سلام دوستان.من دوازده ساله ازدواج کردم و یه پسر هشت ساله دارم شوهرم خسیسه و ادم قانونمند و حساسه کلا ادم باحالی نیست و اصلا خرج منو نمیده من ارزوی طلاق دارم ولی هیچ حامی ندارم خونواده ام هم همکاری نمیکنن و روزی هزار بار ارزوی مرگ دارم فقط از تنهایی میترسم
پ
|
|
۰۲:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۲
1
2
پاسخ
سلام به همه منم 10 ماه جداشدم حالم خوب نیست تابا خانوادم درد دل میکردم میگفتین جداشو شوهرم دست بزن داشت خسیس بود و بچه ننه از اینده ای که نمیدونم چی میخواد بشه میترسم حالم اصلا خوب نیستش اعصابم خورده دوست دارم برگردم چون از ایندو میترسم
ali
|
|
۰۱:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
0
1
پاسخ
سلام من ٧ ساله ازدواج كردم ٤ سال هم قبلش با خانومم دوست بودم تو اين دو سال اخير امونم رو بريده ديگه بينمون چيزي به نام احترام نمونده تا با هزار بدبختي دو روز باهم خوب ميشم تا ترقي به تولوقي ميشه باز بي احترامي ميكنه. فقط هم غمش اينه كه ميان من و خانوادم رو بهم بريزه و پاي خانوادم رو از خونم ببره و هيچ خجالتي هم در اين مورد نداره با اينكه دوسش دارم ديگه هر دومون نميتونيم تحمل كنيم با اين كاراش ديگه خانواده ي منم ازش بدش مياد لطفا راهنماييم كنيد كه طلاق بدم يا نه
پاسخ ها
اسماعیل
||
۰۰:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۷
من فکر می کنم پیش چندتا مشاور بری و جزئیات قضیه رو باهاشون مطرح کنی. اونجا جواب بهتری می گیری
مریم
|
|
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
0
14
پاسخ
منم دارم طلاق میگیرم طلاق مثل عذادارشدنه وحتی سخت ترازاون .چون میدونی زندس ولی بعدطلاق دیگه مال تونیست
هومن
|
|
۱۶:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
سلام به دوستان غم دیدم ماجرای من واقعا وحشتناک بود .من رو زمین کوبید . روانی شدم الان دو ماه از ماجرای طلاقم گذشته . 3 سال باهم بودیم وبعد ازدواج کردیم صاحب یه پسر 12 ساله ایم . 3 ماه بود سرد شده بود . هرکاری تونستم براش کردم .گفتم یه خانومه شاید ناراحتی های مختلف زنانه هستش و اعصابش دو ریخته به هم . دیوانه وار دوستش داشتم . میپرستیدمش . تا اینکه ....تا اینکه یک روز گفت من طلاق میخوام .
سیروس
|
|
۰۱:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
1
14
پاسخ
سلام من هم مثل شماها دارم جدا میشم بنا به دلایل بسیااار زیاد من یک پسر 27 ساله هستم که به خاستگاری دختری رفتم که هشت سال از خودم کم سن تر بود این اولین اشتباهم تا اینجا داشته باشید بقیش رو هم بگم رشتم معماری هست کار پیدا نکردم سوپرمارکت با برادر کوچکم شریکی راه انداختیم ماه اول نفری 3 میلیون تومن درآمد خالصمون بود 60 میلیون سرمایه داشتیم خانومم پاشو کرد تو یک کفش که من نمیخوام کار کنی باید به من برسی من رو ببر گردش تفریح من پول نمیخوام بهش گفتم زن حسابی من اگه کار نکنم از کجام بیارم خرج تو بکنم الان که میری بیرون شهر کباب و گوشت میخوری بخاطر همین مغازس من مغازم رو ببندم از کجا خرج عروسی رو در بیارم گفت نه تو باید مغازتو جمع کنی بعد هم پدرش رو فرستاد در مغازم بهم فحش ناموس داد من پدرم 14 سال قبل فوت کرده با کمال بی ادبی گفت پدرتو در میارم اگه به دختر من نرسی مادرش هم همینطور مغازه رو جمع کردم پدرش گفت من واست کار دولتی سراغ دارم گفتم حقوقش چقدره گفت قانون کار که میشه ماهی 900 هزار تومن گفتم مرد حسابی من در مغازه خودم روزی 9 ساعت کار میکردم ماهی 3 میلیون در آمدم بود حالا برم 9 ساعت کار کنم واسه 900 هزار تومن؟؟؟؟؟؟