بازدید 20774

وقتی برای فرار از سفر، به «اردوی مطالعاتی» رفتم

فاطمه نوریان
کد خبر: ۸۸۸۳۱۸
تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۶ 29 March 2019
اصلا چرا باید این همه راه را در ترافیک بکوبیم و برویم شمال؟ چرا جنوب نه؟ چرا کویر نه؟

ما می‌رویم شمال، چون مادرم اهل گیلان است، پدرم اهل مازندران و من از شمال، ماهی سفید، رطوبت، هوای ابری و هرچه مربوط به آن خطه‌ی سرسبز باشد بدم می‌آید. ما به جای همه‌ی مسافرت‌ها و ایران گردی‌ها و در همه‌ی فصول سال می‌رویم شمال. به برکت همین سفر‌ها من همیشه مسیر را بیشتر از مقصد دوست داشته‌ام، با یا بدون ترافیک نصف کتاب‌های عمرم را در ماشین خوانده ام و از دیدن کوه و جنگل و آسمان خدا در جاده‌ها کیف کرده ام.

ما می‌رویم شمال. نه که فکر کنید یک روز جنگل را می‌گردیم، یک روز ماسوله و قلعه رودخان را می‌بینیم، یک روز کنار دریا پیاده روی می‌کنیم و روی آتش، کنار ساحل بلال باد می‌زنیم. نه! ما می‌رویم شمال و به جای همه‌ی این کار‌های هیجان انگیز، کل عید را در خانه و اتاق‌های در بسته می‌گذرانیم. من ۷ خاله دارم، هرکدام بین ۲ تا ۶ فرزند دارند، بین ۲ تا ۸ نوه، و اگر خدا بخواهد چندماه دیگر یک نتیجه هم به جمع مان اضافه می‌شود، که می‌شود نبیره‌ی مادربزرگ مرحومم.
 
عید دیدنی‌ها به این ترتیب است که ما ۴۰، ۵۰ نفر، همه مان با هم، مثل گوله برفی که از اول بزرگ بوده، ناهار می‌رویم خانه‌ی خاله‌ی اول؛ بعد همه مان باهم، شام می‌رویم خانه‌ی خاله‌ی دوم؛ ناهار فردا خانه‌ی خاله‌ی سوم، شام همان روز، خانه‌ی خاله‌ی چهارم و این پروسه تا هفتمین خاله ادامه دارد. چهره‌ها ثابت می‌ماند، گا‌ها کم و زیاد هم می‌شود، ولی فقط خانه‌ها و غذا‌ها فرق می‌کند. من همیشه دلم برای هفتمین خاله و شوهرخاله ام می‌سوزد که نمی‌دانند باید چه غذای غیرتکراری‌ای تدارک ببینند. بعد این دور باطل می‌افتد به دخترخاله‌ها و پسرخاله‌ها و الی آخر!
 
نه که فکر کنید من آدم جمع‌گریزی هستم و از بودن در جمع‌های خانوادگی حوصله ام سر می‌رود. (که البته بی تاثیر نیست!) نه! اما تحمل نمِ خانه‌های شمالی و گفتگو‌های سراسر در و گوهر فامیل سخت است، مخصوصا وقتی خواهرشوهر‌ها دور هم جمع می‌شوند و درباره‌ی رفتار مغرورانه‌ی تنها زن دایی خانواده صحبت می‌کنند، که ناگفته نماند در حرف هایشان محبت و دلسوزی موج می‌زند. یا مثلا وقتی که یادشان می‌افتد در جمع شان یک بخت برگشته‌ای دانشجوست و اگر درباره‌ی ریز نمرات و زمان تمام شدن تحصیلش نپرسند شب خواب شان نمی‌برد.

ما می‌رویم شمال و اصلا چرا هرسال باید برویم شمال؟ یک سال را در خانه بمانیم و از تهران بی ترافیک و بهارش لذت ببریم. به خانواده می‌گویم از آن جا که تعطیلات عید برای دانشجو زمان تحول‌های اساسیِ علمی و خواندن درس‌هایی است که در طول ترم لای جزوه و کتابش را هم محض رضای خدا باز نکرده است، یک امسال را در خانه بمانیم. بعد هم یک لیست بلند بالا می‌نویسم از کار‌هایی که باید انجام بدهم. از آن لیست‌ها که اگر تعطیلات به جای ۱۵ روز، سه ماه هم بود موفق به تمام کردنش نمی‌شدم. جالب اینکه خانواده متفق القول می‌گویند همه‌ی این کار‌ها را که در سفر هم می‌شود انجام داد و یادشان می‌رود هرسال کوله پشتی کتاب‌ها در صندوق عقب ماشین حتی به مرحله‌ی خروج هم نرسیده و دست نخورده برمی گردد خانه!

از قضا، همان موقع از مدرسه زنگ می‌زنند که فلانی! شما که دانشجویی امسال عید را به عنوان پشتیبان علمی بیا به اردوی مطالعاتی کنکوری ها. آخرش هم تاکید می‌کنند که اگر نمی‌آیی بگو به بهمانی بگوییم بیاید. من هم که از خدا خواسته، با خودم می‌گویم یک جا دانشجو بودن به دردمان خورد. جهنمِ ضرر! هرچند امسال هم مثل هرسال از تحولات علمی محروم می‌شوم، اما حداقل شمال هم نمی‌روم. با بهانه‌ی جدید سراغ خانواده می‌روم. از من اصرار که اگر من نروم این طفلک‌های کنکوری که یک لنگه پا، چشم انتظار من هستند چه کار کنند؟ و از آن‌ها انکار که اصلا شمال رفتن بدون تو صفایی ندارد! خلاصه آن که بالاخره تیر آخر به هدف می‌نشیند و مسافرت مان کلا کنسل می‌شود. ده روزش که اردوی عید است، بعدش هم که می‌افتیم در سرازیری تعطیلات و سه ۴ روز بعدش همه چیز تمام می‌شود.

اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. روز دوازدهم فروردین که از مدرسه می‌آیم خانه؛ با جمله‌ی «دلمان در این خانه‌ی تنگ و تاریک پوسید» کم کم سر بحث باز می‌شود که مگر می‌شود سالی یک بار هم آدم فک و فامیلش را نبیند؟ می‌پرسم سالی یک بار؟ بی توجه ادامه می‌دهند که دلت می‌آید جدیدترین نوه‌ی خاله سومی را نبینی؟ می‌گویم حالا ۱۰ روزه اش را ندیدیم، یک ماهگی اش را که می‌بینیم. سوال و جواب‌ها ادامه پیدا می‌کند و ته بحث‌های کاملا اقناعی مان به این نتیجه می‌رسم که هیچ وقت از سرنوشت گریزی نیست؛ چون ما به هرحال می‌رویم شمال!
 
منبع: خبرگزاری دانشجو
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل