بخاطر اینکه شرایط بد بود در مناظرات انتخابات دور دوم یار کمکی آوردی تا هر جا که نتوانستی با رقبای خودت بحث کنی و کم آوردی او هم به نیابت شما آسمان و ریسمان ببافه و بعد از مناظرات هم کنار بکشه ؟
بزرگترین ظلم رو به بازنشستگان ومستمری بگیران بدبخت تامین اجتماعی کردید با این طرح ظالمانه متناسب سازی با 30سال سابقه مستمری ناچیز 2800 خدا ازتون نگذره که اینقدر فرق بین بازنشستگان گذاشتید حق بازنشستگان ومستمری بگیران تامین اجتماعی رو پایمال کردید نه حقوقها رو همسان سازی کردید بعد 14 سال انتظار نه حق مناطق جنگی رو برای بازنشستگان تامین اجتماعی اجرایی کردید ما که نمی بخشیم
آیا قدرت سیا سی خارجی وجود مستقلی دارد؟
مشخصا ت یک سیاستمدار برجسته و موفق در سیا ست خارجی چیست؟
حداقل و حداکثر توانایی یک سیاستمدار در سیا ست خارجی چیست؟
آیا با دوستی و محبت و گفتگو با کشورهای خارجی می توان کشوری را از حمله و تعرض حفظ نمود ودرهای همکاری را گشود؟
آیا روی همکاری و دوستی یک کشور خارجی می توان برای یک زمان طولانی تکیه نمود؟
آیا کشورهای خارجی برای مداخله در سا یر کشورها احتیاج به بهانه داشته و اگر بهانه ای وجود نداشته باشد دیگر مداخله و حمله نظامی نمی نمایند؟
من می خواهم جواب های متکی بر وقایع تاریخی برای سؤالات فوق بیایم.
دیباچه:
من از کودکی به تاریخ و بخصوص به تاریخ ایران علاقه شدیدی داشته ام. حافظه قوی خدادادی به من اجازه را می داد و می دهد که حوادث تاریخی را از مادها وهخامنشیان و سلوکیان و ساسانیان و خلفای راشدین وبنی امیه و بنی عباس صفوی و افشاریه و زندیه و قاجارو پهلوی و جمهوری اسلامی را به خاطر بسپارم و از اول تا آخر کتاب تاریخ تا دیپلم را کتاب بسته از حفظ بیان کنم.
سپس سعی در تحلیل وقایع برای پند گیری می پرداختم
توجه توجه: من در این دل نوشته وقتی مثالی تاریخی را مطرح می کنم به هیچ وجه نمی خواهم خوبی و یا بدی فرد و یا گروه ویا دولتی ویا تفکر و عقیده ای را ثابت نمایم. فقط می خواهم اثر و توانایی های آنها را در تولید قدرت سیاسی خارجی بیان نمایم. واگر قابل تطبیق با شرایط ایران باشد شاید بتوانیم از فلسفه حرکت تاریخی آنها سود ببریم. و از همه مهمتر من به هیچ گروه سیاسی در ایران وابسته نبوده و سعی در اثبات و نفی آنها ندارم. من هیچ گونه نفع مادی و مقامی و غیره در صورت قبول و یا انکار نتایج این دفتر ندارم. پس تمام دلسوزان ایران فارغ از جناح و گروه و حزب می تواند از آن بهره ببرند.
نکته بسیار مهم: اعلام خطر و اشتباه محاسبه بسیاری از انسانهای درست و صادق
خطری که انسانهای درست و صادق را همیشه تهدید می کند.
روش تحقیق:
برای پاسخ مستند به سؤالات فوق لازم است تاریخ دویست سال اخیرایران وبعضی کشورهای جهان بخصوص سی سال اخیر را بررسی نماییم. بخصوص قدرت فرهنگی، قدرت تبلیغاتی، قدرت لابی گری ، قدرت خودباوری، قدرت فداکاری واز خود گذشتگی، قدرت شجاعت، قدرت یادگیری و تفکر، قدرت اتحاد و همبستگی، قدرت حد تحمل، قدرت مدیریت، قدرت علمی وفنی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و غیره کشورها را در مقاطع مختلف تاریخی بررسی می نمایم تا قدرت سیاسی آنها و قدرت چانه زنی آنها را دریابیم.
