ایرانی باد گرفته و به او یاد داده اند که فرد گرا و منفعت طلب باسد. فرهنگ مردم به گونه ای عوض شده که انجام اصلاحات غیر ممکن است. هر کسی سمتی دارد و دستش به جیب مردم و بیت المال باز است احساس می کند که برتر از دیگران است و هر چیزی را حق خود می داند. همین اسراییل که آنها را کافر می دانیم همه در برابر قانون برابرند. احساس می کنید که عین اسلام در انجا اجرا می شود. در تمامی کشورهای پیشرفته با اینکه دینشان اسلام نیست احساس می شود که واقعا عدالت اسلامی حکمفرماست. بلی درست است زیرا تمام ادیان در انجام خوبیها مشابه می باشند. در همین کشور اقلیتهای دیگر بر ما برترند. بلی ما قانون را در جهت منافع عده ای خاص اجرا می کنیم. همین بلای جان این مملکت است. عدم تساوی در برابر قانون و وجود مشتی افراد به ظاهر قاضی. آیا نظام از وضعیت مردم بی خبر است. اگر بی خبر است خب مقصر است و اگر خبر دارد ولی دوست دارد که مردم زجر بکشند تا فردا وارد بهشت شوند آنهم تقصیری سنگین است. شرط لازم برای پیشرفت کشور تساوی در برابر قانون است و بعد از آن اینکه مسئولین کشور را دوست داشته باشند و در مقابل مردم که سرنوشت خود را به مسیولین واگذار کرده اند واقعا احساس مسئولیت کنند.
واقعیت اینه که ما در چن جبهه باید به مبارزه بریم برای حفظ مملکت ، اول مردم خواسته هامونو تعدیل کنیم ، هر کسی توانایی داره ثروت قدرت یا تخصص داره بیاد از مردم حمایت کنه ، اگه پولی داریم کارافرینی کنیم نه دلالی ، رعایت انصاف داشته باشیم به هم رحم و گذشت داشته باشیم اگر توانایی مالی داریم افراد رو استخدام کنیم حتی در سطح کوچک کارمونو به دیگران واگذار کنیم تا دیگران هم چیزی گیرشون بیاد اگر شرکت ما بنگاه ما خود ما وضعیت مالی مساعد داریم حتی اگر به نیروی کار نیاز نداریم بیایم و افراد دیگر رو بکار بگیریم تا در همین دنیا و اخرت مواهبش نصیبمون بشه ، کالای ایرانی بخریم حتی اگر بنحل باشه حتی در خریدن یه اب میوه دولت مبارزه با قاچاق فساد اداری رهگیری عملیاتهای خلاف مالی نظارت بیشتر بر کارکنان دولت ، نظارت بر استفاده درست وبهینه منابع دولت در پیمانکاریها و ادارات ، جبهه فرهنگی با شناخت ارزشهای والای انساتی چون گذشت وقف کمک کردن به دیگران مشارکت در طرحهای عمرانی رو به مردم بیاموزیم به مردم القا کنیم که فرصت زندگی فرصت خدمت به دیگرانه ، خیرات کردن رو حتی در سطح کوچک اموزش بدیم نسبت به دیگران بی تفاوت نباشیم در دنیای مجازه به مقابله به سیاهنمایها بپردازیم ، منابع فکری و تصمیم گیری ما شده تلگرام و اینستا با محتواهای دروغینش مقابله یا در مقبلش تولید محتوا کنیم
در شماره ی 3 نوشته :" باید بپذیریم که وقتی اروپاییها برای به دست آوردن علم و فناوری و ثروت عرق میریختهاند، شاهان صفوی و قاجار مشغول عیاشی بودهاند،" ظاهرا جناب نویسنده هیچ سوادی درباره ی پارادایم ها ندارد. و بنابراین دلش می خواهد خیلی عوامفریبانه تقصیر مشکلات امروز را به گردن صفویه و قاجار بیندازد و جالب اینجاست که پهلوی ها را در این میان بی گناه نشن دهد.
