زن ها مردا رو مقصر می دونن مرداهم زن هارو خانواده ها هم خیلی دخالت می کنن شاید قصدشون کمک کردن هست ولی خراب ترش میکنن
ساحل
|
|
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۵
0
1
پاسخ
زن ها مردا رو مقصر می دونن مرداهم زن هارو خانواده ها هم خیلی دخالت می کنن شاید قصدشون کمک کردن هست ولی خراب ترش میکنن
ساحل
|
|
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۵
0
0
پاسخ
زن ها مردا رو مقصر می دونن مرداهم زن هارو خانواده ها هم خیلی دخالت می کنن شاید قصدشون کمک کردن هست ولی خراب ترش میکنن
محسن
|
|
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۲
0
3
پاسخ
من و همسرم عاشق هم بودیم اما افکار رویایی وبچگانه و وابستگیش به خانوادش زندگیمونو بعد از چهار سال خراب کرد تو دوران نامزدی این رفتارهارو میدیدم ام به خودم میگفتم درستش میکنم اما نتونستم هیچی براش کم نزاشتم توجهه زیادی من خرابش کرد بیشتر دوستاش ارزوی زندگی ما رو داشتن اما الان 6ماه گذشته هنوزم نگرانشم و بدتر اینکه خودم شرایط روحی بدی دارم امیدوارم خدا کمکم کنه و برای هیچ کسی پیش نیاره
ناشناس
|
|
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۴
0
2
پاسخ
ایکاش زندگی دکمه عقب داشت
اینو واسه دوستانی که در شرف طلاق هستن میگم بعداز طلاق هیچ جیزی عین قبلش نیست فقط خودت میمونی و تنهاییت و یه عمر حسرت و پشیمانی
کامران
|
|
۰۱:۵۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۰۳
0
4
پاسخ
من مدت 9 ساله ازدواج کردم و همسرم را خیلی دوست داشتم و دارم دارای یک پسر دوم ابتدایی هستیم خانومم من را خیلی دوست داشت
برای کارم دو سالی رفتیم ترکیه قرار بود به اروپا بریم البته با ویزا نه بصورت پناهندگی خیلی اونجا خوش بودیم
بخاطر دلتنگی های همسرم واسه خانواده اش و دوری مجبور شدم برگردم
از کاری که داشتم اخراج شدم خونه زندگی من دیگه ترکیه بود و همسرم گفت که برنمیگرده ترکیه و در اگه بخوای برگردی باید من را طلاق بدی و پسرم را هم پیش خودم نگه میدارم
الان بخاطر اون 3 ساله برگشتم و دارم برای یک شرکت ساختمانی از ساعت 3 بعد از ظه تا 2.5 شب کار میکنم هر روز
چون درامدم پایین اومده بود و مثل اون زمان با دلار یا لیر حقوق نمیگرفتم و توقعات بالا بود به مشکل خوردم
باجناقم هم کارش ده بود فخر فروشی هر روز به بهانه خرید طلای جدید و عوض کردن ماشین و عوض کردن خانه می اومد خونه ما و حسابی افکار من و خانومم را بهم میریخت
دیگه تبدیل شد حرفهای خانومم به اینکه عرضه نداری خونه هم قیمت باجناقت رو بخری و ماشین خارجی داشته باشی
منم چند ماهه پیش نشستم و گفتم بصورت کاملا قانونی بیا از هم جدا شیم دیگه نمیتونم به خدا در این 9 سال یک بار هم یک لفظ بد به اون ننداختم همیشه تعریفش را کردم و هیچ وقت بدش را نگفتم اما دیگه نمیتونستم داشتم له میشدم
قرار بر این شد که ما جدا بشیم تنها چیزی که الان ناراحتم میکنه پسرمه و دلم براش اندازه دنیا تنگه و نگرانشم
میخوام این ماه برگردم ترکیه و چند ماهی اونجا باشم و برم اروپایی کانادایی دیگه نفس کشیدن اینجا برام سخته
یک خانه که همیشه صدای خنده و بوی غذا و مهمان و رفت و آمد و صدای کارتون و بازیهای پسرم دیگه تبدیل شده به یک قبرستون برای من
میخوام وسایل را بفروشم با خونه برم دنبال یک دنیای تازه
فقط الان پسرم اینجاست و مادرش هم دلخوشیش اونه مثل من و توی دو راهی گیر کردم
الان هم که این را مینویسم تنها صدای کیبورد و بغض توی گلوی منه
این حق من نبود .........................
پاسخ ها
ناشناس
||
۰۵:۱۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۰۹
بهترین کار را میکنی وقت خودت را تلف دیگران نکن
ناشناس
|
|
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۹
1
0
پاسخ
فکر خود کنید چون مردان سریعا می روند و زن دیگری میگیرند چیزی که الان زیاده زن هست حد نداره
فهیمه
|
|
۲۳:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
3
0
پاسخ
سلام من به شدت حالم خرابه من ۵ ساله ازدواج کردم از مال از عشق و محبت وپول برای زندگیمون هیچی کم نذاشتم ولی شوهرم تو یه سال ۳ بارازخونه بیرونم انداخت وهربار باالتماس وزورخودم برمیگشتم خونه آخرش به بهانه کار رفت گفت دوماه میرم سرکار برمیگردم ولی بعد دوماه تنهایی وانتظار بهم زنگ زد برونمیخوامت ازجلوچشام افتادی برودنبال زندگیت وطلاقتو بگیر من دیگه برنمیگردم همین وکلا بلاکم کرده حالم به شدت خرابه چرا انقد نامردی کرد آیا امکان داره پشیمون شه امکان داره برگرده میخوام بمیرم توروخدا به کمکتون احتیاج دارم
ستاره
|
|
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
0
1
پاسخ
کاش به عقب بر میگشتم و از خونم بیرون نمیومدم که دیگه خانوادم نذارن بر گزدم خیلی پشیمونم همون خانواده الان خیلی چیزا را تو سرم میزنن