پايگاه خبري «اسلام آنلاين» در گفتوگويي با دکتر پيروز مجتهد زاده، مدير عامل بنياد پژوهشي يوروسويک (Urosevic Research Foundation) لنـدن، به بررسي روابط خارجي ايران پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري پرداخته است. در ادامه اين گفتوگو را که توسط «تابناک» به فارسي برگردان شده است، ميخوانيد؛• با توجه به انتقادات رسانههاي غربي از احمدي نژاد شما محبوبيت وي را در سطح بين المللي چگونه ارزيابي ميکنيد؟من فکر ميکنم زماني که درباره محبوببت احمدي نژاد صحبت ميکنيم، بايد بسيار دقت کنيم؛ چرا که اين موضوع، موضوعي نسبي است. بدون شک وي محبوبيت زيادي در بين مسلمانان و اعراب دارد، چرا که خيلي روشن و رک درباره اسرائيل صحبت ميکند. با اين وجود او در ايران و در بين رقباي سياسي خود محبوبيتي ندارد. وي در ايران آن موقعيت را ندارد که گفتههايش را درباره اسرائيل عملي کند. منتقدان وي از اينکه وي رويکردي ايدئولوژيک به ويژه نسبت به سياست خارجي دارد، به انتقاد از وي ميپردازند. من به شما ميگويم که اظهار نظر احمدي نژاد درباره محو اسرائيل از نقشه جهان، يک گرايش ايدئولوژيکي است و اين اظهارات را نبايد طرح استراتژيک حکومت، تلقي نمود.
• شما روابط آينده ايران و غرب را چگونه ميبينيد؟ آيا فکر ميکنيد همين گونه باقي ميماند؟دولت اوباما نيز همان خواستهاي جورج بوش را تکرار ميکند. اوباما نيز خواهان تعليق فرايند غنيسازي اورانيوم ايران است. با اين وجود، من معتقدم که ميتوان دغدغههاي مشترک ايران و آمريکا را به شيوههاي متفاوت ديگري مطرح کرد. شيوههايي همچون تضمين ميزان بالايي از شفافيت در برنامه هستهاي ايران و توافق در مورد مکانيسمي از نظارت بر برنامه هستهاي ايران که مورد توافق طرفين باشد. اما اوباما نيز گفتوگو با ايران را براي تعليق غني سازي اورانيوم برگزيده است.
علاوه بر اين اوباما نيز به دنبال تحريم ايران براي برنامه هستهاي اين کشور است؛ برنامهاي که به شدت از سوي آژانس بينالمللي انرژي اتمي نظارت ميشود. دولت اوباما عملا به دنبال انزوا و تضعيف ايران است در حالي که يک ايران قدرتمند، مهم ترين ابزار براي کمک به ثبات و پايداري در يک منطقه بي ثبات است، به نظر ميرسد اين سياست دستور العملي براي رنجاندن ايران است. يک سياست مصلحت جويانه از سوي ايالات متحده آمريکا نسبت به ايران بايد همراه با اعتماد سازي و تمرکز براي شفافيت و همکاري بيشتر ايران با آژانس باشد.نه اينکه تلاش بشود برنامه هستهاي ايران از بين برود.
• آيا شما فکر ميکنيد تهديدات اسرائيل و آمريکا عليه ايران به خصوص پس از روي کار آمدن نتانياهو، عملي هم خواهد شد؟اگر چه اسرائيل نفوذ زيادي در فرايند تصميم سازي آمريکا درباره خاورميانه دارد، اما من معتقدم که رهبران متعصب اسرائيلي نميتوانند درباره ورود غرب به جنگ يا برقراري صلح، تصميم بگيرند. شما نتانياهو را تنها رهبر متعصب اسرائيل ميدانيد، اما به نظر من هيچکدام از آنان با هم فرقي ندارند. در واقع نتانياهو با افرادي هم چون اولمرت، شارون، شيمون پرز و ايهود باراک تفاوتي ندارد. زماني که اين افراد درباره ايران صحبت ميکند ميخواهند همان بلايي را که نئو کانها بر سر عراق آوردند را در ايران انجام دهند.
