بازدید 17091

رسانه ملي و سكولاريسم رسانه اي

رضا سيف پور
کد خبر: ۱۵۵۶۴۶
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۱ 03 April 2011
مقدمه:

ايران در دنيا به عنوان نمونه ای ازيك جامعه مبتنی برتفکرات دینی ـ و یا به طور خاص اسلامي ـ مطرح و مورد توجه است. در يك جامعه دینی؛ انتظار مي رود كه دين در تمام عرصه هاي اجتماعي سياسي و فرهنگي جامعه حضور داشته و نقش مهم و اثرگذاری ایفا نماید. از همه مهمتر این که بتواند در همه ابعاد، پاسخگوي نياز روز جامعه باشد.

هم اکنون تلقي هاي گوناگون از دين، تحت تأثير تفكرات برگرفته از نگرش غرب در مواجهه با دين، باعث شده تا عرضه دين و انتقال مفاهيم ديني در سطح جامعه از طريق رسانه هاي گروهي همراه با چالش هايي باشد، به ویژه اینكه خود رسانه نيز امري خنثي نبوده و يقينا با تاثيری ذاتی بر محتواي پيام تلاش می کند تا دین را آن گونه که خود می پسندد ارایه نماید و متجلی سازد.

اين نوشتار بر پایه دو پيش فرض شكل گرفته است؛ نخست این كه سكولاريسم يعني جريان فكري غالب جهان غرب با تعریف و تعبيري مهم و خاص از دين هم اکنون به عنوان جریانی اثر گذار در سطح جامعه محسوب می شود و از این روی، لازم است ابعاد گوناگون آن مورد بررسي و دقت نظر قرار گیرد و دوم آنكه رسانه ملي ـ و به طور خاص تلویزیون ـ به عنوان اصلي ترين رسانه ارتباط جمعي در ايران كه تماما دولتي بوده و حداقل در داخل كشور رقيبي براي خود احساس نمي كند هم اکنون بيشترين نقش را در شكل پذيري افكار عمومي، باورها و انديشه حاكم بر جامعه می تواند داشته باشد و از آنجا که امروز شاهديم در فضاي فكري و فرهنگي جامعه الگوهاي مختلفی از نگرش غربي در حوزه هاي علمي؛ فرهنگی؛ هنري و مناسبات اجتماعي در حال شكل گيري است این امر مي تواند به نوبه خود مناسبت هاي حاكم بر يك جامعه ديني را به چالش بكشد و لذا اين نگراني وجود دارد كه انعكاس و گسترش اين فضا در رسانه ملي با توجه به گستره وسيع نفوذ و پوشش آن در جامعه عوارض و پيامدهاي نامطلوبي را با خود به همراه داشته باشد.

هرچند هم اکنون صدا و سيما در تبيين استرات‍ژي هاي رسانه اي و تدوين افق رسانه ای خود تلاش مي كند تا با اصلاح مداوم رويه و طرح مناسب موضوعات تا حد امکان از اين آفت بپرهيزد ليكن اهميت موضوع آنچنان است كه همواره لازم است تا با دقت نگرش ها و شیوه های اجرایی مورد بررسی و بازنگری قرار گيرد. اين امر به سیاست گذاران رسانه ملي كمك مي كند تا از ایجاد هرگونه انحراف در جهت گيري مباني رسانه جلوگيري كرده و تحقق الگوي مطلوب و عملي يك رسانه ديني ـ در مقابل رسانه سکولار ـ را مطابق با تعاليم اسلامي شتاب بخشند.

با اين هدف در اين نوشتار ابتدا سعي مي كنيم تعريفي ساده از واژه سكولاريسم و ابعاد گوناگون اثرگذاری آن بر رسانه ارایه دهيم و سپس با بررسي نمودهای گوناگون نگرش سكولاريستی در رسانه به برخي آسیب های پیش روی رسانه ملی در حوزه توليد و پخش برنامه هاي گوناگون تلویزیونی نگاهي خواهیم داشت.

مفهوم سكولاريسم:

در حوزه علوم انساني بسياري از واژه ها هستند كه تعاريف متعددي را با خود به همراه دارند. سكولاريسم (secularisl) نيز يكي از همين واژه هاست كه هنوز تعريف واحد و جامعي از آن مورد موافقت تمام صاحب نظران قرار نگرفته است. به خصوص که این واژه گاهی به غلط معادل الحاد (atheism) و یا در کنار لائیسیسم (laisism) قرار می گیرد و این امر باعث پیچیده تر شدن موضوع می شود. با این حال براي اين واژه در زبان فارسي اصطلاحات معادل مختلفی به كار برده مي شود برخي از اين اصطلاحات که کاربرد بیشتری دارند عبارتند از «دين زدايي؛ غير ديني كردن؛ دنيوي سازي؛ دنيا گرايي و نيز عرفي شدن».

 هرچند هر كدام از واژه هاي فوق به تنهايي حاوي معاني متعددی در درون خود هستند اما هيچ كدام به تنهايي نمي توانند آن گونه كه بايد معادل مناسبي براي سكولاريسم محسوب شوند.

