یمن 528.968 کیلومتر مربع مساحت و بیش از 23 میلیون نفر جمعیت دارد. نزدیک به 55 درصد جمعیت یمن را اهل سنت عمدتاً شافعی و بیش از 35 درصد را شیعیان زیدی، 5 درصد را شیعیان اثنی عشری و 5 درصد دیگر را شیعیان اسماعیلی تشکیل میدهند. یمن که به لحاظ مساحت و جمعیت از کشورهای بزرگ خاورمیانه و به لحاظ اقتصادی از ضعیفترینها است، سیوسومین ماه جنگ عربستان را پشت سر میگذارد. در این میان، کودتای عبدالله صالح و درگیری نیروهای انصارالله با نیروهای وی، سرانجام با مرگ رئیس جمهوری سابق یمن خاتمه یافت. در این نوشتار، ضمن بررسی آخرین وضعیت یمن، سناریوهای یمن پس از صالح مورد بررسی قرار میگیرد.
1-آخرین وضعیت بحران یمن
1-1: وضعیت انسانی
جنگ عربستان سعودی علیه یمن از 26 مارس 2015 آغاز شد و سی و سومین ماه این جنگی که قرار بود طی چند هفته تمام شود، نیز رو به پایان است. آماری که دفتر هماهنگی امور بشردوستانه ملل متحد روز 7 دسامبر 2017 منتشر کرد، گویای این است که رهآورد جنگ نامتقارن آل سعود علیه یمن، صرفاً شکلگیری یکی از بدترین بحرانهای انسانی در جهان است. مطابق این گزارش؛ تا اکتبر 2017 حدود 8800 نفر کشته و بیش از 51 هزار نفر زخمی شدند. 22.2 میلیون نفر از مردم یمن به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند. 17.8 میلیون نفر با ناامنی غذایی مواجه هستند. 3 میلیون نفر در داخل کشور آواره شدند. 16 میلیون نفر به آب سالم و 16.3 میلیون نفر نیز به مراقبتهای بهداشتی دسترسی ندارند. از 27 آوریل تا 13 نوامبر 2017 بیش از 900 هزار مورد مشکوک به وبا در این کشور گزارش شد که بیش از 2200 کشته داشته است. طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، بیماری دیفتری نیز در 15 استان یمن مشاهده و حتی دهها قربانی نیز داشته است. با توجه به این شواهد، میتوان گفت که یمن به «ویتنام» عربستان سعودی تبدیل شده است.
2-1: وضعیت میدانی
به لحاظ میدانی؛ یمن شاهد حملههای مداوم عربستان سعودی، تحرکات هواداران منصورهادی در مناطق جنوبی و همچنین حضور گروههای تروریستی در جنوب یمن به خصوص در استانهای ابین و حضرموت و همچنین افزایش توانمندی موشکی ارتش و نیروهای انصارالله است. عربستان پس از مرگ صالح، حملههای خود به استانهای تعز، الحدیده، عمران و صنعا را شدت بخشیده است. نیروهای انصارالله و ارتش یمن نیز با موشکهای بالستیک مناطق مختلف عربستان و امارات را مورد هدف قرار میدهند که همین موضوع نیز سبب شد جنگ در یمن مانند دو سال ابتدایی کاملاً یکطرفه به نفع ائتلاف سعودی پیش نرود.
3-1: وضعیت سیاسی
به لحاظ سیاسی؛ بحران یمن شاهد یک رکود کامل است. مذاکرات با نظارت سازمان ملل متحد از اوت 2016 تاکنون یعنی به مدت 16 ماه متوقف شده و هیچ نوع مذاکرهای میان طرفین برگزار نشده است زیرا انصارالله معتقد است که مذاکره همزمان با تداوم حملههای ائتلاف سعودی مفهوم ندارد و خواستار توقف جنگ پیش از آغاز هرگونه مذاکره است و در عین حال، هیئت وابسته به منصورهادی، رئیس جمهوری مستعفی نیز با گذشته حدود 3 سال از آغاز جنگ علیه یمن همچنان بر اجرایی شدن مفاد قطعنامه 2216 شورای امنیت که خواستار خلع سلاح انصارالله و خروج آن از مناطق تحت کنترل است، تأکید میکنند. در چنین فضایی، ضمن اینکه مذاکراه متوقف شد، حتی در صورتی که بار دیگر آغاز شود نیز امکان دستیابی به راه حل سیاسی بسیار بعید به نطر میرسد.
موضوع دیگر این است که یمن در حال حاضر عملاً شاهد حاکمیت دوگانه است زیرا انصارالله و شورای عالی سیاسی که از اواخر سال 2016 تشکیل شد قدرت را در صنعا، پایتخت و مناطق شمالی این کشور در اختیار دارد و دولت وابسته به منصورهادی نیز در مناطق جنوبی یمن به مرکزیت شهر عدن قدرت را در اختیار دارد. این در حالی است که عبدربه مصنورهادی، رئیس جمهوری مستعفی عملاً در ریاض، پایتخت عربستان سعودی حضور دارد.
2- سناریوهای پیشرو یمن پس از صالح
درباره یمن پس از صالح دو دیدگاه متناقض وجود دارد:
دیدگاه نخست؛ انصارالله را بازنده مرگ صالح میداند و مرگ صالح را اشتباه بزرگ انصارالله عنوان میکند. بر این اساس، سناریوهای زیر را میتوان درباره یمن پس از صالح مطرح کرد:
- افزایش حملههای عربستان سعودی و متحدان آن
یکی از سناریوهای مهم برای یمن پس از صالح، افزایش حملههای عربستان سعودی علیه این کشور است. مرگ صالح به معنی از دست دادن یکی از آخرین مهرههای کلیدی آل سعود در یمن بود. از این رو، حکومت سعودی پس از مرگ صالح حملههای خود علیه یمن به خصوص استانهای تعز، الحدیده و صنعا را به شدت افزایش داد، به نحوی که در اثر این حملهها از 5 دسامبر تا 15 دسامبر یعنی طی مدت 10 روز بیش از 220 یمنی کشته و صدها نفر نیز زخمی شدند. به نظر میرسد حکومت سعودی با هدف خارج کردن کنترل صنعا از دست انصارالله، تلاش دارد با افزایش حملههای خود، ابتدا تعز و الحدیده را در اختیار بگیرد، خشونتها را افزایش دهد و انصارالله را مسبب این خشونتها معرفی کند. عبدالباری عطوان، معتقد است که «در ظاهر شاید جریان انصارالله برنده کشته شدن صالح به نظر آید چرا که برخی از اعضای برجسته آن بر این باورند که از دست دشمن خود خلاص و در میدان شمال یمن بدون رقیب شدند اما این پیشبینی خیلی زود است، چرا که جبهه مقابل همچنان در داخل و خارج قوی است و حجم دشمنی و کینه آنها با کشته شدن علی عبدالله صالح بیشتر شده است.»
- جنگ فرقهای در مناطق تحت کنترل انصارالله
یکی دیگر از سناریوهای پیشروی یمن پس از صالح، بروز جنگ فرقهای در مناطق تحت کنترل انصارالله است. مرگ عبدالله صالح میتواند در حزب کنگره مردمی درباره نوع رابطه با انصارالله شکاف ایجاد کند. ممکن است برخی از اعضای این حزب به اتحاد با انصارالله ادامه دهند، اما برخی نیز به دلیل کشته شدن عبدالله صالح توسط انصارالله ترجیح میدهند که به اردوگاه مخالف انصارالله یعنی دولت مستعفی و ائتلاف سعودی بپیوندد. در عین حال، با توجه به اینکه عبدالله صالح و نزدیکانش و حزب کنگره مردمی در بدنه ارتش و ساختار امنیتی یمن نفوذ زیادی داشته و حزب کنگره نیز بخشی از توانمندی نظامی را در صنعا در اختیار دارد و همچنین نفوذ زیادی در میان قبایل یمنی دارد، امکان شکلگیری درگیریها میان انصارالله و بخشی از بدنه حزب کنگره مردمی و حامیان آن در صنعا و مناطق تحت کنترل انصارالله وجود دارد. در صورتی که این درگیری فرقهای رخ دهد، جبهه جدیدی از جنگ و خشونت علیه انصارالله ایجاد میشود و باید با سه جبهه منصورهادی و هوادارانش، ائتلاف سعودی و همچنین نیروهای وفادار به عبدالله صالح به طور همزمان بجنگد که این موضوع میتواند سبب تضعیف توان امنیتی انصارالله در یمن شود. «استفان لندمن» در تحلیلی که برای گلوبال ریسرچ نوشت، عنوان کرد که «پشت کردن بخشی از نیروهای وفادار به عبدالله صالح به نیروهای حوثی به مفهوم آغاز جنگی مستمر و تمامعیار در یمن خواهد بود و به این ترتیب یکی از فجیعترین بحرانهای انسانی در جهان رقم خواهد خورد.»
