متاسفم. از صبح دل نگران این بودم که تو هواپیما بچه نبوده باشه. قلبم از جا کنده شد. عزیزم. لحظاتی که من و پسرم تو بغل هم خواب بودیم. این بچه تو بغل مادرش می سوخته. امروز اخبار رو می دیدم. به جای اینکه تمرکز مسئولین رو توسعه باشه. روی مدیریت مسایل ارتباط صنعت و دانشگاه که از نون شب هم واجبتره واسمون. چی میگن؟ جلوگیری از وازکتومی. جدایی زن از مرد در نمی دونم کجا و کجا. بعد یه عده بیان جواب اینا رو بدن . دوباره یکی دیگه اونو بکوبه. آقا بچه ی مردم رو ببینید . با بی مسئولیتی شما تو ترس و وحشت با اون سر و صدا سوخت . ما داریم میبینیم شماها رو. حواسمون هست.