در کل تمام ادارات دولتی صندوق خیرات جهت دریافت حقوق بخور نمیر می باشد . اگر بخواهی حقوق و مدیریت و اضافه کاری و سایر مزایا ی بیشتری بگیری باید چاپلوسی و غیبت و تهمت و ....انجام بدی تا بیشتر دریافت کنی در ادارات دولتی حداقل دو سوم کارکنان اضافی اند و نیاز به حضورشان نیست
فراموش نکنیم که همه ما ایرانی هستیم.یاد مان باشد با سعی و تلاش یک یک اعضای یک سازمان مدیریت بالا دستی قادر به ارتقا و تعالی سیستم خواهد شد.مدیر هم کسی است مثل من و شما قادر به معجزه نیست.بگذارید قلبمان برای این مرز و بوم بطپد.شمایید که می توانید سازمان را به تعالی بکشانید. کارمند رده پایین یک سازمان
ساختار اداری بسیار دست و پا گیر است و انواع آیین نامه ها و قوانین که شاید برای جلوگیری از فساد درست شده است باعث میشود که مدیران نتوانند کارایی داشته باشند. مدیران کارامد مجبورند این قوانین را دور بزنند و برای پیشبرد کارها ریسک کنند و این ریسکها کم کم به صورت دستمایه افراد رقیب میشود و بهانه حذف مدیران لایق را فراهم میکند. البته شاید مهمترین دلیل این ماجرا در ناکارمدی سیستم سیاسی کشور است که هنوز نتوانسته است روشهای رشد و آموزش نخبگان و جذب آنها در مدیریت سیاسی کشور را اجرایی کند.
یکی دیگر از دلایل شاید این باشد ما بعضی مواقع از سر تنبلی کارها را به خدا وامیگذاریم. مثلا یکی از چالشها و مشکلات اساسی ما در جانشینی ولی فقیه است.
ما هیچ مکانیسمی نداریم که جانشینهای احتمالی رهبری آموزش ببینند و خدای ناکرده بعد 120 سال اگه رهبر عزیزمان فوت کردند به چه کنم چه کنم نیافتیم و افردی که آشنایی با وظایف و نقش رهبری داشته باشند و ويژگی های مورد لزوم قانون اساسی را داشته باشند، برای رهبر بودن آموزش کافی دیده باشند.
من سال سی ام خدمتم را در یکی از دستگاههای دولتی میگذرانم . این موضوع مطرح شده را باتمام وجودم احساس کرده ام علت وراهکارش را هم میدانم . اگر ثابت کنی که کاره ای هستی ومیتوانی 20درصد این مشکل را حل کنی فرمولش را بهت میدم .
به قدری خوب این مشکل را می شناسم که توانسته ام تا اندازه ای که از انسانیت وشخصیت ومرام خودم خارج نشوم تو همین سیستم ...بوق ... پیشرفت کنم حالا توثابت کن کاره ای هستی تا من هم ریز مشکل را برات شرح بدم وهم راه حل را
دقیقا اشکال از ساختار اداری است نه از کارمندان.
برای مثال در یک جامعه غیر سیگاری وجود یک آدم سیگاری ناهنجاری است اما در یک جامعه سیگاری(مانند قهوه خانه) وجود یک آدم غیر سیگاری ناهنجاری محسوب می شود. این یک قانون است که سیستم نباید بگذارد این قانون در نظام اداری حاکم شود.
سلام به همه دوستان
من هم کارمندم ولی اینو میخوام بهتون بگم که به نظر من نظر همه درسته همه این نظرا رو خومدم همشون درسته ولی هیچ فایده ای نداره مملکت ما همینه تو این عمر ما درست شدنی هم نیست هیچ حساب و کتابی نیست
وقتی تو نتونی حرف بزنی دلتو خالی کنی حوصله جواب دادن به ارباب رجوع رو داری باور کنین ما کارمندای ایرونی روحیه کرگردنو داریم اگه نه با این تورم و این حقوقا مث نوکرا فقط باد بگی چشم نگی که دیگه باد بمیری! حرف زیاده خیلی زیاد
مشکل بیشتر مدیران ایرانی عدم استفاده از مشاوران خوب کاردان است.و ازعلل دیگر وجود مدیران چند پیشه و فرمایشی می باشد چون این قشر مدیر همیشه جای ثابت ندارند 6 ماه این اداره 1 سال اداره دیگر زمانی بود هر سازمان خوب یه معاون ثابت کار بلد .....و یک مدیریت شناور داشت امورات به دست معاون انجام می شد .امضاء ها توسط مدیر چند پیشه بود ولی از مدتی دیگه این معاونان هم فرمایشی شدند.همیشه هم این اصل برقرار نیست که همیشه مدرک تحصیلی مدیریت خوب انجام میده.یک مهندس خوب و با سواد همیشه یک مدیر خوب نمی باشدیا یک جراح چیره دست (پنجه طلا) همیشه یک رئیس بیمارستان خوب نیست.سازمانهای موفق هستند که پرسنل پله به پله بالا بیاند.کارمندان ساده بعد یافتن تجرته مدیران میانی می شوند.بعد از مدتی بعد از نشان دادن لیاقت معاون میشند . .....
س به همه
من فوق لیسانس مدیریت دارم,اما تاکنون مدیرنشدم.
دلایل:
بیسوادی بالادستان
بله قربان گوی صرف خواستن
مجری تصمیمات عده ای تصمیم ساز که درتصمیم سازی من مدیر نبایدشریک باشم فقط مجری باشم!
حقوق بسیارپایین شغلی
اختلالات وآنتروپی شدیدسیستم های اداری ,اجتماعی وسیاسی کنونی.
انجام وظایف خارج ازشرح وظایف مدیریت
توجه به همگرایی نقش ها وبی خیالی نسبت به اهمیت واگرایی در توسعه مملکت ها درمقطع کنونی.
استثماری واستحماری از نقش مدیروتوان وتلاش افراد.
عدم تفویض قدرت دربرابرتفویض مسئولیت مدیر.
و....
نتیجه:
من مدیرنشدم,نمی شم ونخواهم شد
همه ی اینا دراین صورت بوده:
18ماه جبهه بودم(اگه نگید شده طلحه وزبیر)
پرتلاش وپرکاردرشغلم...
واما حالا.........
پیمانکار ساختمان شدم!!!بانهایت ناملایمات ذهنی نسبت به کار...
تا گرسنه نباشم,نه ثروتمند....
در سه سال گذشته یک بار کارم افتاد به بخش اداری دانشگاه اون موقع بود کهبه سخنانی ازاین قبیل ایمان اوردم .
یاد سخن استادم افتادم که می گفت اگه برم لنگه کفشم هم بیفته برنمی گردم