تمام مشکلات به عدم اجرای صحیح قانون بازمیگردد اگر زیر دست مدیر به دستور او عمل نکند جایگاه شغلی او در خطر می افتد. من هم حاضرم بخاطر کسب مقام به حکم مافوق خودم هرچی که باشه عمل کنم!! چون عمل نکنم از سمت خودم عزل میشم. و قانون هم نمیتونه کاری برای من انجام بده!!!!!!
به نظر من در سازمانهای دولتی چند ویژگی وجود دارد که در سازمانها یا شرکتهای خصوصی یا وجود ندارد یا بسیار کم است.انتخاب افراد ضعیف هم تابعی از این موارد است.
1- فرهنگ ایرانی ما(منظورم اکنون است نه 2500 سال پیش) بسیار مصلحت جو و پر تعارف و سرشار از رودربایستی است. از این رو با ضعیفان و آشنایان مماشات می کنیم.
2- عدم وجود قوانین کافی و لازم در مورد بکارگیری اقوام و منصوبان در دستگاههای تحت امر و همچنین استخدام بر پایه سفارش مقامات.
3- اصولاً موجودات ضعیف از موجودات قوی می ترسند، لذا مدیری که خود دچار انواع ضعف است چگونه می تواند افراد قوی تر از خود را به کار بگمارد؟
4- متاسفانه یک مطلبی را جا انداخته اند و مدام تکرار می کنند که یک مدیر لازم نیست متخصص باشد بلکه باید مدیر باشد غافل از اینکه مدیری که از حوزه تحت امر و مسئولیتش هیچ نداند چگونه می تواند آن را اداره کند؟ یکی از مشکلات مملکت ما که مهمترین هم هست مربوط به مدیریت افراد بی کفایت می شود.
5- مدیرانی که خود نه بر اساس توانمندی و قابلیت منصوب شده است تمام تلاشش را می کند به هر قیمتی شده پست خود را حفظ کند. از اینرو با چاپلوسی و تملق سعی در حفظ میزش می کند.
6- وجود حقوق بالا و امکان بهره مندی از رانتهای گوناگون آدمها و مدیران فرصت طلب را تشویق می کند برای حفظ شرایط موجود هیچ اظهار نظر متفاوتی با مقام مافوق نکند.
7- اختیارات بدون نظارت در کار مدیران موجب شده است مدیران مطلق العنان شوند و کارکنان را همچون بردگان چشم و گوش بسته به تبعیت و اطاعت بکشاند.
..........
در سیستمهای دولتی و شبه دولتی کشور ما چون انتصابات بیشتر متاثر از عوامل سیاسی و .... است بنابراین در انتخاب مدیران لزوما توجه چندانی به قابلیت و توانایی افراد، تجربه و سابقه آنان و آشناییشان با علم مدیریت روز جهان نمیشود. در نتیجه مدیران منتصب لزوما افراد کارآمد و قابلی نیستند. این افراد پس از انتصاب برای راضی نگه داشتن مافوق خود باید معاونان و سایر افراد کلیدی زیرمجموعه خود را نیز مطابق میل بالاسریها انتخاب کنند که قطعا آنان نیز مثل خودشان انتخاب احسن نیستند و در نتیجه یک مجموعه ضعیف با مدیریت بیمارگونه ایجاد میشود که همه تنها به فکر بله قربانگویی و راضی نگه داشتن مافوق خود برای حفظ سمتشان هستند و کوچکترین تغییر و انتقاد را نیز برنمیتابند.
1- کسانی که مدیری را نصب می کنند، الزام قانونی واقعی در رعایت شایسته سالاری ندارند و انتخابشان بر اساس اصول علمی صورت نمی گیرد. بنابراین مدیری که به این طریق نصب می شود خود می داند که به همین آسانی که نصب شده به همین آسانی برداشته می شود. بنابراین بجای اینکه فکر این باشد که چکار کند که بیشترین خروجی و بهره وری سازمان را تأمین کند (که بعضا در این راه مجبور خواهد بود در برابر همان مقامات مافوق بایستد و مخالف نظر آنان عمل کند) تلاش می کند باب میل مقامات مافوق عمل کند حتی اگر این اعمال بسیار سطحی باشد یا برضد منافع کلی سازمان باشد. در حقیقت این افراد به ظاهر مدیر یک سازمان هستند ولی در حقیقت حلقه به حلقه های یک باند قدرت و ثروت می شوند. در چنین شرایطی که منافع افراد مافوق بر منافع سازمان ارجح است و معیارهای نصب مدیران قانونی و علمی نیست، طبیعتا مدیر هم سعی می کند جلوی آلترناتیوسازی برای خود را بگیرد و شرایط تغییر دادنش را برای افراد مافوق سخت تر کند. پس سعی می کند افراد زیردست را کوتوله و بدون اطلاع بار بیاورد و از شناساندن افراد قوی به مقامات مافوق جلوگیری کند.
