقا رحیم سلام.منم ناصر شوهر خواهر گرامیت.از این همه لطف مردم شریف ایران که به شهدا ارادت دارند به وجد آمده ام مشاهده می گردد که هنوز خون شهدا در این کشور به فراموشی سپرده نشده و این خونها هدایت کننده انسانهاست.آقا رحیم شما رفتید تا به ما ثابت کنید که حسین زمان خود را تنها نگذارید و دشمنان بدانند این است پیام مردم ایران در دفاع از خون شهدا و همه با هم دست به دست هم در خط ولایت فقیه هر لحظه منتطر و گوش به فرمان مولا و رهبرمان نشسته ایم تا همانگونه که شما وظیفه خود را ادا کرده اید انشااله ما هم بتوانیم انجام دهیم.آقا رحیم جای شما در منزل خیلی خالی است مادر عزیزتان هنوز چشم به راحتون هست امیدوارم به ما سر بزنید چند شب پیش در منزل علی آقا در سالگرد عملیات کربلای 4 همه دوستان و همرزمان شما جمع شدند و واقعا جای شهدا در بین ما خالی است خوشا به سعادتون.بار دیگر بر خود واجب می دانم به نوبه خود از پیامهای شما مردم عزیز تشکر و قدردانی نمایم باشد که ما هر روز بیشتر به وصیت شهدا جامه عمل بپوشانیم انشاله
سه روز پی در پی اخبار این صفحه رو می خونم و از مقابل عکس این شهید رد می شم هر چند خیلی دوست داشتم اخر ش فراموش می کردم این مطلبو بخونم اما امروز اینو خوندم . شهید جباری با تو حرف می زنم ،سه روزه با عکست منو دنبال خودت کشیدی به اون خدایی قسمت می دم که این همه براش عاشقی کردی ،منوهم سفارش کن
بهشت يعنى رضاى خدا. خدايا راضيم كن به رضايت. امين.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها