بازدید 9047
۸

انتقام خونين در جلسه حل اختلاف

من و زهرا در هال ايستاده بوديم و منتظر شديم تا اميد لباس‌هايش رابپوشد. زهرا هم نشسته و مشغول پوشيدن كفش‌هايش بود. يكمرتبه فكر انتقام به سرم زد. وقتي به او نگاه كردم احساس كردم تمام زندگي‌ام راباخته‌ام و مقصر آن كسي جز زهرا و خيانت هايش به من نيست
کد خبر: ۲۰۳۸۸۲
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۵ 16 November 2011
مردي كه زن خود را با تصور خيانت در مقابل چشمان تنها فرزندشان با ده‌ها ضربه چاقو كشته است پس از مدتي فرار، خود را به پليس معرفي كرد.

هشتم آبان ماه امسال ساكنين خياباني در تهرانپارس با پليس 110 تماس گرفته و ماموران را از به قتل رسيدن زني جوان از سوي شوهرش با خبر كردند.آنها گفتند يكي از همسايه‌هاي آنها به نام حميد پس از درگيري لفظي با همسرش زهرا وي را با ضربات كارد و قمه كشته و با تهديد همسايه‌ها از محل فرار كرده است. بلافاصله پرونده‌اي براي اين جنايت تشكيل و تحقيقات مقدماتي ماموران آغاز شد. همسايه‌ها به كارآگاهان گفتند: زهرا و حميد از مدتها پيش با هم اختلاف شديد داشتند و حتي كارشان به طلاق كشيده بود و ديگر با هم زندگي مشترك نداشتند. اما روز حادثه آنها مقابل فرزند 16 ساله شان به نام اميد با يكديگر مشاجره كرده و اميد نيز كه نتوانسته بود مادر خود را از ضربات مرگبار پدرش نجات دهد از وحشت ناشي از مشاهده اين صحنه پا به فرار گذاشته بود.

تهديد قمه‌اي همسايه ها

ماموران اميد را تحت تعقيب قرار دادند و سرانجام وي چند روز پيش خود را به پليس آگاهي معرفي كرده و مورد بازجويي قرار گرفت: پدرو مادرم از سالها پيش با هم دچار مشكل بودند و پدرم به مادرم شك داشت. آنها سرانجام به طور توافقي طلاق گرفته و از هم جدا شدند. مادرم هم به خانه پدرش رفت و آنجا زندگي كرد. تا اينكه بعد از چند ماه با صحبت‌هاي پدربزرگم آنها تصميم گرفتند به خاطر من هم كه شده دوباره به خانه برگردند البته با اين تفاوت كه من و مادرم در طبقه اول آپارتمانمان و پدرم به تنهايي در طبقه اول زندگي كند. براي همين، روز حادثه مادرم پيش پدرم آمد و قرار شد با هم به محضر رفته و بعضي اموال را به اسم يكديگر كنند.همه چيز داشت به آرامي پيش مي‌رفت و من به اتاقم رفته و داشتم لباس مي‌پوشيدم كه يكمرتبه فريادهاي دردناك مادرم را شنيدم با هول و هراس خود را به او رسانده كه پدرم را ديدم كه روي بدن مادرم نشسته وبا چاقو به جان وي افتاده است. به سرعت خود را به پدرم رساندم تا چاقو را از دستش بگيرم اما او مرا با كتك دور كرد. وقتي دوباره آمدم و اين بار سعي كردم چاقو را از دستش بگيرم دستم بريد. سرانجام كارد را از دستش گرفتم. همسايه‌ها هم با شنيدن فريادهاي من و مادرم كه صدايش رو به خاموشي مي‌رفت خود را پشت در آپارتمان رسانده سعي كردند به زور وارد آپارتمان شوند كه پدرم قمه‌اي درآوده و تهديد كرد اگر كسي واردخانه شود يا بخواهد جلوي فرار وي را بگيرد او را هم با قمه خواهد زد.