2- اگر مدیر به نفع کلی سازمان ولی برخلاف نظر مقامات مافوق عمل کند، باز هم مقامات مافوق می توانند براحتی به بهانه های مختلف مدیر را تغییر دهند و هیچ مرجع مستقلی برای قضاوت در مورد عملکرد مدیر وجود ندارد تا جلوی تغییر او را بگیرد. هر چه امنیت شغلی مدیر کاهش پیدا کند، تمرکز وی از روی هدف سازمانی به طرف حفظ قدرت منحرف و منحرف تر می شود.
3- خروجی کاری مدیر توسط هیچ نهادی اندازه گیری و اعلام نمیشود و نظام تنبیه و تشویق حاکم نیست. مدیری که مجبور نیست درقبال بهره وری و کیفیت عملکرد مدیریت تحت اختیارش پاسخگو باشد، برای چه با انتخاب همکاران قوی قدرت خود را به خطر بیاندازد؟
اخيراً آقاي ع-ح نماينده يكي از شهرستانهاي استان گيلان كه به تازگي وارد مجلس شده است و براي بركناري مديران دستگاههاي مختلف شمشير از رو بسته است در جلسه اي فرموده است مديري كه در انتخابات از من حمايت نكرده است بايد برود وبراي من كارايي و عملكرد وي معني ندارد بلكه هركس كه با من بوده است مي تواند بعنوان مدير باقي بماند والا بايد كناربرود.يعني همان جمله معروف جورج بوش كه گفت هركه با ما نيست برمااست.خوب فكر مي كنيد اين نماينده جمهوري اسلامي با چنين ديدگاهي كه مايه تأسف است بدنبال چه مديري مي گردد. جز بدنبال افراد ترسو.حرف گوش كن ومطيع مي گردد.؟!!! پناه مي بريم به خدا از دست دنيا طلبان ظاهرنما وريا كار
علت اصلی آن است که مدیریت درکشورما ازگذشته های دورجایگاهی نداشته وندارد لذاهیچ ارگان یاسازمانی برنامه منظم برای تربیت مدیر ندارد ازگذشته دورطرزتغکرشاهانه ودیکتاتوری برکشورحاکم بوده وبعدازآن هم سالهای سال استعمارگران مارامدیریت کرده اند در حال حاضرهم کسی اعتقادعملی وقلبی ندارد که یک نفریایک جناح قادرنیست کلیه امورکشوررا مدیریت کند. اصلاباوربراین نیست که درمملکت بایدکارکرد وکارراکاردان متعهد میتواند انجام دهدهیچ گوشی عملا این هشدار امام(ره)رانشنیدکه اگرکسی توان انجام کاری راندارد وفردی بهترازخودمی شناسد ومسئولیتی را می پذیردمرتکب کبیره شده وبدبخت تراز اوکسی است که این امانات رابدست نااهلان میسپارد طبیعی است وقتی پذیرش مسئولیت ها برای خدمت به خدا ومخلوقاتش نباشد هیچ انگیزه ای برای سپردن مسئولیت هاغیرازحفظ خودومنافع فردی یاگروهی نمی ماند ودراین مسیرتمامی ارزشهاازجمله شایسته سالاری به آسانی قربانی میشود وفقط ابزارهای حفظ منافع فردی منجمله افرادضعیف ومتملق مورداستفاده غاصبان مسئولیت ها بکارگرفته میشود
بحث بسیار خوبی است. بنظر می رسد که چون این چنین مدیرانی خود ضعیف هستند و در عین حال مستبد و اغلب بی توجه به فکر، عقل و علم واقعی می باشند لذا چه بهتر که عده ای ضعیف، بی سواد (منظور مدرک تحصیلی نیست) را دور خود جمع می کنند. از دیدگاهی دیگر می توان گفت که فکر و توان حداکثری این افراد همان است؛ بعبارتی دیگر از نظر آن مدیران که خود از اکثر جهات ضعیف و ناشایسته هستند بهترین افراد همان افرادی ست که انتخاب می کنند. حب ریاست، خودخواهی و چاپلوسی و بله قربان گو یان که در این مملکت و در این سیستم اداری معیوب ایران حاکم است، مشخصه این افراد و مجموعه های تحت مدیریت آنهاست. بنظر من یک راه معقول، ایجاد محیطهای اداری دمکراتیک و پاسخگو در برابر همه است. آیا اگر مثلا" در یک دانشگاه، رئیسش را استادان و کارکنان و حتی دانشجویان انتخاب کنند (یا در هر اداره دیگر) باز هم اینطور خواهد شد؟! وقتی که از بالا تا پایین همش انتصابات است و شور و فکر گروهی بی اهمیت، نتیجه همین هست که می بینیم.
برای به دست گرفتن قدرت باید به طرفین حامی مان را مناصبی در نظر گرفت یکی از این مناصب در ایران عزیز ما مدیر نام دارد . فقط کافیست ما ضعف بیشتری داشته باشیم بعد می ببینم که چه اتفاقاتی می افتد . خشک سالی رفتن برکت از دریا و در امدن پدر کارگزها .