از میان تعاریف مختلفی که توسط انديشمندان غربی برای سکولاریسم ارایه شده است نیز هر يك در برگيرنده وجهي از اين واژه می باشند. «ويلسون» معتقد است سكولاريسم جرياني است كه از آن طريق نهادها تفكرات و آداب ديني اهميت اجتماعي خويش را از دست مي دهند (1). از طرفي «پيتر برگر» سكولاريسم را جرياني مي داند كه از طريق آن بخش هايي از جامعه و فرهنگ از اقتدار نهادها و سمبول هاي ديني خارج مي شود.(2) اما گروهي نيز وجود دارند كه بيشتر به پيامدهاي سكولاريسم در حوزه ديني توجه دارند. از ميان اين انديشمندان شايد يكي از بهترين تعاريف را «پارسونز» ارایه نموده است. به نظر پارسونز حاصل فرآيند سكولاريزاسيون فردي شدن دين است(3).

از اينها كه بگذريم انديشمندان ايراني نيز تعاريف مختلفی از واژه سکولاریسم ارایه کرده اند كه شايد بيشتر به فضاي بحث ما نزديك باشد. «آيت الله جوادي آملي» سكولاريسم را در سه حوزه جدا انگاري دين و دنيا؛ جدايي دين از امور اجتماعي و جدايي دين از سياست مورد بررسي قرار مي دهد و آنها را در طول يكديگر مي دانند.(4) «دكتر عبدالكريم سروش» نيز تعريفي جالب از سكولاريسم ارایه داده است كه علي رغم برخي وجوه تناقض شباهت هاي بسياري با تعريف فوق دارد.

به نظر سروش، سكولاريسم عبارت است: از توجه را به اين عالم معطوف كردن و از عوالم ديگر به فرض وجود چشم گرفتن و غفلت ورزيدن. خواه آن عوالم ديگر موجود باشد يا نباشد. آن عوالم ديگر مشخصا دو تا بيشتر نيستند يكي عالم وراي ماده و ديگري عالم آخرت(5). از مهمترين وي‍ژگي هاي تعريف ارایه شده از سوي سروش بي توجهي وي در این تعریف به جنبه هاي سياسي سكولاريسم است كه به دقت مورد توجه آيت اله جوادي آملي قرار مي گيرد.

اما مباني اصلی سكولاريسم کدام است؟

پاسخ به این سوال شاید به ما در درک بیشتر حقیقت امر درباره مفهوم سکولاریسم کمک کند. صرف نظر از تعاريف متعددي كه تاکنون از سكولاريسم ارایه شده است تقريبا تمام انديشمندان معتقدند كه انديشه هاي سكولاريستي بر پايه هاي مشخصي استوار است. اين اركان هرچند غالبا در انديشه هاي غرب كاملا پذيرفته شده و در مناسبات اجتماعي سياسي و فرهنگي شان كاملا نمود پيدا كرده اند اما هنوز براي جوامع شرقي و به ویژه جوامع اسلامي به آن شكلي كه در تفكر غرب بيان مي شوند، به طور کامل پذيرفتني نيست:

1 ـ علم زدگي (SCIENTISM) یا اصالت علم
2 ـ خرد گرايي (RATIONALISM) یا اصالت عقل
3 ـ انسان گرايي (HUMANISM) یا اصالت انسان
4 ـ فرد گرايي (INDIVIDUALISM) یا اصالت فرد در جامعه

نکته مهم این است، هر چند تمام مباني فوق هر يك به تنهايي در تفكرات اسلامي و تعاليم ديني اسلام از وي‍ژگي هاي بسيار مهم و بارزي برخوردارند، اما به آن گونه كه در اندیشه غرب مطرح مي شود و آن اصالت بخشيدن به هر يك از آنها در معناي تام و تمام است مورد قبول متفكران اسلامي نیست. با این تعاریف، می توان مهمترین مشخصه سکولاریسم را تغییر در مرجعیت دانست. مطابق تفکر سکولاریستی رویکرد انسان از آسمان به زمین از خدا به انسان از آخرت به دنیا از کتب مقدس به دانش صرف تجربی از نهادهای دینی به نهادهای دنیوی و در کل از مرجعیت های دینی به مرجعیت های دنیایی سوق پیدا می کند.

سكولاريسم و رسانه
 
حال كه به نگاهي نسبتا مناسب از سكولاريسم و تعاريف مرتبط با آن دست پيدا كرديم و نیز با مباني اصلي تفكر مبتنی بر سكولاريسم آشنا شديم، به نظر مي رسد كه بهتر مي توانيم به بحث اصلي خود يعني سکولاریسم رسانه ای و جنبه هاي گوناگون «سكولاريته شدن رسانه» بپردازيم اما قبل از آن یادآوری چند نکته لازم است.

واژه سکولاریسم به طور خاص در نیمه دوم قرن نوزدهم در غرب شکل گرفت، اما در اصل پیشینه تاریخی این تفکر به مراتب بیشتر از این است. سکولاریسم یک اندیشه فلسفی است که تلاش می کند، تعریفی خاص از هستی و بیانی از فلسفه زندگی ارایه دهد.

به عبارت دیگر نگاه یک متفکر سکولار یک نگاه عام است که می خواهد به کل جامعه انسانی پیشنهادهایی درباره چگونه زیستن ارایه کند. اگر چه این پیشنهادها در تعارض کامل با اندیشه های اسلامی و حتی دین مسیحیت و دیگر ادیان ابراهیمی است اما در نوع خود بسیار مهم و به خصوص در سده های اخیر بسیار اثرگذار بوده است. سکولاریسم تمام سعادت بشر را در همین دنیا و کاملا دست یافتنی می داند. ساده تر بگوییم حتی سکولاریسم به تعبیری الزاما منکر آنچه تحت عنوان سعادت از سوی ادیان الهی مطرح می شود نیست بلکه آنچه برای تئوریسین های سکولاریست مهم است این است که تمام آنچه بشر می خواهد در جهانی دیگر به آن دست یابد، در همین دنیا و البته به یاری نیروی عقل دست یافتنی است.