همسايه شدن مجدد به خاطر تنها فرزند

چند روز بعد از مراجعه اميد به پليس، حميد كه تحت تعقيب قرار داشت به دادسراي جنايي آمده و خود را به بازپرس پرونده معرفي كرد: من استاد قالب‌سازي بودم و درآمد خوبي داشتم اما از مدتها پيش به مواد مخدر آلوده شده بودم. به همين دليل بين ما اختلاف پيش آمده بود و لي با اين اختلاف‌ها مدارا مي‌كرديم تا اينكه يواش يواش به همسرم مشكوك شده و فكر كردم وي به من خيانت مي‌كند. چند بار اين فكرم را به او گفتم اما هميشه كارمان به دعوا مي‌كشيد و وي با حرف‌هاي نيش دارش نمك به زخم من مي‌پاشيد. كم‌كم كارمان به جدايي عاطفي كشيد و هر چند با هم زير يك سقف زندگي مي‌كرديم اما احساس علاقه‌اي به هم نداشته و در واقع از هم طلاق عاطفي گرفته بوديم. سرانجام تصميم به جدايي گرفتيم و من 185 سكه نيم و ربع بهار آزادي و مقداري طلا به وي دادم و او به خانه پدري‌اش رفت. البته 3 دانگ خانه‌ام نيز براي همسرم بود و من در روزهايي كه به وي علاقه داشتم آنرا به نام او زده بودم. بعد از رفتن زهرا من و اميد هم كه تازه پا به سن 16 سالگي گذاشته بود به زندگي با يكديگر ادامه داديم. تا اينكه بعد از مدتي متوجه شدم اين جدايي و نبود مادر بالاي سر اميد تاثير بدي روي درس و زندگي او گذاشته است. اين موضوع هم مرا رنج مي‌داد و هم باعث ناراحتي زهرا شده بود سر همين قضيه ما چند بار با هم تلفني صحبت كرديم تا اينكه سرانجام تصميم گرفتيم به خاطر اميد هم كه شده او به خانه مان برگشته و در طبقه بالا با اميد زندگي كند و من هم در زيرزمين به تنهايي زندگي كنم ولي طلاق همچنان پابرجا باشد.

زهرا مرا به خاك سياه نشانده بود

متهم افزود: روز حادثه زهرا به خانه آمد و با توافق يكديگر تصميمات مشتركي گرفتيم. قرار شد من با كسر طلاهايي كه همراه خود ش برده مابه التفاوت قيمت سه دانگ خانه را نقدا به وي داده و او هم خانه را تمام و كمال به نام من بزند. همچنين تصميمات مشتركي هم درباره پرداخت مهريه و آينده اميد و... گرفتيم. بنابراين قرار شد سه نفري به محضر رفته و اين كارها را انجام دهيم و آماده رفتن به محضر شديم. من و زهرا در هال ايستاده بوديم و منتظر شديم تا اميد لباس‌هايش رابپوشد. زهرا هم نشسته و مشغول پوشيدن كفش‌هايش بود. يكمرتبه فكر انتقام به سرم زد. وقتي به او نگاه كردم احساس كردم تمام زندگي‌ام راباخته‌ام و مقصر آن كسي جز زهرا و خيانت هايش(!) به من نيست. براي همين به فكر انتقام افتادم. در همان لحظات كوتاه به بهانه‌اي به داخل خانه برگشتم و كارد و قمه‌اي را از آشپزخانه برداشته و دوباره به هال برگشتم. در حالي كه زهرا خم شده هنوز كفش‌هايش را كاملا پايش نكرده بود خود را بالاي سر او رسانده با چاقو ضربه اول را به بدن او وارد كردم. جيغي از درد كشيد و خواست از خود دفاع كند كه روي بدن او نشستم و چندين ضربه ديگر به بدنش وارد كردم. سپس قمه‌اي را بيرون آورده و همسايه‌ها را كه براي كمك به زهرا و دستگيري من آمده بودند با قمه ترسانده و فرار كردم.

با اين اعترافات تلخ مرد ديگري به نام وحيد كه در اين قضايا دخيل بود نيز بازداشت شد. در حال حاضر تحقيقات تكميلي درباره اين پرونده ادامه دارد.

منبع: تهران امروز
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
"جلسه حل اختلاف" کجای این داستان بود!؟؟!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۶
نکته انحرافی بوده!
گیر دادی
راستی نگفتید وحید که بود ؟
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها