گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۴ 20 August 2011
کد خبر: ۱۸۴۸۵۸
| ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۴ 20 August 2011
| كيهان
«گام به گام درباره يك طرح» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد:
بدون ترديد پرونده هستهاي ايران در حال ورود به دوراني جديد و اساسا متفاوت از گذشته است. آنچه طي هفتههاي اخير طرح گام به گام روسيه خوانده شده صرفا بيروني ترين جنبه اين تغيير فاز است والا آنچه واقعا در حال رخ دادن است، بسيار عميق تر از آن است كه صرفا در قالب اين يا آن پيشنهاد ديپلماتيك خاص قابل خلاصه سازي باشد.
از ماهها قبل روشن بودكه زمان يك تغيير فاز اساسي درباره مجموعه مناسبات ديپلماتيك شكل گرفته حول برنامه هستهاي ايران فرا رسيده است. بويژه در آمريكا، ظرف حدود دو سال گذشته اين ادبيات كه چارهاي جز زندگي با يك ايران هستهاي نيست به روشهاي بسيار متنوعي توسعه داده شده است. از يك منظر كساني استدلال ميكردند كه پس از 10 سال كشمكش ديگر وقت آن است كه غرب اين سخن ايران را كه ميگويد علاقهاي به ساخت سلاح هستهاي ندارد بپذيرد چرا كه اگر واقعا ايران قصد چنين كاري را داشت زماني به وسعت يك دهه كافي بود كه آن را به هر نحو ممكن انجام بدهد واگر اين كار را انجام نداده پس لابد واقعا قصد انجام آن را ندارد. و از منظر ديگر، كارآمدي راهبرد غرب براي متوقف كردن ايران يعني همان چيزي كه استراتژي دو مسيره فشار-مذاكره ناميده ميشود در اين دو سال عميقا به چالش كشيده شده است. اين راهبرد در مسير فشار مبتني بر تركيب گزينههاي تحريم، تهديد به درگيري نظامي، عمليات اطلاعاتي و تلاش براي ايجاد بي ثباتي داخلي در ايران بوده است. اين گزينهها در دو سال گذشته نه به طور مناسب ايجاد شدند، نه تركيب موفقي از آنها شكل گرفته و نه مجموعا توانستند تاثيري روي واقعيتهاي برنامه هستهاي ايران بگذارند به گونهاي كه نه روند پيشرفت اين برنامه مختل شده، نه ايران هدف گذاريهاي خود را تغيير داده و نه حتي از سرعت برنامه هستهاي ايران كاسته شده است.
در مسير مذاكره هم اين راهبرد هرگز بهاندازه كافي مبتكرانه و صادقانه نبوده است. اكنون تعداد طرفداران اين ايده بسيار زياد شده است كه ظاهرا آمريكا اصلا مايل به حل برنامه هستهاي ايران نيست چرا كه اصلا مشكلش برنامه هستهاي نيست و به خوبي ميداند كه كسي در ايران قصد ساخت سلاح هستهاي ندارد بلكه هدف اصلي آمريكا اعمال فشار براي تغيير رژيم در ايران است و لذا به حفظ بهانهاي مانند برنامه هستهاي براي تداوم اعمال فشار نياز دارد. همين مسئله باعث شد اعضاي گروه 6 عملا به دو دسته تقسيم شوند. دسته اول كشورهايي كه عقيده داشتند ميتوان به راه حلي رسيد كه در آن ايران سلاح نسازد و از حقوقش هم برخوردار باشند و دسته دوم آنها كه وجود هرگونه راه حلي در دورنما را انكار ميكردند.
منازعه ميان اين دو دسته درون گروه 6 تازه داشت بالا ميگرفت كه تحولات منطقه آغاز شد. در ساده ترين تحليل ممكن، اين تحولات به 3 نتيجه راهبردي منجر شد كه هر سه مستقيما بر موضوع هستهاي ايران اثر ميگذاشت. اول اينكه اين تحولات مجموعهاي از مشكلات ژئوپلتيكي بسيار حاد براي آمريكا و اسراييل ايجاد كرد كه باعث شد آنها ديگر حقيقتا قادر به حفظ موضع سنتي خود در اين باره كه مسئله هستهاي ايران «تهديد شماره يك» است نباشند. بنابر اين خود به خود از ميزان حساسيتها درباره برنامه هستهاي ايران كاسته شد. دوم، آمريكاييها دريافتند -بپذيرند يا نه- قدرت منطقهاي ايران روز به روز در حال فزوني است و نيروهايي در منطقه در حال به دست گرفتن سررشته امور هستند كه نزديكي فكري و پيوندهاي سازماني وثيق با ايران دارند. و سوم، متزلزل شدن موقعيت ديكتاتورهاي عربي منطقه آمريكا را به اين فكر انداخت كه ديگر از توان گذشته براي اعمال فشار به ايران برخوردار نخواهد بود.
اينجا بود كه به نظر ميرسد گروه هوادار مصالحه درون گروه 6 توانست حرف خود را به كرسي بنشاند و ايده روسيه محصول همين امر است. 5 نكته زير روشن ميكند كه مباني خفته در پس اين ايده چيست:
1- قلب ايده روسيه اين است كه راهبرد دو مسيره عليه ايران بايد كنار گذاشته شود. ديناميزم دروني راهبرد دومسيره اساسا بر اين پيش فرض مبتني بود كه ايران تحت فشار امتياز خواهد داد و مشكلي هم اگر هست در نوع و شدت فشارهاست. آمريكاييها بويژه از فتنه 88 به اين سو با قوت استدلال كردهاند كه اگر ميزان مناسبي از فشار با مشاركت تعداد مناسبي از كشورهاي جهان و در زمان مناسب بر ايران وارد شود حتما موضع ايران را تغيير خواهد داد. روسها استدلال ميكنند كه اين راهبرد امتحان خود را پس داده و ناكارآمدي آن روشن شده است. اولا روشن شده كه غرب به هيچ وجه قادر به توليد آن مقدار فشار كه ادعا ميكند بر ايران نيست. ثانيا هيچ نوعي از فشار وجود نخواهد داشت كه در طولاني مدت به طور اجماعي عليه ايران قابل اعمال باشد و ثانيا حتي اگر غرب بتواند آنگونه كه ادعا ميكند فشارهاي اقتصادي سنگين به ايران وارد كند، اين فشارها «رفتار هستهاي ايران» را عوض نخواهد كرد. روسها بر اين ايده تاكيد دارندكه موضوع ايران نهايتا از راه تعامل حل ميشود نه فشار و انزوا. از ديد روس ها، فشار و انزوا ميتواند ايران را تا حد بسيار دردناكي آزار بدهد ولي نميتواند محاسبه راهبردي ايران درباره برنامه هستهاي اش را عوض كند همچنان كه تا كنون نيز نكرده است. پس اگر هدف آمريكا تغيير دادن محاسبات راهبردي ايران درباره برنامه هستهاي اش باشد، ثابت شده است كه تحريم به اين هدف منجر نخواهد شد چرا كه محاسبات راهبردي ايران درباره برنامه هستهاي اش اساسا از مسائل اقتصادي تاثير نميپذيرد. بنابراين پيشنهاد روسها اين است كه به جاي تهديد به افزايش تحريم كه يك روش امتحان شده است، روي كاهش تحريمها تمركز شود.
2- مسئله بعدي به تحولات منطقه مربوط است. در اين باره هيچ ترديدي نيست كه اگر اين تحولات رخ نداده بود ايده گام به گام به ايران پيشنهاد نميشد. نكته كليدي در اينجا اين است كه آمريكاييها بوضوح دريافتهاند كه در ميان مدت بايد حدي از برتري ژئوپلتيكي ايران در منطقه را بپذيرند و از اين هم كه مسائل منطقهاي به دستور كار مذاكرات با ايران اضافه شود گريزي نيست. ضمن اينكه درباره آينده منطقه بوضوح ميان روسيه و آمريكا هم اختلاف ديد و هم اختلاف منافع وجود دارد. روسها عقيده دارند كه كاهش قدرت آمريكا در خاورميانه امكان مانور بيشتري به آنها خواهد داد كه البته اين جز از طريق شراكت با ايران ممكن نيست.
ملت ما
«نقش اقتصاد در محيط مليما» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم محمد خوش چهره است که در آن می خوانید:
محيط ملي هر كشور با شاخص حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و بعضا امنيتي مورد مطالعه قرار ميگيرد و تحليل محتوايي هم بر مبناي شاخصهاي هر حوزه انجام ميشود. معمولا در حوزه سياسي و در محيط ملي بحث مشاركت و شاخص تبيين حضور مردم در عرصه ملي حائز اهميت است كه امروزه به عنوان سرمايه اجتماعي و در ادبيات انقلاب با نام سرمايه ملت از آن ياد ميشود.
بر اين اصل ميزان مشاركت متاثر از شاخصهاي بنيادي اعتماد و باور است كه بحث ضرايبي كه نشاط و شادابي سياسي را نشان ميدهد و شاخصهاي مقابل آن يعني بيتفاوتي و ياس كه تبلور آن در عدم مشاركت است را ميتوان در شاخص تكميلي رفتار زمامداران و فعالان سياسي جستوجو كرد. در حوزه اقتصاد بررسي ظرفيت، توان و ميزان توليد با شاخص جهاني نرخ رشد اقتصادي نشان داده ميشود كه مبين شكوفايي يا عدم رشد اقتصادي است.