با این تعبیر، دیگر سکولاریسم با دین سرستیز ندارد (درست برخلاف لائیسم) و از اینجاست که با واژه هایی همچون «دین سکولار؛ معنویت سکولار و یا اخلاق سکولار» مواجه می شویم. بدیهی است در اینجا می توانیم واژه هایی نظیر «رسانه دینی و رسانه سکولار» را هم ببینیم و حال اگر خوب دقت کنیم دیگر رسانه سکولار الزاما در مقابل رسانه دینی قرار نمی گیرد به عبارت دیگر یک رسانه (به طور خاص تلویزیون) می تواند تمام برنامه هایش دینی باشد اما در عین حال کاملا سکولار هم باشد و آن بر می گردد به مبانی اصلی اندیشه سکولاریستی در عناصر شکل دهنده آن برنامه ها و به عبارت دیگر نحوه پرداخت به موضوع دین در برنامه ها.

این گونه است که امروزه حتي در جهان سکولار غرب هم شاهد پيدايش و رشد روز افزون رسانه هاي ديني و شبکه های تلویزیونی با موضوع دین هستيم شبکه هایی که در نهایت به تعریفی سکولار از دین منتهی می شوند اما در جامعه ما كه يك جامعه ديني محسوب مي شود مطابق نظریاتی همچون نظريه تكامل تلويزيون و ساير رسانه هاي ديني که از سوي انديشمندان گوناگون مطرح شده در يك كلام امكان حضور دين در وسايل ارتباط جمعي به صورت يك ضرورت ارتباطي خود را نشان مي دهد(6) و مطابق با آنچه ذکر شد دیگر ساده انگاري است كه تصور كنيم براي حضور دين در رسانه، تنها برخي برنامه ها با كاركردهاي ارشادي و اخلاقي كفايت مي كند.

 در سال هاي اخير، «مك لوهان» اين انديشه را قوت بخشيد كه پيام همان رسانه است. به عبارت ديگر يك رسانه مي تواند سبك روابط اجتماعي را شكل دهد و معيارها و عملكردهاي موجود در اين روابط را مشخص نمايد.(7) از این روی، اگر قرار است در رسانه ای كار ديني انجام شود، بايد وي‍ژگي ها و ظرفيت هاي پيام رسانه اي نیز كاملا مشخص شود. از طرف ديگر بايد توجه داشت كه در جهان امروز تلاقي رسانه هاي گوناگون و بي شمار كه نماينده فرهنگ ها و انديشه هاي متفاوت هستند گاه شكل متعارضي به خود مي گيرد. به عبارت ديگر به همان اندازه كه در رسانه الگوهاي متعدد براي ديني كردن رسانه وجود دارد الگوهاي سكولار كردن رسانه نيز یافت می شود. نكته اينجاست كه در فرايند رسانه اي شدن دين ناگزير تغييرات چشمگيري نيز در نمود خارجي دين بروز مي كند، از اين روی، دين و رسانه تاثيرات متقابلي مي توانند بر هم داشته باشند.

آنچه از رسانه (به طور خاص تلويزيون) انتظار مي رود، اين كه بيشترين تأثير را بر دين در حوزه معنا و ارایه تصویری اثرگذار از آموزه ها و باورهاي ديني داشته باشد و البته دقيقا در همينجاست كه ممكن است اين معاني به طور كامل و يا نسبي در تعارض با آموزه هاي اصيل ديني قرار گيرند و در همينجاست كه مي توان آغاز رويكرد سكولاري شدن رسانه (تلویزیون) را مشاهده نمود. اين امر البته تا حدودي ناگزير است و در اصل برمي گردد به ذات تلویزیون.

به طور كلي اگر تلویزیون را از بعد تکنولوژیک نگاه کنیم، اختراعی است كه از همان آغاز، بيش از هر چيز با هدف تفريح و سرگرمي و پر كردن اوقات فراغت مخاطبین خود طراحي شده است. از اين روی، شايد طبيعي به نظر برسد كه اين ابزار نتواند به طور كامل با هوشمندانه ترين و جدي ترين مقوله انساني يعني دين قرابت كامل داشته باشد، به ویژه كه دين همواره داراي كاركردي واقعي بوده و رسانه تلاش دارد تا با تصوير سازي و خلق يك فضاي مجازي نقش واسطه اي را براي انتقال مفاهيم بر عهده گيرد، اما می توانیم در نگاهی دیگر تلویزیون را یک رسانه به معنای خاص کلمه بدانیم که می کوشد، پیامی را از مبدأ به مقصد برساند. در این حالت، دو عنصر اصلی نقش خواهند داشت؛ یکی پیام (content) و دیگری نمادها ( symbol ) یی که این پیام از طریق آنها منتقل می شود.

