شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجبتر از نان شب! جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که میتواند فرمایشهای خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفتوگوی دو نفره همیشه کم میآورد و قافیه بازی را میبازد و مردم هم خوب میبینند که عیار هر کس به چه میزان است!
کد خبر: ۳۲۶۰۴۷
تاریخ: ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۳
شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجب تر از نان شب! جریان اصولگرایی باید این نکته را درک کند که نمیتواند ناکارآمد بود و انتظار داشته باشد، مردم باز هم فوج فوج به سمت آنان حرکت کنند.
جریان اصولگرایی باید درک کند که باید مسئولیت پذیر باشد و پاسخگو. نمیتواند تمام قد به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری برخاسته و در نیمه کار از او اعلام برائت کرد.
جریان اصولگرایی باید بداند که نمایندگان مجلس اصولگرایی در انتخابات اخیر، صد و چهل تن از آنان از قالیباف حمایت کرده بود و صد و شصت تن از آنان از ولایتی و نزدیک همین تعداد هم از جلیلی در حالی که تعداد نمایندگان مجلس فعلی کمتر از 290 نفر است، اما حدود پانصد امضا از این مجلس برای حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری جمع میشود!
جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که میتواند فرمایشهای خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفتوگوی دو نفره همیشه کم میآورد و قافیه بازی را میبازد و مردم هم خوب میبینند که عیار هر کس به چه میزان است!
رسانههای اصولگرایی و در رأسشان صدا و سیما، باید بدانند دوران انحصار رسانه ای پایان یافته و نمیتوان با نادیده گرفتن بخشی از مردم یا کاندیدای آنان، آنان را به شکست رساند.
جریان اصولگرایی باید شکست میخورد تا نسیم تغییر در این کشور به وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند!
مردم ایران به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که از روند اداره کشور ناراحت بوده و از آن نحوه اداره کشور آسیبها دیده بودند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، نه به آنان بفهمانند اصلح بودن یک کاندیدا را مردمند که تعیین میکنند و این مردم از یک رئیس جمهور اداره کشور را میخواهند؛ ادارهای خوب که تأثیر آن را در زندگیشان ببینند و لمس کنند.
مردم نه به دنبال اصلحی هستند که در داخل و خارج شعار دهند و نه دنبال اصلحی هستند که هر روز زندگی آنان را دچار تغییرات منفی بنیادین کند.
مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که به دنبال زندگی و سلامی دوباره به زندگی بودند. جریان اصولگرایی باید بداند که مردم بیش از هر چیز دیگری طالب زندگی خوبند!
این که کاندیدای پیروز انتخابات تا چه اندازه به فکر زندگی مردم خواهد بود، قابل پیش بینی نیست؛ اما او هم احتمالا میداند که مردم زندگی میخواهند و آرامش و اعتبار. با هیاهو و داد و قال و نوسان و شعار زندگیها سخت میشود.
او باید بداند شکست اصولگرایی ناشی از این بود که برای زندگی و آرامش مردم و همه مردم اهمیتی قائل نبود. کاندیدای پیروز باید به زندگی مردم عزت و آرامش دهد. کار سختی است؛ اما شدنی است!