توليد ناخالص ملي دربردارنده متغيرهاي كلان اقتصادي است كه هم اثرگذار است و هم تاثيرپذير و با در نظر گرفتن شاخصهاي اشتغال، بيكاري، توزيع درآمد و تورم ميتوان به محيط اقتصادي پي ببريم يعني نوع توزيع ثروت، درآمد، فقر و عوامل فقرزدايي. به همين ترتيب شاخص حوزه اجتماعي است كه شباهت زيادي با حوزههاي سياسي دارد و به عنوان مثال ميتوان از مشاركت حضور در كاركردهاي اجتماعي، هنجارها، هنجارپذيريها و در مقابل هنجارشكنيها در اين زمينه نام برد همچنين بزهكاري، جرم و شقوق مختلف آن، اعتياد و مصرف مخدرها، ميزان سرقت و پراكندگي آن، نام برد كه مبين رفتارهاي ضدهنجار يك جامعه است.
با توجه به اينكه محور تغيير را بايد در مسائل اقتصادي جستوجو كرد، تاثيرعوامل درونزا و برونزا در اين مبحث بسيار است كه از يكسو كاركردهاي دنياي سلطه را در پي داشته و در كنار آن نوسانات، غفلتها، سوءتعبيرها و اتخاذ تصميمهاي غلط را در اين حوزه شاهد بودهايم كه در نهايت با كاهش نرخ رشد اقتصادي قابل بررسي است.
بر اين اساس تلاش قواي مقننه و مجريه براي هدفگذاري صورت گرفته در اين حوزهها در جهت دستيابي به نرخ رشد 8 درصد بر مبناي سياستهاي ابلاغي در برنامه پنجم كه بودجه سال 90 را در پي ميگيرد، نتيجه مثبتي نداشته و آنچه را كه نمود عيني پيدا كرده معرف شكاف معنيدارنرخ رشد نسبت به هدفگذاريهاي انجام شده است تا جايي كه عددي بين نيم تا 3درصد را مطرح ميكند كه اين امر منعكسكننده ضريب بيكاري و تورم در جامعه است.
بر مبناي آمار اعلام شده از سوي مسئولان شاخص تورم 20 درصد تعيين شده است كه اگر اين مسئله را با آمار ارايه شده از سوي صاحبنظران در مراكز موازي مدنظر قرار دهيم، در شرايط ركود ضمني كنوني اين عدد براي شاخص تورم قابل تامل است. از سوي ديگر با توجه به اهميت اطلاق نامگذاري سال جهاد اقتصادي در راستاي سياستهاي نظام و بيانات رهبري و با عنايت به بخش جهاد و بهكارگيري آهنگ جهاد كه وجه الهي آن مورد نظر است،
خراسان
«قرآن در زندگي ما جاري نيست!» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
آيا هنوز وقت آن نرسيده است که هر يک از ما خود را در محکمه لااقل وجدان خود به محاکمه بکشانيم و عادلانه و منصفانه از خود بپرسيم با کلام خدا، کتاب نور، کتاب هدايت، کتاب شفا، کتاب ذکر مبارک و با کتاب حيات و زندگي چه کرديم و چگونه رفتار کرديم؟
ما با کتاب هستي و اين جلوه نازل شده لوح محفوظ اله چه کرديم، ما با قرآن چه کرديم، به ديگران کاري نداريم، هر يک از ما مسلمانان ايراني با اين ذخيره و هديه و لطف خاص اله چه کرديم؟
بسيار سخت و تاسف بار است اما واقعيت دارد که برخي کتابهاي داستاني و تخيلي فرنگي و بيگانه با فرهنگ ما در جمهوري اسلامي چند بار تجديد چاپ شد و برخي از ما آنها را به خورد فرزندانمان داديم، اما دريغ از اين که يک بار کلام وحي را دوره کنيم، بسياري از ما حتي قدر قاريان و قرآن شناسان و معلمان و مفسران قرآن را نشناخته ايم، در صورتي که اينان بهترينها هستند براي الگو شدن و مرجع شدن در جامعه.
صد دريغ و هزاران افسوس نه در خانواده ها، نه در مدارس و دانشگاهها و نه در محيط جامعه برنامه و تلاشي بايسته انجام شده است که آحاد اين ملت مسلمان از دوران کودکي لااقل با روخواني و روان خواني کتاب خدا آشنا شوند، تاثيرپذيري از آثار بي بديل تربيتي و اعتقادي و فکري و رفتاري در همه شئون فکري و ذهني و رفتاري و اجتماعي زندگي و انس با قرآن طلبمان باشد!
آري حتي روخواني و روان خواني کتاب خدا را وظيفه جدي خود ندانسته ايم چه رسد به تامل و تدبر و جاري کردن قرآن در زندگي مان!
نه تنها خانواده ها، سيستم آموزش و پرورش، دانشگاه ها، رسانهها بلکه حتي حوزههاي علميه و حتي مجموعه نظام هم اعم از قواي سه گانه و مجموعه سازمانها و نهادها تاکنون برنامهاي بايسته، راهبردي، منظم و کارآمد براي ترويج قرآن و فرهنگ قرآني و انس مردم با قرآن تدوين نکردهاند. اگر کساني اين ادعاي نگارنده را قبول ندارند، يک آمار ساده از تعداد دانش آموزان، دانشجويان، کارمندان، کارگران و حتي برخي طلاب حوزههاي علميه تهيه کنند و به اين سوال پاسخ دهند چند درصد اين عزيزان توان تلاوت ساده اما صحيح قرآن را دارند؟ تدبر و تامل و انس با قرآن پيشکش!
انصاف نيست کارهاي بزرگ و ارزشمندي که توسط مجموعههاي گوناگون براي بسط و ترويج قرآن و فرهنگ قرآني در کشور انجام شده است را ناديده بگيريم اما قرآن بزرگ و بلند جايگاه کجا و کارهاي انجام شده کجا؟
صادقانه از خود بپرسيم چقدر با قرآن آشنا هستيم؟ چقدر قرآن را دوست داريم؟ چقدر با قرآن مانوس هستيم؟ قرآن در کجاي زندگي ما جاري است؟ آيا انديشه و افکار ما بر اساس آموزههاي قرآني شکل گرفته است؟ آيا قرآني ميانديشيم؟ قرآني سخن ميگوييم؟ آيا گفتار و رفتار خود را بر اساس آموزههاي قرآني تنظيم ميکنيم؟ تربيت هر يک از ما با تربيت قرآني چه نسبتي دارد؟
از خود ميپرسم آيا من که قلم در دستم امانت است، من روزنامه نگار و نويسنده مسلمان، قرآني ميانديشم و پس آن گاه قلم به دست ميگيرم و مينويسم؟ آيا خدا را، خداي قرآن را بر کلمه، کلمه بلکه بر حرف حرف نوشته هايم ناظر ميدانم؟
از شما ميپرسم آقاي مسئول در هر ردهاي در جمهوري اسلامي آيا همه شما بر اساس آموزههاي قرآني ميانديشيد، برنامه ريزي ميکنيد، تصميم ميگيريد و اجرا ميکنيد؟ آيا حرفها و موضع گيريهاي همه شما بر اساس اخلاق و تربيت قرآني است؟
گمان من اين است که اين طور نيست وگرنه اين همه کج پنداري، بداخلاقي و بدرفتاري در جامعه اسلامي وجود نداشت؟
برادران و خواهران قانون گذارم، آيا همه شما به تمامت به هنگام وضع قوانين، قرآن را و آموزههاي کتاب خدا را آن چنان که بايد و در حد توان خود نصب العين خود قرار ميدهيد يا گاه منافع و مصالح گروه و جناحي و... در وضع قوانين و راي دادن و قيام و قعودها تاثيرگذار است؟
جمهوري اسلامي
«جنگ نرم از درون» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
سالهاي متمادي است كه از تهاجم فرهنگي دشمنان انقلاب اسلامي به ملت ايران سخن گفته ميشود و به درستي بر ضرورت مقابله با اين تهاجم تأكيد ميگردد. هر چند خطر اين تهاجم را نميتوان انكار كرد، لكن واقعيت مهمتر و خطرناكتر اينست كه درست به موازات همين تهاجم سنگين بيروني، در داخل نيز اصول و ارزشها و آرمانهاي انقلابي و ديني و اخلاقي ما بشدت مورد تهاجم است و متأسفانه نسبت به اين جنگ نرم كه از درون است غفلت ميشود و يا تغافل صورت ميگيرد.
