بازدید 25462

بشارت منجي در تقابل با مصائب مسیح

گفت‌وگوي «تابناک» با نادر طالب‌زاده
کد خبر: ۶۴۸۲۲
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۶:۱۲ 19 September 2009
به دنبال پخش سريال بشارت منجي ساخته نادر طالب زاده کارگردان معروف ايراني، خبرنگار ما گفت‌وگويي را با اين کارگردان انجام داده است که در پي مي‌آيد.

در آغاز توضيحاتي درباره فيلم و كليت اين داستان اشاره بفرماييد.

فيلم بشارت منجي، 25 سال پيش با پيشنهاد آقاي سيد محمد قائم مقامي طراحي شد. فيلم سريال يک پروژه قديمي است که از آن زمان شروع شد و مبنا، کار کردن آن روي متن کتاب «بارنابا» بود و دوران کار و تحقيق بود که بحث‌هاي مفصل با خود آقاي قائم مقامي در دو سال و بعد در يکي دو سال ديگر هم با سيد مرتضي آويني بود؛ يعني در سال‌هاي 69 و 70 و از سال 79 نيز کار علمي هم روي ساخت سريال آغاز شد.

قصه در واقع براي نخستين بار به تصوير کشيدن قصه حضرت مسيح بر مبناي روايات اسلامي بود. اين فيلم را تلاش کرديم براي مخاطب مسيحي بسازيم و اين را بهانه‌اي بدانيم براي گفت‌وگوي اديان، آن هم گفت‌وگوي جدي اديان، نه گفت‌وگوي تعارفي يا مسامحه‌اي که بيشتر اين گونه است و بر پايه نشست‌هاي صميمانه ولي بدون نتيجه انجام مي‌شود. من نظرم اين است که گفت‌وگوها بايد بر پايه اسناد و مدارک و با يک نظر به بحث بازگشت مسيحيت باشد که اين عملي‌تر است؛ اين که پسر خداست؟ پسر خدا نيست؟ مصلوب شد؟ نشد؟ مبشر خدا بود؟ مبشر کي بود که نام کتابش را مي‌گذارند انجيل؛ به اينها کار نداريم. هر دو از اين اعتقاد برمي‌گرديم، به ويژه ما شيعيان اعتقاد راسخ بسياري داريم و جزو ايمان اساسي‌مان است و مسيحيت هم با اين موضوع و بخشي از مسيحيت خيلي روي اين مشترکات جدي است؛ اينها همه مي‌شود اعتقادات ما به حضرت مسيح و حضرت مسيح را مقدس‌‌تر ترسيم کردن، تکريم کردن و به وسيله فيلم هم مي‌شود اين را نشان داد. اينجا اگر فردي بي‌سواد هم باشد، تأکيد بر ديدن اين فيلم مي‌کند که يا دوبله مي‌شود يا به زبان همان کشور زيرنويس مي‌شود و اين نشان مي‌دهد که ما مسلمان چه نگاهي به حضرت مسيح داريم و چون پايان قصه هم در واقع، مصلوب کردن حضرت مسيح، هر دو روايت را گذاشته‌ايم، يعني اعتقاد مسيحيت را هم گذاشته‌ايم و روايت اسلامي را هم گذاشته‌ايم که اسلام اين را مي‌گويد. دو بار به شام آخر مي‌رويم و دو بار هم به شام آخر برمي‌گرديم.

داستان فيلم بر پايه همان انجيل بارنابا ساخته شده؟

بله هم انجيل بارنابا و هم روايات اسلامي.

همان سکانس شام آخري که به اصطلاح غيراسلامي است؟

شام آخر در هر دو يکي است و هر دو شام آخر را داشته است.

بنابراين نوع پاياني آن متفاوت است؟

بله شام آخر حضرت مسيح عروج مي‌‌کند و يکي هست که شام آخر حضرت مسيح دستگير مي‌شود. و آن که مي‌گويد حضرت مسيح دستگير مي‌شود و مي‌برندش، روايت مسيحي است که البته خداوند متعال مي‌فرمايند، ‌هرگز مصلوب نشد و آيه اين مکرو و مکرو الله در شأن اين رخداد است که کاهنان کافر بني‌اسرائيل قصد کشتن حضرت مسيح را داشته‌اند و خدعه و ريا و مکر کردند و خداوند هم مکر کرد و چهره اول فرد خائن را که به مسيح خيانت مي‌کند، شباهتي به مسيح پيدا مي‌کند که غيرقابل تشخيص است و در انجيل بارنابا آمده که خداوند عجيب، کار عجيبي کرد و يهودا در چهره و صدا، همانند مسيح شد، به گونه‌اي که ما هم او را تشخيص نداديم.
اين فيلم در واتيکان در جشنواره «رليجن تودي» جايزه بهترين‌ فيلم گفت‌وگوي اديان را گرفت و يکي از خوشبختي‌هاي ما اين است که مسيحيت، مهمترين جشنواره کاتوليک‌هاي جهان که کاتوليک‌ها، اکثريت مسيحيت جهان هستند، در جشنواره خودشان در رم به نام «مذهب امروز»، به اين فيلم به عنوان فيلم گفت‌وگوي اديان جايزه دادند و امسال هم (يک ماه ديگر) در دانشگاه پاپ در خود واتيکان دعوت کردند براي سخنراني و بحث درباره همين فيلم و فيلم‌هاي ديگري که ايران درباره انبيا دارند مي‌سازد که در حال تدارک است.

شما در گفت‌وگوهايتان اشاره کرديد که منابع شما، منابع قرآني است؟

منابع ما قرآن مجيد، روايات اسلامي، انجيل بارنابا و اناجيل چهارگانه در متون مقدس و در متون تاريخي هم تاريخ ويلدورانت هستند.

در اين تحقيقات شما، آيا کارشناس سريال شما آقاي قائم‌مقامي بودند؟

بله، کارشناس ما آقاي قائم مقامي، اصلا در واقع ايده‌دهنده ساخت اين سريال بودند و ما با آقاي قائم مقامي تلاش کرديم يک بار اين انجيل را به همراه ايشون و بعدها شهيد آويني به گونه‌اي فيلم سينمايي بسازيم که البته در آن مقطع، به خاطر برخي از کمبودها انجام نشد، ولي در رأس محققان، آقاي حسين بهزاد هستند که نويسنده نامدار تاريخ جنگ هستند که در واقع مقام معظم رهبري در حکمي درباره کتابشون همپاي صاعقه مطالبي را نوشته‌اند.
کتاب مشهور هم از قوي‌ترين کتاب‌ها در تاريخ جنگ است. نويسنده متن و تحقيق فيلم، «حسين بهزاد» است. البته آقاي هادي صورتي که در واقع، متون قرآني ايشان توسط آقاي امير اهواركي که باز ايشان هم درباره متون مقدس مسيحيت، يهوديت کتاب دارند؛ اينها بخش تحقيقات هستند.

