به نظر می رسد عوامل متعذی در بخش های مختلف در ترجیح کارکنان ضعیف موثر باشد. برخی از این عوامل از این قرار هستند:
الف)ضعف مدیریتی مدیران باعث می شود آنان از افرادی استفاده کنند که گوش به فرمان آنان بوده ، مشکل چندانی در اداره کردن آنان نداشته باشند.
ب )ضعف اطلاعاتی مدیران آنان را از فهم ایده های برتر از سطح فکری شان باز می دارد آنان ترجیح می دهند از افرادی با تفکر ضعیف تر ولی قابل درک برای خودبهره گیری کنند.
پ) ضعف کنترل مدیران موجب می شود. انها از به کارگیری افراد باهوش و دانا که البته قادر به کنترل آنان نیستند خودداری نموده و محافظه کارانه عمل نمایند.
ت) ترساز دست دادن پست و اشغال صندلی توسط فردی لایق تر مدیران را وا می دارد در مجموعه تحت سرپرستی خود فردی لایق و توانمند نداشته باسند.
ث )نوع رفتار و برخورد مدیران موجب می شود افراد با کفایت خود تصمیم به ترک مجموعه بگیرند.
ج) فرهنگ ما ایرانی ها فرهنگ اطاعت و حفظ احترام بزرگ تر است. در این فرهنگ همیشه باید شاگرد یک فن را کمتر از استاد بداند. دانش بیشتر از استاد منتهی به ناخرسندی خواهد شد.
چ )فرهنگ سابقه مداری با شایسته سالاری در تناقض است. با سابقه ها در سازمان رشد می کنند و افراد جوان ، تحصیل کرده و لایق از گردونه رشد جا می مانند. تنها زمانی این افراد به سمت های بالاتر منصوب می شوند که کاملا سرچشمه خلاقیت و نو آوری آنان خشک شده باشد.
ح) در عموم سازمان های اداری ما عمده ترین تلاش ها دردجهت حفظ وضعیت موجود صورت می گیرد. نوآوری و تغییر به عنوان ریسک مذموم و ناپسند تلقی می گرذ. دلایل این امر را می توان از تغییرات اتوبوسی مدیران و فقدان چشم انداز بلند مدت شغلی آنان تا مقاومت عوام و پوپولیسم رایج دانست علی ای حال در این چنین سازمان هایی طبیعتا افراد متوسط کارایی بهتری نسبت به نخبگان و صاحبان اندیشه خواهند داشت.
برای بقای بیشتر خودشان بر سر مدیریت وبرای اینکه عیب های خودشان رو نشودواینکه نمی توانند بالاتر از خود را ببینندوهمیشه عاشق تایید شدن هستندوقدرت انتقاد پذیری رو ندارندو......
چون براساس رابطه منصب گرفته اند و نه براساس تخصص و دانش ويژه بنابراين براي برملانشدن نادانيشان افراد نادان رابرمي گزينند و چه بهتر كه اين افراد متملق و چاپلوس و دو بهم زن نم باشند .
خیلی ساده است وقتی مدیری با چاپلوسی و تملق ب مسندی رسیده باشد نه بر اساس شایستگی متاقلا میداند که زیر دتسی هوشمند و آگاه خطری است بالقوه برای پست مدیریت وی و همیشه سدی است در برابر خاسته های غیر منطقی و غیر اصولی وی پس بهتر است کسی را انتخاب کند به عنوان همکار که مدافع نوع نگرش وی باشد به قول معروف کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
در ساختار اداری با نظامات فاسد مانده از دوران طاغوت که پس از انقلاب قرار بوده ضمن کاهش حجم آن ، به مردم اعتماد کنند . متاسفانه نه تنها در تمام تشکیلات وقوانین مردم هم چنان دروغ گویند مگر خلافش ثابت شود ، حجم تشکیلات اداری کشور چهار برابر شده است . طبیعی است که در این سیستم همه گونه فساد اعم از دروغ ، رشوه و....رایج باشد که تملق گفتن هم یکی از موارد آن می باشد و طبعا گفتن تملق تعجب وقباحت ندارد .