تفاوت تهاجم از بيرون با تهاجم دروني اينست كه اولي با بودجه دشمن صورت ميگيرد ولي دومي بودجه ملت را ميبلعد و آن را به گلوله توپ تبديل ميكند و جبهه خودي را هدف قرار ميدهد. تهاجم بيروني از راه دور است و كم اثر ولي تهاجم دروني از نزديك است و مؤثرتر. آنان كه از بيرون حمله ميكنند برچسب مخصوص دشمن را بر چهره دارند و در برابر آنها عكس العملهائي وجود دارد ولي مهاجمان دروني با نقاب دوست به صحنه ميآيند و به جاي آنكه عكسالعملي را برانگيزند حتي در بسياري موارد از آنها استقبال هم ميشود...
نتيجه آنكه تا تكليف خود را با جنگ نرم از درون روشن نكنيم، مبارزه با تهاجم فرهنگي به جائي نخواهد رسيد. حتي اگر دشمنان خارجي ما تهاجم فرهنگي را متوقف كنند و ديگر در اين جبهه كاري به ما نداشته باشند، همين جنگ نرم دروني براي از پا در آوردن ما كافي است.
سادهترين نمونه، همين تلويزيون خودمان كه قرار است "سيماي جمهوري اسلامي" باشد. از يازده ماه سال كه بگذريم و فقط بر ماه مبارك رمضان متمركز شويم كه تلويزيون هم سعي ميكند رنگ مذهبي به خود بگيرد و مردم را به خدا نزديك كند، چنان تصويري از اسلام در برابر چشمان مردم به نمايش در ميآورد و جان مردم را پر ميكند كه نه در كتابهاي فقه و اعتقادي خواندهاند و نه در سيره عملي پدران و مادران و آباء و اجداد خود ديدهاند "ماسمعنا بهذا في آبائنا الأولين".
از يكساعت به مغرب مانده مجموعههاي تلويزيوني شروع ميشوند و با تقسيم كار مهندسي شده و دقيقي كه ميان چند شبكه صورت گرفته تقريباً بيوقفه تا ساعت 5/12 شب ادامه دارند. البته براي آنكه مردم در روزهاي ماه مبارك رمضان و با دهان روزه نيز از فيوضات اين مجموعهها بيبهره نباشند، تكرار اين مجموعهها در ساعات مختلف روز هم پخش ميشوند. اين اقدام، به ويژه برنامه ريزي دقيقي كه براي شبها شده، تمام وقت مفيد مردم را پر ميكند و آنها را پاي تلويزيون مينشاند و از رفتن به مسجد و مجالس مذهبي باز ميدارد. اگر بخواهيم از همين يك فقره، كه هنوز مربوط به قالب و شكل ماجراست، نتيجهاي به دست بياوريم اينست كه مردم ايران انقلابشان را از مسجد آغاز كردند و پايگاه دفاع مقدس نيز مسجد بود و به همين دليل همواره بايد تلاش كنيم مساجد كه به فرموده امام خميني رضوانالله تعالي عليه سنگر هستند، پر باشند، اما ما تلاش ميكنيم اين سنگرها را خالي كنيم و مردم را به ويژه جوانان را از امتيازات فراواني كه حضور در مساجد دارد محروم نمائيم. آيا بزرگان نظام جمهوري اسلامي خبر دارند كه بسياري از مساجد در اين ماه فقط به برگزاري نماز مغرب و عشا اكتفا ميكنند و مجالس وعظشان را تعطيل كردهاند؟ آيا خبر دارند كه بقيه مساجد هم از جوانان در شبهاي ماه مبارك رمضان خالي هستند؟
مسئولان تلويزيون به خود غره نشوند كه اين هنر و كارداني ماست كه توانسته مردم را پاي تلويزيون ميخكوب كند و اينهمه مخاطب جلب و جذب نمايد. اين هنر را هر كس كه اين جعبه جادوئي را در اختيار داشته باشد، دارد حتي رابرت مرداخ و ايرانيهاي لوس آنجلس نشين و عربهاي بيبندو بار و شبكههاي متعدد لائيكها در تركيه. تفاوت اينست كه رابرت مرداخ با فارسي وان و آنهاي ديگر با رقص و آوازهاي زنهاي هر جائي، افراد بيبندو بار را به پاي تلويزيونهايشان مينشانند و شما مذهبيها را با اشباح و ارواح نباتي و حيواني و حيلههاي شيطان و عشقهاي مثلثي و مربعي سرگرم ميكنند. نگراني عميق اينست كه شما، بدون آنكه بخواهيد، با اين كارهايتان مذاق همين مذهبي را تغيير بدهيد و به تدريج آنها را به پاي تلويزيونهاي ماهوارهاي بكشانيد. شما چنين قصدي نداريد ولي آنها درصدد هستند كه از ميان مشتريان امروز شما براي فردايشان سربازگيري كنند.
مجموعههاي تلويزيوني سيماي جمهوري اسلامي در سالهاي گذشته به عشقهاي زميني انفرادي قانع بودند و هر كاري ميخواستند در همين چارچوب انجام ميدادند، اما امسال اين عشقهاي زميني، مثلثي و مربعي شدهاند و كار به جائي رسيده كه حتي دوستيهاي دختران و پسران نامحرم و معاشرتهاي حرام آنها به ارواح نباتي و حيواني هم سرايت كرده است! در يك مجموعه تلويزيوني ماه رمضاني، سه دختر و زن عاشق سينه چاك يك مرد ميشوند و براي تصاحب او به آب و آتش ميزنند و در يكي ديگر از اين مجموعهها دختر چادري يك حاجي متدين و خوشنام و آبرومند آنچنان عاشق يك جوان شياد ميشود كه حاضر است چادرش را دور بياندازد و در برابر پدرش بايستد و همه معيارها و اصول و ارزشها را ناديده بگيرد و با كهنه خواندن افكار پدر و به استناد تغيير كردن زمانه، خود را تسليم آن جوان شياد كند. تأسفبارتر اينكه آن پدر متدين نيز همواره با عصبانيت و رفتارهاي بيمنطق خود به اين ماجرا دامن ميزند و حتي يكبار هم برخورد منطقي نميكند.
رسالت
«عبرتهاي کودتاي 28 مرداد» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد:
اشاره:ديروز سالروز کودتاي آمريکايي- انگليسي 28 مرداد 1332 بود. 58 سال پيش در چنين روزي ميراث نهضت ملي شدن صنعت نفت زير "چکمه" كرميت روزولت آمريکايي و كريستوفر وودهاس انگليسي قرار گرفت و ماحصل خون دلهاي ملت يک شبه به تاراج استعماررفت. شکست نهضت ملي شدن صنعت نفت اما حاوي عبرتهاي زيادي است که در اين وجيزه به بخشي از آنها خواهيم پرداخت.
1- حداقل در يک صد و اندي سال اخير مردم ايران سه نهضت يا جنبش (movement) بزرگ را پشت سر گذاشتهاند. نهضت معمولا به مجموعه تلاشهاي فکري و سياسي ريشه دار و دراز مدتي اطلاق ميشود که ضمن صورتبندي يک حرکت فراگيراين پتانسيل را دارد تا به تحولات بنيادين اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي منجر شود و در عين حال ممکن است به شکست بينجامد. بر اساس اين تعريف جامعه ايران در يک قرن گذشته شاهد سه نهضت مشروطه خواهي، ملي شدن صنعت نفت و نهضت امام خميني(ره) بوده که البته تنها در مورد آخر منته به انقلاب اسلامي ايران گشت. مشروطه سرکهاي بود که در نهايت شراب شد و ملي شدن صنعت نفت نيز در ميانه راه ناکام ماند. نهضت امام خميني(ره) اما منجر به انقلاب اسلامي ايران شد و امروز پس از گذشت 32 سال از پيروزي هنوز گفتمان انقلاب زنده است. البته برخي هر سه حرکت را در يک الگوي کلان تاريخي تحت عنوان مقاطع مختلف نهضت ضد استبدادي و ضد استعماري تحليل و تبيين ميکنند که نسخه متکامل يعني انقلاب اسلامي ايران بر تجارب و دستاوردهاي اين سه نهضت استوار است. از اين رو اين دسته معتقدند فرمول تلاشي و فروپاشي هر سه نهضت از يک کانون نشات ميگيرد و در دورههاي مختلف به شيوههاي متفاوتي فعال ميشود. در اين فرمول تلاشي فعال کردن شکافهاي اجتماعي بين سنت و مدرنيته، دين و سياست، اقوام و مذاهب، ملي و مذهبي، روحاني و مکلا و... همواره صبغه پر رنگي داشته است. به هر حال آسيب شناسي نهضتهاي صد ساله اخير ايران مسبوق به فهم تئوريک از شکافهايي است که به مجاري اصلي نفوذ و دخالت بيگانگان در مسائل داخلي ايران تبديل شدند و جنبشهاي مردمي را با ناکامي مواجه کردند. يکي از مهمترين اين آسيبها، شکاف بين رهبران نهضت و مردم بود که متاثر از عوامل مختلفي همچون قلب ماهيت اهداف نهضت، اختلافات رهبران، نا اميدي مردم و... شکل ميگرفت و زمينه شکست بطئي و مزمن يک جنبش مردمي را فراهم ميکرد. در قيام تنباکو، نهضت مشروطه وملي شدن صنعت نفت، مردم با هدايت رهبران نهضت دشمن را از در بيرون ميکردند اما پس از مدتي همان دشمن از پنجره باز ميگشت و بسترهاي تبديل هويت نهضت و شکست نهايي آن را تدارک ميديد.