اینجاست که این پرسش مهم بحث ما پیش می آید که آیا رسانه ملی پیام هایی مناسب و متناسب با تعاریف یک «رسانه دینی ناب» را به مخاطب خود ارایه می دهد یا پیام های یک رسانه «دینی سکولار» را؟ و از همه مهمتر، نمادهایی که در انتقال پیام ها به کار برده می شوند، بیش از هر چیز مبین چه نوع پیامی هستند؟

بروز مفاهيم سكولاريستي در رسانه

همان گونه که گفتیم، تلويزيون پديده اي حاصل از تكنولوژي غربي و برگرفته از فرهنگ غرب؛ اما اين به آن معنا نيست كه ناگزير تلويزيون بايد از همان چيزي تبعيت كند كه ريشه در آن دارد با اين حال، گستردگي توليدات برنامه اي و لزوم استفاده از توليدات رسانه اي كشورهاي غربي، مستقيم يا غير مستقيم با اثرپذيري از شيوه برنامه سازي غربي باعث مي شود كه گاهي ناگزير و ناخواسته، رسانه ملي به سوي نوعي سكولاريسم در عرصه انتقال پیام و به کارگیری از نمادهای رسانه ای پيش رود كه مي تواند در درازمدت، باعث آسيب هاي جدي در جامعه شود، ولی شیوه های بروز اين مفاهيم كدام است و آیا این تنها مختص برنامه های تأمینی ( خارجی ) رسانه ملی است یا اینکه این رویکرد در برنامه های تولیدی تلویزیون نیز می تواند نمود پیدا کند؟

در ادامه، تلاش خواهيم كرد تا پاسخ به اين پرسش ها را در عرصه هاي گوناگون و حتي المقدور با ذكر برخي مصاديق و نمونه ها بررسی كنيم، ولی لازم است پیش از آن به برخی مفاهیم اصلی مرتبط با نگرش سکولاریستی ـ که بیشترین نمود را در محتوای پیام محصولات رسانه ای می تواند داشته باشد و از این روی از بیشترین اثربخشی بر مخاطب و افکار عمومی جامعه نیز می تواند برخوردار باشد ـ نگاهی داشته باشیم:

1- پلوراليسم ديني:

در یک تعریف ساده پلوراليزم (pluralism) يا تكثرگرايي به معناي قبول همه انديشه ها و نگاه هاي گوناگون به مسأله اي واحد است. در پلوراليزم ديني به طور مشخص اعتقاد بر اين است كه همه اديان از يك درجه اعتبار برخوردارند و هیچ ديني بر دين ديگر به طور ذاتی برتري ندارد(8 ).

به عبارت دیگر، همه ادیان و مکاتب آسمانی و زمینی نمودی از یک حقیقت واحد هستند، ولی نگرانی اندیشمندان دینی نسبت به نگاه پلورالیستی به دین به ویژه از آنجا تشديد مي شود كه در اين فهرست الحان و اديان انحرافي و خودساخته نيز قرار مي گيرد. با این توضیح مختصر می توان گفت، روشن ترين جنبه پلوراليزم نسبي بودن درک نسبت به دين است كه همين امر بستر لازم براي سكولاريسم را فراهم مي سازد.

از اين روی «آيت الله جوادي آملي» نسبيت در فهم (دین ) را به عنوان يكي از ريشه هاي اصلي سكولاريسم مي نامند (9)
هرچند هر از گاهي در برنامه ها ي گوناگون خارجي که از شبکه های گوناگون سیما نیز پخش می شود و حتی برخی سريال هاي تلويزيوني داخلی چنين رويكردي را با شدت و ضعف گوناگون آن هم در محتواي برنامه ها مي توان يافت؛ اما شايد در اين عرصه هيچ برنامه اي نتوانسته همچون فيلم سينمايي مارمولك به حوزه پلوراليزم ديني در رسانه نزديك شود؛ هرچند فیلم سینمایی مارمولک تا كنون از طريق رسانه ملي پخش نشده است ولی بارها در شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي و از طریق شبكه تلويزيون خانگي به نمايش درآمده است.
البته ناگفته نماند، فیلم سینمایی مارمولک در یک نگاه نقادانه قصد داشت تا نهیبی به جامعه ـ به ظاهر ـ دینی داشته باشد و برای این کار مبنای خود را جمله معروف «راه های رسیدن به خدا بسیار است» (10) قرار داده بود، لیکن همان گونه که گفتیم بیش از هر اثر دیگری در حوزه سینما و تلویزیون به نگاه پلورالیستی نسبت به دین نزدیک شد که در زمان خود مخالفت هایی را نیز برانگیخت.

2ـ تقابل دين و عقل:

در آموزه های دین اسلام و نیز در متون قرآن و احادیث، جایگاه ویژه ای برای عقل و معرفت عقلانی لحاظ شده است تا جایی که عقل به عنوان یکی از منابع مهم فقهی به شمار می رود و بالاتر از آن، حتی دیگر منابع فقهی نیز با استعانت از عقل است که قابل بهره برداری قلمداد می شود ( 11) ولی به رغم این موضوع، متأسفانه نگاه غرب نسبت به عقل و ایمان و نسبت آن در جامعه، به گونه ای دیگر است. به طوری که می دانیم در آموزه های کلیسای مسیحی، همواره بین عقلانیت از یک سو و دین از سوی دیگر، فاصله بوده و این نگرش ناگزیر در آثار گوناگون سینمایی و تلویزیونی غرب نیز تسری یافته است.
 
با این توضیح، به تصویر کشیدن داستان هایی در رسانه ملی که در آن عقل به کناری نهاده می شود و تنها احساس است که قصه را به پیش می برد، این خطر را به وجود می آورد که در پایان، مخاطب تفکر دینی را ذاتا جدای از عقل و منطق بداند و ناخواسته نگاه جامعه به سوی نوعی سکولاریسم پیش رود.