پرسش از محتواي خود فيلم است؛ تفاوت نگاه انجيل چهارگانه با قرآن و روايات اسلامي در چه مواردي بيشتر ديده‌ايد که تفاوت آنها بسيار فاحش‌تر بوده است؟

در همان نکايي که قرآن تأکيد مي‌کند؛ اين که خب عيسي هرگز فرزند خدا نيست و خداوند، خطاب به حضرت مسيح از آنها مي‌پرسد: آيا تو گفتي من فرزند خدا هستم؟
يکي در اين بحث خداوند خيلي تأکيد دارند و آياتي در اين باره ما داريم و ديگري درباره بشارت حضرت رسول که در فيلم عين آيه را به صورت ديالوگ آورده‌ايم؛ بدون هيچ گونه کم و کاستي. اين را هم بگويم که شايد ما در فيلم، ده آيه از قرآن را به عينه آورده‌ايم. براي اين که مسيحي‌ها بدانند، در يک پشت صحنه‌اي که آماده مي‌کنيم و آقاي شکاري هم زحمت آن را مي‌کشند، يکي از کارهايي که انجام مي‌شود، معرفي آيات قرآن است.
سومي هم درباره اين است که حضرت مسيح مصلوب نشد، بلکه در ملت شبهه شد. خداوند در اين باره تأکيد مي‌کنند و مي‌فرمايند: «و هرگز او را نکشتم» و ما اين را هم در فيلم آورده‌ايم؛ اين سه موردي است که در قرآن به آنها تأکيد مي‌‌کند، ما هم در فيلم به آنها تأکيد کرده‌ايم و چيز ديگري هم نيست و وضعيت بسيار شناخته شده است.

آيا موارد اختلافي همين سه نکته است؟

بله، اختلاف در اين چيزهاست، البته مشترکات که بسيار است. ما معجزاتي آورده‌ايم که مسيحيت تا کنون آن را نشنيده‌اند و در يک قسمت هم متفاوت است؛ مثلا روايتي است که من از آقاي جوادي آملي شنيدم که مي‌فرمايند، حضرت مسيح مردي را زنده مي‌کند که چهار روز بوده، درگذشته است. بعد کافران بني‌اسرائيل مي‌گويند، اين شخص از بستگان خود مسيح بوده و تباني کرده‌اند؛ يعني به اين گونه که وي در قبر خورده و خوابيده، (چون مقبره‌هاي آنها در خاک عمودي نبوده و همچون اتاقي بوده و به آن «مقاره» گويند که در البته در لبنان هم به همن گونه است) خلاصه اين که آنان گفتند، تباني شده و وي در قبر براي خود زندگي کرده و چهار روز بعد زنده شده است. بعد مي‌گويند اگر راست است، از عيسي بخواهيد که کسي را زنده کند که سال‌هاي پيش مرده باشد و به اين ترتيب بود که قرعه به نام فردي به نام «سام‌بن‌نوح» مي‌افتد که هزاران سال پيش از دنيا رفته و فرزند صالح حضرت نوح و جد اعراب و عبريان بوده است. خلاصه اين که ما اين صحنه را هم آورديم که آنها اصلا خودشان هم چنين روايتي را نشنيده‌اند. به تعبيري، مسيحيت زنده کردن سام را نشنيده است.

يا در جاي ديگر، حضرت مسيح در کودکي با گل پرنده‌اي مي‌سازد و زنده مي‌کند که تا کنون نشنيده‌اند. در جاي ديگر در روايات اسلامي آمده است که حضرت مسيح در بچگي در رنگرزي مشغول بازي بوده و بعد همه کلاف‌ها را با هم به درون رنگ ديگ رنگ سياه مي‌ريزد و در همان زمان نزديک بوده که صاحب حجره قالب تهي کند، چرا که همه آن کلاف‌ها سرمايه همه عمرش بوده، اما هنگامي که کلاف‌ها را از خم رنگرزي بيرون مي‌کشند، همه رنگ‌هاي گوناگون از درون رنگ سياه بيرون مي‌آيد؛ زرد، آبي، سفيد، قرمز و... که اين از معجزات زمان کودکي حضرت مسيح بوده است.

ما در اينجا تکريم و تقديس حضرت ميسح را نيز در اينجا آورده‌ايم؛ براي نمونه در جايي هست که حضرت مسيح پسري را زنده مي‌کنند که به خواست مادر غصه‌دارش بوده. در آغاز حضرت مسيح به خواسته زن اعتنا نمي‌کند و مي‌داند که اگر فرزندش را زنده کند، اين شبهه پديد مي‌آيد که وي بالاتر از يک انسان است و نمي‌پذيرند تا اين که جبرئيل بر وي نازل شد و دستور مي‌دهد که خداوند مي‌فرمايند اين مريض را زنده کن. در فيلم اين قسمت داستان آغاز يک فتنه است، همان گونه که در همان زمان هم فتنه به پا شد. آغاز اين فتنه در انجيل بارنابا بسيار مفصل آمده است که در اينجا از انجيل بارنابا بهره برده‌ايم.

يک نکته درباره انجيل بارنابا به شما بگويم و آن اين که در حدود فوريه سال گذشته؛ يعني سال 2009 مسيحي، انجيل بارنابا با همين نام در کليساي بارنابا در قبرس در حالي که قاچاقچيان در حال بيرون بردن از کشور بودند به دست پليس ترکيه در قبرس کشف شد و به دست آنها افتاد. خبرگزاري «رويتر» اين خبر را بازتاب داد و دانشمندان از دانشگاه‌هاي گوناگون آن را تأييد مي‌کنند که احتمالا براي دو هزار سال پيش است، چون ويژگي‌هاي روي جلد آن، پوست آهو و طلاکوب است و مال انجيل دو هزار ساله است، ولي به دلايلي که مشخص است، چيزي از اين انجيل ما نمي‌شنويم و سانسور شد. در اين انجيل، يکي از منابع گفته بود که ده‌ها بار نام پيغمبر در آن آورده شده و خيلي جالب است که ترکيه کشور مسيحيان سکوت مي‌کند.

بعد با کمي دقت به شک مي‌افتيم که ترکيه مي‌خواهد وارد اتحاديه اروپا شود و احتمالا فشار بسياري روي آن هست و خلاصه از پايه همه چي به هم ريخته مي‌شود که به رم فرستاده نشود. اين چندمين بار است که انجيل پيدا ‌مي شود و نمي‌گذارند و سانسور مي‌کنند.
يکي از درخواست‌هاي ما که در نامه‌اي سرگشاده از نخست وزير ترکيه بخواهيم اين است (البته اگر سايت «تابناک» هم به ما کمک کند) که بپرسد براي چه انجيل را ـ که قديمي‌ترين سند است و قدمت دو هزار ساله دارد ـ سانسور مي‌کنيد. همچنين لوحه‌هاي بحرالميت را يک بار اسرائيلي‌ها بردن و به کسي ندادند که 46 سال است که سانسور مي‌شود و مال لبنان است. پرسش اين است، شما که اسرائيل نيستيد. انجيل را شما پيدا کرديد و خبر آن را رويتر زده، پس دروغ گفته؟ 9 نفر قاچاقچي را گرفتيد، آيا اين هم دروغ است؟ انجيل را از درون کليساي بارنابا درآورديد. انجيل به نام بارناباست و مي‌دانيد در اين انجيل چه مي‌گوييد و اصلا مي‌دانند که دانشمندي گفته است اين انجيل احتمالا دو هزار سال است و بايد چک کنيم آن را، ولي به خاطر اين که بشارت را پيامبر اکرم (ص) داده است، شما کوتاه مي‌آييد؟ مي‌ترسيد وارد اتحاديه اروپا نشويد؟ اين همه اتحاديه اروپا ارزش دارد؟ اصلا به چه علت شما اين را افشا نمي‌کنيد؟ براي چه نمي‌گذاريد به کشورهاي اسلامي برود؟