2- در سالهاي 1953 و 1954 ميلادي با روي کار آمدن يک دولت جمهوريخواه در آمريکا و قدرت گرفتن جناح محافظه کار در انگليس به مرور فضا براي انجام يک کودتاي تمام عيار عليه دکتر مصدق فراهم شد. در فرايندهاي زيردستي کودتا، انگليسها توانسته بودند ظرف کمتر از يک سال و يک ماه انقلاب پيروز در 30 تير 1331 را به شکست 28 مرداد 1332 تبديل کنند. ظرف اين يک سال تمام هيجانات انقلابي عموم مردم فروخوابيد و هيچ مقاومتي در 28 مرداد عليه کودتا گران صورت نگرفت. حتي عدهاي از لاتها و اراذل که از قسمتهاي جنوبي شهر تا بازار تظاهرات کرده بودند و ميگفتند هم شاه هم مصدق از ظهر به بعد شعار مرگ بر مصدق و درود بر شاه سر دادند. انگليسيها توانستند در اين يک سال در روندهاي مختلف سياسي و مذهبي اخلال کنند.
مجلس توسط شخص مصدق تعطيل شد، روحانيت تضعيف شد، عزل و نصبهاي نادرست صورت گرفت و مخالفان جريان ملي شدن صنعت نفت از جانب مصدق پستهاي کليدي گرفتند که از آن جمله ميتوان به انتصابات در کانون بازنشستگان ارتش، انتصاب سرلشكر وثوق به عنوان معاون وزارت جنگ توسط مصدق و دخالت دادن عناصر ديگري همچون نصرت الله اميني و سايريني که بعد از 30 تير بايد مجازات ميشدند، حضورنظاميان طرفدار دربار درشهرباني و فرمانداري نظامي و... اشاره کرد، بر تنور اختلافات بين نيروهاي سياسي و مذهبي دميده شد، برخي مذهبيها خبرهاي ضدو نقيض و مبالغه آميز عليه دولت به مرحوم کاشاني ميدادند، با اوج گرفتن مطلق گرايي و تماميت خواه مصدق بخصوص در برخورد با اطرافيان شاه زمينه توطئه چيني و دسيسه چيني متملقان دربار در خارج از مرزها فراهم شد به صورتي که اشرف خواهر دوقلوي شاه پس از اخراج از ايران توسط مصدق مستقيما با "اينتلجنس سرويس" و "سيا" عليه ملي شدن صنعت نفت ارتباط برقرار کرد، نيروهاي انگلستان با فعال نمودن شبكههاي جاسوسي خود و نفوذ در تشكيلات نيروهاي ملي و مذهبي و ايجاد تفرقه بين آنها و مديريت افکار عمومي از طريق رسانههاي انگلوفيل تمام ظرفيتهايي که ممکن بود در مبارزه با استبداد و استعمار به کار بيايد از بين بردند. برايند اين اقدامات باعث شد که حتي مصدق به هشدار صريح آيت الله کاشاني در روز 27 مرداد توجه نکند و فرداي آن روز باد داغ تابستان 1332 با چند چمدان دلار آمريکايي و عربدههاي شعبان بي مخها در خيابانهاي اطراف نخست وزيري پرچم کودتا را به اهتزاز درآورد. فاصله تجربه قيام ملي 30 تير تا کودتاي 28 مرداد به ژرفاي قبض و بسط شکاف دولت-ملت يا رهبران نهضت و مردم است. انقباض اين شکاف مساوي با پيروزي نهضت و انبساط آن محملي براي دخالت عنصر خارجي و در نهايت شکست است.
ايران
«منصفانه بنگريم» عنوان سرمقاله روزنامه ايران به قلم اصغر بالسيني است كه در آن ميخوانيد:
حملات رسانهاي و تبليغاتي به روزنامه و ويژه نامه فرهنگي مذهبي خاتون طي دو روز گذشته نيز با شدت ادامه يافت. علاوه بر رسانههاي زنجيرهاي وابسته به يك جريان خاص سياسي، برخي از ائمه محترم جمعه نيز مسئولان روزنامه رسمي كشور را تا حد ارتداد و ايستادن در برابر احكام اله محكوم كردند و از دستگاه قضايي خواستار مجازات آنها شدند.
خدمت به امريكا و انگليس، زيرپا گذاشتن مقدسات، اهانت به قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص)، تلاش در جهت براندازي حجاب، توهين به چادر و حجاب، مصرف بيتالمال مسلمين برضد قرآن، جنگ با اسلام، سربازگيري از بستر لائيك و جريانهاي بيبندوبار كشور، توسل به شگردهاي شيطاني، ترويج بيبند و باري و مبارزه با حجاب و عفاف از جمله اتهامات سنگيني است كه به اشكال مختلف عليه دستاندركاران روزنامه و تهيه كنندگان ويژه نامه خاتون مطرح شده است.
كساني كه در تهيه خاتون همكاري كردند، جمعي از افراد متدين، ولايي، انقلابي، دلسوز و فهيم هستند كه با يك كار فشرده اما كم هزينه، اهتمام خود را براي انتشار اين ويژه نامه وزين با هدف ترويج فرهنگ حجاب و عفاف، به كار بستند. آنها عناصري پايبند به اصول و ارزشهاي انقلاب اسلامي و مقيد به رعايت احكام دين مبين اسلام از جمله اقامه نمازهاي اول وقت هستند. مادر، همسر و خواهر آنها از چادر مشكي به عنوان حجاب برتر استفاده ميكنند و همه بانواني كه در تهيه خاتون همكاري داشتهاند نيز چادري هستند.
ضمن احترام به نظرات علماي اعلام بر اين باوريم كه تلاش برخي از سياستبازان و جريان خاص رسانهاي براي تشديد هياهو و جنجال در فضاي سياسي و رواني جامعه برپايه بدفهمي و فرضيات غلط و ناصواب، با هدف تشويق و ترغيب دستگاه قضايي به برخورد با روزنامه يا دست اندركاران آن، رفتار نكوهيدهاي است كه از نگاه دقيق مردم دور نخواهد ماند.
خاتون نشريهاي در 260 صفحه است كه 16 صفحه آن به رهنمودهاي امام راحل و مقام عظماي ولايت در مورد جايگاه زن مسلمان در ايران اسلامي و نجابت زن ايراني اختصاص دارد. مصاحبه با دهها تن از شخصيتهاي فرهنگي و مذهبي زن و مرد با اين هدف انجام شد كه روزنامه گامي هر چند كوچك براي ترويج فرهنگ عفاف و حجاب بردارد. معتقديم كه بهترين راه براي تأمين حجاب برخورد منطقي با اين پديده است. رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي در ديدار مديران و سردبيران نشريات دانشجويي در سال 77 فرمودند: شما با تبليغات كار كنيد يعني همان حربهاي را كه افراد مورد نظر شما براي سست كردن اعتقاد به حجاب به كار ميبرند شما هم به كار ببريد يعني شما درباره حجاب بنشينيد واقعاً تحقيق كنيد، فكر كنيد، از لحاظ ديني هم مثلاً دربارهاش بحث كنيد يا از بحثهايي كه شده استفاده كنيد. از لحاظ اجتماعي هم روي مسئله كيفيت حجاب تكيه كنيد. به ترويج ديدگاه خود بپردازيد آن چيزي كه به نظرتان درست است آن را بگوييد. اين دغدغه هم كه اينها ميآيند تمايل به حجاب را در دل مردم از بين ميبرند نداشته باشيد. حجاب از بين نميرود.
دست اندركاران و خاتون، حجاب را يك فريضه ديني ميدانند و بر اين مهم تأكيد دارند كه نبايد با مجموعهاي از نيروهاي ولايي كه دغدغه دين دارند و براي ترويج عفاف و حجاب تلاش ميكنند برخوردي سياسي شود. در ماه مبارك رمضان خود و همه دلسوزان انقلاب و صاحبان رسانه را به تقواي الهي، انصاف و پرهيز از سياسي كاري و تحريف و دروغ براي رسيدن به منافع سياسي دعوت ميكنيم.
سياست روز
«جهاد اقتصادي و مقابله با تحريمهاي غرب» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم علي يوسفپور است كه در آن ميخوانيد:
دشمني غرب با اسلام و جمهوري اسلامي دشمني ريشهاي و عميقي است که به چند صد سال گذشته برميگردد...
۱ـ دشمني غرب با اسلام و جمهوري اسلامي دشمني ريشهاي و عميقي است که به چند صد سال گذشته برميگردد. هر گاه مسلمانان به قرآن چنگ زدند و وحدت داشتند غرب را در همه جبهههاي نظامي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي شکست دادند و دوري مسلمانان از قرآن و حاکم شدن تفرقه در ميان آنها باعث استيلاي غرب بر سرزمينهاي اسلامي گرديده است.