- اتخاذ راهبرد انصاراللههراسی و ایجاد اتحاد میان مخالفان انصارالله
یکی دیگر از سناریوها برای یمن پس از صالح این است که عربستان و امارات تلاش میکنند کشته شدن عبدالله صالح توسط انصارالله را در قالب «برجستهسازی توانمندی تخریبی و تروریستی» این گروه یمنی به تصویر بکشد. در همین راستا، «محمد ماهد درار» در پایگاه خبری تحلیلی نشنال اینترست در مطلبی با عنوان «یمن بعد از مرگ صالح» عنوان میکند که «مرگ صالح نه تنها جنگ یمن را به جنگی فرقهای تبدیل خواهد کرد، بلکه بیشتر از پیش دشمنان حوثیها را متحد میکند. عربستان نه تنها باید بر شکستهای نظامی ضد حوثیها، بلکه بیشتر روی شکستهای روانی علیه آنها استفاده کند. برای این منظور عربستان میتواند بر روی متحد کردن «احمد علی عبدالله صالح» با «علی محسن الاحمر»، معاون رییس جمهوری یمن تمرکز کند که روابطش با خانواده صالح در انقلاب ژانویه 2011 خراب شده بود.» در واقع؛ عربستان سعودی به همراه امارات با اتخاذ راهبرد «انصاراللههراسی» در دور جدید تحولات یمن، در صدد ایجاد اتحاد میان مخالفان انصارالله خواهند بود. در این راهبرد، اتحاد از دو طریق پیگیری خواهد شد: شخصی و سازمانی.
به لحاظ شخصی تلاش میشود مخالفانی نظیر «علی محسن الاحمر»، معاون منصورهادی، «احمد علی عبدالله صالح»، پسر عبدالله صالح، «حمید الاحمر»، که توانمندی مالی و اطلاعاتی زیادی دارد و منصورهادی، رئیس جمهوری مستعفی علیه انصارالله با هم متحد شوند. به لحاظ سازمانی نیز تلاش میشود میان حزب الاصلاح (شاخه اخوانالمسلمین در یمن)، بخشی از بدنه حزب کنگره مردمی، حزب سوسیالیست که در جنوب یمن (یمن جنوبی سابق) فعال است، حزب بعث و بخشی از قبیله حاشد که وفادار به عبدالله صالح بودند، اتحاد ایجاد شود. در همین راستا، پس از مرگ صالح ولیعهد امارات و ولیعهد سعودی با رئیس و دبیرکل حزب اخوانی الاصلاح در ریاض نشست برقرار کردند. این در حالی است که امارات و ابوظبی در سال 2014 اخوان المسلمین و شاخههای آنرا در لیست گروههای تروریستی خود قرار داده بودند. ایجاد احتمالی این اتحاد شخصی و سازمانی میتواند سبب تجمیع توانمندی نظامی آنها و افزایش خشونت علیه انصارالله شود.
