سلام
چون اكثر مديران ايراني برحسب تجربه و دانش علمي و تخصص به كارگمارده نمي شوند و بيشتر رابط ها به جاي ضابطه ها تعيين كننده جايگاه شغلي آنان مي باشد .بنابراين براي تداوم كار و حفظ و گاها پيشرفت موقعيت فعليشان دست به دامان كارمنداني مي شوند كه آنان نيز با خودشان همفكر و همراي باشندو بعضا افراد ضعيفي كه هيچ دانش و معلوماتي ندارند كه به واسطه آن پله هاي ترقي را طي كنندو ناچار ناگزير به زيراب زني و تملق مي شوند . اين مسائل را به وضوح در محيط كار ديده ام و كاملا ملموس مي باشد .
با تشكر
از قدیم گفتن دستی که از خودت نبود با آن مار بگیر
ریشه اصلی تمامی این مشکلات این است حفظ موقعیت مهمتر از منافع کلی مجموعه است . مدیر راضی است به قیمت حفظ خود به مجموعه ضرر بزند ، و این هم بیشتر به علت حماقت آن مدیران می باشد ، چون برای کارگر همیشه کار هست اما یک مدیر به ندرت می تواند کار جدید پیدا کند .
چون سیستم مدیریتی کشور بر اساس مدرک گرایی بنا شده نه بر اساس سواد و کسب علم و دانش واقعی. و افراد در پست هایی غیر از مدرک تخصصی خود به کار گمارده می شوند. و هدف مدیران پیشرفت کشور نیست بلکه هدفشان استفاده شخصی از مزایای پستشان می باشد.
و به این دلیل از مدیران ضعیف استفاده می کنند تا نتوانند جای خودشان را بگیرند.
من تمام نظرات ارائه شده را مطالعه كردم جالب بود اما بايد عرض كنم كه مشكل اصلي از بين رفتن اصول اوليه انتخاب مديران است و اگر شرايط و ضوابط انتخاب فرد به عنوان مدير در هر سازمان تهيه و نهادينه شود و از طرفي ديگر فاصله مزاياي ريالي دريافتي با مدير به حداقل ممكن رسيده شود آنگاه حساسيت موضوع كاسته شده و تعداد متقاضيان به حداقل ممكن خواهد رسيد.
پس همانگونه كه همگان مي دانند علت اصلي پول است و افراد بي تجربه و بي سابقه هم براي آن دست و پا مي زنند
چون خود مديران مي فهمند كه لايق چنين سمتي نيستند ازطرفي ديگر پستهاي مديريتي بسيار جذابند و درآمدهاي كيهاني و استفاده وسو استفاده هاي بسياري دارند كه رويايي است مخصوصا براي افراد نالايق . اين يعني احساس ناامني دائم درباره از دست دادن اين بهشت مجاني . براي همين تنها كساني بايد در مجموعه باشند كه امن و خودي باشند و نتوانند ايجاد خطر كنند افراد شايسته هم كه تن به نوكري نمي دهند و پرچم رسوايي مديران بي لياقت مي باشند. براستي چه كسي دوست دارد كه پرچم رسواييش را در كنارش نگه دارد؟؟؟؟؟؟؟
اصولا انتخاب مدیر در ایران نه بر اساس توانایی در کار مربوطه بلکه بر اساس روابط حزبی و جناحی می باشد و مدیران نیز با توجه به روابط حزبی و جناحی زیر دستان را انتخاب می کنند ولو اینکه ناتوان در کار باشد و این چرخه ادامه دارد تا جایی که سازمان مربوطه به چه روزگاری بیفتد به طور کلی توانایی کار و شایسته سالاری در سیستم مدیریتی و اداری ما جایی ندارد مگر وابستگی سیاسی و حزبی
چون اكثر مديران ايراني برحسب تجربه و دانش علمي و تخصص به كارگمارده نمي شوند و بيشتر رابط ها به جاي ضابطه ها تعيين كننده جايگاه شغلي آنان مي باشد .بنابراين براي تداوم كار و حفظ و گاها پيشرفت موقعيت فعليشان دست به دامان كارمنداني مي شوند كه آنان نيز با خودشان همفكر و همراي باشندو بعضا افراد ضعيفي كه هيچ دانش و معلوماتي ندارند كه به واسطه آن پله هاي ترقي را طي كنندو ناچار ناگزير به زيراب زني و تملق مي شوند . اين مسائل را به وضوح در محيط كار ديده ام و كاملا ملموس مي باشد .
با تشكر