ریتم؛
گردنبند ؛ میثم ابراهیمی
{$sepehr_media_1909123_700_400}

راه این گلو رو می‌بندی
کل وقت هایی که می‌خندی
مثل ماه گرفتگی میشه
وقتی که چشم‌هات رو می‌بندی
تو گذشته‌ها رو فهمیدی
حال و روزم رو خودت دیدی
کلی مهربونی کردی که
از با من بودن نترسیدی
جون دلم
فقط با دست تو وا میشه گرهم
من رو از نقطه تاریک دلم
بیرون بکش
چشم خوشگلم
جون دلم
بشو یه امشب رو مهمون دلم
راه بیا یه بار با قانون دلم
جون دلم
من میخوام مال تو باشم
روز رو به عشق تو پاشم
هی چشم هام تو رو ببینه
من میخوام گیر تو باشم
وصل به زنجیر تو باشم
راز گردنبند همینه
آره مگه چشم های تو چی داره
که بخاطرش چشم هام تا صبح بیداره
جون دلم
فقط با دست تو وا میشه گره‌ام
من رو از نقطه تاریک دلم
بیرون بکش
چشم خوشگلم
جون دلم
بشو یه امشب رو مهمون دلم
راه بیا یه بار با قانون دلم
جون دلم