رويترز خبر داده است که انجيل بارنابا در فوريه که کشف شده ( حالا ماه کشف آن را هم از اينترنت چک مي‌کنم و دقيق مي‌گويم خبرش کي آمده)؛ حال به زبان خودم از آقاي نخست وزير ترکيه خواهش مي‌کنم که مرد مسلمان و متعهدي است و ما ده سال روي اين پروژه کار کرده‌ايم و انجيل بارنابا هنگامي پيدا شد که کل فيلمبرداري ما تمام شده بود و زماني بود که فيلم را ارايه کرده بوديم، ولي اين حرف اين است که اين انجيل متعلق به همه جهان است، متعلق به مسيحيت و يهوديت است و يک کتاب مفصل درباره حضرت مسيح است.
حضرت مسيح در انجيل بارنابا سخنان بسياري از دين اسلام و آمدن پيامبر گفته‌اند. درباره حضرت رسول که ده‌ها بار اشاره کرده است، درباره معارف خداشناسي و توحيد ادبياتي دارد که نظير ندارد و به اين انجيل چه اتهام‌هايي که بستند که مسلمانان اين را نوشته‌اند؛ مسلمانان قرون وسطي اين را نوشته‌اند. مردي يهودي که مسيحي شده و بعد در آندلس مسلمان شده اين را نوشته است! اين چه انسان نابغه‌اي است که همچنين انجيلي را با اين همه پيچيدگي نوشته و دست همه را بسته است؟! بعد چي شد اين انجيل پيدا شد. از آن زمان تا کنون ترکيه سکوت کرده است.

حال اين پرسش مطرح است که چرا ترکيه سکوت کرده؛ بايد گفت اين متعلق به همه جهان اسلام و مسيحيت و در کل بشريت بوده و اين در حالي است که اين کشور سکوت کرده است.
واحد مرکزي خبر اعلام کرد و البته من از همينجا فهميدم، اما واحد مرکزي خبر ما پيگيري نکرد و اصلا نمي‌دانند انجيل بارنابا چي هست! فکر مي‌‌کنند همانند انجيل متي و .... است.
انجيل بارنابا ثابت مي‌کند چه تعريفي در تاريخ شده است. ميليون‌ها انسان در جهان به خاطر تحريف از ميان رفته‌اند، هم‌اکنون قرن 21 است، بيدار شود. هر چه صبر کردم تا از جاي ديگري صدايي بلند شود، نشد و همه جا سکوت بوده تا امروز... .

همه دنبال اين هستند که مثلا مي‌گو‌يند فلان کس ناپديد شد. امام موسي صدر را ليبي ناپديد کرد و ديديد چه شد؟ من مي‌گويم که آقا يک امام موسي صدر جديد پيدا کرديم. انجيل بارنابا که اعلام کرديد پيدا شد، کجاست؟ ما از نهادسازي ترکيه مي‌خواهيم يک عده از نويسنده‌ها و فيلم‌سازها و اهل حوزه علميه جمع شويم براي اين کار و بگوييم چرا سکوت کرديد؟

انجيل بارنابا يکي از معتبرترين، يعني به عبارتي کم‌تحريف‌ترين و خيلي معتبرترين منابع ميان خود انجيل‌هاست از ميان آن چهار انجيل که البته تحريف‌هاي بسياري هم به همراه آن بوده است، شما انجيل بارنابا را چگونه به دست آورديد؟

انجيل بارنابا هست و همه جا هم يافت مي‌شود. اين انجيل در اوايل انقلاب چاپ شد که پيش از انقلاب هم بوده و آيت‌الله طالقاني در اين باره مقاله مفصلي نوشته‌اند. در «عيون ‌احوال رضا، امام رضا درباره‌اش اشاره مي‌کند، خطاب به يک مردي مسيحي که از ايشان پرسيدند، من معارفي را که شما مي‌فرماييد از کجا بايد به دست آورم، اشاره مي‌کنند که انجيلي نزد شما هست که تحريف کمتري در آن شده به نام انجيل بارنابا که اين خيلي قبلتر از قرون وسطاست. يکي از کساني که اشاره مي‌کند به انجيل بارنابا، امام رضا (ع) است. باز ايشان مي‌فرمايند به انجيل يوحنا که البته در انجيل يوحناي کنوني هم به آمدن تصدي دهنده بر مسيح اشاره شده است.

بحثي که هم‌اکنون مطرح هست، اين که منجي آخر زماني است که ظهور مي‌کند؛ همان حضرت مهدي ما مسلمانان که آنها هم مي‌گويند حضرت مسيح ظهور مي‌کند و در کل به منجي آخرالزماني باور دارند. نکته بعد نگاه مسيحيت و يهوديان يا همان صهيونيست‌ها درباره آخر زمان و ديد آنان چگونه ‌است؟

آنان همگي بر اين باورند که نجات دهنده‌اي مي‌آيد؛ هم مسيحي‌ها اعتقاد دارند که نجات‌دهنده‌اي مي‌آيد و همان مسيح است و قيامي در جهان به پا خواهد کرد. يهوديان هم بر اين باورند که کسي به نام «ماشيه» مي‌آيد و در اسلام هم که ما اعتقاد داريم به ظهور منجي و حجت.
آنچه در اين فيلم به آن اشاره کرده‌ايم براي ارتباط اين دو فرهنگ مسيحيت و اسلام، اشاره حضرت مسيح در انجيل متي فصل 24 با آمدن پسر انسان در آخر زمان است که عين سکانس در فيلم آورديم از اين بخش از انجيل بوده است.

با توجه به اين که شما تجربه‌اي در ساخت فيلم حضرت مسيح داشته‌ايد و اين فيلم را ساخته‌ايد، تا چه اندازه براي مسيحيت باورپذير بوده؛ يعني حال با توجه به اين که يک ماه ديگر مي‌خواهيد براي کنفرانس برويد و با توجه به بازخوردهايش، در کل به چه گونه است؟

سه سال پيش در همين دانشگاه واتيکان رم و در خود اين شهر، نمايشگاه نمايشي برگزار کرديم که همه کشيش‌هاي کاتوليک فيلم را ديدند و در آن مراسم نيز سخنراني شد، به واسطه فستيوال رجيتن تودي که در شهر‌هاي ديگري برگزار شد، ولي در دانشگاه واتيکان، نمايش ويژه گذاشتند و چند روز بعد هم جايزه دادند به فيلم به عنوان فيلمي که گفت‌وگوي اديان را بازگو مي‌کند و از نگاهي کاملا جديد. در دانشگاه «سيت اند رود» در شهر آکسفورد و نيز در دانشگاه «الهيات» هم اين فيلم را نمايش داديم.
همچنين در هفت جشنواره که از جمله در آمريکا، فيلادلفيا، روسيه، منبر طلايي، سائو پائولو برزيل، جشنواره مصر، جشنواره قاهره و رليجن تو دي ايتاليا. بايد عرض کنم که بعد چند هفته فيلم ايران در اين هفته به نمايش گذاشته شده که همه آنها فيلم افتتاحيه بوده مثلا در لبنان و پاکستان.