خاصیت ها و عملکرد قدرت های مختلف در طول تاریخ:
هر قدرتی اعم از قدرت فرهنگی، قدرت تبلیغاتی، قدرت لابی گری ، قدرت خودباوری، قدرت فداکاری واز خود گذشتگی، قدرت شجاعت، قدرت یادگیری و تفکر، قدرت اتحاد و همبستگی، قدرت حد تحمل، قدرت علمی وفنی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و غیره موجب رفتار های زیر می شود:
1-
الف: تاریخ ایران
دوران فتحعلی خان قاجار:
قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای:
جدایی دردناک قسمت های آباد ایران و الحاق به روسیه تزاری
ژنرال باسکویچ روسی که به تازگی از جنگ های بالکان با تجربیات بسیار برگشته بود برای افزایش تصرفات روسیه به ایران حمله کرد. شاه قاجار که برادرزاده آقا محمد خان قاجار بود بدون زحمت پس از کشته شدن وی وارث تاج و تخت یک کشور پهناور شده بود.
زمانه ای بود که اروپا وحتی روسیه و عثمانی به شدت مشغول توسعه فنی و نظامی و اقتصادی بودند. اما شاه و دربار فقط فکر خوشگذرانی بوده و غافل از قدرت گرفتن دیگران بودند.
البته آنها هیچگونه دشمنی با خارجی ها نداشته و کسی را تحریک و یا تهدید نمی کردند و فقط فکر عیش و نوش و حرمسرا بودند.
چرا روسها به ایران حمله کردند؟ آیا فتحعلی خان قاجار هولوکاست را تکذیب کرده و یا دشمن تراشی کرده بود ویا بهانه ای به دست روسها داده بود؟!
خیر. شاه و دربار فقط فکر خوشگذرانی بوده و غافل از قدرت گرفتن دیگران بودند. متاسفانه در ایران یک قدرت مدیریتی قوی و هوشیار که به فکر تقویت و آماده سازی و بروز نمودن ارتش وکشور باشد وجود نداشت و روسها آن را می دانستند. فقط عباس میرزا، سردار بزرگ ایرانی، ولیعهد که حاکم آذربایجان بزرگ ودارای غیرت بود وحداکثر سعی خود را به کار برد و بالاخره از غصه دق کرد ومرد.
ولی او تنها بود و خزانه و امکانان مالی و قدرت در تهران ودر دست شاه بود.
ابتدا عباس میرزای دلاور به همراهی سربازان فداکار ایرانی روسها را با وجود کمبودها مغلوب و عقب راندند. متاسفانه پس از ادامه جنگ به علت عدم حمایت لژستیکی تهران و کشور و کمبود امکانات ایران شکست خورد و مجبور به امضای قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای شد که به موجب آنها ایران مناطق پر آب و آباد تاجیکستان و ترکمنستان و ارمنستان وقرقیزستان و ازبکستان و شمال آذربایجان را واگذار و از حق کشتی رانی در دریای خزر محروم گردید.
یادآوری: روسها در زمان آقا محمد خان قاجار نیز به ایران حمله کرده بودند که بواسطه زیرکی و مدیریت وی شکست سختی خورده و تفلیس را نیز از دست دادند.
آیا سیاستمدارانی که قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای را امضا کردند ضعیف بوده و قدرت مذاکره و قانع کردند روسها را نداشتند؟
خیر به هیچ وجه. آنها پشتوانه پیروزی در جنگ را نداشتند و هیچ کس در آن موقعیت نمی توانست روسها را با مذاکره و خواهش و تمنا و استدلال به عقب نشینی از هفده شهر اباد ایران راضی نماید. از قسم حضرت عباس و خواهش و تمنا هم وقتی طرف مقابل به اینها اعتقادی ندارد متاسفانه کاری ساخته نیست.
جدایی افغانستان از ایران:
انگلیسی ها و انقلاب صنعتی: انگلیسی ها بخصوص با اختراع ماشین بخار و داشتن کشتی های جنگی قدرت برتر نظامی اقتصادی و فنی قرن نوزدهم شدند. یکی از متصرفات ثروتمند آنها هندوستان بود. به کوشش پطر کبیر روسیه نیز به یک قدرت برتر نظامی اقتصادی و فنی قرن نوزدهم تبدیل شده بود که همواره با انگلیس رقابت و با توجه به نزدیکی جغرافیایی قصد تصرف هندوستان رانیزداشت.