به دلیل آنکه 1- فرمانبردار می خواهند 2 -می خواهند بین تنبل ها اول باشند 3- مدیران خلافکار نیاز به افرادی دارند که بقای پست خود را در بقای مدیر ببینند و در مقابل او مخالفتی نشان ندهد. افراد توانمند اینطور نیستند و برای او دردسر سازند. در پایان اگر چنین رسمی رواج پیدا کند ریشه آن سیستم نابود می شود چون ترسوها احمق ها در سلسله مراتب قرار دارند چنانکه افتد وبینی
اولین و مهمترین شاخصه هایی که در یک کشور میتواند مرز خوبها و بدها و قویها و ضعیف ها، توانا و ناتوان و دانا و نادان را روشن کند شفافیت است. فقدان شفافیت باعث تیره و مات شدن معیارها میشود و افراد ضعیف، ناتوان و نالایق در پناه ابرهای تیره ابهام خود را خوب، متدین توانا و دانا جا میزنند. وقتی فلان آقا سالهاست در تلویزیون در مورد مسائل مهم ایدئولوژیک سخنوری میکند ولی تا کنون رو در روی یک مخالف ننشسته و جواب بدهد معلوم است خیال می کند علامه دهر است.
وقتی فلان آقا با نزدیک کردن خود به مقامات ارشد سیاسی که خود با کمک فیلتر بالا آمده اند برای خود جایگاه و مقام دست و پا میکند معلوم است شخصی که قرار است برای او کارکند هر چه به خودش شبیه تر باشد او راحت تر و راضی تر است. به اعتقاد من مهمترین قدم ایجاد شفافیت و آزادی خبری و اظهارنظر در کشور است.
یه امی وبیسواد که با هزار واسطه به مقام مدیریت رسیده هیچوقت افراد با سواد وقدرتمند انتخاب نمی کنند فرد بله قربانگو وترسو انتخاب می کند ..............!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الف)ضعف مدیریتی مدیران باعث می شود آنان از افرادی استفاده کنند که گوش به فرمان آنان بوده ، مشکل چندانی در اداره کردن آنان نداشته باشند.
ب )ضعف اطلاعاتی مدیران آنان را از فهم ایده های برتر از سطح فکری شان باز می دارد آنان ترجیح می دهند از افرادی با تفکر ضعیف تر ولی قابل درک برای خودبهره گیری کنند.
پ) ضعف کنترل مدیران موجب می شود. انها از به کارگیری افراد باهوش و دانا که البته قادر به کنترل آنان نیستند خودداری نموده و محافظه کارانه عمل نمایند.
ت) ترساز دست دادن پست و اشغال صندلی توسط فردی لایق تر مدیران را وا می دارد در مجموعه تحت سرپرستی خود فردی لایق و توانمند نداشته باسند.
ث )نوع رفتار و برخورد مدیران موجب می شود افراد با کفایت خود تصمیم به ترک مجموعه بگیرند.
ج) فرهنگ ما ایرانی ها فرهنگ اطاعت و حفظ احترام بزرگ تر است. در این فرهنگ همیشه باید شاگرد یک فن را کمتر از استاد بداند. دانش بیشتر از استاد منتهی به ناخرسندی خواهد شد.
چ )فرهنگ سابقه مداری با شایسته سالاری در تناقض است. با سابقه ها در سازمان رشد می کنند و افراد جوان ، تحصیل کرده و لایق از گردونه رشد جا می مانند. تنها زمانی این افراد به سمت های بالاتر منصوب می شوند که کاملا سرچشمه خلاقیت و نو آوری آنان خشک شده باشد.
ح) در عموم سازمان های اداری ما عمده ترین تلاش ها دردجهت حفظ وضعیت موجود صورت می گیرد. نوآوری و تغییر به عنوان ریسک مذموم و ناپسند تلقی می گرذ. دلایل این امر را می توان از تغییرات اتوبوسی مدیران و فقدان چشم انداز بلند مدت شغلی آنان تا مقاومت عوام و پوپولیسم رایج دانست علی ای حال در این چنین سازمان هایی طبیعتا افراد متوسط کارایی بهتری نسبت به نخبگان و صاحبان اندیشه خواهند داشت.