- کاهش نفوذ انصارالله در میان قبایل
یمن کشوری بر اساس ساختار قبیلهای است. در مورد نقش قبایل در یمن دو دیدگاه وجود دارد: اول اینکه، یمن کشوری بیقانون است که قبایل و نظام قبیلهای ثبات و دولتسازی را تضعیف میکنند. دوم اینکه؛ در کشوری شبیه یمن که دولت ضعیف است، نظام قبیلهای میتواند در ارتقای آشتی ملی، ثبات و حتی دولتسازی کمک کند. بانک جهانی در سال 2005 اعلام کرد که حدود 30 درصد از جمعیت یمن، اختلافها و مشکلات خود را از طریق نظام قضایی این کشور و 70 درصد دیگر مسایل قضایی خود را از نظام قضایی این کشور حل میکنند. نقش و تأثیر شیوخ قبایل در یمن به حدی است که «شیخ عبدالله بن حسین الاحمر»، رئیس قبیله حاشد که از سال 1993 تا زمان مرگش در سال 2007 ریاست پارلمان یمن را بر عهده داشته است، «رئیس جمهوری غیررسمی» یمن نامیده میشد. حکومت یمن نیز به قبایل دو دیدگاه دارد: اول اینکه؛ حکومت یمن به قبایل یمن به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود مینگرد و این کار را از طریق وارد کردن شیوخ به شبکه قدرت و ثروت انجام میدهد. دوم اینکه؛ حکومت یمن به قبایل به عنوان یک عامل بینظمی سیاسی مینگرد که بر تعصب قبیلهای استوار است.
یکی از اقدامهای مهمی که علی عبدالله صالح طی بیش از سه دهه قدرت در یمن انجام داد، این بود که روابط نزدیکی با قبایل و شیوخ آن برقرار کرد؛ به گونهای که قبایل همواره متحد رژیم صالح بوده و در کنار ارتش در جنگها شرکت کردند که از جمله میتوان به حضور قبایل در شش دور جنگ با حوثیها طی سالهای 2004 تا 2010 اشاره کرد. یکی از مزایای اتحاد تاکتیکی انصارالله با علی عبدالله صالح طی سه سال اخیر این بود که عبدالله صالح به واسطه نفوذ زیادی که در میان قبایل یمنی داشت، همسویی قبایل با انصارالله را به دست آورده بود. اگرچه رهبران انصارالله نیز توانستند طی این سالها در بدنه بخشی از قبایل یمنی نفوذ کرده و حمایت آنها را به دست آورند، اما بخشی از قبایل نیز به واسطه روابط نزدیک با عبدالله صالح با انصارالله در جنگ علیه عربستان و مقابله با هواداران منصورهادی همسو شدند. با مرگ عبدالله صالح، حوثیها بخش قابل توجهی از نفوذ خود را در میان قبایل و رهبران آنها از دست میدهند و حتی ممکن است سبب درگیری بین حوثیها و قبایل شود، کمااینکه در سال 2016 و اوایل 2017، اختلافهای رهبران اقوام با حوثیها به خشونت کشیده شد و آنها قبایل را به اتهام خیانت سرکوب کردند.
درگیری با قبایل میتواند به معنای افزایش فشارهای داخلی بر حوثیها باشد زیرا ناامنی و تمرکز بر جنگ با عربستان سعودی سبب شد که حوثیها در عمل موفق به پرداخت بخش مهمی از حقوق مشاغل دولتی و رهبران قبایل نشوند. در عین حال، تجربه کم حکومتداری افرادی که حوثیها منصوب کرده بودند، شرایط بیمار اقتصادی در مناطق تحت کنترل آنها را بدتر کرد. اکنون با مرگ صالح، عربستان سعودی و مزدورانش در داخل یمن تلاش خواهند کرد تا قبایل ناراضی از انصارالله و ناراضی از مرگ صالح را با خود علیه انصارالله همسو کنند.