انگلیسی ها برای آنکه راه روسها را به هندوستان سد نمایند به حاکمان محلی افغانستان نزدیک و حمایت مالی و نظامی نموده و آنها را تشویق به اعلام استقلال و جدایی ار ایران نموده و آنها را تحت الحمایه خود قرار دادند.
چرا انگلیسی ها توانستند افغانستان یک منطقه فارسی زبان را از ایران جدا نمودند؟
آیا فتحعلی خان قاجارآنها را تهد ید و یا دشمن تراشی کرده بود؟!
خیر. ایران قدرت اقتصادی و نظامی و فنی لازم برای نگهداشتن افغانستان را نداشت.
آیا ایرانیان می توانستند با مذاکره و استدلال وحتی خواهش و تمنا و لبخند و هدیه و خلاصه مذاکرات سیاستمداران کاردان و قوی و با تجربه ایرانی، انگلیسی ها را به عقب نشینی از افغانستان راضی نمایند؟!
بدیهی است که جواب منفی است و هر سیاستمداران کاردان و قوی و با تجربه ای به دلیل ضعف قدرت اقتصادی و نظامی و فنی ایران چاره ای جز قبول درخواست های آنها نداشت.
دوران ناصرالدین شاه قاجار:
ناصرالدین شاه قاجار تصمیم به الحاق مجد د افغانستان به ایران گرفت. نیروهای ایرانی شهر هرات را تصرف و در فکر تصرف کامل افغانستان بودند که نیروی دریایی انگلیس با وجود رشادت های دلیران تنگستان به دلیل تجهیزان نظامی برتر نظیر توپ و مسلسل های سنگین بندربوشهر در جنوب ایران را تصرف نمودند.
ایران که نیروی دریایی مدرن نداشت مجبور شد از هرات عقب نشینی نماید تا آنها بندر بوشهر را تخلیه نمایند.
چرا انگلیسی ها توانستند از الحاق مجدد افغانستان یک منطقه فارسی زبان به ایران جلوگیری نمایند؟
آیا خان قاجارآنها را تهد ید و یا دشمن تراشی کرده بود؟!
خیر. ایران نیروی دریایی نداشت. توپخانه و تجهیزات جدید نداشت.
آیا ایرانیان می توانستند با مذاکره و استدلال وحتی خواهش و تمنا و لبخند و هدیه و خلاصه مذاکرات سیاستمداران کاردان و قوی و با تجربه ایرانی، انگلیسی ها را به عقب نشینی از بندر بوشهر راضی نمایند؟!
بدیهی است که جواب منفی است و هر سیاستمداران کاردان و قوی و با تجربه ای به دلیل عدم وجود نیروی دریایی برای حفظ بوشهرو ضعف قدرت اقتصادی و نظامی و فنی ایران چاره ای جز قبول درخواست های آنها نداشت.
ژنرال گاردن فرانسوی در ایران و نامه ناصرالدین شاه قاجار به آمریکا
قدرت های
دوران محمد شاه قاجار:
دوران احمد شاه قاجار: قرارداد 1919 قوام
کودتای انگلیسی 1289
دوران رضا پهلوی
دوران محمد رضا پهلوی
ملی شدن صنعت نفت و شورای امنیت سازمان ملل متحد
کودتای آمریکایی انگلیس 28 مرداد سال سی و دو و سخنرانی دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل متحد
از دست دادن بحرین و قسمت جنوبی خلیج فارس و شورای امنیت سازمان ملل متحد
بنام خدا وند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
درس تاریخی جدایی درد ناک مجمع الجزایر بحرین و بخش جنوبی خلیج فارس از ایران: با دوستی واعتماد، اطاعت نمودن وپیروی نمودن از غربی ها مطلقا نمی توان استقلال و تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد و آنها اگر فرصت یابند به تغییر نظام راضی نشده و ایران را همانطوریکه در مورد بحرین و افغانستان عمل نمودند ، به سه تا پنج کشور تقسیم خواهند نمود.