وجود جمهوري اسلامي به عنوان يک الگو براي ملتهاي آزاديخواه جهان و دولتهاي ضد استکباري ميباشد و در ۳۲ سال گذشته استکبار جهاني هر چه در توان داشت براي نابودي جمهوري اسلامي به ميدان آورد، دشمنيها و تقابل آنان باعث قدرتمندتر شدن جمهوري اسلامي گرديد و در برهه فعلي به بهانه روي آوري ايران به فنآوري هستهاي، استکبار جهاني تحريمهاي خود را در سطوح و در عمق گستردهتر کرده است به اين اميد واه که جمهوري اسلامي را به تسليم وادار نمايند در صورتيکه عمده پيشرفتهايي که در ۳۰ سال گذشته نصيب ملت ايران شده است در اثر همين فشارها و مضيقهها و تحريمها بوده است.
۲ـ اگر چه تحريمها ممکن است مشکلاتي در کوتاه مدت به وجود آورد. اما سنت خداوند متعال بر اين گونه رقم خورده است که در شرايط فعلي رکود بيسابقهاي به اقتصاد غرب حاکم شود و هر روز شاهد سقوط بورسهاي کشورهاي غربي و اقمار وابسته به آنان ميباشيم و کشورهاي اروپايي يکي پس از ديگري به سرنوشت آمريکا دچار ميشوند. اسپانيا، پرتغال، يونان، ايتاليا، انگليس و فرانسه کشورهايي هستند که اقتصاد آنان در آستانه سقوط قرار گرفته است و طبق نظرات کارشناسان غربي دامنه اين بحران اقتصادي در حال گسترش به کشورهاي ديگر غربي ميباشد.
۳ـ بايد تهديد به وجود آمده از تحريمها را تبديل به فرصت کنيم، کارآمد کردن ساختارهاي داخلي و اقتصاد داخلي بزرگترين راه مقابله با تحريمها است. دولت ميبايستي فضاي فعاليت را براي بخش خصوصي و تعاوني بازتر کند و با حمايت از اين دو بخش عمدتا فعاليتهاي اقتصادي را به بخشهاي مذکور واگذار کند مقاومت مديران ميانه دولتي و ارتباطات گسترده آنان با ويژهخواران و زالو صفتاني که از اقتصاد دولتي بهره ميبرند بزرگترين مانع توسعه بخش اقتصادي تعاوني و خصوصي ميباشند همانگونه که بسيجيان غيور در جنگ تحميلي و ساير حوادث پيشامده براي انقلاب اسلامي جان بر کف از نظام مقدس جمهوري اسلامي دفاع کردند. وظيفه فعالان اقتصادي اينست که با روحيه بسيجي و با ديدن منافع ملي و کم توجه به منافع شخصي در جهاد اقتصادي مشارکت همهجانبه نمايند در جهاد، فعاليت گسترده ايثارگري و خود را به دل مشکلات زدن از ويژگيهاي جهادگران ميادين هر نبردي است و در اين جهاد اقتصادي که در دو جبهه خارجي و داخلي گسترده است به بسيجيان فداکار در جبهه اقتصادي نياز ميباشد که با برنامهريزي دقيق بتوانند موانع شکوفايي اقتصادي را از ميان بردارند.
حمايت
«روزهاي زوال» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
سرزمينهاي اشغالي فلسطين در روزهاي اخير صحنه تحولات جديدي بوده است. بر اساس گزارشهای منتشره در چندين حمله و انفجار در عمق سرزمينهاي اشغالي و مرزهاي مصر با فلسطين اشغالي چندين صهيونيست كشته و دهها نفر زخمي شدهاند.
زنجيرهاي از ناآراميها موجب شد تا اين رژيم بار ديگر در آماده باش سراسري قرار گيرد. هر چند كه در باب دلايل و عوامل اين رخدادها نظرات گوناگوني مطرح شده اما در مجموع اين امر چند نكته را آشكار ميسازد.
اولا بر خلاف ادعاهاي صهيونيستها آنها در بازسازي ارتش فروپاشيده خود پس از جنگ 33 روزه لبنان در سال 2006 ناتوان بوده و هر روز بر ضعف امنيتي و اطلاعاتي اين رژيم افزوده ميشود كه نمود آن را در ناتواني آنها در تامين امنيت و مقابله با بحرانهاي مذكور ميتوان مشاهده كرد.
ثانيا، انفجارها و رخدادهاي مذكور نشان داد كه انزجار و مقابله با رژيم اشغالگر صرفا در غزه و كرانه باختري نبوده بلكه به عمق سرزمينهاي اشغالي رسيده است. خواه اين اقدام از سوي فلسطينيها باشد خواه از سوي شهرك نشينان صهيونيست كه از شرايط اسفناك حاكم بر اين رژيم به سطوح آمده و در هفتههاي اخير اعتراض عليه سرانشان را آغاز كردهاند.
البته بايد به اين امر توجه داشت كه صهيونيستها برآن خواهند بود تا از اين شرايط براي رسيدن به منافع اشغالگرايانه و ضد فلسطيني خود بهرهبرداري كنند. صهيونيستها از مدتها اجراي طرح سپر موشكي گنبد آهنين را در دستور كار قرار داده و به دنبال دريافت كمكهاي نظامي از غرب هستند. آنها همچنين تشديد اخراج فلسطينيها و تخريب منازل آنها به بهانههاي امنيتي را در پيش گرفتهاند.
افزايش نظاميگري در مرزهاي مصر با سرزمينهاي اشغالي و حتي اشغال دوباره صحراي سينا به بهانه تامين امنيت اين رژيم در كار سران آن قرار گرفته است. انحراف افكار عمومي از چالشهاي داخلي بويژه اعتراضهاي روبه گسترش شهرك نشينان به سران اين رژيم از دغدغههاي تلآويو گرديده است.
با توجه به شرايط موجود سران رژيم صهيونيستي با تكيه بر حوادث و انفجارهاي مذكور تلاش خواهند كرد تا به اهداف ذكر شده دست يابند هر چند كه روند تحولات نشان ميدهد كه تحقق اين طرحها نيز نميتواند مانع از زوال و فروپاشي اين رژيم گردد. انفجارها و ناآراميهاي كنوني به هر حال نشانگر ضعف شديد اين رژيم است كه با هيچ اقدامي نميتوان بر آن سرپوش گذاشت به رغم آنكه سران اين رژيم برآنند تا از اين ناكامي به عنوان فرصتي براي سلطه طلبي و جنايات ضد بشري خود بهرهبرداري كنند و ما نمود آن را در حملات گسترده آنها به غزه مشاهده كردیم که به شهادت و زخمي شدن چندين فلسطيني منجر شد.
مردم سالاري
«حوادث لندن، مشکلات آديداس و جمع آوري ماهواره ها!» عوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد:
هفته گذشته در اعتراض به کشته شدن يک جوان انگليسي به دست پليس، اعتراضات گستردهاي در برخي از محلا ت لندن آغاز و به سرعت به يک اغتشاش همراه با تخريب و سرقت مغازهها و آتش زدن اتومبيلها تبديل شد که جاي بحث و بررسي فراوان دارد و من قصدم ورود به ابعاد اين رويداد نيست. بلکه ميخواهم به يک نکته ظريف و درسآموز از اين رويداد اشاره کنم.
عکسها و فيلمهايي که از معترضان و اغتشاش گران در رسانههاي محلي و جهاني پخش شد، نشان ميداد که بخش قابل توجه از اين افراد شلوار و کفش آديداس پوشيده بودند. شرکت آديداس لباس و کفش و لوازم ورزشي توليد ميکند و با توليدکنندگان اين وسايل رقابتي تنگاتنگ دارد.
اين شرکت در طول ساليان با هزينههاي گزاف، توانسته بود کفش و لباس خود را برمشاهير ورزش و هنر بپوشاند و کنفرانس مطبوعاتي اين شرکت در 27 فوريه 2010 براي معرفي فناوريهاي جديد خود براي جام جهاني 2010 از جمله شاهکارهاي ارتباطي آديداس در محافل رسانهاي و آکادميهاي ارتباطات مثال زدني است.
او در تبليغات خود مدعي توليد لباس کامل ورزشي تيمهاي ملي کشورهاي مهم جهان است، تا آنجا که اخيرا مدعي شده است توليدات او انرژي از دست رفته بازيکنان را در حين بازي ذخيره ميکند و از شرح بيشتر در اين مورد ميگذرم تا مبادا مدير مسوول و مسوول بازرگاني روزنامه به عنوان مطلب تبليغاتي چاپ آن را مانع شوند!
اما استفاده از آديداس در حوادث لندن (نگويم اغتشاشات لندن چون برخي از سياسيون وطني را خوش نميآيد و دوست دارند از آن به اعتراضات مردمي تعبير کنند و... ) و تخريبها و آتش زدنها و... نتيجه معکوس داد و طي هفته گذشته به کاهش چشمگير فروش محصولا ت آديداس انجاميد. مديران اين شرکت در مشاوره با نظريه پردازان افکار عمومي، ارتباطات و تبليغات به دنبال رهائي از اين مخمصه هستند که هم آينده آنها را با مخاطره مواجه کرده است و هم هزينههاي گزاف تبليغات آنها را کم اثر و بي اثر ساخته است و يک سرمايه اجتماعي جهاني آديداس در معرض نابودي قرار گرفته است. بولتنهاي تخصصي روابط عمومي به مباحث کارشناسي در اين زمينه روي آوردهاند و شرکتهاي روابط عمومي و افکار عمومي رقابت جدي براي انعقاد قرار داد با آديداس را آغاز کردهاند. يک تصوير، يک فيلم و پخش يک صحنه از يک رويداد در جهان رسانهاي امروز چنين تاثيري را بر افکار عمومي و قضاوت عامه سبب شده است. اين در حالي است که هنوز يک هفته از حوادث لندن نگذشته است.
