فوق العاده هست. اوایلش بد بود اما الان که 26 سالمه واقعا خوش بختم. کار خوبی دارم وجهه اجتماعی دارم، خانواده خوب دارم تحصیلات دارم. پول دارم تنها چیزی که ندارم شوهر و فرزند هست که واقعا دلم می خواد زودتر بهشون برسم. اما پسرا خیلی تنبل شدن تو ازدواج. فکر می کنن هر دختری ازشون خونه و ماشین و مهریه بالا می خواد این حرف ها رو تو سر پسرا کردن. واقعا خنده داره! تو خانواده و فامیل ما دخترهایی بودن با مدارک بالای تحصیلی اما حتی مراسم ازدواج نگرفتند و امروز در کنار محبت های مادر و پدر طرفین، زندگی مشترک و مستقل خیلی خوبی دارند. خواهش می کنم این فکر رو که همه دخترا از پسرا اول زندگی خونه و ماشین می خوان رو یکی از سرشون بیرون کنه چون خلاف واقعیت هست. دخترا با دلشون میان جلو نه با مغر اقتصادی مگر این که دخترش مشکل خاصی داشته که منجر شده به این بی اعتمادی که می خواد با پول شوهره رو برای خودش نگه داره.
نمی دونم با این همه نظرات آیا نظر من هم دیده میشه یا نه؟ جوانی 32 ساله هستم با مدرک دکترای عمران از دانشگاههای دولتی ایران. با سرمایه بسیار کم و کار شبانه روزی شرکت مهندسی مشاوری تاسیس کردیم که در حال حاضر 40 نفر نیرو داره و به اقتصاد 40 خانواده کمک میکنه. اما این هفته میخواهیم شرکت رو منحل کنیم. چرا؟ کارفرماهای ما سازمانهای دولتی هستند. از دو سال پیش طلب داریم و میگن بودجش نیومده یا ردیف اعتباریش خالیه! از بودجه سفرهای استانی تا بودجه عمرانی و خشکسالی! هرچی این چند سال درآورده بودیم خرج کردیم تا خودمون رو سرپا نگه داریم اما دیگه بریدیم. فساد اداری هم غوغا میکنه. از بالاترین تا پایینترین رده افرادی که در ادارات دولتی باهاشون سرو کار داریم از ما بابت چندرغاز پولی که حق خودمونه رشوه میخوان. علنا و بی هیچ خجالتی. در یک کلام ما رو از هستی ساقط کردن. دستمون هم به هیچ جا بند نیست. امسال هم میگن بودجه ای نداریم. اگر دوست دارید مجانی برامون کار کنید شاید اعتبارش سال بعد بیاد! آیا این درسته؟ به نماینده مجلسی زنگ زدم تا شاید اون بتونه برای طرحهایی که ما درش شرکت داریم بودجه ای بگیره میگه خوب چرا مفتی کار میکنید! اینم از سطح اطلاعات نماینده های ما از وضعیت مملکت! من به چه امیدی توی این کشور بمونم؟ چند سال قبل موقعیت داشتم که از ایران برم اما گفتم درست نیست که به کشورم خدمت نکنم. حالا پشیمونم چون دارن منو نابود میکنن. 40 نفر هم دارن از کار بیکار میشن. خجالت میکشم توی روشون نگاه کنم. آیا فریادرسی هست؟؟؟
سلام.اينجا زندگي خيلي سخته.ما هيچ لذتي از زندگيمون نميبريم.من 2ماهه عقدكردموبه جاي اينكه به فكر خوشگذراني و گردش و تفريح باشيم همش دنبال وام و قرض و قسطيم.به فكر خرج جهيزيه و عروسيموخونه كجا بگيريم!هزارو يك فكر ديگه.آخه اينم شد زندگيييييي
من 35 سالمه مجرد راست مي گن سخت نگير راحت ميشه زياد دنبال ايده ال ها نباش سخت نگير زياد دنبال تفريح نباش سخت نگير
بابا نه تفريح داريم نه آزادي عمل اون وقت ميگن چرا فرار مغزها داريم خوب بهمون بها نمي دين ديگه
با سلام
كدوم جووني آخه تو اين دوره كه ما زنده ايم( مثلا زندگي) مگه خوشي و خوشحالي و خوشبختي وجود داره.والا من خودم رو ميگم احساس ميكنم كه مرده متحركم....24 سالمه ولي همه 24 سال رو با سختي و مشكلات گذروندم و هيچ تفريحي هم نداشته ام.
با سلام
منم یک جوان 28 ساله ام. دانشجوی دکتری رشته کشاورزی در یک دانشگاه ملی. 22 ساله تمامه که بدون حتی یک روز وقفه مشغول درس خوندن بودم، در واقع 22 ساله که به یک کیف به دست دنبال یه لقمه نون بودم. تازه ازدواج کردم و چه زود گرفتار زندگی قسطی شدم. زندگی که اول و آخر برج براش از همیشه سخت تره. وقتی جایی میشنوم که برای فلان ورزشکار مبالغی چند صد میلیونی داده میشه، به اندازه تمام دنیا غصم میگیره. به اندازه تمام تاریخ معاصر درد تو سینه منه. از این که 3 ساله تمامه که دارم در به در این دانشگاه و اون دانشگاه میزنم برای گرفتن یه بورسیه، بدون اینکه حتی یک باز از یک رسانه ای راجع به این موضوع حرفی زده بشه، اون وقت مدل موی فلان بازیگر و یا بازیکن دست چندم باید چندین ساعت از آنتن سیما رو اون هم به طور زنده اشغال کنه. این نه که درد منه، در تموم دانشجوهاست. دانشجوهایی که در زیر زمین های نمور و دلگیر خوابگاها شب تا صبح بی خوابی کشیدن و ما حصلش دردهایی زانو و کمر و گردن اوناست. اره، این قصه پر غصه ماست. نسلی که دیگر روحیه نداره، دیگه کسی اون طور که باید و شاید دل به دین نمیده، نمازها دیگه تکراری شدند.
ای کاش کسی می آمد، رنگ خوشبختی بر در و دیوار این اتاق می پاشید.
اللهم عجل لولیک الفرج.