سلام،منم بخاطر اعتیاد همسرم الان به مدت ۶ساله که ازش طلاق گرفتم هرکاری کردم که خوب شه ترک کنه نشد تا در آخر خودش گفت نمیتونم ترک کنم منم از یه خانواده ی کاملا فرهنگی بودم نمیتونستم با مردی که شبشه میکشه زندگی کنم ۳سال درگیر طلاق بودم تا با کمک وکیل تونستم ازش جدا شم
مهدی
|
|
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۹
0
2
پاسخ
باسلام
خدمت خواهران وبرادران .دوستانی که به دلایل مختلف در فکر طلاق از همسرتان هستید .کمی صبر کنید .. قبل از طلاق مدتی را بصورت امتحان از یکدیگر جدا زندگی کنید تا ببینید تحمل دوری از همسرتان رادارید ..
از شما خواهش میکنم عجله نکنید .
بنده شش سال است جدا شده ام . بی گمان اگر به سال ۸۹برگردم غیر ممکن است پای کاغذ طلاق را امضاع کنم..
دوستان ماباید بدانیم هیچکس نمیتواند برما تاثیر بگذارد .مگر اینکه ما خود خواسته باشیم.
همسری که احساس کمبود میکند به تنگنا میافتد وترس اضطراب خود رابه همسرش انتقال میدهد..اوهم متقابلا همین واکنش رانشان میدهد..
شکاکی ولجبازی دودلی وبهانه جوییی راکنار بگذاریم کمی هم طرف مقابلمان رادرک کنیم.
هر مردی به امید تشکیل خانواده ودست یافتن به آرامش ازدواج میکند
هردختری هم به امید زندگی با عشق ومحبت خانه پدری خود را رها میکند
هیچوقت هم در اول ازدواج حتی فکرش راهم نمیکنند که روزی کار به جدایی وطلاق بیافتد
برای همه هموطنان عزیزم آرزوی شادکامی و آرامش وصفای باطن هستم
وامیدوارم تعادل وهماهنگی بر وجود عزیزتان در این روزهای آخر سال حکمفرما باشد..
آمین یارب العالمین
مهشید
|
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۷
0
0
پاسخ
سلام.مقاله جالبی بود .والبته درست.چرااینقدر ماموضع گیری میکنیم دربرابر علم و نتایج پژوهش ها؟اینجا نه بررسی حقوقی هست و نه مسائل تبعیض جنسیتی.بلکه از لحاظ روحی بررسی شده فرآیند طلاق.ومن کاملا قبولش دارم.چون خودم زمانی که ازدواج کردم همسرم زن قبلش را طلاق داده بود وبامن ازدواج کرده بود و دقیقا اکثر این موارد را تجربه کردم.بااینکه من وهمسرم عاشق هم بودیم اما همسرم افسرده بود ونگران همسر قبلش...تااینکه چندسالی گذشت و اون اخلاقش عوض شدوبرگشت به همسر قبلش.ومنم خودم طلاق گرفتم دیگه.مهریه وهمه چیزم بخشیدم...
من دقیقاپایداری رفتارهای افسرده را دراین مرد چندسال دیدم.مطمئنم بخاطر طلاقش بود و نمیگفت...
ای کاش به قول آقا مهدی همه کمی صبر میکردن وبعد جدا میشدن.چون اکثرا بعد از طلاق پشیمون میشند...قبل از طلاق مدتی جداباشید...وخوب بهش فکرکنید.اگه همسر منم جدانشده بود و کمی فکر کرده بود بعدش سریعا نمی اومد بامن ازد دواج کنه و من رابدبخت کنه!!!منم دنبال زندگی خودم میرفتم.
مهشید
|
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۷
0
1
پاسخ
سلام.مقاله جالبی بود .والبته درست.چرااینقدر ماموضع گیری میکنیم دربرابر علم و نتایج پژوهش ها؟اینجا نه بررسی حقوقی هست و نه مسائل تبعیض جنسیتی.بلکه از لحاظ روحی بررسی شده فرآیند طلاق.ومن کاملا قبولش دارم.چون خودم زمانی که ازدواج کردم همسرم زن قبلش را طلاق داده بود وبامن ازدواج کرده بود و دقیقا اکثر این موارد را تجربه کردم.بااینکه من وهمسرم عاشق هم بودیم اما همسرم افسرده بود ونگران همسر قبلش...تااینکه چندسالی گذشت و اون اخلاقش عوض شدوبرگشت به همسر قبلش.ومنم خودم طلاق گرفتم دیگه.مهریه وهمه چیزم بخشیدم...
من دقیقاپایداری رفتارهای افسرده را دراین مرد چندسال دیدم.مطمئنم بخاطر طلاقش بود و نمیگفت...
ای کاش به قول آقا مهدی همه کمی صبر میکردن وبعد جدا میشدن.چون اکثرا بعد از طلاق پشیمون میشند...قبل از طلاق مدتی جداباشید...وخوب بهش فکرکنید.اگه همسر منم جدانشده بود و کمی فکر کرده بود بعدش سریعا نمی اومد بامن ازد دواج کنه و من رابدبخت کنه!!!منم دنبال زندگی خودم میرفتم.
جوادی
|
|
۰۲:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۴
0
0
پاسخ
خدایی گیر ادم نامرد افتادید سریع ازش جدا بشید... مثله من زندگیتونو حروم نکنین.... آدمی که شرف نداره باید سگی زندگی کنه...من 3روز بعد تصمیم برا جایی آیه یک تا شش سوره فتح رو با خود کار سبز رو کاغذ نوشتم بعد انداختم توی آب...آب رو که خوردم تا سه روز دل پیچه داشتم بعد یک هفته همه چیز درست شد ....
بد ترین ضربه اینه که فراموشش کنی....
بهار
|
|
۱۲:۳۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۰
3
0
پاسخ
من یک سال توی متارکه بودم. ما با هم دوست بودیم. راه مون از هم دوره. تقریبا 13 ساعت اختلاف مکان شهرامونه. من با اصرارش برگشتم. تازه اومدم شهرش. الان دارم دیوونه میشم. نمیگم ادم خیلی بدی هست. ولی تموم حرفایی که تو دعوا بهم زده بودن. تموم چیزایی که بارم کردن تموم تهمتا و وصله هایی که چسبوندن هر روز هر روز داره من رو داغون تر میکنه. تازه دور هم هستم از خانوادم . درس و کارم رو ول کردم اومدم شهرش. هرچی کفتم نمیتونم قبول نکرد . و الان این منم که هر روز دارم نابود تر میشم و هرچقدر هم بهم خوبی کنن دیگه از یادم نمیره چیا گفتن برام. نمیتونم باهاشون دیگه خوب باشم. تو خونه نمیتونم باهاش کرم باشم. دارم عذاب میکشم. کاش برنگشته بودم و به کار و درسم تو شهر و فرهنگ خودم ادامه داده بودم و کم نمیاوردم. الان دیکه نمیتونم و دارم نابود میشم....
کاش میتونستم طلاق بگیرم برگردم شهر خودم بقیه عمرم رو تو شهر خودم باشم نه اینقد دور. و همش تو حسرت زندگی نکنم. خستم از خیلی چیزا. بیشتر از خودم...
رضا
|
|
۲۰:۳۱ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۱
0
2
پاسخ
سلام من با اشتباه خودم وبی توجهی خودم نسبت به همسر ودخترم کارم به طلاق کشیده اون هم روبرو شدن با مشکل مالی بیشتر نتونستم تو این شش ماه که روال قانونی دادگاه پیش میره توقف کنم ونظر همسرم راجلب کنم خودم بیشتر از جونم وابسته شدم دوستشون دارم نمیتونم کاری کنم واین راهی که پیش میره جهت طلاق اشفته وپریشانم به همه مردها توصیه می کنم قدر همسر وفرزنده شونو بدونند با نرمیت ومهربانی رفتار کنند چرا که بعد از جدایی هم به شخصیت وهم عزت واحترام که پیش مردم داشت لطمه شدید وارد میشه قدر زندگیتون رو بدنید وبا مشکلات سعی کنید کنار بیاید وبا احترام زندگی کنید
رز
|
|
۰۴:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
0
0
پاسخ
