با سلام به عرض میرساند عارضه ارجعیت منافع شخصی بر منافع ملی مدیران سطوح بالا را وامیدارد تا بجای انتخاب مدیران شجاع و لایق از مدیران ترسو و بله قربان گو انتخاب میکنند که این افراد نیز به طبع شخصیت خود افرادی همانند را به عنوان مدیر زیر مجموعه می گزینند و این سلسله ادامه می یابد.
من خود درجايي كارمي كنم كه اين موضوع صدق مي كند اطلاعات عمومي و فني ام بيشتر از رئيسم است ولي او از من اصلاً خوشش نمي آيد و به شكلهاي مختلف گير بيجا مي دهدولي از پرسنل نادان و بله قربان گو بسيار خوشش مي آيد بالاخره افرادي كه بدون طي ضوابط فقط براساس روابط مسئول شوند همين است زيرا اين چرخه ادامه داراست .والله علم
قديم مي گفتند او ل تخصص بعد تعهد ... بعد انقلاب گفتيم اول تعهد بعد تخصص.... خوشحال شديم كه طرف حافظ بيت المال و حقوق زير دست است .... اما حالا مي بينيم كه تعهدي كه و جود ندارد هيچ تخصص هم در حد صفر است و اينگونه است كه اطرافيان مديران نيز شبيه او خواهند بود.
بنده خودم کارشناس ارشد مدیریت هستم ...اکثر نظرات دوستان را هم مطالعه کردم که قریب به اتفاق به نظر بنده شبیه هستند ....مهمترین مشکل مدیریتی این مملکت وجود رابطه به جای اجرای صحیح قوانین میباشد و مدیران نالایق با رابطه و پارتی به سمت مدیریت میرسند و داشتن سمت مدیریت از مدیریت کردن مهمتر است
برای اینکه بهتر بتوانند از آنها استفاده کنند چه از نظر مالی آنها رو تحت نظر دارند و جه از نظر اختیاری دقیقا مدیران ما مدیران عقده ای هستند که دوست دارند دیگران به آنها احترام بگذارند. مدیران کشور ما مدیران بی تجربه ای هستند که بیشتر به جیب خود فکر می کنند و این حلقه ای است در کشور کارمند و رئیس اداره و معاون و مدیرکل و معاونت و ...
حالا شما بگید با این همه سلیقه ما کارمندان چقدر باید دولا و راست بشیم تا اضافه کارمان مالیده نشود خدابه داد کارمندان جز برسد - باتشکر
البته فقط مشکل مدیریت هم نیست ممکن است نیروی کاری قوی هم دچار توهم شده باشد و مشکل ایجاد کند ما کلا برای کار گروهی و روابط کاری تفاوت زیادی با کشورهای پیشرفته داریم، در کشورهای پیشرفته با رفتن یک نیروی متخصص هیچ سازمانی نمیخوابد، چون از قیب همه چیز مستند سازی و به دیگران هم یاد داده میشود. در ایران تکروی فقط باعث موفقیت است و کار تیمی بلد نیستیم و کسی که پس از چند سال تجربه کسب میکند سعی میکند دیگران چیزی یاد نگیرند و او فقط خود را بالا بکشد و هدف فقط نفع شخصی میباشد نگهداری کسی که دچار توهم است و فقط نفع شخصی را دنبال میکند برای یک سازمان کار سختی است. آموزش کار گروهی و بد دانستن پیشرفت بصورت تکروی و داشتن تعهد در برابر یک سازمان و ارجح دانستن منافع سازمانی و گروهی بر منافع فردی تا زمانی که در یک گروه کار میکنیم باید در ایران از کودکی آموزش داده و نهادینه شود. دولت و قوانین هم نباید طرف کسی را بگیرد که با تکروی خود شرکتی را دچار بحران کرده و بخاطر یک نفر گروهی را دچار مشکل نموده است.
اگر شما به کشورهای جلوتر از ما دقت کنید اصل انتخاب مدیران بر اساس شایستکی انها است و اصل قابل برای تصمیمات براساس منافع ملی است وقتی عکس این حالت اتفاق بیفتد ادم ضعیف یکی را مسل خودش برای حفظ منافع دسته وگروه خود می اورد. (البته دلایل دیگری هم هست که احتیاج به بحس بیشتری دارد).
الان بعد از انتخابات برید از شهرستانها گزارش تهیه کنید ببینید نماینده چند تا از مسئولین شهر ستانهای حوزه خود را عوض کرده اند . و بحث لیاقت نیست فقط تعهد فرمانبرداری دارند
lمهمترین علت آن این است که هیچ مقام و مسئولی از مدیران ما بیلان کار نخواسته و نمی خواهند تا او نیز بخاطر پاسخگویی از افراد لایق و توانا استفاده نماید و مدیران امروزی می دانند که بعد از این پست پستی دیگر در انتظار او هست در چنین حالتی مطمعناً تملق و چاپلوسی زیر دستان بیشتر مزه می دهد.