این در حالی است که متأسفانه، تقریبا همه آثار نمایشی تلویزیونی در عرصه موضوعات دینی به ویژه سریال ها و تله فیلم های مناسبتی در سال های اخیر عملا به این سو رفته اند و فضای درام به گونه ای طراحی می شود که در لحظه گره داستان قهرمان قصه که از قضا فردی مذهبی نیز هست، در کنش بین عقل و احساس ناگهان عقل را به کنار نهاده و بر مبنای احساس خود عمل می کند.

توجیه نویسنده و کارگردان نیز این است که آنچه در ابتدا بر قهرمان داستان نهیب می زده عقل دنیاگرای! او بوده که نباید به آن توجه شود. متأسفانه، سیاستگذاران رسانه و تهیه کنندگان این گونه آثار نمی دانند که به این ترتیب ناخواسته مخاطب را به سوی این باور سوق می دهند که دین در تقابل با منطق است و نمی توان هم دیندار بود و هم تصمیمات منطقی بر پایه باورهای دینی اتخاذ نمود. نمونه این تولیدات را به وفور و تقریبا در تمام سریالهای با تم مذهبی که در ایام ماه رمضان و یا مناسبت های دیگر مذهبی پخش می شوند، می بینیم.

3ـ اخلاق سکولاریستی:

نحوه حضور دین مسیحیت در جامعه غرب آن گونه که هم اکنون کلیسای مسیحی آن را تعریف و ارایه نموده و بروز دین در جامعه به عنوان یک تفکر صرفا اخلاقی و پرهیز عملی آن از مداخله در امور گوناگون ( اقتصاد، سیاست و... ) باعث شده تا شکلی از دین در جامعه ارایه شود متکی بر اخلاق و معنویت صرف و به دور از هر گونه آموزه های دیگر اجتماعی. این نگرش باعث می شود تا اخلاقی با نام «اخلاق سکولاریستی» در جامعه شکل گیرد. اخلاق سکولاریستی اخلاقی است که مبنایش هیچ چیز جز عقل نیست؛ نه پایبند آموزه های سنتی و فرهنگی است و نه به تعالیم ادیان بسنده می کند (12) بلکه آنچه اهمیت دارد، نوعی معنویت خود ساخته و اخلاق فردی است.

به این ترتیب، به هر دلیل و هر شیوه ( به ویژه بر پایه تعالیم ادیان و نحله های بشری ) این اخلاق صرف است که در جامعه گسترش می یابد و دیگر جایی برای دین باقی نمی ماند.


هم اکنون از این حیث خطر بزرگی تمام جوامع را تهدید می کند که از قضا از طریق رسانه ملی نیز ناخواسته در حال گسترش است و آن سوق پیدا کردن جوامع به یک جامعه دینی متکی بر اخلاق صرف است. گسترش دهندگان این تفکر در جهان از طریق تولیدات سینمایی و تلویزیونی تلاش دارند، نشان دهند که اخلاقیات به عنوان وجه مشترک تمام ادیان بوده و این وجوه مشترک با کنار نهادن مناسک و آموزه های دینی پیامبران و کتب الهی می توانند، به دین واحد جهانی تبدیل شوند ( اصالت معنویت واخلاق ).

در این عرصه، بیش از همه هالیوود تلاش کرده تا با خلق آثار پر هزینه با مخاطب جهانی ذهن و اندیشه مخاطبین خود را در سیطره گیرد.

متأسفانه، توجه صرف به اخلاقیات به دور از آموزه های دینی در سریالهای خارجی و حتی داخلی و نیز گفت وگوی مجریان و کارشناسان در برنامه های تلویزیونی آنجا که معنویت را زبان واحد تمام جوامع قرار می دهد و خواسته یا ناخواسته آموزه های دینی را به کنار می نهند، باعث گسترش پدیده ای در جامعه به نام «اخلاق سکولاری» می شوند.
             

با توجه به آنچه آمد، اکنون این پرسش مهم در ذهن متبادر می شود که یک رسانه (و به طور خاص تلویزیون ) چگونه می تواند شکل سکولاریستی به خود بگیرد؟

برای پاسخ به این، باید بتوانیم نمودهای رسانه ای سکولاریسم را در حوزه های گوناگون بررسی و مطالعه کنیم. اندیشه های سکولاریستی می تواند از راه های گوناگون در برنامه های گوناگون رسانه ای نمود پیدا کرده و از آنجا که امروزه رسانه و در رأس آن، تلویزیون، یکی از اثرگذارترین ابزارها در شکل گیری افکار عمومی جامعه به شمار می رود، می تواند به راحتی در سطوح گوناگون جامعه به عنوان یک باور ذهنی حتی بطور بالقوه رسوخ نماید. رسانه و به طور مشخص، تلویزیون با نشر ارزش های عرفی، به تصویر کشیدن هنجارهای عرفی، تقدس زدایی از فرهنگ دینی و برجسته سازی گروه های مرجع عرفی و از همه مهمتر ایفا نمودن نقش واسطه ای در اشاعه فرهنگ عرفی، می تواند به یک رسانه با کارکردهای سکولاریستی در جامعه تبدیل شود.