سلام من بعد نوزده سال زندگی که نه تو سیاهچالی بودم که سلامتی وجونیمو ازدست دادم الانم بامشکلات جسمی دست وپنجهنرم میکنم بخاطر بلاهایی که سرم اورده و بعد اینکه ارتباطش با زنهای دیگه که خونه می اورد لو رفت وازطرفشون حسابی تهدید شد که به حراست ادارش میگن وازش پول میخواستن یا هرچیز دیگه مجبورشد طلاقم داد والان هرلحظه خداروشکرمیکنم که نجاتم داد. اینو بدونین توکل بخدا ممکنه دیر بشه ولی نتیجه میده اون منو یه زندانی فرض کرده بود وخودش زندانبان که هرغلطی میکرد ومیگفت حق حرف زدن ندارم خدا میدونه چند باراقدام به کشتنم کرد چد بارتو خیابون بابچم بودم چندبار کت ک خوردم کمرم داغون شد الان جای سالم توبدنم نیست ولی الحمدلله خدازندم نگه داشت بالاسربچمم وخواستگار زیاد دارم ولی سلامتی ندارم دیگه تنم میلرزه حتی حالمم بهتربشه به زندگی جدید فکرکنم گرچه عاطفی هستم وازاینه اون عشقی که میخوام پیدا نمیکنم اذیت میشم ولی باهمه مشکلات واقعا سجده شکر ب جامیارم که خدایا ازدستش زنده دررفتم ومیتونم امید به روزای خوش ایندم داشته باشم.مجبوربودم چون هیچ پشتوانه ای نداشتم بخاطر بچم واینکه نهایت تلاشمو برای حفظ زندگی کرده باشم موندم اسیب دیدم ولی الان وجدانم راحته واونه داره زجر میکشه وازدواجی که کرده جرات نداره برخلاف میل زنش کاری کنه قربون خدابرم .واگذارش بخدا کردم واین دلمو اروم میکنه
رز
|
|
۰۴:۵۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
0
0
پاسخ
سلام من بعد نوزده سال زندگی که نه تو سیاهچالی بودم که سلامتی وجونیمو ازدست دادم الانم بامشکلات جسمی دست وپنجهنرم میکنم بخاطر بلاهایی که سرم اورده و بعد اینکه ارتباطش با زنهای دیگه که خونه می اورد لو رفت وازطرفشون حسابی تهدید شد که به حراست ادارش میگن وازش پول میخواستن یا هرچیز دیگه مجبورشد طلاقم داد والان هرلحظه خداروشکرمیکنم که نجاتم داد. اینو بدونین توکل بخدا ممکنه دیر بشه ولی نتیجه میده اون منو یه زندانی فرض کرده بود وخودش زندانبان که هرغلطی میکرد ومیگفت حق حرف زدن ندارم خدا میدونه چند باراقدام به کشتنم کرد چد بارتو خیابون بابچم بودم چندبار کت ک خوردم کمرم داغون شد الان جای سالم توبدنم نیست ولی الحمدلله خدازندم نگه داشت بالاسربچمم وخواستگار زیاد دارم ولی سلامتی ندارم دیگه تنم میلرزه حتی حالمم بهتربشه به زندگی جدید فکرکنم گرچه عاطفی هستم وازاینه اون عشقی که میخوام پیدا نمیکنم اذیت میشم ولی باهمه مشکلات واقعا سجده شکر ب جامیارم که خدایا ازدستش زنده دررفتم ومیتونم امید به روزای خوش ایندم داشته باشم.مجبوربودم چون هیچ پشتوانه ای نداشتم بخاطر بچم واینکه نهایت تلاشمو برای حفظ زندگی کرده باشم موندم اسیب دیدم ولی الان وجدانم راحته واونه داره زجر میکشه وازدواجی که کرده جرات نداره برخلاف میل زنش کاری کنه قربون خدابرم .واگذارش بخدا کردم واین دلمو اروم میکنه
دها
|
|
۲۳:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۳/۲۶
2
3
پاسخ
اقایون هیچیشون نمیشه خدارو شکر همیشه حق بجانب هستن خانواده عزیزشونم که گل پسر دادان به هیولا حالا گل پسرشون برگشته بهشون خیراتم میدن یه وکیلم میگیرن با کلی درخواست و اعتراض و اعسار از مهریه هم خلاص میشن اصلا فبب دارن احساس دارن شرف دارن؟ در حالت عادی خیانت میکنن هر شب میرن تو بغل یکی نیخوابن یادشون نمیاد زنشون کدوم بدبختی بود بازم یه احمق دیکه میدا میکنن باهاش ازدواج میکنن کسی هم به اونا پیشنهاد نا مربوط نمیده مردا واقعا چشون میشه هیچی هیچی هیچی خدا ازتون نگذره