جوانی شمع رَه كردم ، كه یابم زندگانی را
نجُستم زندگانی را و ، گم كردم جوانی را
كنون با بار پیری آرزومندم كه برگردم
به دنبال جوانی كوره راه ِ زندگانی را
بیاد ِ یار دیرین ، كاروان گم كرده را مانم
كه شب در خواب بیند ، همرهان ِ كاروانی را
بهاری بود و ما راهم ، شكر خوابیّ و رؤیایی
چه غفلت داشتیم ای گُل شبیخون خزانی را
چه بیداری ّ تلخی بود ، زآن خواب ِ خوش مستی
كه در كامم به زهر آلود ، شهد شادمانی را
سخن با من نمیگویی ، الا ای همزبان ِ دل
خدا را با كه گویم؟ شكوه ی بی همزبانی را
نسیم زلف جانان كو ؟ كه چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم ، هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری ، بلای جان
خدا را برمگردان این بلای ِ آسمانی را
نمیری [ شهریار] از شعر شیرین ِ روان گفتن
كه از آب بقا جویند ، عمر جاودانی را
خواهش می کنم نظر بنده رو بذارین. اگه صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک آمار دقیق از بیکاری در جامعه بده آن وقت عمق فاجعه را می فهمید. بنده فقط در رشته خود را عرض می کنم که تا اواخر سال 90 حدود 120 هزار مهندس کشاورزی بیکار در کشور بود؟ چرا؟ مگر هند، استرالیا، نیوزلند نفت و گاز دارند به خدا کشاورزی شون قویه، دو سال دنبال وام دویدم و آخرش بانک جواب منفی داد، خوب یک جوان با این وضعیت چکار کنه؟؟ در ثانی اگه کار هم باشه با 500 یا 600 هزار تومن می شه زن گرفت و کار کرد؟ نگاهی به افرایش سن ازدواج کنید همش ناشی از هزینه های بالای زندگیه، خدا به ما رحم کنه
من 27 سالمه هیچی هم ندارم نه سرمایه نه کار نه پارتی من جوان از زندگیم جز این که الان از اعصاب موهام بریزه شبا با استرس وگریه بخوابم و بیکار باشم هیچی نفهمیدم
سلام من 23 سالمه لیسانس کامپیوتر نرم افزار هستم الان دارم تو زمینه ی شغلی خودم کار می کنم ماهیانه دو میلیون تومان حقوق میگیرم . ازدواج کردم .خونه دارم . یه خودرو سمند هم دارم که تمام اینها حاصل توهمات خودمه . صرفآ توهم بود. برگردیم به خودم ، اون واقعیه بی خانمان ، نه دوستی نه خانواده ای نه کار درستی نه زنی نه ماشینی فقط خودمو یه کولبار آرزوو. تو فکر یک سقفم.....
42 سال، مجرد، فاقد درآمد کافی، دارای مدرک عالی و شغل بد دولتی!!! اما از دید ارزش برایم بسیار عالی و از طرفی ارزشمند از دید ارزش شغلی و بد از دید ارزش مالی.
فاقد مسکن؛ مرکب و همسر
فاقد امید به آینده
و ... بدهکار به همه. نه از دید مالی، از دید طلبکاری دیگران.
ناتوان از خرید یک مسکن ملکی حتی در کلاغآباد.
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
شغل بد دولتی!!!
ایها الناس این یکی رو ببینید چی میگه!!!
ناشناس
||
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۲
آره عزیز.
وقتی مهندس باشی و همکلاسیهایت سالی لااقل 50م داشتهباشن و شما تنها 5م، آنهم با بیش از دو دهه فعالیت، معنی شغل دولتی بد را میفهمی.
استاد دوران دانشجویی میفرمود: شما ها خر هستید که ریاضی میخوانید. در این کشور لیسانس خیاطی و گلدوزی و آشپزی با لیسانس ریاضی فرقی ندارد!
اما بعدها در رشته مهندسی نیز همین وضعیت حاکم شد.