برو قوی شو که در نظام جنگل ضعیف پایمال است
جدایی مجمع الجزایر بحرین از ایران یعنی چه؟
جدایی مجمع الجزایر بحرین یعنی جدایی بخش بزرگی از خلیج فارس از ایران، زیرا تا وقتی که بحرین جزعی از ایران و استان سیزدهم بود با توجه به فاصله کم دریایی بین ایران وعربستان خط مرزی بین بحرین و عربستان مرز آبی ایران وعربستان بود.
پس از این جدایی به دستور مستقیم انگلیس وتبانی سازمان ملل و اطاعت محض واجباری محمد رضا پهلوی چون فاصله بین سایر جزایر ایرانی و بحرین زیاد است، منطقه وسیعی از خلیج فارس بین ایران و بحرین به عنوان آبراه بین المللی شناخته واز حاکمت ایران خارج گردید که علاوه بر مسایل امنیتی بخاطراز دست دادن مالکیت منابع عظیم گاز و آبزیان و مروارید وغیره ضرر جبران ناپذیری به ایران وارد گردید.
سیر حوادث این جدایی دردناک:
محمد رضا شاه پهلوی مجمع الجزایر بحرین را استان سیزدهم ایران می دانست وکوچک شدن قلمرو شاهنشاهی را به هچ وجه دوست نداشته وبرای بحرین استاندار تعیین کرده بود.
در ان زمان انگلیسی ها تصمیم گرفتند با توجه به افول امپراطوری بدلیل خسارات فراوان جنگ جهانی دوم و بخصوص پس از استقلال هندوستان از خلیج فارس خارج شوند. انها برای حفظ منافع خود کشور امارات متحده عربی وکشور بحرین را تشکیل دادند.
انگلیسی ها به محمد رضا شاه پهلوی دستور دادند که با استقلال بحرین مخالفت ننموده وحتی همکاری نماید. قرار شد یک همه پرسی توسط سازمان ملل برگزار ونظر مردم بحرین پرسیده شود که شاه ایران بدون مقاومت قبول کرد. سازمان ملل که همیشه حافظ منافع و خواسته های غربیها و تسهیل کننده ان است، بجای همه پرسی ازهمه مردم که اکثریت بالا شیعه وبه زبان فارسی مسلط بودند و هستند ،با چند نفر محدود از سران قبایل تماس گرفته و بر خلاف واقع اعلام کرد که مردم بحرین خواهان استقلال هستند.
جالب است که سازمان ملل به مردم بحرین حق انتخاب حاکمان را نداد. فقط حق دارند بحرین را از ایران جدا وحاکمیت آنرا به ال خلیفه که غیر بحرینی وسنی مذهب هستند بسپارند!!؟؟
استقلال مجمع الجزایر بحرین به دستور محمد رضا شاه پهلوی توسط مجلس انتصابی او و به پیشنهاد دولت امیر عباس هویدا تصویب و بدون طی مراحل قانونی تنفیذ ملوکانه وامضای شاه به اجرا درا مد.
چرا محمد رضا شاه پهلوی که با استقلال بحرین به شدت مخالف بود، با ان موافقت وحتی همراهی نمود؟؟:
حکومت وسلطنت محمد رضا شاه پهلوی و خاندان پهلوی به توسط انگلیسیها و امریکا بوجود و با حمایت انها استمرار یافته بود. کودتای انگلیسی سال 1299 شمسی رضا خان که مقدمه سلطنت وی گردید و کودتای انگلیسیها و امریکاییها در سال سی ودو که زمینه قدرت مطلقه محمد رضا شاه پهلوی را فراهم اورد از نمونه های بارز ان می با شند. در نتیجه محمد رضا شاه پهلوی مطیع دستورات انگلیسیها و امریکاییها بود حتی اگر مخالف نظر و میل شخصی خودش باشد.
