ریتم؛
نمی‌دونی ؛ زانیار خسروی
{$sepehr_media_1061216_700_400}

تموم شبای تنهاییمو به جای تو با ماه حرف می‌زنم
بگو امشب تو از راه میرسی نمی‌ذاری بغضمو بشکنم
نمی‌ذاری تا این همه اشک یه روز تو تنهاییام منو غرق کنن
به دنیای من یه رنگ شاد بزن تا این روزا با هم یکم فرق کنن
نمی‌دونی شاید که وابستتم نمیدونی شاید که دیر می‌رسی
نمی‌دونی اینجا یکی چشم به راست داره می‌میره از دلواپسی
همیشه سهمم از انتظار یه بغض ترک خورده و خیسه
همون لحظه‌ای که قراره بیای همیشه ساعتم وایمیسه
هنوز تو قلبم یه شمع روشنه تا باور کنم که تو می‌رسی
بازم ساعتو عقب می‌کشم باید صبر کنم تا تو برسی
نمیدونی شاید که وابستتم نمی‌دونی شاید که دیر می‌رسی
نمیدونی این جا یکی چشم به راست داره می‌میره از دلواپسی