که دخترش گفت مهم پول نیست مهم اینه که به من برسی بعد از سه ماه پدرش گفت کاری که گفته بودم درست نشد من موندم و بیکاری و افسردگی و فحش هایی که شنیده بودم و تهدید ها نتیجه این شد که 60 میلیون ضرر کردم دیگه پول خرید یک نوشابه هم تو جیبم ندارم اول زندگی عین کف دست صاف صاف شدم بخاطر حماقت یک دختر و خانوادش تقاضای طلاق دادم وکیل گرفتم خانومم گفته من مهریمو تا دونه آخرش میگیرم قرار شده هر 4 ماه یک سکه بهش بدم چون بیکارم و بی پول ولی بهش گفتم طلاقت نمیدم سکه هاتو میدم حالمم ازت بهم میخوره نمیخوام تمکین کنی همینکه گورتو گم کنی خودش خیلی ارزش داره گواهی ازدواج مجدد رو هم میگیرم از دادگاه دو سال دیگه کار میکنم هرطور شده بعد دوباره ازدواج میکنم خانومم هم بمونه تا موهاش رنگ دندوناش سفید بشه آدم بی لیاقت رو باید تا میتونی حالشو بگیری من نه عذاب وجدان دارم نه ناراحتم حتی خوشحال هم هستم و سر نماز خدا رو شکر میکنم که مثل خیلی از دوستان که نظر دادن بچه ندارم اقلا از بابت بچه خیالم راحته یکسره یا گوشی منو چک میکرد یا رفت و آمدهام رو زیر نظر داشت تو کوچه خیابون هم چشمش دنبال خانومای دیگه بود که ببینه به من اگه نگاه میکنن بپره به جونشون از خودم تعریف نکنم چهرم واقعا جذابه همه میگن حتی غریبه ها در اولین برخورد مشکل من نیست صورتم نقص نداره مشکل اونه که نمیتونه بفهمه من اهل خیانت نبودم و نیستم آقایونی که خانومهاتون دقیقا نفهم تشریف دارند تحت هیییییچ شرایطی باج ندید والا من اگر زنم خوب بود الان بعد 1سال همه چی داشتم ولی الان هیچی ندارم نه اعصاب نه حس و حال نه انگیزه کلا هیچی واسم نمونده حسرت دوستامو میخورم که با شغلهای مختلف خانومهاشون حسابی هواشونو دارن اونوقت من بیچاره شدم واسه نفر بعدی حسابی چشم و گوشم رو باز میکنم موفق باشید
سیاوش
|
|
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
1
2
پاسخ
سلام من 17ساله با خانمم که معلم بود زندگی کردم حاصل ازدواجمون 2تادختره یکی 16 واون یکی 11 ساله توی این مدت فرازو نشیب زیادی داشتیم اکثرا بحث وجدل تا به این نتیجه رسیدیم که باید از هم جدا بشیم ناگفته نمونه که من برای پایداری زندگیم همه کار کردم الان 2تا خونه ویه ماشین به نام خودش داره ومن دوتیکه باغ از ارث پدر که باید اونم برای مهریه بپردازم قرارمون بود بچه ها رو اون نگه داره اما بعد از طلاق انداخت سرم رفت .الان من نه جایی برای موندن دارم ونه سرمایه ای برای کار چند بار خواستم دست به خودکشی بزنم اما چهره بچه هام اومده جلوی چشمم منصرف شدم نمیدونم چیکار کنم
پاسخ ها
اسماعیل
||
۰۰:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۷
منم زنم همه چی رو ازم گرفت. و یک دختر دارم. فکر می کنم باید صبور باشم و به خدا توکل کنم حتما راهی باز میشه
رویا
|
|
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
3
2
پاسخ
سلام.من بعد یک سال آشنایی و سه سال زندگی مشترک بعد اون همه عشق ,این همه وفاداری صبر تحمل خیلی چیزا,به خاطر یه مشاجره کوچیک که همسرم مقصر بود و مادرشون هم بانی این دعوا بود ,دارم جدا میشم.حالم بده و فقط آرزوی مرگ دارم.
ناشناس
|
|
۱۸:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
0
1
پاسخ
منم دوساله عقدم و خیلی شوهرم و دوست دارم ،قراربود عروسی کنیم ولی مخالفت کردن ،خانواده همسرم میخوان مارو مجبور به طلاق کنن،همسرمم هیچ استقلال مالی و عاطفی نداره ار خانوادش،والان دو دله ،هم به من علاقه داره و هم نمیتونه خانوادش و کنار بزاره خانواده خودمم اگر این مسئله رو بفهمن دیگه کنار نمیان،این حق من نبود ،حلالشون نمیکنم ،حال بدی دارم ،من شوهرم و دوست دارم و نمیخوام جدا شم ،میترسم از طلاق ،چکار کنم حالا
امیرسام
|
|
۰۱:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
1
7
پاسخ
زنها رو طلاق بدین بررررررن که نفس ادم رو میبرن آقا سیروس خانوم من هم دقیقا عین خانوم شما میمونه بنده هم قصد دارم طلاق بدم چون واقعا حوصلش رو ندارم انسان بیخودیه و خودخواه و حسود من 26 ساله ام و خانم 20 ساله طلاق تنها راه خلاص شدن از جهنمی هست که خودت با دستای خودت واسه خودت درست میکنی موفق باشین