در اینجا تلاش خواهیم کرد، فهرست وار به برخی از نمودهای رسانه ای سکولاریسم در حوزه های گوناگون از جمله چهار حوزه مهم اندیشه و معارف اسلامی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اشاره ای داشته باشیم:

الف) حوزه معارف:

ـ حذف بخش هایی از دین در برنامه های تلویزیونی که ممکن است در مقطعی از زمان فاقد مقبولیت عمومی در جامعه باشند. برای نمونه، اکراه از نشان دادن برخی حدود اسلامی در برنامه های تلویزیونی و حتی تبیین آنها در برنامه های مرتبط.

ـ بی توجهی به لزوم تقارن در دین به گونه ای که بی توجهی متوازن و متناسب به اصول و فروع دین در برآیند کلی برنامه های سیما به خوبی مشخص است؛ برای نمونه، هیچگاه دیده نشده است که در یک سریال خوب و موفق تلویزیونی، اشاره ای درست و اثرگذار به موضوع تولی و تبری و یا حتی حج و جهاد شود، حال آن که رسانه ملی به یک نگاه حداقلی نسبت به دین در برنامه های خود بسنده کرده و از این روی، بیننده در فضای کلی برنامه های تلویزیونی تنها با حداقلی از دین شامل التزام به نماز و روزه روبه رو می شود و همان گونه که گفتیم اثری از دیگر آموزه های دینی همچون خمس و زکات و جهاد و امر به معروف نیست و یا اگر هست بسیار کمتر و کم اثر.

ـ نگاه ابزاری به دین در برنامه های گوناگون به عنوان مثال به نمایش درآوردن شخصیت هایی حق به جانب که به پشتوانه استفاده ابزاری از دین صاحب مال و مکنت شده اند ( حاجی بازاری های موجه! در سریال های ماه مبارک رمضان نمونه ای از این دست است).

ـ بی توجهی به کارکردهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی دین و انحصار برنامه های تلویزیونی تنها به امور مربوط به معنویت و آخرت و یا استفاده از مظاهر دینی تنها در آن قسمتهایی که نیاز به القای احساس عاطفی در مخاطب است. ( این کاستی بزرگی است که به خصوص در برنامه های نمایشی سیما به چشم می خورد).

ـ پذیرش همه قرائتها از دین و عدم تفکیک آموزه ها و متون مقدس اسلامی از متون سایر ادیان. (به نظر نگارنده این کاستی مهم به طور خود خواسته و مصلحت جویانه بخصوص در برنامه های گفت وگو محور و میزگردهای موضوعی که از قضا جای بسیار مناسبی برای تبیین بهتر موضوع است به چشم می خورد، حال آنکه لازم است هرچه بهتر و دقیق تر به آن در برنامه های گوناگون توجه شود).

ـ تأکید افراطی بر برخی مناسک و نگاه ظاهر گرایانه به آموزه های دینی به طوری که این امر اغلب باعث انزجار مخاطب فرهیخته و رویگردانی آن از رسانه می شود.

ـ افراط در به نمایش در آوردن الگوی رفتاری سایر ادیان ومذاهب به خصوص هم اکنون آیین بودا و نوعی عرفان مسیحی که در برخی فیلم ها و سریال های خارجی پخش شده از رسانه ملی حتی پس از سانسور های نامناسب به چشم می خورد. ( همچون سریال معروف جواهری در قصر،انیمیشن جذاب! ای کیو سان و مجموعه پر مخاطب افسانه جومونگ که هر کدام در زمان خود از مهمترین برنامه های شبکه های سراسری محسوب می شدند و نیز برخی فیلم های سینمایی معروف هالیوودی که غالبا با موضوعات آخرالزمانی تهیه می شوند.)

ب) حوزه اجتماعی:

ـ غفلت از جایگاه خانواده در تربیت فرزندان که هم اکنون متأسفانه به شدت در اغلب سریال های تلویزیونی به چشم می خورد. شاید بتوان گفت سریال طنز خوش نشینها که در ایام تابستان 89 از شبکه سوم سیما پخش شد، نمونه بارزی از بی توجهی به نقش تربیتی خانواده و ارتباط درست اعضای خانواده با یکدیگر بر مبنای ادب و احترام باشد. ( از
این دست سریال ها ظاهرا به عرف رایج در برنامه های تلویزیون برای خنداندن! مخاطب تبدیل شده است که خود، حاکی از فقر در عرصه نویسندگی و کارگردانی طنز نیز هست.)

ـ ترویج الگوهای نامناسب و عموما غربی در روابط میان افراد خانواده، فامیل و همسایگان که آن هم در سریال های امروز رسانه ملی به طور نامناسبی به چشم می خورد.

ـ ترویج موضوع زندگی با هم به جای ازدواج که سالهاست به شکلی نامحسوس در برنامه های پر مخاطب به خصوص طنزهای شبانه شبکه سوم سیمابه چشم می خورد.

ـ ترویج مصرف گرایی مطابق الگوهای غربی که متأسفانه در آگهی های بازرگانی میان برنامه ها و نیز نحوه نمایش زندگی خانواده ها در سریالهای تلویزیونی به وفور دیده می شود.

ـ بی توجهی به کارکردهای فرهنگی سیاسی و اجتماعی مساجد و تبدیل آنها به مکانی صرفا برای عبادت همانند کارکرد کلیسا در جهان غرب و یا نهایتا مکانی برای عزاداری! تقریبا این نگاه در تمام برنامه های نمایشی سیما به چشم می خورد و هر کجا که تلاش شده تا به گونه ای غیر از این عمل شود؛ آنچنان داستان بدپرداخت شده است که از حداقل باور پذیری برای مخاطب نیز برخوردار نیست.