با توجه به اين اوصاف، بازخورد آن چگونه بوده؛ يعني اقبال عمومي با همين باور کردن داستان که بنا بر يک روايت اسلامي بيشتر است؟

ـ مقالات بسياري درباره همان فيلم، همان نسخه يک ساعته آن نوشته شده وجود دارد. مقاله لس‌آنجلس تايمز در صفحه نخست با اين ترجمه است. جفري فاشمن، جزو هيأت نويسندگان نيويورک تايمز، در 29 آوريل 2008 مقاله‌اي نوشته که در صفحه نخست، «نگاه يک ايراني به مسيحيت جنجال آفريد» و در اين باره حدود 21 هزار مطلب در اينترنت وجود دارد. (آوردن شواهد)

يعني براي همين فيلم؟

بله براي همين فيلم 87 دقيقه هنوز سريالش درنيامده است. اينجا مثلا شما نگاه کنيد از اسلام در يک سريال در يک دنياي جديد که عناوينش جالب است. فيلم «عيسي اسلامي يک فيلم ساز ايراني» در حال آماده شدن براي وبلاگ تلويزيون است که همه آنها در بخش اول مقايسه مي‌کنند با فيلم 2004 ملي گيبسون با فيلم مصايب مسيح و يک مقاله‌اي در خبرگزاري فرانسه هست که به اصطلاح نوزان مي‌گويد که فيلم گيبسون مي‌گويد فيلم خوبي است، فيلم خوش ساختي است ولي قصه اشتباه است و اين گونه رخ نداده است.

ترجمه‌‌هاي بسياري هست که البته کپي آن را ندارم اما همه مجلات مسيحيت اين را منتشر کرده‌اند. لس‌آنجلس تايمز، اي‌بي‌سي‌يو، سي‌ان‌‌ان در اخبار روزانه خود و نه تنها اخبار فرهنگي اين را کار کرد. هم‌اکنون هم به دستور رئيس سازمان يک فيلم مستندي درباره با انعکاس فيلم خارجي اين فيلم خواسته شده که ساخته شود.
اين از اين جهت يک رويکرد جديد است چون از حوزه جشنواره بيرون مي‌آيد و بحث ديني است. پيشتر همه فيلم‌هاي ما در جشنواره «کن»، «سنت پترزبورگ» جشنواره فيلم برلين بوده که البته بحث جشنواره هم نيست و بحث ديني است که با تعامل بروند.
اين مال کليساست که خبر «سي.ان.ان» آن را به مدت سه دقيقه کار کرد. تقريبا خبر سي بار رفت؛ هر بيست دقيقه به بيست دقيه خبر را کار کرد که به اين وسيله با وجود آن که همه مسئولان آمريکا اين فيلم را نديدند اما خبرش را شنيدند.

از اين جهت تنها جايي که خبر نداشته ايران بوده است که البته اين براي اسرائيلي‌هاست که صحبتي در اين باره بگويم که من هر گاه هر سخني را در شبکه خبر بگويم، روز بعد مبني تيوي اين خبر را در سايت کار کرده است. من از روي سايت سيو کردم. من هرگاه خواستم صحبتي کنم راجع به 11 سپتامبر که آيا دروغ بود يا نبود و چي بود و چي نبود، مي‌خورد تو مبني تيوي.
اصلا اين فيلم را ساختيم که يک باب گفت‌وگو و يک نوع فيلم سازي جديد، نه فيلم سازي جشنواره‌اي که اتفاقا تو جشنواره فجر هم از آن استقبالي نشد و هيچ جايزه‌اي به آن ندادند، نه گفتن فيلم‌نامه‌اش خوب است، فيلمبرداري خوب است، حتي نگفتند به خاطر موضوع يابي‌اش، اين نشان مي‌دهد که جشنواره فجر هم باز بايد يک نگاه دوباره به آن کرد.

همان طور که آقاي ده‌نمکي گفتن؟

من نمي‌دانم که آقاي ده نمکي چه گفتند، ولي براي من خيلي جالب است که يک هزارم مطالبي که خارج از ايران مي‌آيند، راجع به فيلم و اسلاميتش مي‌گويند، من اين را دارم مي‌گويم که «نگاه متفاوتي بود نسبت به حضرت مسيح با نگاه جديد و خيلي مستندتر و واقعي‌تر» که البته در نوع فيلمسازي هم متفاوت است مثل فيلم‌هاي ديگر که از مسيح ساختند که از خودشان ساختن، نيست. روايتش جور ديگر است و اين را يک جور محک است که به نظر من، هم جشنواره فجر محک خورد، هم تلويزيون محک خورد.

البته در همين سري اخير که يواش يواش سينما و يا جشنواره ما دارد به سمت معناگرايي پيش مي‌رود تا مخاطب‌گرايي و يا مثلا يک بخش معناگرا هم گذاشته‌اند، ولي خوب به هر صورت باز هم يک کار کرد.

بله به نظر من هم اصلا نفهميدند، نفهميدند که براي چه ساخته شد و اينکه شما الان مي‌‌پرسيد، اين چه تفاوتي با دين مسحيت دارد، همان‌هايي است که در قرآن تأکيد شده است. من معتقدم که يک نوع فيلم سازي ديگري وجود دارد که خيلي بيشتر در غرب از آن استقبال مي‌شود و امروزه مخاطب تشنه شنيدن آن است و اين اصلا نوع روايتش بايد فرق کند و بايد جديد باشد و روايت جديدي است. شايد براي همين نفهميدند، فکر کنم از آن گذشتن و آن را نديدند.

يک بحثي است درباره تأثير صهيونيست در مسيحيت و اين انحرافاتي که در مسحيت به وجود آورده، با توجه به شواهد و قرائني که وجود دارد، حالا به نظر شما اصلا همچين انحرافاتي داخل مسحيت از طريق صهيونيست‌ها انجام شده يا از سوي يهوديان افراطي؟

اولا اينکه قطعا انجام شده؛ يعني مسيحيت امروز، آن نکاتي که در فيلم داريم درباره نفوذ کفار بني‌اسرائيل در گناه به صليب کشيدن حضرت مسيح، آمده در هيچ جاي آمريکا قابل پخش و قابل طرح کردن نيست. چون کل اين صنعت، دست صهيونيست‌هاست. قطعا شما در انجيل مي‌خوانيد هر صفحه‌اي از انجيل را باز کنيد، فريسيان و صدوقيان در صدد کشتن مسيح بوده‌اند. هزار و يک حيله مي‌زدند تا حضرت مسيح را تحقير و محاصره بکنند شايد در انجيل بيست بار مي‌خواهند که ايشان را مي‌خواهند بکشند، ولي در هيچ فيلمي اين را نمي‌گويند و سانسور مي‌شود. در واقع اين فيلم به مسيحيان مي‌گويد آن چيزي که براي شما سانسور مي‌شود را ببينيد. اصلا آنجا نمي‌شود من تمام آن شبکه‌هاي مسيحي اي دبليو تي ان، تي‌بي‌ان، ديستار، گارد تيوي، همه اين‌ها را کم و بيش نگاه مي‌کنم. هيچ گاه نديده‌ام، چون از شبکه‌هاي روز بين‌المللي است يک بار جملات انجيل را در مورد توطئه‌هاي کفار بني‌اسرائيل در مورد حضرت مسيح را نديده‌ام، چون مي‌ترسند، بنابراين ما در اينجا غير از روايت‌هاي اسلامي، روايت مسيحي کاملش را هم آورده‌ايم.

