اصولا در هرکشوری جهت رسیدن به اهداف توسعه ملی دوزیرساخت مهم باید تعریف و اسکلت بندی شود :
1- ایجاد زیر ساختهای فیزیکی :مثل آب ،برق ،گاز ،راه و...
2- ایجاد زیر ساخت های اجتماعی:حقوق مردان ،زنان ،نقشها ،انتظارات اجتماع و..
اما در کشورهای درحال توسعه یا به عبارت دیگر کشورهای جهان سوم ،ساختارهای اجتماعی نه به خوبی تبیین شده ونه به خوبی سرمایه گذاری جهت پرورش انسانها صورت میگیرد . گرایش کلی این کشورها به جای توجه در رشته ها و شاخص های اجتماعی بیشتر متمرکز برروی رشته های علوم تجربی و.. میباشد لذا نمیتوانند انسانهای درستی که مغز محور باشند وقادربه ساختار سازی جوامع باشند را پرورش دهند .لذا نقش ها در کشور خوب شناسایی نمی گردد .و کسانی که قادر به ایفای نقشها باشند نیز خوب شناسایی نمیشوند وافراد ضعیف که هیچگونه دانش ،بینش و مهارتی در زمینه نقشهای اجتماع نیستند باید انها را ایفا نمایند و... درنتیجه وقتی انسان قوی و مدیر لایق بر سر پست ونقشش نباشد قطعا در ایفای این نقش ناتوان و ضعیف خواهد بود ...وفرد ضعیف نیز به واسطه فطرت ضعیف خودش قادر به تحمل فردی قوی تر نبوده چون اصل بر این است که نقش ها باید در اختیار افراد قوی تر باشند نه ضعیف تر .
حقیقت این است که برای جلب توجه افکار عمومی و اینکه خود را شاخص برتر نشان دهند افراد متملق و ضعیف را بر میگزینند تا نقاط منفی خود را بپوشانند.این فقط مختص مدیران نیست و در هر قشری اعم از ادارات دولتی و خصوصی و بازاری و .... به نوبه خود میتوان دید.چند سال قبل یکی از مداحان معروف را جهت مراسم عزاداری دعوت کردیم ومسجد مملو از جمعیت بود ولی مراسم آنجوری که مثلاً در تلویزیون میخواند نشد و بقول مداحان گرم نشد ازش پرسیدیم جریان چیه ،مداح گفت من یک سری افرادی را دارم که هر جا میرم با خود میبرم هم از من تعریف میکنند و هم مجلس را گرم نگه میدارند.گفتیم بگو بیایند هزینه کردیم و آمدند نگو چه مجلس پر شوری شد.حال نکته اینجاست که برای خود نمائی و اینکه بهترم افرادی را دور بر خود جمع میکنند که شاید از آن موضوع هیچ سر رشته ای ندارند.فقط جهت تملق و خود ستائی
اول اینکه مدیران از روی تخصص و تعهد انتخاب نمی شوند بلکه از طریق روابط ارتقاء پیدا می کنند .
مدیر ضعیف چون کار بلد نیست از افراد با سواد و کاردان دوری میکنه چون میدونه پیش اون حرفی برای گفتن نداره
مدیر ضعیف معاون یا نداره یا اگر داره از خودش ضعیف تره چون از خودش قوی تر را معاون نمیزاره چون میترسه جاشو بگیره .
در سازمانهای دولتی غیر تخصصی 95 درصد مدیران از روی روابط مدیر شدند نه روی توانایی اما در بخش خصوصی عکس این مصداق داره
به دلیل عدم تربیت صحیح و فقر تربیتی دوران کودکی، افراد توانمند را نمی توانند تحمل کنند همیشه می خواهند "من "باشند و همین من بودن باعث بدبختی خود و کشور می شوند و توانمندها در حاشیه قرار می گیرند
به موضوع حياتي كشور پرداخته شده و هر شخصي بايد در حد توان در اين خصوص كمك نمايد. تجربه شخصي اينجانب اين بوده است كه اصولا مديران توانمند، در زير مجموعه خود مسئوليت ها را مديران شايسته، باتجربه و توانمندواگذار مي كنند چون به توانمندي خود در استفاده از نظرات مديران زير مجموعه خود اعتقاد دارندو اما مديران ضعيف اصولا نمي توانند با مديران توانمند و قدر در زير مجموعه خود كار كنند (به دلايل مختلف و از جمله واضح گرديدن عدم توان مدير بالادستي)لذا از گماردن مديران توانمند در زير مجموعه خود واهمه داشته و همواره تلاش مي نمايند مديران مطيع و يا ضعيفي را در زير مجموعه خود مديريت نمايند. اين موضوع را در هر وزارت،موسسه ، شركت، و يا هر دستگاه ديگري مي توان رصد نمود.لذا به نغع كشور است كه در هر سلسله مراتب مديريتي، مسئوليت به مديران توانمند و مستقل از حواشي واگذار گردد.