ـ ارایه تصویر دینداری تنها در میان اقشار سطح پایین جامعه و عدم نمایش افراد دیندار در سطوح نخبه جامعه که متأسفانه هم اکنون به وجه غالب سریالهای نمایشی سیما تبدیل شده است.

پ) حوزه سیاسی:

ـ  ترویج و تأیید حکومت های لیبرال در جهان به خصوص با به نمایش درآوردن فیلمها و سریال های آمریکایی که ناگزیر این مفاهیم را در ذهن مخاطب القا می کند.

ـ  تلاش برای ارزیابی انقلاب اسلامی با معیارهای لیبرال رایج در جهان غرب. این برنامه ها به خصوص در ایام سالگرد پیروزی انقلاب و هفته دولت در قالب برنامه های مستند گزارشی و یا ترکیبی برای بازتاب دستاوردهای نظام و یا میزگردهای تحلیلی به نمایش درمی آید، حال آنکه اصلی ترين دستاورد انقلاب اسلامی می تواند خود جمهوری اسلامی باشد که کمتر به تبیین آن در برنامه های پرمخاطب و اثرگذار سیما پرداخت می شود و مهمتر از آن تبیین حکومت اسلامی در دوران حضرت رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) به عنوان نمونه های بسیار بارز در دمکراسی اسلامی است که متأسفانه از آن و معیارهای مرتبط با آن هم برای تبیین و سنجش بهترموضوع غفلت شده است.

ـ  تلاش ناآگاهانه برای ایجاد تقابل بین ناسیونالیسم و دین مداری به گونه ای که در کمتر برنامه های رسانه ملی، شاهد ترویج وطن دوستی هستیم و تلاش می شود اگر عشقی به وطن در هر یک از آثار نمایشی به تصویر کشیده می شود، در پوششی از دین پرورده شود ( مثل سریال نه چندان موفق چهل سرباز و یا اغلب آثار دفاع مقدس که در آن انگیزه های پاسداری از اسلام به مراتب بیشتر و پررنگ تر از صیانت از وطن نمود پیدا می کند).

این گونه است که اثری از تاریخ باستان ایران در آثار نمایشی، انیمیشن و برنامه های اثرگذار رسانه ملی نمی بینیم و مخاطب ناخودآگاه دین را مقابل وطن می بیند و اندیشه ای تحت عنوان ناسیونالیسم دینی در جامعه شکل می گیرد که ناگزیر با مخالفت بخشی از افکار عمومی جامعه نیز مواجه می شود و تنها یکی از نتایج آن به کنار نهاده شدن جنبه های سیاسی دین در جامعه می تواند باشد.

البته ناگفته نماند تأکید بر ناسیونالیسم ایرانی در مقابل ارزش های دینی نیز به اصطلاح از آنطرف بام افتادن است که باید از آن هم به شدت پرهیز شود.

ـ  پررنگ شدن مفاهیم حقوق بشر غربی در مقابل حقوق بشر اسلامی در برآیند آثار به نمایش درآمده در رسانه ملی.
 
ت) حوزه اقتصادی:

ـ تفسیر دنیایی رفاه و سعادت صرفا بر مبنای اقتصاد و بی توجهی به مباحث فرهنگی و آموزه های دینی در تعریف رفاه که متأسفانه به شدت در آثار نمایشی و اثر گذار رسانه ملی ( تولیدی یا تأمینی ) به چشم می خورد.

ـ ترویج مصرف گرایی با هدف رونق بخشیدن به اقتصاد مشابه الگوی غرب که به وفور در بخش های تبلیغاتی و آگهی های بازرگانی تکرار می شود و در واقع بیانی از تفکر لیبرال حاکم بر اقتصاد غرب در راستای موازی با اندیشه سکولاریستی به شمار می رود.

ـ بی توجهی به آموزه های اقتصاد اسلامی ( خمس وزکات و....) در مقایسه با مالیات و سپرده و سهام و... به طوریکه جنبه های اقتصادی دین ( بطور مشخص اسلام ) عملا فراموش شده و در عوض جنبه های اقتصادی تفکرات لیبرالیستی در تمام آثار اثر گذار رسانه ملی پررنگ می شود.

ـ بی توجهی به موضوع بانکداری اسلامی و اساسا تلاش برای تغییر تدریجی و محو تعریف واقعی این واژه در اذهان جامعه، به گونه ای که هم اکنون بانکداری اسلامی به عنوان اصل ناکارآمدی از اقتصاد ـ اسلامی ـ در مقابل اقتصاد غربی به تصویر کشیده شده و از آن تنها به عنوانی ظاهري در نظام بانکداری کشور بسنده شده است.

ـ بی توجهی به جنبه های عبادی و دینی کار و حتی آداب و حقوق معاملات بر پایه معیارهای اسلامی به رغم اینکه این امر در سیره و روش معصومین (ع) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. در عوض، اصالت بخشیدن به قوانین رایج غربی در مبادلات اقتصادی در کلیه برنامه های تولیدی و به خصوص آثار نمایشی.

ـ بی توجهی به مضامین دینی توسعه و تأکید هرچه بیشتر برآموزه های تکنوکراتی توسعه که در آن عملا نقشی برای تفکرات دینی دیده نمی شود.