محمد رضا شاه پهلوی همواه مراتب دوستی و فرمانبرداری خود را نشان داده وحتی بر خلاف خواست ملت ایران روابط بسار خوبی با اسراییل و دولت نژاد پرست افریقای جنوبی بر قرار و تامین کننده اصلی نفت انها بود. پس چرا انگلیسیها و آمریکاییها رعایت حال محمد رضا شاه پهلوی که همواره مطیع و مامور اجرای طرح های انها در ایران مثل انقلاب سفید ودر منطقه نظیر جنگ در ظفار عمان ،علیه چریک های شرق گرا بود را ننموده ودستور تجزیه ایران و خلیج فارس را صادر نمودند؟؟
جواب را باید در طرز تفکر غربی ها جستجو کرد. من که حدود سی پنج سال در ایران و حدود بیست وشش سال در اروپا و کانادا زندگی ، تحصیل و کار نموده ام به دو دلیل ذیل می دانم که عملا هم دیده ولمس نموده ام :
اولا غربیها به شدت نژاد پرست بوده، خود را با عقل وتمدن بسیار وشرقی ها و بخصوص اسیایی ها وحتی رو سیه را کمتر از خود و نادان وخیلی کمتر از خود می دانند. مثلا وقتی شکست خوردگان جنگ دوم جهانی یعنی ژاپن اسیایی و آلمان اروپایی را در نظر بگیرید، با انکه هردو حالا قدرت بزرگ اقتصادی می باشند، به آلمان اروپایی با وجود دشمنی های زیاد و دو جنگ جهانی اهمیت داده و در تصمیم گیری ها شرکت می دهند، 5+ 1 و در اتحادیه اروپا. ولی به ژاپن آسیایی اهمیت نداده و در تصمیم گیری ها شرکت نمی دهند. حتی ترکیه ورو سیه را که قسمت اروپایی هم دارند به حساب نمی آورند. غربی ها همواره در فکر تسلط برشرق می باشند وخود را مستحق اربابی و آسیایی ها را فقط لایق رعیتی خود می دانند.
دوما رواشناسی متداول انها با شرقی ها و بخصوص ایرانی ها بسیار متفاوت است. ایرانی ها وقتی کسی برای او کار و یا خدمتی می نماید. معمولا به او علاقه مند شده و تا آخر عمراز فرد حمایت می نمایند. وقتی نون و نمک با هم خوردیم، دگر قدر شناس زحمات و خدمات وحمایت های دیگران هستیم، حتی اگر فرد بابت کار یا خدمت مزد هم دریافت نماید. ناجوانمردی و بد عهدی خیلی بد و نکوهیده می باشد.
برعکس غربی ها فقط فکر منافع خود بوده ودر مقابل خدمات خود را موظف به هیچگونه محبت و رعایت نمی بینند. به سادگی وبدون هیچگونه دلواپسی وقتی دیگر بدردشان نمی خوری وتاریخ مصرفت تمام شد و به راحتی همه چیز را فراموش و فرد را مانند آشغال دور انداخته و بی اعتنایی می نمایند. بهترین مثال ها بی اعتنایی به سرنوشت شاه ایران و حاکمان ویتنام جنوبی و اعدام صدام در عراق با آن همه خدمت به آنها میباشد .
مثال هایی از کانادا و آمریکا: جالب است که حتی در کتاب های دبیرستانی تاریخ به شهادت فرزندانم آمده است:
وقتی اروپاییها به کانادا آمدند تعداد زیادی به علت سرمای شدید در زمستان به علت عدم آگاهی از روش های حفاظتی وگرم کردن و تهیه خوراک زیر برف دو تا سه متری، در هوای منهای35 تا 60 درجه سانتیگراد در حال نابودی و یخ زدن و مردن از سرما و گرسنگی بودند. زیرا در انگلیس و فرانسه به جز مناطق محدودی هیچوقت هوا سردتر از منهای ده درجه نمی شود وخیلی برف نمی آید. ساکنان بومی کانادا یعنی سرخپوستان به کمک آنها آمدند و آنها را از مرگ حتمی نجات دادند. انگلیسی های مهاجر بعد از استقرا ر و افزایش جمعیت قدر محبت سرخپوستان را ندانسته و عملا آنها را نابود و تحقیر و محدود نموده وهر طور که خواستند با آنها به بدی زیاد و ظلم فاحش رفتار نمودند. قرار داد بستند که سرخپوستان به مناطق مشخصی رفته و ما بقی زمینها بین سفید ها تقسیم شود . در عوض چون آنها شکارچی بوده وکشاورزی زیادی نمی دانستند هر ساله مقداری گندم از طرف دولت سفید پوستان به آنها تحویل شود. خلاصه زمین ها را گرفتند وهیچ گندمی در عوض ندادند!!
به سرخپوستان پتوهایی کادو دادند که حامل ویروس بود و حدود نصف جمعیت آنها مردند!!