جا دارد از اين واقعيت که غير قابل انکار استدر کشور خودمان درس بگيريم و نسبت به شکل مديريت و شکل مواجهه با واقعيات و ناهنجاري ها، حساسيت داشته باشيم و با کارشناسان و اساتيد فن مشاوره کنيم.
فيلم و تصويري که از پليس در جمع آوري آنتنهاي ماهوارهاي غيرمجاز در اينترنت وبرنامههاي تصويري در جهان پخش ميشود را بررسي کنيم، آيا روش بهتري که ايماژ و تصوير مثبت بر اذهان ايجاد کند و به هدف هم منته شود، وجود ندارد؟
آيا يک نظر سنجي علمي و يافتن دلا يل استفاده از ماهوارهها که به يک پديده اجتماعي، فرهنگي تبديل شده است، روشهاي مناسب تري را فرا روي پليس قرار نخواهد داد؟ تصاوير نيروهاي مخصوص پليس با طناب بر بدنه ساختمانهاي بلند و به ظاهر ناديده گرفتن حريمها وحرمت ها، چه تصويري را ايجاد خواهد کرد؟ اگر بگوئيم تاثير ندارد، از ارتباطات و افکار عمومي بي اطلا عيم و نمونهاي که در مورد آديداس ذکر کردم دليلي است بر اين که تاثير ميگذارد. اگر بگوئيم اثر تنبيه آن راهگشاست، اعتراف خود پليس به اين که بخش عظيمي از ساختمانهايي که ديشهاي آن منهدم شدهاند، پس از مدتي دوباره، ديشها روئيدهاند نشان از غيرموثر بودن اين اقدام دارد. از تاثير يک تصوير به تغيير در انتخاب که براي آديداس پيش آمده است درس بگيريم که زيباترين شکل را براي ماموريت و مسووليت خود انتخاب کنيم. براي تامين اين منظور، با مددگرفتن از تبليغات و روابط عمومي، پيامهاي ارتباطي و کالاهاي فرهنگي خود را بر اساس ساختار ذهني افراد جامعه و ساختار اجتماعي آن معرفي کنيم و اگر اين ساختارها براي معرفي پيام و کالا جواب نميدهد و استدلال کافي، عقلا يي و عقلا ني در حقانيت پيام وکالا ي فرهنگي وجود دارد، براي تغيير ساختار ذهني و ساختار اجتماعي تدبير کنيم، نتيجه مورد نظر ما حاصل خواهد آمد. در اين باب بايد تاکيد کرد که فرهنگ غالب جامعه (نه خرده فرهنگ ها)، به نوعي واجد خصلتي تاسيسي در باب عقايد اجتماعي هستند و ساختار ارزشي جامعه را شکل و نما ميبخشند. کفش اجتماعي همسان با خصايص ساختار انديشه ظهور و بروز مييابند.
آفرينش
«عوامل موفقيت دورکاري» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
طبق تعريف دورکاري انجام وظايف محول شده بدون حضور فيزيکي کارمند واجد شرايط در محل کار سازمان خود با رعايت ضوابط و براي دوره زماني مشخص است و کارمند دورکار هم آن دسته از کارمندان دولت که در راستاي طرح دورکاري و در چارچوب ضوابط تعيين شده به انجام فعاليت ميپردازند.
در اين بين طرح دورکاري با استناد اصل 138 قانون اساسي از يک سال پيش توسط دولت اجرايي و با هدف افزايش بهره وري، انعطاف کاري وکاهش حجم رفت وآمد کارمندان دولت و اثرات جانبي آن مصوب شدو کليه دستگاههاي اجرايي دولتي موظف شدند به منظور توسعه دولت الکترونيکي، فعاليتهاي مربوط به مشاغل عمومي و اختصاصي را احصا وازطريق دورکاري انجام دهند. در اين بين اکنون وبا گذشت يک سال ميتوان به نوعي نگاه دوباره به اين طرح داشت. در اين راستا بنا به برخي از اکنون آمارها در دستگاههاي اجرايي متفاوت است و از 5 تا 20 درصد کارمندان به روش دورکاري انجام وظيفه ميکنند.
امابه راستي اين طرح توانسته است انتظارات کارشناسان را برآورده کند؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت مخالفان طرح دورکاري معتقدندکه اين طرح در کشوري که زيرساختهاي آمادهاي براي اجراي طرح نداشته باشد، مفيد نيست و همچنين پيامدهايي منفي همچون کاهش احساس مسئوليت را در کارمندان ؛گسستن ارتباط سازماني کارکنان ادارهها، کاهش احساس تعلق به محل کارشان ؛سختي ارتباط کارکنان خانهنشين با ارباب رجوع؛ کاهش نظارت بر کارمندان و... را در پي داشته و پس از حدود يک سال اجرا اين طرح، طرحي شکست خورده براي کشورمان است. در مقابل اين نظر، موافقان رويکرد دورکاري معتقدند که با توجه به موفقيت 90 درصدي در بخشي از حوزهها همچون دوركاري مشاغل تحقيقاتي دولت بايد عزم خود را براي عملي کردن کامل اين طرح نشان دهد.
در اين بين برخي مقامات نيز از برنامه دورکاري به عنوان يکي از برنامههاي دهگانه تحول اداري که با قوت و طبق تفاهمنامه با دستگاههاي اجرايي دنبال ميشود سخن گفتهاند. آنچه مشخص است دور کاري امروزه در سطح جهاني و با توجه به افزايش روزافزون مسافرتهاي درون شهري، ترافيکهاي سنگين، افزايش هزينههاي رفت و آمد افراد از محل کاربه خانه ها، ايجاد آلودگي در شهرهاي به ويژه بزرگ، اتلاف وقت افراد براي رسيدن به محل کار، از بين رفتن انرژي و.. در کشورها مد نظر قرار گرفته است و به طور مثال در حال حاضر دولتهاي اتحاديه اروپا، از توسعه دورکاري حمايت ميکنند و سعي دارند با تغيير قوانين کار، اين شيوه را گسترش دهند.
چنانچه امروزه فنلاند يکي از برترين کشورها در حوزه دورکاري است. در اين حال در مقابل نيز بايد گفت که بي شک دور کاري در کشورهاي ديگر بيش از هر امري به توسعه و گسترش زير ساختهاي ارتباطي و نيازمند براي دورکاري گره خورده است. به طور مثال نميتوان در کشوري که فاقد زير ساخت مناسب اينترنتي و.. است سخن از دور کاري زد.
در اين بين اگر به گذشته حدود يک سال اجراي دور کاري در کشور نگاه داشته باشيم بايد گفت اگر دولت درصدد بهره گيري بهتر و استفاده از دور کاري به عنوان راه حلي جايگزين براي حل بسياري از مشکلات بويژه در شهرهاي بزرگ است بيش از هر امري بايد توسعه دولت الکترونيک، تعيين امکانات و تجهيزات مورد نياز، برنامه ريزي، هدايت و نظارت بر امور دورکاري دستگاههاي اجرايي تعيين ساز و کارهاي لازم براي سنجش و اندازهگيري کمي و کيفي فعاليتهايي بخش دورکاري و... اقدام کند. اقداماتي که از يک سو ميتواند به کاهش مشکلات ناشي از دور کاري بيانجامد و از سويي نيز به روان سازي دستگاهها بيانجامد و منافع گسترده و بهره وري مناسبي را نيز نصيب کشور کند.
تهران امروز
«اقتصاد توليدمحور و گريز از تحريمهاي تحميلي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
اگرچه تحريمهاي گوناگون عليه ايران «ناكارآمد» بودهاند اما هنگامي اين تحريمها «ناكارآمدتر» ميشوند كه امر جهاد اقتصادي در تمامي وجوه و ابعادش و با تمام توان ملي و سرعت ممكن، پيش برود. در اين ميدان تنها بخش دولتي نيست كه بايد بار تحريمزدايي را بر دوش بكشد، بلكه بايد بخش خصوصي نيز پا به ميدان گذارد و البته كه بايد به بخش خصوصي ميدان هم داد.
با همت و فكر و انديشه ايراني، ميتوان بر هر سختي و مشكلي فائق آمد، به شرط آنكه مانع رشد افكار و ابتكارات و ابداعات نشويم.
در شرايطي كه دشمن با بهكارگيري انواع و اقسام جنگافزارهاي ويژه جنگ نرم، پا به ميدان گذارده و به ويژه فكر و انديشه جوانان ما را هدف قرار داده است، تنها راه برونرفت از اين ميدان ناخواسته، پيروزي بر دشمن و غلبه نهايي بر اوست. توليد فنآوري و حمايت و پشتيباني مالي از برنامههاي اقتصادي چه در بخش دولتي و به ويژه در بخش خصوصي اين امكان را به نظام جمهوري اسلامي ميدهد كه از تمام ظرفيتهاي ممكن براي مقابله با دشمن بهره جويد.
جهاد اقتصادي مفهومي نيست كه تنها در سال 90 به آن بپردازيم و سپس اين مفهوم را به دست فراموشي بسپريم. تمام سالهاي آينده بايد سال «جهاد اقتصادي» و «تلاش مضاعف» باشد.
هماكنون ما در برخي از موارد از سند چشمانداز عقب هستيم و البته در برخي موارد هم جلوتر هستيم. ميبايد ميان رشد و پيشرفت براساس سند چشمانداز 20 ساله، متوازن حركت كرده و در بخشهايي كه عقبماندگي وجود دارد، بايد با تلاش مضاعف و دوچندان رفع عقبماندگي شود.
در اين ميان نكته مهم، پيشگيري از ايجاد رانتهاي اطلاعاتي است.
ابتكار
«معادله چندمجهولي به نام سوريه» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن ميخوانيد:
سونامي تغييرخواه از اواسط ماه دسامبر در قالب اعتراضات گسترده مردمي تونس آغاز شد و حکومت آن کشور را ساقط کرد و سپس مصر را دگرگون ساخت. تندباد اين تحولات، ليبي، اردن، يمن، سودان و بحرين را نيز درنورديد و اکنون دامان سوريه را فراگرفته است. با نگاه به رخدادهاي خاورميانه و بحران در کشورهاي مختلف، بهخوبي پيداست که موضوع سوريه بيشتر درخور توجه قرار گرفته است. سوريه تا قبل از تحولات خاورميانه، نقشي محوري در منطقه ايفا ميکرد و بعد از انقلاب اسلامي بيشترين همراه را با ايران داشت. سوريه تنها کشور عربي بود که حمايت از گروههاي جهادي را عهدهدار بود. نقش سوريه در لبنان بر کسي پوشيده نيست. اسدها در اين کشور با علم به اين کارکردها سعي ميکردند تا امتيازات مختلفي از طرفهاي متناقض کسب کنند.
اوضاع سوريه تا قبل از تحولات اخير منطقه، بهگونهاي بود که هم امريکا خواهان ثبات اين کشور بود و هم ايران از آن حمايت ميکرد. اما مسير تحولات به تغيير استراتژي قدرتهاي بزرگ در مقابل سوريه انجاميد. پيروزي مردم در مصر و تزلزل دولت محافظهکار اردن و همچنين اتحاد گروههاي جهادي فلسطين و فتح، اسرائيل را در نقطهاي بحراني قرار داد. تمام مرزهاي اين کشور ناامن گشت. ضريب نفوذ گروههاي جهادي افزايش يافت و بيم و وحشت، سياستمداران اين کشور غصبي را فرا گرفت. نتيجه اين شد که استراتژي دولت امريکا درخصوص سوريه تغيير کرد.
تا قبل از اين تحولات، دولتهاي مختلف امريکا سياست هويج و چماق را در قبال سوريه بهکار ميبردند. از طرفي خواهان ادامه حکومت اسدها بودند و از سويي از همراه اين کشور با ايران و ميزبانياش از گروههاي جهادي ناراضي بودند؛ بنابراين سياست دوگانهاي را درخصوص مهار اين کشور بهکار بستند. اما حال که مرزهاي اسرائيل از هر طرف تهديد ميشوند، سوريه در سياست امريکا به معادلهاي چندمجهولي تبديل شده است. امريکاييها براساس تجربه ديگر کشورهاي منطقه، خود بهخوبي ميدانند که تغيير در ساختار کنوني قدرت در کشورهاي منطقه، به نفعشان نيست و برنده اصلي درنهايت اسلامگراها خواهند بود. از طرف ديگر، درصورتيکه امريکا بتواند به کمک سعوديها و ترکها، دولت اسد را ساقط سازد و به بهانه ايجاد آرامش (چنانکه گمانه نگارنده است) ارتشش را در سوريه مستقر کند، چندين هدف تحقق خواهد يافت.
اول اينکه مهمترين ميزبان و حامي گروههاي جهادي به تصرف درآمده و اين گروهها بدون عقبه خواهند ماند، دوم اينکه حزبالله در لبنان تنها خواهد ماند، سوم اينکه راههاي دسترسي ايران به گروههاي جهادي بهخصوص حزبالله در لبنان مسدود خواهد شد. بهعبارتديگر، عمق استراتژيک جمهوري اسلامي ايران آسيبپذير خواهد شد، چهارم اينکه امريکا از طريق سوريه يک گام ديگر به ايران نزديک خواهد شد، پنجم اينکه دولت غصبي اسرائيل از محاصرهاي که اکنون گرفتار آمده، نجات مييابد و ششم اينکه بحران کنوني دلار و اقتصاد امريکا با جنگ در سوريه براي مدتي تحتالشعاع قرار خواهد گرفت؛ پس بيجهت نيست که اين روزها امريکا و اتحاديه اروپا در اقدامي هماهنگ، خواهان برکناري اسد هستند و تلاششان به منظور بسيج جامعه جهاني عليه دولت سوريه سرعت گرفته است.
در اينطرف قضيه هم سوريه به معادلهاي چندمجهولي در سياست ايران تبديل گشته. ايران براساس سياست راهبردي خود، در حمايت از نهضتهاي مردمي نميتواند چشم بر خشم مردم سوريه ببندد و تمام اعتراضات را به اغتشاش تعبير کند و آنرا يکسره به غرب و عربستان نسبت دهد. براي ايران بخشي از اعتراضات مربوط به مردمي است که خودجوش به خيابانها ريختهاند و بخشي هم برآمده از ساختار قدرتي است که بر تمام کشورهاي عربي حاکم است. اين ساختار منشاء ظلمي است که ديروز مصر و تونس را دگرگون ساخت و امروز ليبي و بحرين و يمن را درگير کرده است و البته مطالبات بخشي از مردم سوريه نيز هست.
اما رويکردهاي مختلفي که امريکا و عربستان و ترکيه در منطقه در پيش گرفتهاند، ديپلماسي ايران را در مسئله سوريه با ابهام مواجه کرده. از طرفي اين دولتها از اعتراضات مردمي سوريه حمايت ميکنند و به پشتيباني از دولت بحرين ميپردازند و از طرفي امريکا و اسرائيل از سقوط دولت اسد در پي اهدافي هستند که قابل تصور است. ايران تاکنون ضمن محکوم کردن دخالت خارجي در سوريه، خواهان توجه حداکثري بشار اسد به مطالبات معترضان بوده است. اما حال که اسقاط دولت اسد در دستور سياست امريکا و عربستان قرار گرفته، ظاهراً حمايت صددرصدي ايران از دولت کنوني اسد هم دور از انتظار نيست.
شرق
«بحران پولي اروپا و آينده يورو» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين عبدهتبريزي است كه در آن ميخوانيد:
عمده كشورهاي اروپايي در دو دهه قبل نهايتا تصميم گرفتند تا پول واحدي داشته باشند. آنها پولهاي خود را كنار گذاشتند و يورو را به عنوان پول مشترك برگزيدند. مثلا يونان واحد پول ملي خود درخما را كنار گذاشت و به استفاده از يورو پرداخت. حال با استفاده از مثال يونان، ريشههاي بحران پولي اخير اروپا را بررسي ميكنيم. براي درك مشكل يونان بايد جريانهاي پولي داخل كشور را از جريانهاي پولي بين كشورها تمييز دهيم. در داخل كشور، دولت يونان سياست قبلي اقتصادي خود را ادامه داد؛ يعني بيش از آنچه از مالياتها و فعاليتهاي محدود تجاري دولت درآمد داشت، خرج ميكرد.
اين وضعيت در سال 2010، كسري بودجه را به 5/10 درصد توليد ناخالص داخلي رساند. در مناسبات با ساير كشورها، دولت يونان شروع به وامگيري كرد و اين وامها را عمدتا از سرمايهگذاران خارجي دريافت ميكرد اين وامدهندگان بزرگ مثل دويچه بانك آلمان يا سوسيته جنرال فرانسه با رضايتمندي به يونان وام ميدادند، چرا كه نرخ بهره دريافتي آنها با لحاظ ريسك، بالابود (6/5درصد در سال 2010 كه حال به هفت درصد رسيده است) و ميدانستند كه اگر يونان بدهيهاي خود را بازپرداخت نكند، اروپا اين مهم را برعهده ميگيرد.
همزمان با دولت، بانكهاي غيردولتي يونان نيز در داخل و خارج به اخذ وام مشغول بودند. بدينترتيب، يورو وارد كشور و قول بازپرداخت اصل و بهره به خارج داده ميشد. در طرف ديگر، در كنار كسري بودجه، تجارت يونان نيز دچار عدم تعادل بود. كشور يونان با ارز جديد يورويي خود بسيار سادهتر از گذشتهها كه با درخما خريد ميكرد، به خريد كالاها و خدمات در دنيا رو آورد. بخشي از وجه واردات را با صادرات، توريسم، نساجي، سنگآهن و محصولات غذايي ميپرداخت و بقيه را با قول پرداخت (بدهي) و يوروهايي ميپرداخت كه از كشور خارج ميشدند.
