نسيم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
واقعا مردا چرا اينطوري ان؟چرا انقد راحت خيانت ميكنين؟اگه از زنتون خوشتون نمياد ازدواج نكنين .بخدا كثيفن ادماي خيانت كار چه مرد چه زن
حمید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۳۰
سلام.من یه مرد هستم.به معنای واقعیه کلمه.چون ابراز علاقه ی همسرم به ازدواج با خودم رو محترم شمردم و ازدواج کردیم.خودش و خانوادش تو این سه سال ناراحتی اعصاب و روان داشتن.خودکشی و ... که از من پنهان کرده بودن و بعد از ازدواج متوجه شدم.اما کنارشون موندم تا حالشون بهتر شه که خدا رو شکر بهترن....ولی... بیخود و بی علت بهم جلوی فامیلاشون بهم فحاشی کردن اما چیزی نگفتم.گفتن باید مهر دخترمون رو بدی گفتم چشم... گفتن باید طلاقش رو بدی خواستگار داره...گفتم چشم...تو این سه سال هرچی داشتم خرج دختر خانم کردم ولی قدرم رو ندونستن...الان حاضرم بخاطر مهریه زندان بیفتم ولی یک لحظه این خانم رو نبینم...و وجدان آرومی دارم که تمام سعیم رو کردم برای حفظ زندگی ولی ذات بد نیکو نگردد .... چون که بنیادش بد است...و بزودی با خانومی زیبا و مهربان ازدواج خواهم کرد... آدمی که عذت نفس داره نباید افسرده شه...قدر خودتون و مهربونیاتون رو بدونید...هر کسی لایق مهربونی نیست...آقایون فقط در ازدواج دوم خیلی دقت کنید و قبل از طلاق همسر اول همسر آیندتون رو انتخاب کنید و فاصله ای نندازید..چون بدلایل هورمونی افسرده میشین و قدرت تصمیم گیریتون پایین میاد... حالش رو ببرید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۲
سلام باور کنید مردا بیشتر ضربه میخورن بخصوص مردی که خواهان طلاق وجدایی نباشه ومهمتر از اون مردی که مشکل خاصی نداشته باشه وتازه بچه هم داشته باشه
اینو به صراحت بگم من خودم یه مردم ودارم بخاطر این موضوع داغون میشم
به پای زنم افتادم ازش خواهش وتمنا کردم غرور مردانگیم را زیر پا گذاشتم ولی چنان با مهری منو پرت کرد که باور کنید انگار تا بحال هیچ حس و رابطه ای نداشتیم
از تمام مردا ن میخوام سعی کنید بهر طریقی که میتونید زنتون حتی اگه بد باشه هم نگه دارید چون به خودتون وبچه تون ضربه سنگینی میزنید
من که نتونستم بعنی تمام راهها را رفتم ولی نشد که نشد هر شب خودمو سرزنش میکنم ودر تنهایی خودم گریه میکنم وبه در و دیوار خونه نگاه میکنم لطفا اگه شده بخاطر خودتون هم که شده زندگیتونو جمع کنید
صبا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
سلام..من یک سال ونیم عقدم ودوشیزه هستم...با اینکه از لحاظ شغلی وظاهر وهنرو مدرک به همسرم سر بودم سعی میکردم جوری رفتار کنم که این تفاوتا اذیتش نکنه..شوهرم تک پسر بود ومشکلات زیادی داشتم و هربار که مشکلی پیش میومد خیلی زود به خانوادش انتقال میداد...مشورت میگرفت و بعد طبق دستور خانوادش خیلی بیرحمانه مدتهای طولانی قهر میکرد که مثلا منو تنبیه کنه کارم شده بود گریه و التماس که بیا حرف بزنیم قهر کار بچه هاست ...باورکنید انگار من شوهر اون بودم...خانواده من چیزی ازین مشکلات نمیدونستن..بهرحال با اینکه زن بودم روی همسرم تعصب داشتم و نمیخواستم کسی ضعفای شوهرم رو بدونه...انقدر قهر کرد و بچه بازی درآورد که خسته شدم...خیلی تلاش کردم درست شه...مثه یه مرد جنگیدم که زندگیمو حفظ کنم اما دیگه داشتم جلوی خانوادش تحقیر میشدم...کاملا خودمو فراموش کرده بودم...اخرین باری که قهر کرد دوماه طول کشید...حتی یه پیامم نمیداد..مهریه و نفقه رو اجرا گذاشتم..درگیر کارای دادگاهم...حالا پرم از حسای متناقض..علاقه و تنفر و حس انتقام و...ولی مطمینم اشتباه نکردم ...آقایون عزیز لطفا توی هرشرایطی باخانومتون قهر نکنید...چون اگه تکرار شه از چشش میافتین و بهتون سرد میشه...هر مشکلی پیشه میاد با همسرتون حل کنید نبرید توخاواده...بخدا اتباه محضه و چوبشو خودتون میخورید..