به مل گيبسون گفتند اگر مي‌خواهي فيلمت پخش شود، بايد اين جمله را در آخر فيلم خود برداري، گفت: کدام جمله، گفتند: همان جمله که وقتي حضرت مسيح را مي‌خواهند بفرستند بالاي صليب، بعد يوسف قيافا مي‌آيد و مي‌گويد که خطاب به ژنرال پيلاتس مي‌گويد: گناه کشتن مسيح به گردن ما و فرزندان ما؛ يعني ما يهوديان. مي‌گويد اين را بايد برداري، مي گويد: اين جمله در چهار انجيل هم آمده است، مي‌گويد: باشد اگر مي‌خواهي فيلمت پخش شود، بايد اين جمله را برداري و برش مي‌دارد.

شما يک نقد اساسي براي فيلم مصائب مسيح از مل گيبسون داريد؟ با توجه به آن که در رسانه‌ها و تقريبا منتقدان مي‌گويند، بالاخره فيلم مصائب مسيح مل گيبسون تقريبا کاملترين و مستندترين مثلا فيلمي است که ساخته شده است؟

در واقع فيلم مل گيبسون، فيلم‌ساز فوق العاده‌اي است و در فيلم سازهاي آمريکايي نظير ندارد؛ در ساخت و پرداخت و انسان باغيرتي است و انسان آزاده‌اي است، ولي اين قصه مشهور مسيحيت است و همه فکر مي‌کنند که مسيح مصلوب شده است تا خود حضرت مسيح در انجيل بارنابا مي‌گويد. البته خود گيبسون مسيحي معتقدي است.

همه اين‌ها بنا بر آن تعليمات مسيحيت است که در اينجاست، ولي ما احترام گذاشتيم به باور مسيحيت و مصلوب شدن حضرت مسيح را در فيلم آورديم. اين فيلم را وقتي که مي‌بينيد، همان را مي‌بينيد با همان تکذيبي که آنها اعتقاد دارند اما در کنارش روايت قرآن را نيز آورده‌ايم که مصلوب نشد و هرگز به قتل نرسيد، بلکه بر آنها شبهه شد. در نوشته فيلم هم آورده‌ايم که پخش شد. اين به جهت تطبيق است که انسان بتواند اين را ببيند. اين روايت آنها است و از اين به بعد در تاريخ، اگر اين فيلم ديده يا شنيده شود و بحث شود از اين به بعد با مراقبت مي‌‌سازند. چون مي‌دانند اسلام ديگر علني دارد مي‌گويد، که حضرت مسيح که ما مي‌گوييم و به قول پيامبر اولوالعزم هستند، ماجراي مصلوب شدنش اين‌گونه است که مضروب نشد و اتفاقا مسيحيت گوش شنوا براي اين موضوع نيز دارد، نه در حد کشيش و دو نفر و اينا، بلکه در حد خود واتيکان، يعني در سخنراني که در واتيکان شد، در همان سه سال پيش در وزارت رفاه، مهماندار من بعد از نمايش فيلم، گفت از اين فيلم تحسين مي‌کنيم و همه را دعوت به ديدن اين فيلم مي‌کنيم نه به خاطر اينکه به همه عقايد اين فيلم لزوما موافق هستيم بلکه بخاطر اينکه اين اختلاف را با شجاعت و زيبايي نشان داد.

تأثيري که شما از داستاني که حالا با توجه به تقريبا اختلافي که بين دين اسلام و دين مسيحيت هست درباره آن بيشتر درباره 48 ساعت آخر زندگي حضرت مسيح است که شما گفتيد اين اتفاق افتاده و آنها مي‌گويند که مصلوب شده است و... و با توجه به آن فيلمي که آقاي گيبسون ساختند مثلا درباره حضرت مسيح که به صليب کشيده مي‌شوند و ... تفاوت فيلم خودتان با فيلم ايشان را از چه بابت مي‌بينيد؟

فيلم ما اصلا قصه‌اش کاملا متفاوت است. ما داريم مي‌گويم حضرت مسيح در آن سه سال که پيامبر بود، با چه مشکلاتي مواجه بود و رسالت ايشان چه بود و اين شبهه‌اي که براي حضرت مسيح پيش آمد که پسر خداست، از کجا شروع شد و سرانجام با چه روشي، حضرت مسيح را قصد به صليب کشيدند را داشتند؟ در حالي که فيلم گيبسون يک مرثيه است، يک مصيبت خواني است، يک روضه ديني است و اصلا مي‌دانيد که کلمه «پشن» که اسم فيلم «پشن آو کرايس» است، کلمه پشن از پشن پلي مي‌آيد؛ پشن پلي که پلي معني نمايش مي‌دهد، نمايش‌هاي تعزيه‌اي که در طول قرون در اروپا بوده است. هنوز هم در بعضي از جاها مي‌باشد. در جنوب ايتاليا هم همين امروز شما در فصل عيد پاک هستند، به اصطلاح مرثيه و روضه‌خواني حضرت مسيح همه گريه مي‌کنند، يک نفر را مي‌گذارند زير صليب و راه مي‌روند، شلاغش مي‌زنند و يک عده‌اي هم گريه مي‌کنند؛ به آنها مي‌گويند فشن پلي.

يعني خودشون را به حالت صليب درمي‌آورند براي مصلوب کردن و اينجور چيزها؟

گيبسون به فيلمش مي‌گويد، پشن آو کرايس؛ يعني مصائب مسيح عين يک روضه سينمايي بود و من در ايران هم ديدم که توي سينما بعضي‌ها گريه مي‌کردند، آن رنج و مصائب و اينها را مي‌ديدند.
تأثرآور است! در اينجا يک جمله از آقاي قائم مقامي مي‌گويم که ايشان مي‌فرمايند که در واقع جاي امام حسين (ع) و حضرت مسيح عوض شده است. مسيح ثار الله نيست و امام حسين (ع) ثارالله هستند و شأن ثار الله را دارد و دقيقا در آيه قرآن آمده که حضرت مسيح مصلوب شد، بلکه خداوند او را از مکر و حيله و کفار بني‌اسرائيل نجات داد. پيغمبر عزيزش بود. يک بار مي‌خواستند در معبد سنگ بارانش کنند، ناپديد شد، يک بار بردنش در دره‌اي پرتابش کنند، ناپديد شد و آخرين بار مي‌خواستند بکشندش به صليب.

فيلم شما، بيشتر تکريم حضرت مسيح است؟

بله؛‌ البته يک قصه واقعي، براي همين فيلم به صورت مستند فيلمبرداري شده است. يعني من اين فيلم را در آمريکا چهار ـ پنج نقطه نمايش دادم؛ يعني زماني که تدوينش، تکوين نبود براي تست. عکس العمل اصلي اين بود که فيلم خيلي مستند است و انگار واقعا اتفاق افتاده و ما داريم مي‌بينيم و ما هم سعي کرديم هر چقدر مي‌شد از اين بازي‌هاي هالي ودي، جلوه‌هاي ويژه‌ هالي‌وودي پرهيز کنيم، همه کار خيلي مکانيکي و در دوربين انجام شد.

بعد يک نکته، حالا بحث محتواي فيلم که شما مي‌گوييد بخش آخرش، بحث مصلوب شدن حضرت مسيح که دو تا سکانس مختلف ساختيد است.

شيرازه فيلم اينجاست که در 90 دقيقه پاياني فيلم شما مي‌بينيد که زحمتش را آقاي شکاري و پسرشون آقاي کندري کامل کشيده‌اند.