درآمد یک مهندس عمران در آموزش و پرورش را با درآمد یک مهندس عمران در بازار مقایسه بفرمایید. بویژه اگر از آنهایی باشید که نخواهید (نه اینکه نتوانید) همزمان به رقابت با شغل دولتی خود؛ در بازار آزاد هم حضور داشتهباشید.
سلام
باید دید منظور از جوونی کردن و لذت بردن از جوونی و تفریح چیه!؟
اگه منظور جوونی و تفریح به سبک کشورهای غربی و اون چیزیه که اکثرا در ماهواره و تلویزیون های خارجی پخش میشه و جوونا میبینن ؛که تفریح نیست.هرزگیه!
بعدم حق دارن بگن که ما شادی نمی کنیم.
پس جوونا باید جور دیگه ای به تفریح نگاه کنن ،الگو برداری غلط نکنن. فرهنگ ما با اونا زمین تا آسمون فرق میکنه.
چشم ها را باید شست ،جور دیگر باید دید
تقریبا تمام صحبت های دوستان را قبول دارم.
29 سال دارم. لیسانس. متاهل. کارمند ساعتی بدون هیچ گونه مزایا و بیمه. حقوق 550 تومنی. مستاجر و مثل همه با گرانی دست و پنجه نرم میکنم.
اگر خدا بخواهد قراره پدر بشم.
ولی حرفم اینه که سلامتی نعمتی هست که اگر قدرش رو بدونیم میتونیم جوونی کنیم، از زندگی لذت ببریم و زندگی آرومی داشته باشیم. هنوز فرصت داریم. زندگی برای جنگیدن هست در این صورته که از چیزایی که تو زندگی به دست میاریم لذت میبریم.
همه گفتن منم میگم
جوانی 24 ساله هستم. لیسانس نرم افزار دارم و در رشته ام وارد هستم. پدرم کارمند ساده ایه و درآمد بالایی نداره ولی سفرمون خداروشکر هیچوقت خالی نبوده و دستمون جلوی هیچ احدی دراز نبوده. پارسال درسم تموم شد و با تلاشی که داشتم آرزوها و امیدهای زیادی رو داشتم که بتونم برای خودم کسی بشم. مدتی دنبال کار بودمو خداروشکر کار هم پیدا کردم. ولی الان بعد از گذشت حدود 10 ماه از اینکه کار میکنم به طور کلی از زندگی ناامید شدم. دلیل اصلیش هم وضعیته اقتصادی و اجتماعیه. من هر چی کار میکنم و پس انداز میکنم میبینم سرعت گرون شدن اجناس از سرعت پس انداز من خیلی بیشتره. در ضمن هر روز ساعت 6 از خونه میرم بیرون و تا حدود 9 شب برمیگردم. وقتیم میام خونه فوق العاده خسته هستم و اصلا نمیتونم با کسی حرف بزنم یا حتی بعضی وقتها شام هم نمیخورم. از موقعی که رفتم سر کار هیچ تفریحی نتونستم داشته باشم چون همش درگیر کارم و از طرفی پس انداز خوبی هم ندارم. اینجوری بگم پس انداز 10 ماهم یه پراید مدل 84 هم نمیشه...
امیدی به آینده ندارم دیگه
نجُستم زندگانی را و ، گم كردم جوانی را
كنون با بار پیری آرزومندم كه برگردم
به دنبال جوانی كوره راه ِ زندگانی را
بیاد ِ یار دیرین ، كاروان گم كرده را مانم
كه شب در خواب بیند ، همرهان ِ كاروانی را
بهاری بود و ما راهم ، شكر خوابیّ و رؤیایی
چه غفلت داشتیم ای گُل شبیخون خزانی را
چه بیداری ّ تلخی بود ، زآن خواب ِ خوش مستی
كه در كامم به زهر آلود ، شهد شادمانی را
سخن با من نمیگویی ، الا ای همزبان ِ دل
خدا را با كه گویم؟ شكوه ی بی همزبانی را
نسیم زلف جانان كو ؟ كه چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم ، هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری ، بلای جان
خدا را برمگردان این بلای ِ آسمانی را
نمیری [ شهریار] از شعر شیرین ِ روان گفتن
كه از آب بقا جویند ، عمر جاودانی را