واقعه ديگري كه در سال 1980 اتفاق افتاد سناريوي سوء قصد به جان حافظ اسد بود كه در اين سوء قصد به حافظ اسد آسيبي وارد نشد و اين اتفاق بهانه اي شد براي دستگيري و زنداني كردن اعضاي اخوان المسلمين سوريه . در پي اين جريان قانون ش 49 كه در 7 جولاي 1980 تصويب شد اعضاي اخوان با طناب دار محكوم به اعدام شدند كه بعداً اين احكام به 16-10 سال زندان تغيير يافت. باستناد اين قانون تعداد 700 نفر از اعضاي اصلي اخوان دستگير شده و در سلول هايشان واقع در زندان «تدمور» توسط گارد ويژه امنيتي به فرماندهي رفعت الاسد در سلولهايشان اعدام شدند. بعد از اين واقعه تلخ همواره بين حزب و مردم سوريه كشمكش و اعتراضات دائمي و مستمري وجود داشته است كه هميشه ذهنيت ها و سوء ظن هاي طرفين نسبت به يكديگر مانع هرنوع گفتگو و مباحثه بوده است . با فوت حافظ اسد و جانشيني بشار اسد مردم سوريه انتظار داشتند كه رئيس جمهور جوان با تفكرات و برنامه هاي جديد حكومت را بدست گيرد و كشور را از يك بحران پيش بيني شده رهايي بخشد. با وجود اينكه بشار يك تحصيل كرده انگلستان در رشته پزشكي بود اما متأسفانه از پيشرفت هاي غرب تجربه اي را براي عمران و آباداني كشور و روند دموكراسي خواهي شهروندان خود به ارمغان نياورد . انتظار مردم به سر آمد و بشار هم چنان پيرو سياست هاي كهنه و از مد افتاده كه اكنون تصميم گيرنده ي حكومت بود ، باقي ماند. ارتش و حزب يا نتوانستند و يا نخواستند كه بشار در مسيري غير از آنچه در گذشته اتفاق افتاده بود قرار گيرد و خود و حكومتش را از اين مخمصه نجات دهد .
با شروع بهارعربي و خيزش جنبش هاي رهايي بخش خاورميانه كه منجر به سقوط چندين حاكم مستبد در كشورهاي اسلامي گرديد مردم سوريه هم از اين حركت بي نصيب نماندند . جرقه بحران در سوريه از آنجا آغاز شد كه چند دانش آموز با نوشتن شعارهاي ضد حكومتي بر در و ديوار موجب خشم مقامات امنيتي سوريه را فراهم آورد. زماني كه نيروهاي امنيتي اقدام به دستگيري اين دانش آموزان نمودند با اعتراض اولياي آن ها مواجه شدند كه رژيم اقدام به برخورد نظامي و امنيتي نمود . ارتش سوريه كه هيچگونه تجربه اي در مهار اعتراضات خياباني نداشت فكر كرد كه همانگونه كه با دشمن فرضي در پادگان ها آموزش ديده است بايد با مردم برخورد نمايد غافل از اين كه اين آتش زير خاكستر،نهايتاً به آتشفشاني عظيم مبدل خواهد شد .
تاكنون كه حدود يك سال از اين واقعه مي گذرد صدها هزار نفر كشته و مجروح و ناقص العضو حاصل اين برخورد نسنجيده ارتش و نيروهاي انتظامي و امنيتي سوريه با مردم بوده است.
قریب به اتفاق مسوولین درک درستی از جامعه ندارند، جالبه یه عده ای در تلاشند عامل خارجی رو مقصر اعلام کنند، یه عده ای میخوان بگن تعداد اینا کمه، صدا و سیما خوابه، روشنفکرا به قضیه مشکوکند، ؛ در حالی که این اتفاقات از ماهها پیش قابل پیش بینی بود
چرا هایی در جامعه هست که اگر چاره ای برایش اندیشیده نشود بحران افرین است
چرا در امد یک روز بعضی ها به اندازه هزار روز یک کارگر زحمتکش اقتصاد ما و صد برابر شخص اول مملکت باید باشد ؟
چرا در بین یک قشر جامعه مثلاً کارمندان راه را برای پیشرفت تبعیض امیز و غیر منطقی عده ای باز و سایرین در محدودیت باشند ؟
...
عده اي اصرار بر فتنه بودن اين جريان دارند، شما با اين كار مردم را از خود دور ميكنيد ، كشوري كه به زنانش اجازه ورود به ورزشگاه را نميدهد،كنسرت ها را لغو ميكند، مجوز تظاهرات نميدهد،از ايجاد اشتغال ناتوان است، در مبارزه با فساد ناتوان است، انتظار داريد مردمش ساكت باشند