بحث محتوايي که فکر مي‌کنم کافي باشد درباره خود ساخت فيلم بالاخره آن گونه که خودتان فرموديد، حالت مستندوار است، ولي خوب يک مقدار مثلا با توجه به اين که تلويزيون نشان داده که من مثلا حتي بازخوردي که بين بچه‌ها و دوستان و همکاران رسانه‌اي ديدم، يک مقدار از تکنيک روز استفاده نشده که شايد به سال ساخت آن باشد؟ سال ساخت از چه سالي است؟

از 9 سال پيش تکنيک روز استفاده شد که کمي جلوتر از زمانه به خاطر همين اشتباه مي‌گيرند و فکر مي‌کنند تکنيک روز نيست از زمان يک خورده جلوتر هم هست. از نظر من به خاطر اينکه ما اگر مي‌خواستيم از تکنيک روز استفاده کنيم، همين است که شما داريد مي‌بينيد. اين را نمي‌خواستيم باشد، مي‌خواستيم اين گونه نباشد براي همين کساني که تاريخ سينما را مي‌دانند و فيلم ديده‌اند و فيلم‌هاي «آوانگارد» را ديده‌اند، مي‌دانند الان ضايقه مردم در جهان چيست به اين نمي‌گويند عقب ماندگي که يک جور ديگه است.

من به بهانه صحبت شما دارم يک چيز ديگر مي‌گويم. يک موضوع شخصي نيست، دارم يک چيز ديگر مي‌گويم. و به خاطر همين من دوربين را از سه پايه برداشتم. مگه بلد نبوديم روي سه پايه بگذاريم؟ روي دست گرفتيم که يک حالت ديگري را القا بکند و روي دست فيلمبرداري کرده‌ايم و بلعکس اون کساني که بازيگران نقش‌هاي عالي هستند در ايران و حالا اسم نمي‌برم و بهترين کارگردان هستند با من تماس مي‌گيرند و مي‌گويند کساني که چندين و چند فيلم فيلمشان در جشنوراه داخلي جايزه گرفته. آنها يک ذايقه حرفه‌اي ديگر دارند، قطعا ما فاصله گرفتيم از فيلم‌هاي ديگر و کليشه‌اي.

چون بالاخره ذايقه کارگرداني يا متخصصان امر با ذايقه عموم مردم خيلي متفاوت مي‌باشد؟

در ايران به خاطر همين سريال‌هاي مذهبي که ما داشتيم، باور من بر اين است در يکي از مأموريت‌هاي کساني که فيلم مي‌سازند به نظر من کار مي‌کنند تغيير ذايقه است و اين اتفاقاتي است که ذايقه را تغيير مي‌دهد. فاصله گرفتن از آن تکنيک است و اگر خوب و عامه پسند هم باشد ما نمي‌خواهيم. مي‌خواستيم چيزي متفاوت باشد و سنديت را القا کند، اضطراب را القا کند، چون که موضوع مستعدي است و يک فتنه دوهزار ساله است، دوهزار ساله که علي‌رغم کتب مقدس هم باز هم مي‌گويند عيسي پسر خداست. حتي ما شاعر اهل بيت داشتيم که گفته، حضرت عيسي صليبش را به دوش کشيد، در صورتي که مسيح هرگز مصلوب نشد.

در بازي و در کاراکترهايي که ساخته يا همان بازيگرهايي که استفاده کرديد، بيشتر بازيگرهاي معروفي بودند ولي خوب به قول معروف نه مثل آقاي پرويز پرستويي معروف؟

نخير آنها هم مثلا آقاي اويسي شايد پانزده سالي بود که بازي نکرده بود که من بخاطر همين ايشان را آوردم مي‌خواستم کاملا نامعروف باشند که بعد ايشان معروف شد. طبق بازي‌هاي خوبي دوستان متفاوت متعدد ارائه کردند که آقاي نجفي اجتناب ناپذير بود، چون اون چهره و اون تيپ را جاي ديگه نداشتيم به عنوان نقش قائم مقام قيصر بازي کنند نداشتيم. نقش «سجانس» را نجفي بايد بازي مي‌کرد، در غير اين صورت، بقيه بازيگر‌ها را مثلا اکبر سنگي و آقاي مرتضي ضروبي، بازيگرهاي شناخته شده‌اي بودند که من از آنها خواهش کردم يا آقاي منوچهر آذر که از ايشان خواهش کردم که بيايند و بازي کنند که بازيگرهاي با تجربه‌اي هستند، ولي عموما بازيگرهايي بودند که چهره‌هايشان تا به حال ديده نشده بود.

خودتان اين گونه خواستيد ديگه؟

بله، بله خودم خواستم. ما مي‌توانستيم مشهورترين و معروف‌ترين و ديده‌ترين بازيگرها را بياوريم براي ده نقش اول، ولي عمدا اين کار را نکرديم.

محدوديت مالي و مشکلات مالي هم داشتيد؟

کل اين سريال با يک رقم يک و نيم ميليارد ساخته شد که شما الان يک فيلم سينمايي ويدوئويي آپارتماني را با دو برابر اين رقم ساخته شود.

نهادهاي دولتي هم پشتوانه شما بودند؟

نه، نه متأسفانه

نهادهاي خصوصي بود؟

نخير همش تلويزيون بود. خود صدا و سيما بود، صدا و سيما در اين کار، نقش مؤثري داشت. براي اينکه اقبال و آمادگي دارد براي ساخت سريال‌هاي جدي، اين يک حسن است. اين آمادگي را داشتن يک حسن است. ممکن است که مثلا در مورد کم و کاست‌ها نقد داشته باشيم، ولي در مجموع، اين که آمادگي داشته باشد در صحنه باشد و بخواهد بسازد، اين خودش مهم بود که آمادگي‌اش را داشت.

يک بحثي هم هست روي بحث دوبله فيلم، چون دوبله‌اش نسبت به ديگر کارهاي سينمايي و سريالي ضعيف بود؛ چرا شما از خود صدا استفاده نکرديد و از دوبله استفاده کرديد براي اين کار؟

صدابرداري در روي صحنه براي اين کار مصلحت نبود، چون نوع فيلمبرداري که روي دست بود و سرعت فيلمبرداري خيلي بالا بود و حتي برخي روزها بايد ده تا بيست دقيقه مؤثر فيلمبرداري مي‌کرديم و من عمدا مي‌خواستم فيلم صدا در صحنه نباشد؛ آن هم به خاطر فضاها و لوکيشني که نزديک اتوبان و فرودگاه بود. براي سرعت کار مي‌خواستيم سريع بگيريم، به هر صورت، صدابرداري کار را کند مي‌کند.
در مورد دوبله من اصلا فوق العاده راضي بودم، علت اينکه شبهه‌اي پيش آمد، اين بود که ما يک بار دستگاه‌هايي را که با آن دوبله کرديم و سکانس‌هايي را که با آن دوبله کرديم، آنها را دوباره تدوين کرديم. در تدوين دوباره چون مقدار فيلمبرداري زياد شد، بعد بايد سکانس‌هاي قبلي را هم دوباره تدوين ‌مي‌کرديم و فيلمبرداري ادامه پيدا مي‌کرد و يک بار ديگر يک نصفش دوبله شد در يک فاصله چند سال بعد، کل فيلم دوباره دوبله شد و اين دوبله از لحاظ من دوبله رضايت بخشي بود.
يکي از اصلي‌ترين صداها را در واقع فوت کرد و در رابطه با کار مجبور شديم، از صدا ديگري استفاده بکنيم. همچنين يک بار آنالوگ اين کار شده بود و دوباره ديجيتال صدابرداري شد. اين هم از دلايلي است که دوباره کاري شد و کار زيادي انجام شد به خاطر حجم کار و کيفيت هم با کيفيت خروجي است که با سيستم تلويزيون انجام مي‌شود که اين جا صدابرداري و ضبط دوبله شد.

