سلام مدير قوي و كارمند توانا بدنبال كار و توليد و نوآوري هستند و در ايران چون اساسا كاري انجام نميشود و كارمندان بر اساس تئوري آدام اسميت (چاله كندن و پركردن)به قولي سر كار هستند در چنين شرايطي مديراني كه چنين شرايطي را قبول ميكنند افرادي زيرك اما فرصت طلب و جاه طلب هستند كه از دست رنج ديگران ارتزاق ميكنند پس در اين سيستم بهترين كارمندنيز كسي است كه توانايي و كارايي بالا نداشته و به ذات وجودي و كرامت خود آگاه نباشد و يا از روي تنبلي و تن پروري به شرايط بي اعتنا بوده و از روي عادت انجام وظيفه مينمايد.
با سلام
ممنون از نظر سنجی مناسبی که گذاشته اید. لازمست به اطلاع برسانم ریشه این مووضع در عدم انتصابهای مناسب می باشد. همچنین زیردستان نیز بعضاً خودشان تمایل دارند در چنین شرایطی فعالیات نمایند. اما نکته اساسی اینست که تا زمانی که نظام شایسته سالاری و وجود ندارد و همیشه در سازمانها به مدیران ارشد افراد بی کفایت برای تصاحب پستهای بالای مدیریتی تحمیل می شوند (که بعضاً نه تنها تجربه ندارند، بلکه سود مرتبط نیز ندارند) لذا تا زمانیکه این فرهنگ در کشور ما وجود دارد که بعضی ها احساس می کنند کشور به انها بدهکار است و حق خود را باید از کشور بگیرند (الزاماً بدون زحمت) وضعیت همین است. نمونه های فراوانی از این دست داردم که با توجه به شرایط نظر سنجی، از ذکر آن پرهیز می شود. در نهایت باید گفت ادامه این روند چیزی جزء سقوط و نابودی سازمانهای نخواهد بود.
تلقی غلطی وجود دارد که هر چه سطح فرد در سازمانی بالاتر می رود باید کمتر کار کند. در نتیجه فرد با این رفتار روز به روز از تخصص خود دورتر می شود. حال این فرد نمی خواهد جای خود را از دست بدهد پس ....
نکته دیگر عدم تمرین مناسب در کار گروهی است. این قضیه در حد کمتری حتی در شرکتهای خصوصی نیز وجود دارد. یعنی من چون مدیر پروژه هستم نمی خواهم کسی توان فنی بالاتری از من داشته باشد. این موضوع باید از دو طرف حل شود. یکی اینکه مدیر باید سعی کند از راه های دیگر دانش خود را افزایش دهد یا در صورتی که واقعا فردی لایقتر وجود دارد کار را به او بسپارد. ولی از طرف دیگر بقیه هم باید ظرفیت داشته باشند. یعنی تا اینکه مدیر کمی از لحاظ فنی ضعیف شد خود را لایق تر از آن ندانند. شاهد این مطلب را زیاد دیده اید که همه خود را کارشناس تر از کارشناسان می دانند.
2- قدرت کاذبی که در اثر مدح و ثنا گویی زیر دستان بدست آورده در معرض خطر می بیند
3- چون بدون هیچ ضابطه ای بر این کرسی نشسته و می داند این جایگاه واقعی او نیست لذا احتمال خطر را از نطفه خفه می کند
3- مدیریت معمولا با تجربه همراه است مدیری که در حد مدیر وزارتی و یا استانی است با سن 25 الی 30 سال چگونه می تواند با تجربه تر از خود تعامل کند در صورتی که هنوز انرژی حاصل از احساس در وجود خود دارد و افراد ثنا گو هم این فتیله را زیاد می کنند
ما هنوز بعد از اين همه مدت كه از عمر انقلاب مي گذرد در انتخاب متخصص يا متعهد شك داريم. به عنوان نمونه يك متخصص قوي كه حالا انقلاب نه بلكه دولت را قبول نداشته باشد در هر دوره اي به كار گرفته نميشود.
در خصوص مديران ضعيف هم گفتني هست از خود دولت فكر كنيد آيا رئيس جمهور با ادمهاي قوي تر از خودش توانست كار كند؟ اين فرهنگ بايد از راس هرم شروع و به پائين جامعه تسري پيدا كند. هر مخالفت با نظر ما به معني دشمني و مخالفت با ما نيست. در ايران فقط آقاي خاتمي بود كه عليرغم اينكه اقاي شمخاني در انتخابات كلي با ايشان مخالفت كرد از ايشان در كابينه استفاده كرد.
ما هنوز بعد از اين همه مدت كه از عمر انقلاب مي گذرد در انتخاب متخصص يا متعهد شك داريم. به عنوان نمونه يك متخصص قوي كه حالا انقلاب نه بلكه دولت را قبول نداشته باشد در هر دوره اي به كار گرفته نميشود.
در خصوص مديران ضعيف هم گفتني هست از خود دولت فكر كنيد آيا رئيس جمهور با ادمهاي قوي تر از خودش توانست كار كند؟ اين فرهنگ بايد از راس هرم شروع و به پائين جامعه تسري پيدا كند. هر مخالفت با نظر ما به معني دشمني و مخالفت با ما نيست. در ايران فقط آقاي خاتمي بود كه عليرغم اينكه اقاي شمخاني در انتخابات كلي با ايشان مخالفت كرد از ايشان در كابينه استفاده كرد.
اشکال در راس هرم مدیریتی است . بالاترین مقام مدیریتی است که مدیران عالی ضعیف را به کار میگیرد و مدیر عالی ضعیف هم مدیر میانی ضعیفتر را انتخاب میکند و به تبع آن مدیر پایین دستی هم چیزی جز ضعف از خود بروز نمیدهد و اینها همه در راستای مدیری است که در راس همه این افراد قراردارد و بر ضعف هیچکدام خرده ای نمیگیرد و برعکس تشویق هم می شوند و نظارتها و بازرسی ها هم یا سوری است و یا نتایج ضعف مدیران با اعمال نفوذ مدیران ضعیف و البته قدرتمند محو می شوند . البته این افراد ضعیف معمولاً با بوغ و کرنا اقدامات بسیار ضعیف خود را دستاوردی مهم جلوه می دهند و اگر در گوشه ای کار کارشناسی خوبی هم انجام شده باشد آنرا بنام خود تمام میکنند . در هر حال اشکال همیشه در راس است . چراکه مدیر یا حاکم خودکامه افراد بله قربانگو و بی دردسر برای خود برمیگزیند .
این مدیری که درباره آن صحبت می شود بالاخره یک مدیر بالاتری نیز دارد به این نتیجه می خواهم برسم که مدیر سطح بالا به علت ضعیف و ناتوان بودن در انجام وظایف سعی می کند صدای اشخاص با تجربه مجموعه خود را با یک مدیر نالایق و سطح پایین خاموش کند.به عبارت دیگر اگر می خواهید کسی را خاموش کنید ابتدا باید ارزش آن را ساقط کنید واین محقق نمی شود مگر در سایه استفاده از مدیران ضعیف که بر یک عده چیز فهم حکومت می کنند.