دیدگاه دوم، بر این باور است که انصارالله، برنده مرگ صالح است زیرا با مرگ صالح در کمترین زمان ممکن که قدرت غافلگیری انصارالله را ثابت کرد، قدرت و صلابت جنبش انصارالله بیشتر از گذشته خواهد بود. با توجه به این دیدگاه، سناریوهای زیر را میتوان درباره یمن پس از صالح مطرح کرد:
- یکپارچه شدن قدرت در صنعا
با مرگ علی عبدالله صالح، میتوان گفت قدرت در صنعا به نوعی یکپارچه شده است زیرا هم از جایگاه سیاسی حزب کنگره مردمی کاسته میشود و هم اینکه یکی از مدعیان قدرت در یمن حذف شده است. اگرچه صالح در سال 2012 رسماً از قدرت برکنار شد، اما وی همواره درصدد بازگشت به قدرت بوده و حتی خیانت به انصارالله نیز در اثر تمایلات قدرتطلبانه عبدالله صالح بود. در عین حال، با مرگ صالح، وزن انصارالله در هر گونه مذاکرات آتی درباره یمن نیز افزایش خواهد یافت زیرا مرگ صالح نشان داد که انصارالله در صنعا دست برتر را دارد. بخشی از بدنه حزب کنگره و حامیان آنها نیز با هدف ممانعت از بروز درگیری فرقهای در صنعا و یا سهیم شدن در ساختار قدرت، اتحاد تاکتیکی با انصارالله را حفظ خواهند کرد. عبدالرضا فرجیراد معتقد است که «یکی از سناریوهای یمن پس از صالح این است که کسانی در گروه علی عبدالله صالح باشند که بتوانند کنترل اوضاع را در دست بگیرند و با انصارالله وارد مذاکره شوند و به نحوی از تنشها بکاهند و مانع جدایی کامل دو گروه از هم شوند.» از اینرو، میتوان انتظار داشت که ائتلاف سعودی و قدرتهای غربی با هدف ممانعت از تقویت وزن و جایگاه سیاسی انصارالله در ساختار قدرت یمن، به شرایط کنونی رضایت داده و برای دستیابی به یک توافق سیاسی با انصارالله بیش از گذشته ارادهای جدیتر و طرحهایی واقعیتر از خود نشان دهند. در همین راستا، اگرچه طرح جدیدی که سازمان ملل متحد پس از مرگ صالح ارائه کرد، پیشنهاد جدیدی نداشت و تکرار مواضع گذشته درباره یمن (خلع سلاح و خروج انصارالله از مناطق تحت کنترل در مقابل مشارکت در دولت آتی یمن) بود، اما از آنجایی که بلافاصله پس از مرگ صالح پیشنهاد شد، بیانگر این است که میتوان به دستیابی به یک راه حل سیاسی با پیشنهادهای جدید درباره یمن امیدوار بود.
- موقعیت ضعیفتر ائتلاف سعودی، گسترش خشونت توسط ائتلاف سعودی و تحت فشار قرار گرفتن عربستان
از دست دادن علی عبدالله صالح به عنوان یکی از آخرین مهرههای عربستان در یمن سبب میشود که موقعیت ریاض ضعیف شود، چراکه با سرنگونی آخرین مهره خود در یمن، با محدودیت شدیدتری برای انتخاب و عملی کردن راهکارهایش علیه ملت یمن مواجه خواهد شد. از اینرو، عربستان سعودی برای جبران این موقعیت ضعیف به خشونت بیشتر علیه یمن روی خواهد آورد. با توجه به اینکه جنگ سه ساله عربستان علیه یمن سبب بروز یکی از بدترین بحرانهای انسانی در جهان شد، خشونت بیشتر همراه با تداوم محاصره همهجانبه و کشته و زخمی شدن صدها یمنی موجب اعمال فشار جهانی بیشتر بر حکومت سعودی و در نتیجه تن دادن به واقعیت میدانی و سیاسی بحران یمن و تلاش برای دستیابی به یک راه حل سیاسی میشود.
نتیجه
به طور کلی باید گفت؛ اگرچه مرگ عبدالله صالح در کمترین زمان، توانمندی و دست برتر انصارالله را در صنعا اثبات کرد، اما این اتفاق میتواند سبب گسترش خشونتها اعم از فرقهای یا حملههای عربستان سعودی شود. عربستان سعودی از طریق اتحادسازی با مخالفان انصارالله و شدت بخشیدن به حملههای خود همچنان بر تحقق سه هدف خارج شدن صنعا از دست انصارالله، تحویل مراکز استانها به دولت مورد اطمینان و خلع سلاحهای سنگین و نیمهسنگین انصارالله تأکید دارد. انصارالله نیز در فضای پسا صالح تلاش میکند ضمن حفظ آرامش و ثبات در صنعا، مانع بروز درگیریهای فرقهای با حزب کنگره مردمی شود و در عین حال بتواند همچنان حمایت بخشی از اعضای این حزب را با خود داشته باشد.