شايد به خاطر اينکه صداهاي سر صحنه کمتر است يا اين که حالت سر صحنه، حالت زنده‌تري است و به نوعي محيط مي‌آيد و ميکروفون هست، ولي چون دوبله کلا و صرفا هم دوبله شده است، صداي سرصحنه خيلي کم استفاده شده و يا اصلا استفاده نشده باشد، روي اين حساب، يک مقدار از حالت زنده بودن فيلم و يا حالت قوي دوبله را هر چند از اساتيد بزرگ و صداي قوي‌تري بهره ببرد، کم مي‌کند؟

اينکه ما تشخيص بدهيم که مخاطب بگويد خوب است يا نه، به خاطر صرف تاريخي و ذهني که بيننده از موضوع فيلم دارد. دوبله معمولا روي فيلم‌هاي خارجي انجام مي‌شود؛ بنابراين، اين صداها، معمولا روي چهره‌هايي که شناخته شده يا قهرمان هستند انجام مي‌‌شود و يا به هر صورت، چيزي است که باب طبع بيننده عامي و عادي انجام مي‌شود. در اين کار ويژه همه چهره‌ها ناشناخته هستند، به جز دو، سه مورد و اين صداها که صداهاي خوبي است. مدير دوبلاژ يکي از بهترين مديران دوبلاژ هستند؛ آقاي بهرام زند که خيلي زحمت کشيدند، اما يکي از علتها اصلا همين است، اما اين شناخت وجود ندارد به صورت حرفه‌اي که اگر چهره، چهره شناخته شده و ستاره نباشد، آوردن اين صداها که صداهاي شناخته شده‌اي است يک خرده مشکل به وجود مي‌آورد که يک فاصله پيش مي‌آيد بين صدا و چهره و اينکه مثلا به طور طبيعي، مخاطب به دلش نچسبد، چون دلش مي‌خواهد اين صدا را روي چهره ستاره ببيند. از اين مطالب زياد داريم که يک کم استانداردهايش متفاوت با استانداردهاي فيلم‌هايي که براي گيشه يا مخاطب و براي جذابيت ساخته مي‌شوند.

درباره بازيگر نقش اول که همان حضرت مسيح هستند؛ آيا ايشان را مي‌شناسيد؛ تا چه اندازه روي ايشان تحقيق کرديد، فرد خاصي مد نظرتان بود؟

ما چندين نفر براي گزينه حضرت مسيح داشتيم؛ بازيگران نقش اولي که در ايران هستند، همه بودند که مي‌توانستيم از آنها استفاده کنيم، ولي من به دلايلي، وقتي که آمدم براي انتخاب نقش حضرت مسيح، احساس کردم که آنها اينقدر نقش‌هاي متفاوتي بازي کردند و ديده شده‌اند که آن حالت بکر بودن را که مد نظر من بود را نداشتند. يک چهره کاملا بکر و يک حضور تقريبا بدوي، نه آموخته و حرفه‌اي، بدوي با يک آنوتومي بدومي، چون کسي ايشان را نديده است، بيشتر اين بود که از طرف انتخاب بازيگر که انتخاب کرديم و اين بيشتر بحث ما بود، ديده نشدن بيشتر منظور ما بود.

اصلا ايشان در زمينه تأتر يا کارهاي مشابه سابقه هم داشتند؟

نخير. در کارهاي هنري و نقاشي بودن آن هم نقاش حرفه‌اي و پرتره و من در حين کار هم پس اين که ديدم ايشون طراحي لباس‌هاي حواريون و مسيحيان را کرد و کار وي را ديدم، طراحي لباس و صحنه را هم به خود ايشان دادم و هم‌‌اکنون کسي نمي‌داند که طراح صحنه، احمد بوده و البته از عهده اين کار هم خوب برآمد. ما هيچ اغراقي در طراحي نداريم. هيچ اغراقي در طراحي لباس و صحنه نيست.

پس با اين حساب، کاري شد همچون فيلم حضرت يوسف که چهره بکري را آوردند که البته به گمانم تأثيرگذاري اون بيشتر شد؟!

بله، در هر صورت، به گمان من چهره‌اي که کسي نديده باشد، هم جديد است و هم کمک مي‌کند و اين که تا چه اندازه‌اي موفق شويم چهره قوي‌تر و دقيق‌تر استفاده کند، در اين باره بايد گفت که ما غير از اينکه بازيگريش را داشتيم، طراح صحنه آن را هم داشتيم؛ مثل سليقه رنگ و ساخت دکور و ... .

جناب آقاي طالب زاده، زياد وقت شما را گرفتيم؛ شما نکته خاصي راجع به فيلمتان نداريد؟

نخير، مطلب خاصي ندارم، و اگر شما مطلب خاصي در نظرتان هست، بفرماييد پاسخ مي‌دهم؟

با توجه به اين که شما از نظر تکنيکي و ساخت فيلم زحمت زيادي کشيده‌ايد، درباره مشکلات ساخت و اين که چه نوع لوکيشين‌هايي در اين کار استفاده شد، براي ما توضيح مي‌دهيد؟

شکاری (دستیار کارگردان): بله، به طور طبيعي، در يک مجموعه با اين مختصات و مشخصات، حتما مشکل است و کار بدون مشکل نمي‌شود. مسأله ديگر، جذابيت‌هاي اين قضيه است که مشکلات کار به نوعي کار را براي گروه سازنده، جذابتر مي‌کند، مشکل‌هايي که عرق و انگيزه گروه سازنده را کمتر مي‌کند که معمولا اين اتفاق در فيلمي که با هدف تجاري و با هدف‌هاي عام ساخته مي‌شود، هست؛ اما در چنين فيلم‌هايي، بازيگرانش همين طوري بر اثر اتفاقي که البته تعريف و معني خاص هم را دارد هستند. اين جالب است که براي نمونه، آدمي که مادرش او را وقف کرده و به نوعي نذر کرده که موهايي فرزندش را نزند و از بچگي موهايش بلند باشد (همين بازيگر نقش حضرت مسيح) و بعدها به مروز زمان، اين آدم مجسمه‌ساز و نقاش شود. در اين باره بايد گفت که وي در همان دوران کودکي‌، زندگي با فراز و نشيب داشته است و از استان لرستان در منطقه فلشتر مي‌آيد و بر اثر اتفاق، بازيگر اين کار مي‌شود؛ اينها موضوعات خيلي جذاب است که به آنها پرداخته نشده و خيلي مطالب اين‌گونه دارد؛ مثلا نورپردازي اين کار يک نورپردازي بسيار خاص است، يعني برخي از اين سکانس‌ها واقعا مثل نمايش است و نورپردازي آن، استانداردهاي خاص سريال‌سازي‌ها را ندارد. بر اثر لوکيشن و فضا، اين نورپردازي مي‌شود، مثلا يک جاهايي نور خيلي غير طبيعي و بيش از حد معمولي دارد و يک جاهايي بسيار، بسيار نور کمي است و بايد گفت که سيستم کار فيلمبرداري و تصوير برداري و ...اين گونه بوده است.

