بازدید 1924
به بهانه اولین سالگرد درگذشت استاد منوچهر لطیف؛

همه می‌نویسند، پس ما هم می‌نویسیم!

ما که ندیده ایم؛ اما می نویسیم. نمی توانیم که ننویسیم. همه می نویسند پس ما هم می نویسیم تا از غافله عقب نیفتیم. می نویسیم که منوچهر لطیف "استاد" ی بوده برای خودش. می نویسیم بزرگمردی از وجناتش می باریده است. می نویسیم که منتقد بود. می نویسیم دیدگاه های آرمانی داشت و ...
کد خبر: ۷۸۴۲۹
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۸۸ - ۰۷:۱۸ 23 December 2009
برنا؛ می گویند استادی بوده برای خودش. قلمش بی‌رحم بوده و تند؛درست عین زبانش. همان زبانی که مستعد بود برای بر باد دادن سر سبزش. می گویند با کسی شوخی نداشته.از اطرافیان و همکاران گرفته تا دانه درشتهای ورزش، هیچکس از انتقادهای اغلب بجایش مصون نبوده است.می گویند استادی بوده برای خودش.

می گویند رحم و مروت سرش نمی شده، استادی بوده برای خودش. استاد انتقاد، استاد پیشنهاد، استاد ایستادگی، استاد عشق ورزی، ما که نمی گوییم ، دیگران می گویند.

شاید حالا که مرده ، شامل ارفاق "دیگران" شده و تا مرز استادی پیش رفته است. اصلاً یک جای کار می لنگد. این چه استادی است که حتی در حق دوستان خود هم عطوفت نشان نمی داده؟ بعد از مرگش کلی از او گفتند و نوشتند؛ اما در روزهای واپسین عمرش، همان گویندگان و نویسندگان قدردان را با پست ترین ادبیات مورد نوازش قرار داد.

ما که نشنیده ایم، دیگران شنیده اند. شنیده اند که در همان روزهای واپسین، عده ای از همقطاران را بی شخصیت و نوکر بی جیره و مواجب خطاب کرده، برای عده ای از مسئولان تاسف خورده، به ریش عده ای "کودک" که در هتک حرمت استاد کوتاهی نمی کردند، خندیده و اما؛ هیچگاه برای هیچ چیزی اشک نریخته است.

می گویند استقامتی عجیب داشته، برای هیچکس قامت "تا" نمی کرده و رفتار برخی از اطرافیانش را تشبیه به "کاسه لیسی" می کرده است.

دیده اند جوانکی "مثلا خبرنگار" را سکه یک پول کرده و نحوه خوش‌خدمتی آن جوانک و روزنامه اش را به سخره گرفته است.دروغ چرا؟!ما که ندیده ایم.

ظاهراً با درد بیگانه بوده؛ که مراسم منزجر کننده "شیمی درمانی" را به بازی گرفته و پس از پایان مراحل درمانی بلافاصله برای تماشای مسابقات کشتی شال و کلاه می کرده است.

ما که ندیده ایم؛ اما می نویسیم. نمی توانیم که ننویسیم. همه می نویسند پس ما هم می نویسیم تا از غافله عقب نیفتیم. می نویسیم که منوچهر لطیف "استاد" ی بوده برای خودش. می نویسیم بزرگمردی از وجناتش می باریده است. می نویسیم که منتقد بود. می نویسیم دیدگاه های آرمانی داشت و ...

پس می نویسیم تا به رسم مرده پرستی چیزی نوشته باشیم در وصف عزیز از دست رفته ای که در مراسم تدفین پیکرش، "تنهایی اش" بیش از فراغش اشکمان را در آورد.

می نویسیم که روح استاد خسته است از این همه تزویر و ریا. پس همچون دورانی که پا را فراتر از حد خود گذاشتید و در ترکتازی بر شخصیت منوچهر لطیف اهتمام ورزیدید، به جای چرب نویسی، همچنان از استاد بد بگویید تا بواسطه ثبات عقایدتان، استاد ببالد به خود بابت نیش خوردن از دشمنان غریبه با نیرنگ.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار