بسياري از زناني كه با شوهرخود اختلاف دارند براي اينكه بتوانند او را از سر راه بردارند با مردي ارتباط برقرار ميكنند تا از طريق آن مرد شوهرشان را به قتل برسانند.
اين زنان معمولا پراز كينه و ناراحتي از شوهرانشان هستند اما آنچه ميخواهم برايتان تعريف كنم در مورد زني است كه خودش به تنهايي مرتكب قتل شد.
احساساتي بودن زنها حتي زماني كه مرتكب قتل ميشوند هم نمود دارد. همانقدر كه زن ميتواند مهربان باشد و خود را فداي فرزند، همسر يا پدرومادرش كند، در برخي موارد قدرت جنايتش هم همانقدر بالاست و با كينهاي عميق دست به قتل ميزند. خاطرهاي كه ميخواهم برايتان تعريف كنم در همين خصوص است. حدود هشت سال پيش پروندهاي به من ارجاع شد كه در آن زني شوهرش را كشته و جسدش را در خانه دفن كرده و در همانجا هم زندگي ميكرد.
ماجرا از اين قرار بود كه اين زن با اين ادعا كه شوهرش به خارج رفته او را به قتل رسانده بود. اولين كسي كه به اين موضوع شك كرده بود مادرشوهر اين زن بود. زن جوان كه مينا نام داشت به مادر شوهرش گفته بود پسرت براي كار به خارج از كشور رفته است و مدتي نميآيد.
او ادعا كرده بود اختلاف بين مادر و پسر باعث شده تا شوهرش با مادرش تماس نگيرد. مادر مرد جوان به اين موضوع شك و بعد از چند ماه شكايت كرده و خواستار بررسي وضعيت پسرش شده بود.
وقتي مينا بازداشت شد و مورد بازجويي قرار گرفت مدعي شد كه شوهرش از خارج با او تماس ميگيرد و هنوز برنگشته است.
ماموران به گفتههاي اين زن شك كردند و پرينت تلفن خانه و تلفن همراه او را مورد بررسي قرار دادند و در نهايت متوجه شدند كه اين زن دروغ ميگويد. مينا كه ديد نقشهاش لو رفته، گفت شايد شوهرش به او دروغ گفته و خودش را جايي مخفي كرده است.
اين ادعا هم از سوي ماموران رد شد، چون شماره تلفنها مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد هيچ شماره غريبهاي با اين زن تماس نگرفته است. ماموران در بررسي شماره تماسها متوجه شدند كه يك شماره مدام به مينا زنگ زده و اين شماره مربوط به مردي بود به نام سعيد كه از دوستان قديمي شوهر مينا محسوب ميشد. بنابراين مشخص شد كه مينا با سعيد رابطه دارد.
ديگر براي ماموران پوشيده نبود كه اين زن شوهرش را كشته است. اما جسد كجا بود؟ نقشهاي كه مينا كشيده كاملا حرفهاي و حساب شده بود. او حتي موضوع سفر همسرش به خارج را به فرزندانش هم گفته بود و از آنجايي كه شوهرش چندباري به خارج از ايران سفر كرده بود بنابراين كسي به اين گفته شك نكرده بود.
اين زن سپس با سعيد رابطه برقرار كرده بود، بدون اينكه مزاحمي داشته باشد. ماموران براي مشخص شدن سرنوشت شوهر مينا او را مورد بازجوييهاي فني قرار داده بودند. اين زن خيلي مقاومت كرده بود اما در نهايت به قتل شوهر و دفن او در خانه اعتراف كرد.
پرونده را مطالعه و دستور تعيين وقت را صادر كردم. روز محاكمه فرا رسيد. وضع پرونده نشان ميداد مينا كينه عميقي از شوهرش داشته است اما گفتههاي اين زن در دادگاه ميتوانست مشخص كند كه عمق اين كينه تاچه حدي است. روز محاكمه مينا در دادگاه حاضر شد.
او ادعا كرد كه انگيزهاي براي قتل شوهرش نداشته و از خودش دفاع كرده است.
اين گفتهها از سوي متهماني كه به زندان ميروند براي ما غيرطبيعي نيست. آنها وقتي با زندانيان ديگر روبهرو ميشوند با راهنمايي آنها واقعيت را انكار و تصور ميكنند كه با اين كار از مجازات رها ميشوند، در صورتي كه دروغ هرگز باعث نجات افراد نشده و نميشود.
مينا هم در چنين وضعيتي بود. او فكر ميكرد ميتواند با دروغگويي واقعيت را وارونه جلوه دهد.
وي گفت: شوهرم آن شب دندان درد داشت. از من خواست آمپول مسكن به او بزنم اما بعد از زدن آمپول حالش بد شد و به من حمله كرد و مرا زد. من هم براي اينكه از دست او فرار كنم با آ جر چند ضربه به سرش زدم. شوهرم فوت كرد و من براي اينكه دستگير نشوم كف زمين را با همكاري يك كارگر كندم و جسد شوهرم را دفن كردم و روي آن را پوشاندم و براي اينكه مادرشوهرم از من شكايت نكند به دروغ گفتم كه شوهرم به خارج رفته است.
اين زن درست ميگفت، با آجر شوهرش را به قتل رسانده بود و آمپولي هم كه ميگفت به آن مرد زده بود اما مابين اين دو اتفاق را درست نميگفت بنابراين بايد سوالات فني ميكردم تا بتوانم واقعيت را كشف و زن را وادار به اعتراف كنم. پيدرپي سوال پرسيدم و او براي هر سوال يك جواب داد و بعد از چند دقيقه دچار تناقضگويي شد. اين تناقضگوييها باعث شد تا واقعيت كشف شود.
مينا به خاطر درگيريهايي كه با شوهرش داشته و از آنجايي كه نميتوانسته از او جدا شود نقشه قتل را طراحي كرده است.
او شوهرش را ابتدا با دارو بيهوش كرده و بعد با وارد آوردن ضربات متعدد آجر به سرش او را به قتل رسانده و بعد هم جسدش را دفن كرده بود.
اين زن در بازجوييها گفته بود كه بارها از شوهرش كتك خورده و همين كتكها عامل اصلي اختلاف آنها بوده است. جالب اينجاست كه فرزندان مينا خيلي او را دوست داشتند و ميگفتند كه مادرشان زن مهرباني است و هيچوقت باعث آزار آنها نشده است. درست است كه او مادرخوبي براي فرزندانش بود اما اختلافاتي كه با شوهرش داشت او را به يك قاتل خشن تبديل كرده بود.
مينا حتي دوست شوهرش را هم گول زده و به او هم گفتهبود كه شوهرش به خارج رفته و قرار است از هم جدا شوند. بعضي زنان هركاري كه ميكنند با تمام احساسشان انجام ميدهند و حس كينه در آنها خيلي قوي است. آنها وقتي به كسي محبت ميكنند از اعماق وجودشان اينكار را انجام ميدهند و زماني كه از كسي ناراحت ميشوند با تمام وجودشان از او متنفر ميشوند و كينه ميورزند، مانند كاري كه مينا كرد.
اين زن در نهايت با درخواست مادرشوهرش به قصاص محكوم شد اما از آنجايي كه دو فرزندش رضايت داده بودند و مادربزرگ بايد سهم ديه نوههايش را ميپرداخت، او هنوز در زندان است و موفق هم نشده رضايت اوليايدم را بگيرد.
نورالله عزيزمحمدي - قاضي دادگاه كيفرياستان تهران
منبع: جام جم آنلاين