مدارس اجباری برای مسیحی نمودن: فرزندان شیر خوار سرخپوستان را به زور از خانواه جدا و در مدارس شبانه روزی تحت آموزش مسیحیت قرار می دادند. البته پدر و مادر حتی حق ملاقات نداشته و نمی دانستند بچه ها کجا زندگی می کنند. این بچه ها حالا به شدت مشکل روحی دارند و خانواده خود را نمی شناسند.
دزدیدن ، تجاوز و قتل زنان و دختران سرخپوست بخصوس در ونکور همچنان در قرن 21 ادامه دارد!!؟
بله دزدیدن ، تجاوز و قتل زنان و دختران سرخپوست بخصوس در ونکور همچنان حالا هم ادامه داشته و پلیس فدرال کانادا عملا نتوانسته ویا نخواسته آن را متوقف و عاملین را پیدا و تحویل دادگاه بدهد!؟
اگر این حادثه برای یک زن سفید پوست رخ دهد، معمولا مرتکب سریعا توسط پلیس دستگیر و به دادگاه معرفی می گردد. با وجود اقتصاد بسیار قوی کانادا، ساکنان اولیه در وضعیت اسفناک اقتصادی و بهداشتی و تحصیلی دراردوگاه ها بسر می برند وبه علت مشکلات و بیکاری شدید هر ساله تعداد زیادی خود کشی می نمایند.
کانادایی ها که به ادب وصلح دوستی و خیر خواهی خود افتخار می کنند و ورزش مورد علاقه هاکی روی یخ می باشد اینطور رفتار می کنند، خود نتیجه بگیرید آمریکای معروف به غرب وحشی و عاشق اسلحه وبوکس و بزن بزن و ورزش های خشن مثل راگبی چگونه رفتار می کنند.
در آمریکا وکانادا روزهای شکر گزاری دارند که همه بوقلمون حیوان بومی آمریکای شمالی را می خورند. چون در این روز سرخپوستان به آنها کمک نمودند وبوقلمون هدیه دادند. در عوض آمریکایی ها با دادن الکل مجانی و استفاده از مسلسل و ارتش تقریبا سرخپوستان را نابود نمودند.
در آمریکای جنوبی تمدن هزاران ساله مایاها وجود داشت که معابد پر از اشیاع طلایی داشتند که به استقبال اسپانیایی ها آمدند و از آنها پذیرایی گرمی نمودند. در عوض اسپانیایی ها همه آنها را که سلاح گرم نداشتند کشته (حدود صد ملیون نفر) و یا به اسارت گرفته و این تمدن را به کلی نابود نمودند. اسپانیایی ها تمام مجسمه ها و اجناس طلایی معابد را به وسیله اسرا ذوب و تبدیل به شمش طلا نموده وبا کشتی به غارت بردند.
من که حدود بیست وهفت سال در فرانسه وکانادا، تحصیل، زندگی و کار نموده ام، بارها شاهد بودم که انها در مقابل ضعیفان به شدت متکبر بوده و با لذت تمام ظلم و بی توجهی می نمایند. آنها به هیچ وجه خود را موظف به اجرای تعهدات خود نمی دانند.
باید مثل معروف را به شکل ذیل تغیر دهیم: اگر مومن دیگران را به کیش خود شمرده وفکر کند انها مثل او فکر و رفتار می نماید، دچار خسران و زیان بسیاری می گردد.
در روانشناسی ایرانیان به ادم ضعیف زور گفتن کار خیلی بدی است.(اگر عرضه داری برو زور خود را به قوی تر و بزرگتر ازخود نشان بده.)
ما نه دوست داریم زیر بار ظلم برویم و نه دوست داریم ظالم باشیم و همواره از مظلوم حمایت می کنیم.
در روانشناسی غربی ها به آدم ضعیف زور گفتن کار خیلی خوبی است وخیلی لذت بخش است. آنها طرف را بررسی و امتحان می نمایند. اگر مشاهده نمایند طرف پاسخ نمی دهد و می ترسد، تا می توانند ظلم نموده و لذت می برند و احساس قدرت نموده ودیگران را مسخره می نمایند. بر عکس در صورت اطمینان به پاسخ و تلافی طرف به شدت از درگیری اجتناب می نمایند.
درس تاریخی جدایی مجمع الجزایر بحرین از ایران
با دوستی واعتماد، اطاعت نمودن وپیروی نمودن از غربی ها مطلقا نمی توان استقلال و تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد و آنها اگر فرصت یابند به تغییر نظام راضی نشده (فرض نمایید حتی رژیم پهلوی به عنوان یک دولت سکولار و غربگرا به قدرت بازگشته و مانند گذشته تابع نظرات آنها بر خلاف مصالح ملی باشد.) و ایران را همانطوریکه در مورد بحرین و افغانستان عمل نمودند ، به سه تا پنج کشور تقسیم خواهند نمود. همانطوری که در مورد عراق و سوریه و حتی ترکیه مشغولند ودر مورد سودان و جدایی کویت از عراق عمل نمودند.
چاره کار چیست؟
چاره ای نداریم که قدرت خودباوری، قدرت فرهنگی، قدرت تبلیغاتی، قدرت لابی گری ،قدرت فداکاری واز خود گذشتگی، قدرت شجاعت، قدرت یادگیری و تفکر، قدرت اتحاد و همبستگی، قدرت حد تحمل، قدرت مدیریت، قدرت علمی وفنی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و غیره کشور را با توکل بر خدا و ابتکارات ملی جوانان افزایش نماییم تا قدرت سیاسی و قدرت چانه زنی و ابهت ملی را مرتبا بالا ببریم. بجای امید به خارجی ها به ایرانی ها و بخصوص جوانان اعتماد نموده و فرصت وزمان بدهیم.
یک نکته خیلی مهم ویک پیشنهاد سازنده ومفید:
به نظر من شرق قابل اعتماد تراست واگر 70-80 درصد از تجارت خارجی با شرق باشد کشور امنیت و ثبات بیشتری خواهد داشت . ولی به هیچ وجه فکر نکنیم حالا که غرب غیر قابل اعتماد، بی انصاف، ونمک نشناس و وحشی و نژاد پرست است پس باید با دوستی واعتماد، اطاعت نمودن وپیروی نمودن از شرقی ها، مشخصا چین و روسیه می توان استقلال و تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد. تجربه های تاریخی بار ها ثابت کرده است که فقط به خدا توکل و بر توان ملی بایستی تکیه کرد. نبایستی دلخوش به حمایت شرقی ها، دوستان، حتی همسایگان بوده و به امید آنها نشست. عملکرد های اخیر ترکیه، سودان وبخصوص ترکمنستان که با وجود کامیون های گندم ایرانی که در زمان استقلال آنها را از مرگ و گرسنگی نجات داد، هر ساله در اوج سرما گاز صادراتی به ایران را قطع می نمایند!!
البته اشکالی ندارد در مقاطعی که منافع مشترک وجود دارد بدون اعتماد غیرمنطقی با کشورهای غیر غربی همکاری نماییم. خلاصه نبایستی خود را به حمایت هیچ کشوری حتی دوستان دل خوش نماییم.
ناگفته نماند با وجود تشابه فرهنگی شرق با ما آنها دو مشکل دارند. فقدان اعتماد بنفس وبعضا قدرت لازم.
به خاطر اهمیت فراوان تکرار می نمایم: چاره ای نداریم که قدرت خودباوری، قدرت فرهنگی، قدرت تبلیغاتی، قدرت لابی گری ،قدرت فداکاری واز خود گذشتگی، قدرت شجاعت، قدرت یادگیری و تفکر، قدرت اتحاد و همبستگی، قدرت حد تحمل، قدرت مدیریت، قدرت علمی وفنی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و غیره کشور را با توکل بر خدا و ابتکارات ملی جوانان افزایش نماییم تا قدرت سیاسی و قدرت چانه زنی و ابهت ملی را مرتبا بالا ببریم.
پیشنهاد سازنده ومفید من:
دولت گروهی را تعیین کند که با کمک ایرانیان مقیم خارج از کشور در باره کلیه کشورهای مرتبط با ایران مطالعه واخلاقیات، روحیات، ضعف و قوت و خلاصه چگونگی برخورد پیروز ایرانی ها با آنها را در بولتن ها گرد آورده ودر اختیار مقامات و تصمیم گیران و دانشمندان حوزه و دانشگاه قرار دهند تا از اشتباه محاسبه و خسران در تصمیم گیری ها کاسته شود.