تنها
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
من 11 ساله ازدواج کردم ویه دختر 7 ساله دارم. همسرم و خیلی دوست دارم اما اون خیلی وابسته به خانواده اشه و بدونه اونا آبم نمیخوره ما تا به حال یه سفر دو نفره نرفتیم حتی برای ماه عسلمون تمام خانواده اش با ما اومدن،،،همیشه با هم درگیر بودیم اما من دلیشو نمیدونستم تا در نهایت میفهمیدم از طرف مادر و خواهراشه اولا میگفت من دوست دارم اما به درد همدیگه نمیخوریم بهم خیانت کرد تمام طلا و پولادی که از خانواده ام گرفتم خونه بخریم به نام پدرش سند ماشین خریدم به زور به نام خودش سند زد حالا که صاحب همه چی شده و روح و روان و اموالم و ازم گرفته میگه نمو نمیخواد و ازم منتفره میگه باید از من جدا شی نمیدونم به خاطر دخترم چه کنم خیلی تحقیر شدم لژ خودم و این همه زبونی متنفرم میترسم جدا بشم غرورم له شده نگران دخترم هستم و آینده اش میدونم نمیذاره دخترم و ببرم من خودشم دوست دارم و دل کندن ازش سخته خیلی
کاش میمردم و به این طریق از هم جدا میشدیم چه کنم؟ نمیدونم هیچ کاری ازم بر نمیاد
بنده خدا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
متاسفانه دپدر خانمم با برنامه ریزی قبلی پیش از ازدواج هم خونه ای که دست اورد مو دادم بهش که بره خونه رهن کنه خونه رو بنام خودش میکنه و اموال منو بالا میکشه و از طرفی در عرض سی روز زندگی دخترش و از خونم میبره دادخواست تقابل میده و نفقه و...
حالا شما بگید با این ایی که پول تو طلا ها و سکه های عروسی و وسایل شخصی تو به یغما میبرند

و الانم طلاق میخواد و مهریه و...
حالا شما بگید اینو مجاب دلم بگذارم واسش همه جور گذاشتم و دورم زدند
جواد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۱
سلام،من 38 سالمه و همسرم رو دیوانه وار دوس داشتم.خانمم بخاطر ی مساله ساده رفت قهر و بعدش کم کم قهرش طولانی شد و بدون اجازه رفت دانشگاه و بعدش گفت طلاق و طلاق،هرکاری کردم برگرده قبول نکرد،خطشو عوض کرد و مدام با دوستاش بود،اونم دوستای مشکل دار.هرکاری کردم برگرده قبول نکرد حتی دلیل طلاق رو هم نمیگفت فقط میگفت طلاق،گفتم اصلا همه تقصیرات گردن من،اصلا جنگ یمن و سوراخ شون لایه اذن هم تقصیر منه از الان هرچی بخوای و بگی قبوله هر شرطی بگی قبوله،حتی براش ماشین هم ثبت نام کردم اما فایده نداشت،همه میگفتن یکی دیگه رو میخواد وبی باورم نمیشد ،اخه همدیگه رو واقعا دوس داشتیم،به اجبار ایشون جداشدیم ولی هنوز عده ش تمام نشده فهمیدم نامزد داره و بعد عده ش هم ازدواج کرد،همه باورهام در مورد عشق و زندگی از بین رفت،5 سال جوونیم و زندگیم بخاطر خیانتش بر باد رفت، بدون اینکه حتی بفهمم چرا رفت،اره زنها واقعا بی وفا هستن
بهروز
|
United Arab Emirates
|
۱۸:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۶