تابناک جان
چرا همیشه حرفایی میزنی که باب دل منه؟؟؟
من واقعا دارم از همین قضیه زجر میکشم
مدیرمون رفته 4 تا پیرمرد بازنشسته از همکاراش آورده که فقط بله قربان میگن حقوقم بیشتر از قانون کار میده بهشون
آخه چرا؟؟؟
تابناک یه فکری به حال این بازنشسته هایی که سر کارن هم بکن
همینا اگه برن خونه هاشون و حقوق بازنشستگیشونو بگیرن و 4تا جوون که میخان ازدواج کنن بیان سر کار خیییلی از مشکلات مملکتمون حل میشه
خدایا چرا هیچکی به فکر نیست؟
متاسفانه مدیریت که رکن اساسی اداره کشور و جوامع و نهادهای دیگر است به یک ابزار عمومی تبدیل شده. کدام یک از ما حاضریم لوله کشی و برق کاری ساختمان و یا اصلاح موی خود را بدون بررسی به افراد فاقد تخصص بسپاریم ولی ظاهرا تنها مدیریت است که در این مملکت نیاز به تخصص ندارد. نکته مهمتر آنست که مدیرانی که با این شیوه انتخاب می شوند از شغل و منصب خود در جهت منافع شخصی بهره می برند چون عملا توانایی اداره کردن ندارند. پس در اولین اقدام افراد کاربلد و با تجربه آن سازمان را خلع ید نموده و به گوشه ای می رانند و آنان را یک مشت خائن و منافق معرفی و ضمن بزرگنمایی مسائل جزئی و اینکه در حال انجام ریشه ای امور هستیم زمان را برای خود میخرنند. و متاسفانه کسی هم نیست که این قضایا را رسیدگی کند. بنده خود از نزدیک وجود چنین مدیرانی را دیده و لمس کرده ام.
اول اينكه چون نتونه از حقش دفاع كنه هر چي توسر كارمندش مي زنه كارمنده حرف نزنه همش بگه چشم شما درست ميگيد و اون شخص اينو دوست داره وگرنه اگر افراد مقابل چنين آدمهاي مي ايستادند ديگر اينگونه افراد وجود نداشت كه مديران بخواهند آدما ضعيف را استخدام كنند
چونكه اغلب مديران ايراني مصلحتي كار مي كنند و منافع شخصي خود را در الويت قرار مي دهند تا منافع جامعه و نان به نرخ روز مي خورند و دوست دارند كارهايي پيش ببرنند كه مورد تمجيد مافوقشان قرار بگيرند لذا در اين مسير افراد قوي و مقرراتي و با وجدان كاري و افرادي كه براي كشور و مردم كار مي كنند براي مديران فوق الاشاره بله تخواهند گفت استفاده نمي كنند و سعي مي كنند از افراد بي تجربه و ضعيف و مديون دار خود استفاده كرده تا جواب نه در رسيدن به اهداف شخصي خود نشنود.
1- ایجاد زیر ساختهای فیزیکی :مثل آب ،برق ،گاز ،راه و...
2- ایجاد زیر ساخت های اجتماعی:حقوق مردان ،زنان ،نقشها ،انتظارات اجتماع و..
اما در کشورهای درحال توسعه یا به عبارت دیگر کشورهای جهان سوم ،ساختارهای اجتماعی نه به خوبی تبیین شده ونه به خوبی سرمایه گذاری جهت پرورش انسانها صورت میگیرد . گرایش کلی این کشورها به جای توجه در رشته ها و شاخص های اجتماعی بیشتر متمرکز برروی رشته های علوم تجربی و.. میباشد لذا نمیتوانند انسانهای درستی که مغز محور باشند وقادربه ساختار سازی جوامع باشند را پرورش دهند .لذا نقش ها در کشور خوب شناسایی نمی گردد .و کسانی که قادر به ایفای نقشها باشند نیز خوب شناسایی نمیشوند وافراد ضعیف که هیچگونه دانش ،بینش و مهارتی در زمینه نقشهای اجتماع نیستند باید انها را ایفا نمایند و... درنتیجه وقتی انسان قوی و مدیر لایق بر سر پست ونقشش نباشد قطعا در ایفای این نقش ناتوان و ضعیف خواهد بود ...وفرد ضعیف نیز به واسطه فطرت ضعیف خودش قادر به تحمل فردی قوی تر نبوده چون اصل بر این است که نقش ها باید در اختیار افراد قوی تر باشند نه ضعیف تر .