ما کشوری هستیم که تا 50 سال پیش اکثریت مردم روستایی بودند ونظام ارباب ورعتی حاکم بود ظاهرا اصلاحات ارضی شد وروستاییان بدون برنامه ریزی بسوی شهرها روانه شدندوبکارهای کاذب روی اوردند نداشتن مدیریت صحیح در کشور واجرا نشدن قانون مردم جامعه گریز شدن وفساد ورشوه ودروغگویی در کشور ما بیداد میکند رانندگی در ایران مسخره ترین نوع رانندگی است ما هنوز شهروند نشدیم بلکه روستاوند هستیم
سلام .اگه يك جوان كار پيدا نميكرد فوقش ميرفت يك ماشين مي گرفت با اون كار ميكرد الان ديگه اون ماشين رو هم نميتواند بخرد
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۸:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
اشکال کار همینجاست که فکر میکنیم اگر کار نبود بریم مسافر کشی " ورود بدون اجازه به حریم کاری رانندگان " راننده تاکسی شدن هم قواعد و مقررات خود را دارد .
باتوجه به مطالب واظهارنظرها ی خوب ...مردم امروزتاحدودی اسایش دارندولی ارامش ندارندودرحال گذرازباورهای بازدارنده گذشته به بی ایمانی هستند که فقط انهارا دوربینهای مداربسته یاجاده ای ویاترس ازمجازات دراین دنیا کنترل میکندواگردررفتارمان تجدیدنظرنکنیم همه اسیب جدی خواهیم دید
مشکل مردم ایران این است که تکلیف خود را نمیدانند و متاسفانه خود را نمیشناسند و در این اواخر از حکومت صفوی به بعد بیشتر خود را گم کرده اند ، در هیچ چیز تعادل ندارند و به سمت هر چیز بروند انقدر در ان افراط میکنند که همان چیز بلای زندگیشان میشود روزی به فرهنگ غربی و روزی به فرهنگ شرقی و روزی به فرهنگ ... اما تعادل در هیچ کدام ندارند .... داستان کلاغی است که آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد ! این مسئله از پایین تا بالا تعمیم دارد
سه ماهی برای ادامه تحصیل به اتفاق خانواده ،چین بودم. که البته به سبب وضعیت ارز مجبور به ترک تحصیل شدم. اما !!!! چینی ها آدمای مهربونی بودن . به زنان بچه بغل و پیران در اتوبوس و مترو فوری جا برای نسشتن میدادن. تو رانندگی وقتی چراغ زرد میشد فوری می ایستادند درست مثل ما!!!
با اینکه زیر یوغ کمونیست هستند به قانون لج نمی کنند و هزاران چیز دیگر......
اما بشنوید از خوابگاه دانشجویان بین المللی!
ویتنامی ها محال بود بدون هم نهار یا شام بخورن . همیشه 20-30 نفری دور هم بودن
ولی ما ایرانیا:
آب زیر کاه - به فکر خویش - فرد گرا و .....
حیف که نتونستیم بیشتر بمانیم و درس زندگی بیاموزیم .... چرا که اطلبو العلم ولو بالصین