سلام از وقتی این صفحه رو پیدا کردم خیلی با خوندن مطالبی که دوستان ارسال کردن خیلی آرومتر شدم من شش سال با زنم دوست بودم بعدش ازدواج کردیم بعد ده سال زندگی از هم جدا شدیم از اونجایی که وقتی یه زندگی به طلاق میرسه معمولا هر دو نفر مقصر هستند زندگی منم بخاطر رفیق بازی خانومم عشق باشگاه و کار بیرون از خونه و حس تنهایی که بهم دست داد و بچه هم هرچی اصرار کردم نمیخاست چون ورزش میکرد دوس نداشت ظاهرش بهم بریزه ولی سی سالش بود به نظرم داشت دیر میشد از این که بهم ابراز علاقه شدید میکرد و ازم بچه نمیخواست خیلی بهم ریختم تا اینکه منم یهو افتادم به رفیق بازی و منجر شد به خیانت بله متاسفانه خیانت کردم و به زور من رفتیم جدا شدیم بعد دو ماه از طلاق با اونکه خودم همیشه میگفتم اشتباه کردی بعدش دیگه.... نداره ولی بدجوری پشیمون شدم و وحس کردم زنم با همه بدیش بازم دوسش دارم و میخوام برگردم و جبران کنم ولی متاسفانه هرچی بهش التماس کردم ازش دورتر شدم و قبول نکرد ویهو بدجوری ازم انتقام گرفت تلفن هاشو خاموش کرد خونشون هم عوض کردن و به خودم اومدم دیدم اب شد رفت تو زمین دیگه هیچ خبری ازش نداشتم بدجوری بهم ریختم خیلی التماس کردم بهش که یه فرصت به همدیگه بدیم ولی با حرفاش بدجوری تلافی میکرد و میگفت دیگه چیزی برام مهم نیست با چندتا پسر ارتباط دارم انقد داغون شدم که بستری شدم و افسردگی شدید گرفتم بعد دو سال که هنوز ازش بیخبرم هنوز اروم نشدم اصلا هنگ کردم که چجوری بعد از شونزده سال اون تونست بره و اصلا پشت سرش رو هم نگاه نکنه ولی منه لامصب نتونستم قبول دارم اشتباه کردم هرکاری که زنم کرده بود خیانت من توجیهی نداره ولی واقعا خسته شدم از این بهم ریختگی و هرکاری میکنم بازم خاطرات اذیتم میکنه و پشیمونی دست از سرم برنمیداره و نمیتونم با کسی وارد رابطه جدید بشم
مهدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۱
بنظر من مردا خیلی بعد از طلاق آسیب میبینن.ولی خیلی بیشتر از مردها بچهان ک زندگیشون نابود میشه.تو زندگی بچه خلعی بوجود میاد ک نمیشه هیچجوری پرش کرد.پسرم بعد از جدائی با من زندگی میکنه 4 سالشه با اینکه من دوبرابر دیگران وقت براش میزارم ولی بچم افسردست.همسر سابقم بارها شده که روز ملاقات هم برای دیدن بچش نیوپده.هنوز من هضم نکردم چطور یه مادر میتونه انقدر قلب سنگی نسبت به بچش داشته باشه.
مهسا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۲۱
خواهش میکنم کسایی ک مجردن خیلی توجه کنن عشقای قبل ازدواج همش الکیه وفتی برید تو زندگی مشکلا ک پیش میاد عشق میره تو سطر آخر منونامزدم جون میدادیم براهم اما خانوادش دخالت کردن وقتی میدیدم‌نمی تونه از من در برابر خانوادش دفاع کنه دلم سرد شد تک پسر بود و وابسته خانواده الانم هفت ماهه نانزدم دوماهه ب مشکل خوردم و دارم جدا میشم ب بدترین نوع افسردگی گرفتم ولی میدونم زندگی باهاشم فایده نداره چون هیچ تلاشی برا درست کردن مشکلاتمون نکرد قبل نانزدی وعده های دروغ داد و بعد نامزدی زد زیرشون
نظرات بیشتر