همه آنها ميخواهند که ايران را نابود کنند.به عبارت ديگر همه ما به خوبي ميدانيم که تمام تهديداتي که عليه ايران انجام ميشود، از ناحيه لابي يهود و گروههاي صهيونيستي به ويژه در ايالات متحده آمريکا است. سياستمداراني هم چون ديک چني، رامسفلد، جان بولتن و ليبرمن با کمک لابيهاي يهود به دنبال جنگ با ايران هستند. کاري را که ايالات متحده در قبال عراق انجام داد. من تصورم اين است که اسرائيل در صورت اعلام حمله به ايران بقايش را به خطر خواهد انداخت. بنابراين، تهديدات جنگ طلباني همچون نتانياهو و ديگران در واقع تاکتيکي است و آنان با سر دادن چنين تهديداتي در صددند که آمريکا را مجبور به حمله به ايران نمايند. چرا که همه ميدانيم که اسرائيليها با آگاهي از فاجعهاي که در صورت حمله به ايران در کشورهاي اسلامي مانند ايران و عراق، به پا خواهد شد، ميخواهند که ايالات متحده اين کار را برعهده بگيرد.
• با توجه به ماجراي ايجاد هلال شيعي که به قصد توازن قوا در منطقه تشکيل شده است، شما آينده روابط ايران با اعراب را چگونه ميبينيد ؟در دوره احمدي نژاد، ايران يک رويکرد منفعل را نسبت به سياستهاي اعراب در قبال خود، اتخاذ کرده است، اما اين وضعيت نميتواند اينگونه ادامه پيدا کند. مردم ايران حمايتهاي مادي و اخلاقي زيادي از اعراب به عمل آوردند تا آنان بتواندد سرزمين و شرافت خود را باز پس گيرند. اما اعراب از آن سو از پشت به ايران خنجر ميزنند. بسياري از اعراب و به ويژه آناني که حمايتهاي مادي و اخلاقي ايران را دريافت کردهاند، قدر آن را ندانستهاند. اين وضعيت به قدري بد است که معمر قذافي به عنوان يکي از رهبران عرب، اقدام اتحاديه عرب در شکايت از ايران در شوراي امنيت سازمان ملل در مارس 2008 را خنده دار و مسخره توصيف کرد.
در اين سال اعراب به شکايتي غير قابل توجيه از لحاظ حقوقي را درباره جزاير سه گانه ايراني که مورد ادعاي امارت است را به شوراي امنيت دادند. قذافي از اينکه اعراب اسرائيل را رها کرده و به دنبال شکايت از ايران هستند، متعجب شده بود. حتي در يک اقدام غير دوستانه، دوستان عرب ايران هم چون سوريه، حماس و قطر، با اردن، مصر، عربستان سعودي و مراکش همکاري کردند و طوماري را عليه ايران امضاء کردند. شاه عبدالله از اردن، مبارک از مصر، شاه عربستان، رهبران اسرائيلي و غربي، توطئه هلال شيعي را علم کردند تا به خاطر خودشان يک توازن قوا را در منطقه براي خودشان به وجود آورند.
لذا با توجه به اينکه نظام ايران در سياست خارجي خود تمايلات جدايي طلبانه از خود بروز نداده است، اين لفاظيهاي وحشتناک ميتواند به ايجاد شکاف در جهان اسلام منجر شود. به همين خاطر است که بسياري از اعراب، به دنبال تداوم روابط متشنج بين ايران و امارات هستند. چنين وضعيتي نبايد ادامه پيدا کند. تغيير در چنين سياستهايي باعث خواهد شد که ايران در حمايت از گروههاي عربي که به دنبال بازپس گيري سرزمين و شرف شان هستند تعادل برقرار کند و باعث شود که گروههاي مقاومت روابط بهتري را با کشورهاي عربي داشته باشند در عوض، ايران هم به جاي اينکه مدام از سوي اعراب خنجر بخورد، با قدر داني روبرو ميشود و متوجه خواهد شد که اعراب به کشور شان احترام ميگذارند.