وقتي اين فرآيند تكرار شد، استقراض مجدد فقط با نرخهاي بالاتر ممكن شد؛ اوراق قرضه يونان در معرض نُكول قرار گرفت. كشوري كه از 300ميليارد مانده بده خود در يك سال ميبايد 270ميليارد دلار بده ميپرداخت، در حالي كه توليد ناخالص داخلي آن فقط 230ميليارد يورو بود، دچار مشكل شد. روشن بود كه نكول اجتنابناپذير است. يونان نميتوانست همه توليد ناخالص داخلي ملت را پاي بده دولت به طلبكاران پرداخت كند. راه غير از دريافت بدهيهاي جديد نبود. چه اتفاقي در شرايط جديد به وقوع پيوسته بود. وقتي دولت يونان در گذشته كسري بودجه داشت، آن كسري را با چاپ درخما جبران ميكرد. يعني، ولخرجيهاي خود را با بدترين شكل اخذ ماليات، يعني ماليات تورمي، پوشش ميداد. چاپ پول معادل با تورم بود و تورم مالياتي بود كه از همه آحاد مردم دريافت ميشد. اين مدلي بود كه قبل از يورو كشورهايي چون يونان، ايتاليا، اسپانيا، پرتغال و حتي فرانسه از آن تبعيت ميكردند. اما حالا ديگر درخمايي در كار نبود.
دولت يونان نميتوانست پول چاپ كند. در عوض، دولت بايد از خارج وام ميگرفت و اين كار را هم انجام داد. دريافت وام الزام بازپرداخت اصل و فرع را در پي داشت و چون كسري دولت و تراز پرداختهاي كشور ادامه يافت، امكان بازپرداخت بده وجود نداشت و عملا دولت يونان در آستانه ورشكستگي و نكول بدهيها قرار گرفت. اما، اروپا چگونه ميتوانست نظارهگر ورشكستگي يكي از اعضايش باشد. كمكهاي جدي به يونان آغاز شد. در اين ميان، نكول يونان و تعهد كمكهاي عمده از طرف بانك مركزي اروپا سقوط يورو را در پي داشت.
نرخ برابرياي كه در اوج خود 5/1 برابر دلار شده بود، تا مرز 2/1 برابر سقوط كرد و قيمت طلا، نقره به عنوان ذخيرههاي مناسب ارزش، ظرف يك سال تقريبا دوبرابر شدند.
مشكل يونان كه در ابعادي ضعيفتر در كشورهاي ايرلند، اسپانيا و پرتغال بروز كرد و حتي دامن اقتصاد ايتاليا را نيز گرفته است و با بحران اخير كاهش درجه اعتباري اوراق خزانه آمريكا به كاهش قيمتهاي سهام در بورسهاي جهان انجاميده (مثلا، كاهش شاخصها ديروز 19 آگوست در بورسهاي سراسر جهان) و بحران پولي اروپا كه به طور جدي به آن دامن زده شده است، به موفقيت امروزين يورو برميگردد. يورو اكنون ارزي جهانشمول يا جهانرواست.
يعني همچون دلار كاركرد ذخيرهاي عمده پيدا كرده است. در ايران، بانك مركزي همين اواخر به تبديل ذخاير خود به يورو مباهات ميكرد. كشورهاي اتحاد يورو معاملات ميان خود را به آساني انجام ميدهند و با خارج از اتحاديه نيز با ارزي واحد كار ميكنند. مزيت پول واحد آن است كه توسعه نقدينگي و توسعه تجارت درون اتحاديه بهسادگي انجام ميشود. اما آنچه در اينجا مورد اشاره ماست، مزاياي كاركرد ذخيرهاي يورو است.
دنياي اقتصاد
«مسابقه برای کم کردن ارزش پول؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر مرتضي بينا است كه در آن ميخوانيد:
من قصد پیشبینی آینده دلار، یورو و طلا را ندارم و نمیخواهم توصیه خرید یا فروش آنها را بکنم؛ ولی بد نیست به نکات زیر در مورد دلار، یورو و طلا توجه کنیم وخصوصا رابطه پیشرفت تکنولوژی و مواد خام در آخر مقاله را در نظر بگیریم.
دلار: مدتی است که بانک مرکزی آمریکا سعی میکند نرخ بهره را پايین نگه دارد تا به اقتصاد آمریکا رونق ببخشد و بانکها را به وام دادن تشویق کند. برای این کار از حدود سال 2007 بهطور مرتب پول به بازار تزریق کرده است. در اوايل این دوره چون بانکها به پس گرفتن وامهایشان اطمینان زیادی نداشتند از وام دادن (بهطور نسبی) خودداری کردند. وام ندادن بانکها باعث شد که با وجود تزریق زیاد پول، حجم نقدینگی خیلی بالا نرود.
انتظار میرود وقتی که رونق اقتصادی به آمریکا برگردد و بانکها با اطمینان خاطر شروع به وام دادن بکنند، حجم نقدینگی با سرعت زیادی بالا برود. البته بانک مرکزی آمریکا گفته است که قادر خواهد بود با بالا بردن نرخ بهره و ابزارهای دیگر، نقدینگی اضافی را از بازار جمع کند و جلوی تورم غیرقابل کنترل را بگیرد. این در حالی است که بسیاری از مفسران فکر ميكنند که بانک مرکزی آمریکا نخواهد توانست با سرعت کافی نقدینگی اضافه را از بازار جمع کند و در نتیجه تورم در آمریکا با نرخ بالا در آینده نزدیک اجتنابناپذیر است.
هر چند من شخصا معتقد هستم بانک مرکزی آمریکا فرصت زیادی داشته تا ابزارهای مالی جدید خود را آزمایش کند و احتمالا خواهد توانست از عهده جمع کردن نقدینگی به موقع از بازار برآید. در مورد وضعیت اقتصادی، تجربه نشان داده که قابلیت جابهجايی نیروی کار، مهاجرت متخصصین، روحیه خودساختگی، مالیات کمتر و عدم علاقه به مداخلات دولتی در امور کسبوکار، اقتصاد آمریکا را نسبت به اروپا و ژاپن انعطافپذیرتر میکند و احتمالا با فشار موجود برای کم کردن بودجه دولتی و پايین آمدن مالیات ها، شاهد تظاهراتی از قبیل یونان نخواهیم بود. بخوانید رونق اقتصادی آمریکا زودتر صورت خواهد گرفت و برای جمع کردن نقدینگی بهرهها بالا خواهد رفت و تقاضا برای دلار زیاد خواهد شد.
یورو: ما همین چند وقت پیش شاهد بحران پولی یونان و ایرلند به علت کسری بودجه آنها و عدم توانايیشان در گرفتن وامهاي جدید بودیم که نهایتا اروپا مجبور شد از ذخیره مخصوص کمکی خود استفاده کند و پول در اختیار این دو دولت بگذارد. الان هم بازار سرمایه بسیار نگران کشور پرتغال است که این نگرانی را میتوان بهراحتی از دو برابر بودن نرخ بهره وام به پرتغال در مقایسه با وام به آلمان مشاهده کرد.
هماکنون صحبت از بالا بردن ذخیره کمکی اروپا در میان است که نشانه نگرانیهای بیشتر در عدم توانايیهای دولتهاي مذکور و دیگر دولتها در کم کردن کسری بودجه خود و عدم اعتماد بازار سرمایه به ارائه وام به این دولتها است. همچنین نگرانی زیادی در عدم توانايی اسپانیا و ایتالیا در کنترل کسری بودجه خود و توانايی در گرفتن وامهای جدید وجود دارد. هماکنون هم نگرانیهايی در مورد بازگشت وامهايی که بانکهای فرانسوی به یونان دادهاند، وجود دارد. البته باید گفت که اقتصاد اسپانیا در اندازهای است که ذخیره کمکی اروپا کفایت نخواهد کرد و احتمالا آلمان و فرانسه هم حاضر نخواهند شد که با بستن مالیات بیشتر به مردم خود به کمک اسپانیا بیایند، تا چه برسد به این که به کمک ایتالیا بیایند که در اقتصاد اروپا حجم بزرگی را اشغال میکند. برای خروج اروپا از بحران مالی فعلی، همفکری و تعامل بین کشورهاي اروپايی لازم است؛ در حالی که از نظر فرهنگی و اخلاقیات بسیار با هم متفاوت هستند. علاوه بر این، کلا اروپايیها به نقش دولت بسیار اهمیت میدهند و انتظار دارند که دولتها مستقیما مشکلات مردم را حل کنند. این مساله باعث ميشود که مالیاتها بیشتر باشد و کسبوکارها از انعطاف کمتری برخوردار باشند. بخوانید رونق اقتصادی اروپا با تاخیر صورت خواهد گرفت و تقاضا برای یورو زیادتر نخواهد شد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.