بخش بزرگی از جوانی ام که هنوز در آن به سر میبرم به شنیدن آثار استادلطفی گذشته است. از ته دل غصه خوردم به خاطر رفتن اش. رفت آنجا که از ریشه ی آدم می پرسند نه ریش او
واي الان دارم گريه مي کنم يه بار رفتم سر کلاس لطفي. اتفاقا ديروز بود داشتم ابوعطاي لطفي رو گوش ميکردم خيلي خيلي خيلي حيف بود. اوني که ساز تار زده ميدونه چي ميگم
دیگربعید است آسمان موسیقی اصیل ایرانی، تک ستاره ای همچون تو را به گیتی آورد. روحش شاد و آرام باد.
همیشه همیشه بعد از پرواز بزرگان اظهار تاسف میکنیم و .... چرا هیچگاه در زمان حیاتشان کوچکترین تجلیلی نمیشود یا چرا فیلمی از زندگی شان را برای آیندگان باقی نمیگذاریم...
با سلام. امثال استاد لطفی و استاد مشکاتیان و دیگر اساتید فقط جسمشون مارو ترک میکنه ولی هنر دستاشون نسل ها ادامه پیدا میکنه....
بامید اینکه اساتید هنر و موسیقی علاوه بر هنر اساتید به نام اخلاق هم باشند
چه طوره که من همه ی نوارهام رو جمع کنم و ببندم بگذارم توی کمد برای دیگران؟
چه روزها و شبهایی با ساز لطفی گذشته
گریه ی بید، به یاد عارف، جان جان، عشق داند، سپیده، قافله سالار ...
من با این حال و روز دیگه نمی تونم به صدای سازش گوش کنم ...
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
مرغی که زد ناله ها در قفس
عمری زد از خون دل نقش گل در قفس
یاد باد
ناشناس
||
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
ناشناس جان برای آروم گرفتن داغ دلت یه شعر از شهریار می ذارم در رثای استاد ابوالحسن صبا گفته ... بی ارتباط با غم تو نیست. شاید دلت آروم بگیره"
عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد
ورنه آتشکده ی عشق کجا می میرد
صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب
این صبوری نتوانم که صبا می میرد
غسلش از اشک دهید و کفن از آب کنید
این عزیزی است که با وی دل ما می میرد
به غم انگیز ترین نوحه بنالی ای دل
که دل انگیز ترین نغمه سرا می میرد
دگر آوازه ی بلقیس و سلیمان هیهات
هد هد خوش خبر شهر سبا می میرد
شمع دلها همه گو اشک شو از دیده بریز
کاخرین کوکبه ی ذوق و صفا می میرد
خود در آفاق مگر چشم خدابینی نیست
کاین همه مظهر آیات خدا می میرد
هر کجا درد و غمی هست بمیرد به دوا
این چه دردی است خدایا که دوا می میرد
قدما زنده بدو بود خدا را یاران
هم صبا می رود و هم قدما می میرد
از گریبان غم و ماتم سنتور ” حبیب “
سر نیاورده برون ساز ” صبا “ می میرد
عمر ” شهنازی “ و استاد ” عبادی “ باقی
قمریان زنده اگر بلبل ما می میرد
ضرب ” تهرانی “ و آواز ” بنان “ را برسید
گو کجایید که استاد شما می میرد
آخر این شور و نوا بدرقه ی راه صبا
که هنر می رود و شور و نوا می میرد
از وفاداری این قبله ی ارباب هنر
رخ نتابید خدا را که وفا می میرد
از محیط خفقان آور تهران پرسید
که هنر پیشه اش از غصه چرا می میرد
عمر جاوید به هر بی هنر ارزانی نیست
علت آن است که خود آب بقا می میرد
مرگ و میری عجب افتاد در آفاق هنر
که همه شاهد انگشت نما می میرد
مردن مرد هنرمند نه چندان دردست
این قضایی است که هر شاه و گدا می میرد
لیکن آن جا که غرض روی هنر پرده کشید
دین و دل می رمد و ذوق و ذکاء می میرد
باغبان تا سر مهرش همه با هرزه گیاست
گل خزان می شود و مهر گیاه می میرد
رنج هایی همه بیهوده که در آخر کار
عشق می ماند و هر حرص و هوا می میرد
” شهریارا “ نه صبا مرده خدا را بس کن
آن که شد زنده ی جاوید کجا می میرد