سخن پایانی:

امروزه می بینیم که در فضای فرهنگی، هنری و فکری جامعه مان متأسفانه الگوهای غربی به آرامی در حال نفوذ و اثرگذاری هستند و این امر به دغدغه اصلی دلسوزان و کسانی که به آینده این مملکت امید بسته اند تبدیل شده است. بی شک، تغییر در نگرش جوانان جامعه نسبت به مقوله دین و سوق دادن جامعه به سوی سکولاریسم یکی از اهداف اصلی طراحان جنگ نرم است. این حرکت دیربازی است که آغاز شده و یقینا همچنان نیز ادامه می یابد.

امروزه ابزار اصلی این جنگ چیزی نیست جز رسانه و رسانه ملی به جهت برخورداری ازپتانسیل بالا در میزان نفوذ بر سطوح گوناگون جامعه می تواند به خوبی نقش مهم و اثرگذاری در مقابله با این فرایند پیچیده ایفا نماید، به شرط آنکه به ظرایف موجود بیندیشد و بنا بر استراتژی مدون و اصولی مشخص حرکت نماید.

آوردن این نکته در اینجا لازم است که آنچه در این نوشتار ذکر کردیم نباید به معنای محدود نمودن حوزه عملکرد رسانه ( تلویزیون ) و سوق دادن آن به یک فضای بسته و کلیشه ای تلقی شود.

همان گونه که دیده شد، در بخش های گوناگون تلاش کردیم تا حتی الامکان از ذکر نام و مصادیق گوناگون برنامه ها پرهیز کنیم و آنجا هم که نامی برده شد، تنها با هدف تبیین بهتر موضوع بود و یقینا فرآیند سکولاریزه شده یک رسانه فرآیند پیچیده و منسجمی است که لازمه آن در کنار هم قرار گرفتن کلیه اجزاست و اگر نامی از یک برنامه خاص برده می شود قطعا به آن معنا نیست که آن برنامه یک برنامه سکولار! است و با آن یک برنامه رسانه به یک رسانه سکولار! تبدیل شده است. حتی وقتی از سریال های جذاب و پر مخاطبی همچون افسانه جومونگ؛ جواهری در قصر ویافیلم های جذاب هالیوودی صحبت می کنیم، به هیچ وجه منظورمان این نیست که رسانه باید از این برنامه های جذاب تهی باشد، بلکه همین برنامه ها می توانند در یک فرآیند هدفمند و استراتژی مدون به هدف رسانه ملی در رسیدن به یک جامعه دینی و دینمدار کمک نماید به شرط آنکه:

رسانه ملی بتواند در تولید برنامه های گوناگون از پتانسیل های بومی به مراتب استفاده بیشتر و اثربخش تری نماید و برای نمونه، اگر قرار است افسانه جومونگ پخش شود افسانه رستم نیز تولید شود و اگر قرار است، انواع انیمیشن های خارجی برای کودکان ما به نمایش در آید، در جهت تولید انیمیشن های باکیفیت و جذاب ایرانی با بهره گیری از فرهنگ و فولکلور ایرانی تلاش جدی صورت پذیرد.

رسانه ملی همگام با دیگر نهادهای فرهنگی جامعه تلاش کند تا سطح «سواد رسانه ای» مخاطبین افزایش یابد. اینگونه است که بیننده به راحتی می تواند به تحلیل آنچه می بیند بپردازد و به یک «رژیم رسانه ای» مختص برای خود و خانواده خود دست یابد.

امروزه «سواد رسانه ای»، از مهمترین مبانی و مولفه های فرهنگی جامعه است که متأسفانه در کشور ما کمتر به آن توجه شده است.
دقت و تیزبینی در اموری که به طور خلاصه ذکر شد، می تواند کمکی باشد جهت طرح ریزی و الگوبندی آنچه سال هاست با نام رسانه دینی در معنای واقع کلمه مورد انتظار است. همان گونه که گفتیم، رسانه دینی رسانه ای نیست که در آن تنها برنامه های دینی پخش شود بلکه منظور رسانه ای است که در حوزه های گوناگون مطابق آموزه های دینی تعریف و شکل دهی شده باشد؛ بنابراین، از رسانه ملی انتظار می رود تا با بررسی مداوم عملکرد خود نه تنها به عنوان سدی محکم در مقابل جنگ نرم رسانه ای جهان غرب عمل کند، بلکه خود بتواند با معرفی الگوهای عملی و مفید رسانه ای جهان را متوجه حقیقت اسلام ناب و آموزه های متکی بر تفکر اصیل اسلامی نماید.             

* رضا سيف پور، كارشناس رسانه

فهرست منابع:

ویلم ژان پل؛ جامعه شناسی ادیان، ترجمه عبدالکریم گواهی، تبیان، 1377
همان
همان
جوادي آملي؛ عبدالله، نسبت دین ودنیا، مرکز نشر اسراء، قم 1381
سروش عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، انتشارات صراط، تهران 1381
باهنر ناصر، رسانه ها و دین، مرکز تحقیقات صداوسیما، تهران 1385
مك لوهان مارشال، برای درک رسانه، ترجمه سعید آذری، مرکز تحقیقات صداوسیما، تهران 1377
منبع شماره 1
منبع شماره 4
10ـ دیالوگ و تکیه کلام معروف قهرمان اصلی فیلم سینمایی مارمولک به کارگردانی کمال تبریزی
11ـ رحیم پور حسن، کتاب نقد، شماره 9، 1377
12 ـ کاجی حسین، اخلاق شناسی سروش، روزنه، 1384
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# غزه # ماه رمضان # عید نوروز # کاظم صدیقی # دعای روز هشتم رمضان # دعای سال تحویل
وب گردی