هر چیزی باید سر جای خودش باشه .مثلا افراد باید با توجه به رشته تحصیلی و شایستگی انتخاب بشن و اینکه جامعه نیاز به تفریح و شادی داره . توی خارج مردم 5 روز میرن سر کار و 2 روز اخرو میرن تفریح و مسافرت و خلاصه دلشون خوشه اما اینجا چی ؟؟؟ اینقدر موضوعات حاشیه ای برای مردم درست میکنید که ادم یادش میره چیکارس !!
تا زمانيكه در ادارات و موسسات باند بازي و چپ و راست بودن ملاك باشه، مشخصه كه اطرافيان رئيس هميشه بدون انجام كار درست و حسابي ار حقوق هاي كلان و اضافه كاريهايي كه نمي آيند و پاداشها بهره مند خواهند بود و اين باعث ميشه كه ساير همكاران اونها كه شايد مدارك و سوابق بيشتري هم نسبت به اونها داشته باشند در انجام كارهاي محوله يا كم كاري كنند و يا انگيزه انجام كار صحيح را نداشته باشند. متاسفانه در مملكت ما دسيسه، دروغ، نيرنگ، زيرآب زدن،وصله هاي ناجور به همكار چسباندن و و و خيلي زياد شده دليلش هم اينه كه مديران استقبال خوبي از اين روش در محيط كار ميكنند. و اين باعث ميشه كه شخصي مثلا بعداز 20 سال سابقه كار هنوز نتونسته پست قانوني خودش رو بگيره اما همكار نور چشمي رئيس در كمتر از 3 4 سال سابقه بالاتر از اون نشسته. حال مسائل سياسي و جريانات سياسي هم كه بماند.
به نظر من همه اين مسائل را خوب ميدانند اما اين نوع رويه را هم مي پسندند پس پرداختن به اين موضوع عملي كاملا بي ثمر و بي فايده است. فقط بايد نگران آينده كشور بود و بس
مدیرت رانتیر نفت خوار وبی نیاز به کار مردم - در آمد های رانتی وبی ارزش کننده کار - حاکمیت بازار بورژوازی یا واردات شکننده ارزش کار (حاکمیت تجارت بر تولید ) - دولت محوری اقتصاد - سرماه های متراکم نظیر بنیاد ها که ابزار کار را از مردم گرفته است - دخالت نهاد های غیر مرتبط نظیر نظامیان در امور اقتصادی وطفیلی شدن مردم بجای فاعل بودن - لرزان شدن پایه های مالکیت - تاثیر خودی وغیر خودی کردن محیط کار یا تاثیر سیاست های آشفته قدرت در محیط کار و... عوامل زیر ساخت بی ارزش شدن کار می باشد
هر چقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری
هر جی به کارگر یا کارمندت پول بدهی همان قدر برایت کار میکند
یک تصور غلط برای مدیران ما هست اینکه معتقدند نباید کارکنان درامد خود را با یکدیگر مقایسه کنند که این امکان پذیر نیست هر کسی مقدار دریافتی خود را براساس زحمتی که میکشد با دیگران براساس زحمتی که میکشند مقایسه میکند وقتی میبیند عدالتی وجود ندارد منطقی نیست که به خوب کارکردنش ادامه دهد
تا مردم واقعا باور نکنن که دولیت می خواد کار کنه و به کمک مردم هم نیاز داره، خب طبیعتا انگیزه کافی برای مردم بوجود نمیاد. البته این برای بخش مولد مردم صادقه و بخش حقوق بگیر هم نیاز به مدیریت درست داره
ما که جواب چرای سوال تیتر خبر رو نگرفتیم.
یه جمله از دکتر حسابی هست که میگه در کشورهای جهان سوم اگه برای خودت پیشرفت میخوای باید کشورت رو نابود کنی و اگه آبادانی کشورت رو خواسته باشی خودت نابود میشی.
به امید روزی که هر کسی کاری رو انجام بده که بهش علاقه داشته باشه.
مهمترین علت این است که دسترنج ایرانیان و سرمایه ایران صرف آبادانی مملکت و کشور ایران نمیشود ،پسنگیزه کافی ندارند و گرنه ایرانی باهوشترین و کاری ترین ملت دنیاست.
در يك جامعه منطقي كارها به اين ترتيب اولويت بندي ميشود:
1- آموزش و پرورش 2- امنيت يا پليس 3- مديريت 4- امور قضائي 5- كارهاي اجرايي
در ايران شرايط معكوس است!
كساني كه تواناتر و در تحصيلات دوره دبيرستان شرايط بهتري دارند جذب رشته هاي مرتبط با كارهاي اجرايي از جمله مهندسي و پزشكي ميشوند.
كساني كه از اين رشته ها محروم ميشوند دنبال رشته هاي علوم انساني (حقوق و مديريت و حسابداري و ...) ميروند و آنهايي كه از لحاظ تحصيلي پائينتر از دو گروه قبلي هستند سراغ رشته هاي دبيري و معلمي ميروند و در نهايت كه هيچ كدام مقدور نبود پليس و نظامي ميشوند.
حال بعد از چند سال همه اعتراض ميكنيم كه هيچ كس سر جاي خودش نيست!
یکی از دلایل اصلی قانون کار بسیار غلطی است که اول انقلاب مطابق با شعارهای سوسیالیستی نوشته شده است. در قانون کار ما حق با کارگر است و کارفرما همیشه محکوم است. از طرف دیگر تعیین حقوق و دستمزد بر اساس عرضه و تقاضا تعیین نمی شود بلکه توسط وزارت کار تعیین می شود. علت دیگر دولتی بودن اقتصاد ماست که یک کارمند و یا مدیر چه کار بکند و چه کار نکند حقوقش را دریافت میکند پس پر واضح است که او هم کار نمیکند.