نبود نخبه سالاری
گسست بین نسلها بدلیل تسویه حساب مدیریتی در سازمانها و از بین رفتن تجارب
عدم آگاهی و اطلاع مدیران از شرح وظایف مدیریتی و تلاش برای جبران عقب ماندگی های مالی و قدرتی و .. در زمان مدیریت که فقط با همکاران مطیع و همراه امکان پذیر است
وجود آقازاده ها و همراهی خوب ایشان با مدیرانی که با پدرانشان سابقه رفاقت هم دارند
نبود ظرفیت انتقاد پذیری و عدم پذیرش حضور نقاد در سازمانها
و اصولا نبود هرگونه اراده ای برای کار در ادارات که سبب عدم نیاز به کارکنان خبره و نقاد و ایده پرداز است
در حال حاضر فقط همراهی و مطیع بودن مهمترین فاکتور همکاری است.
البته مدیران خود سایر علل را هم بخوبی می دانند و بهتر است از خودشان بپرسید
دليل آن خيلي ساده است. چون مدير پاسخگوي مرجع بالاتر جهت انجام خواسته هاي آنهاست و اگر افراد زيردست چه ضعيف باشند چه نباشند حرف مدير را گوش نکنند مدير به چه شکلي بايد کار خود را به پيش ببرد؟
چون مدیران بر اساس شایسته سالاری انتخاب نشده اند و از وزیر به سمت نقاط مرزی ضریب هوشی بجای کاهش افزایش میابد . مدیر از کلیه زیر دستی های خود کمتر به کار مسلط است
مدیران در جامعه ما طبق یک اصول و ساختار منطقی انتخاب نشده و تنها بر حسب رابطه و میزان تعهد صرف به سمتشان برگزیده می شوند. اگر چه داشتن تعهد شرط لازم برای یک مدیر در تمام دنیاست اما کافی نیست و تخصص نیز لازم است. لذا وجود افراد متعهد بی تخصص در راس ساختار های مدیریتی و انتخاب بر اساس داشتن رابطه، مدیران ضعیفی را در راس امور قرار می دهد. این مدیران نیز چون از توانمندی لازم برخوردار نیستند ، در بهترین حالت ممکن توان همکاری با افراد توانمند را ندارند و لذا همکاران آنها از خودشان ضعیف ترند. البته حب و بغض و ترس از برکناری در قیاس با افراد توانمند تر نیز بخش عمده مشکل این مدیران نا توان است.
مديران آدم ضعيف رو انتخاب مي كنند چون اولا بله قربان گوي خوبي باشند يعني هر چي مدير بگه و در زماني كه كار خراب ميشه گردن يكي بندازند و تا ميتونند به طرف گير الكي بدهند و حتي خيلي از مديران مديريت رو گير دادن ميدونند چون اصولا از اينكه كسي از مدير چيزي بيشتر بدونه اين باعث نگراني اونها ميشه
به نظر من مدیران ایرانی نه همه اصلا با مدیریت اشنا نیستند همیشه منا فع فردی را بر منافع جمع یا سازمان ترجیح می دن دچار روزمرگی شده اند برنامه ریزی سازمانی ندارند وچون به حیطه کاریشان مسلط نیستند دنبال مشاور دفتر دار یا معاونی هستند که بله قربان گو باشد ونتواند یه انتقاد یا پیشنهادی سازنده بدهدیا به کار مدیرش ایراد بگیرد مدیران ایرانی به مشارکت کارکنان در بهبود اوضاع سازمان اعتقادی ندارند دلیل عقب ماندگی سازمانهای ما همین عدم مشارکت کارکنان روزمره گی کارکنان وعدم توجه راس سازمان به ایده جدید فکر جدید ودر پایان باید عرض کنم که چون مدیران ایرانی اعتماد به نفس لازم را ندارند دنبال افرادی می گردند که از طرف انها مورد ستایش قرار بگیرند عباس عبدالهی دانشجوی مدیریت دولتی
وقتی معیار برای ورود به مجلس تخصص در زمینه حقوق و قانون نباشد به تبع قانون مملکت دچار رخنه شده و همین امر از بالا به همه مدیران و روسای پایین دست سرایت میکند. و می بینید که هیچ کس سر جای خود نیست.
و از همه بدتر این که "حکایت افسار شتر به دم خر بستن" پیش میآید.
با سلام
متاسفانه در کشور ما مدیران عالیرتبه برای انتخاب مدیران زیردست خود ویژگی مطیع بودن آنها را ملاک اصلی انتخاب خود قرار میدهند نه تخصص و توانائی انان را . چون تصور میکنند برای آزادی عمل در حیطه مدیریتی خود و اجرای سریع و بی چون و چرای دستورات خود به مدیران مطیع نیازمندند نه مدیرانی که مدعی توانمندی و تخصص بوده و می خواهند نظریات وی را زیر سوال ببرند چرا که توجه به نظریات کارشناسی مدیران زیر دست را که گاها" تغییر تصمیمات و دستورات صادره مافوق را می طلبد را به نوعی ضعف مدیریت و عدم کارائی و نهایتا" کاهش عمر مدیریتی خود می پندارند .
پاسخ ها
محسن
||
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
با این بحث مخالف هستم که به عمد نیروی قوی گزینش نمی کنند تا از حاشیه امنیت شغلی بیشتری برخوردار باشند. شاید در موراد معدود درست باشد ولی همیشه صدق نمیکند. اگر در این حد هم قدرت تحلیل داشته باشند باز قابل تقدیر است.
بهتر بود می پرسیدیدچرا در کشور ما تعهد بجای تخصص نشسته؟ علت اصلی اینکه اکثر نیروها بقولی حرف گوش کن و ضعیف هستند این است که آنها فقط تعهد دارند و هیچ تخصصی در رابطه با شغل مربوطه ندارند وچون صرفا بخاطر تعهدشان صاحب آن پست شده اند پس بالطبع این افراد افرادی ضعیف خواهند بود.
گسست بین نسلها بدلیل تسویه حساب مدیریتی در سازمانها و از بین رفتن تجارب
عدم آگاهی و اطلاع مدیران از شرح وظایف مدیریتی و تلاش برای جبران عقب ماندگی های مالی و قدرتی و .. در زمان مدیریت که فقط با همکاران مطیع و همراه امکان پذیر است
وجود آقازاده ها و همراهی خوب ایشان با مدیرانی که با پدرانشان سابقه رفاقت هم دارند
نبود ظرفیت انتقاد پذیری و عدم پذیرش حضور نقاد در سازمانها
و اصولا نبود هرگونه اراده ای برای کار در ادارات که سبب عدم نیاز به کارکنان خبره و نقاد و ایده پرداز است
در حال حاضر فقط همراهی و مطیع بودن مهمترین فاکتور همکاری است.
البته مدیران خود سایر علل را هم بخوبی می دانند و بهتر است از خودشان بپرسید