با توجه به اين سخنان، نتيجه مي‌گيريم که اين کار از روي عمد بوده است، نه حاصل يک کار غير حرفه‌اي؟

بحث غير حرفه‌اي حرفه‌اي بودن، موضوعي است که به همين راحتي قابل بحث نيست، اينکه اين حرفه‌ از کجا و از کدام زوايه تعريف مي‌شود، طبيعي‌ است که شما اگر سابقه سازنده اين کار را ـ که آقاي طالب زاده هستند ـ مي دانيد، ايشان تحصيلاتشان را در آمريکا گذرانده‌‌اند و در آنجا هم کار عملي و هم کار تجربي کرده‌اند و هم تحصيلات داشته‌اند و بسيار، بسيار فيلم ديده و ساخته‌اند، ولي گونه‌هاي فيلم‌هايي که ايشان علاقه‌مند بوده تا روي آن کار کند، گونه‌هاي بسيار خاصي بوده، يعني اصلا استانداردهاي خاص گيشه‌ و مخاطب عام تلويزيون‌ها و اينها، اصلا مد نظر سازنده کار نبوده است.
طبيعي است که اين تکنيک بسيار، بسيار خاص است. حالا اين چه جوري فهميده مي‌شود. به نظر من، اشکال در اين نبود کنجکاوي در عرصه حرفه‌اي است؛ يعني حرفه‌اي‌ها به اصطلاح به واسطه تعريف ـ که البته نامشخص است ـ وقتي کنجکاوي خود را از دست مي‌دهند؛ چيزي که در سينماهاي ما و تلويزيون رخ مي‌دهد. در اين باره هيچ کس درباره يک کار کنجکاو نيست که با هم بنشينند و يک ويدئو فيلم را کنجکاوانه نگاه بکند که آقا چرا نورپردازيش اينگونه است و چرا در اين کار، دوربين اينگونه حرکت مي‌کند و سيار است؟ در اين کار، مؤلف کار و کارگردان، آقاي طالب زاده، خودش دوربين اصلي کار را بر دوش دارد و به آن مرکز اصلي ماجرا نقد مي‌زند و در آنجا رجوع پيدا مي‌کند، بدون رعايت استانداردهاي معمول که بايد گفت اينها مجموعا تعريف حرفه‌اي کار مي‌شود؛ يعني مختصات نورپردازي و تصويربرداري چگونه بايد باشد و بسيار فاکتورهاي ديگر که استاندارد و تعريف معمولي ندارد. حال اگر اين کنجکاوي نباشد، اين درک نمي‌شود و با همان نگاه معمول مي‌گويند که چرا مثلا مثل فلان سريال نمي‌شود؛ بنابراين، وقتي اين نباشد، تعاريف ناقص از آب درمي‌آيد.

به نظر من براي تحليل بهتر، حرفه‌اي‌ها بايد با نگاهي کنجکاوانه با هم بنشينند و ببينند که چه اتفاقي در حال رخ دادن است که البته در اين راه، موضوع پشت صحنه و چگونگي ساخت اين کار، مي‌تواند روشن کند که اين کار چگونه مي‌تواند ساخته شود و اين بسيار مهم است، يعني به اندازه شايد خود فيلم و يا عزمي که اين فيلم را ساخت و در واقع، آن رخدادي که پشت صحنه روي مي‌دند، اين بسيار جذاب است که حالا اين تصوير شده و در حال کار شدن است.

حال بحث مستندسازي که حالا واقعيت‌هاي بين‌المللي آن هم در بحث پشت صحنه است يا جداگانه؟

خير جداگانه است.

نکته‌اي که در ذهن ماست، اين است که در ساخت سريال‌هاي مذهبي و مناسبتي که به گونه‌اي ديني است، رخدادهاي خاصي براي کارگردان يا بازيگر مي‌افتد که مثلا براي فيلم «صاحبدلان اتفاقات عجيبي افتاده بود که اصلا خودشان هم در جريان نبودند يعني اصلا نمي‌خواستند فيلم را بسازند و بنا به رخدادهايي که روي داد مجبور شدند فيلم را بسازند.‌ آيا براي ساخت اين سريال براي شما هم از اين دست اتفاقات رخ داده است؟

خير. البته در اين باره عرضي دارم در راستاي فرمايشات شما که نگاه شخصي من است. اين در واقع، سرنوشت و تحليل فيلمي است که با عزم و اراده خاص ساخته مي‌شود که سرچشمه حرکت آن معمول نيست. اين که مثلا ايده‌اي باشد و روي آن تحقيق شود و آن فيلم شود. اين خواست و نياز دروني انسان مؤلف است که معلوم نيست ريشه‌هاي آن در کودکي است! و اين قضيه تا جايي بوده که با آن فروتنانه برخورد مي‌کنند و سخني از آن نمي‌گويند. اين همان کنجکاوي است که ما بايد داشته باشيم که البته بايد در اين بحث نظر مساعد هم باشد، چون يک جو معمولا شلوغ و گاه تنگ‌نظرانه اينها از قلم مي‌افتد.

اين عزمي است که ممکن است ريشه آن در کودکي مؤلف باشد و با وي غريزي رشد مي‌کند که ده تا پانزده سال پيش از اين که اين کار کليک بخورد، اين حس به کار برده مي‌شد که اين کار ساخته شود و خب البته شرايط مالي، محيطي و در وضعيتي که حاکم بوده، اين کار انجام نمي‌شود که اين مثل يک فنر فشرده شده مي‌ماند و باز ده تا دوازده سال بعد در نخستين فرصت، انجام مي‌شود.
اين کار، بسيار اعتقادي است که دست کم در سينماهاي خودمان هم مشابه ندارد و اين عزم مطمئنا راهي را خواهد گذراند که راه‌هاي آن غير معمول است و براي همين، اين فيلم هم کمي غير معمول است؛ بنابراين، اگر اين کنجکاوي وجود داشته باشد که اين غير معمول بودن کار را درک کنيم بسيار چيز خوبي به وجود مي‌آيد؛ هم در سينما و هم سينماي حرفه‌اي و هم در رسانه که متأسفانه رسانه هم چنين کنجکاوي ندارد. اينها با پيمانه‌هاي قياس معمول سريال‌سازي و برنامه‌سازي و... سنجيده مي‌شود و خلاصه زماني به آن مي‌دهند و پخش مي‌شود. اين شايد وظيفه ماست که واقعا که اين تلاش باشد براي بازگو کردن بيشتر که چگونه اين کار ساخته شده و چرا غيرمعمول و استاندارد است و چرا در زمان خودش مورد بي‌مهري واقع شده و اينها همه به لحاظ جامعه شناسي و روانشاسي، فاکتورهاي قابل بحث و کار است و براي سازندگان بسيار لذتبخش است. ما در خواب و بيداري عمر گذرانده‌ايم و حال که نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم که هيچ اثري از خستگي براي ما نمانده و راه زندگي‌مان هم تغيير داده است.

کار فيلمبرداري دقيقا چه وقت پايان يافت؟

سال 83

آيا شما حالت فيلم سينمايي به اين فيلم خواهيد داد براي بردن به جشنواره؟

هم‌اکنون قصد ما ساخت سريال است، اما بعدها مي‌خواهيم که در مراحل نهايي فيلم سينمايي هم از آن بسازيم.

آيا براي سخت فيلم سينمايي باز هم فيلمبرداري مي‌شود؟

خير، همين است.

با توجه به اين که بايد براي هر کاري عزمي باشد، عزم شما براي ساخت اين فيلم چه بود؟

به همين مقداري که در چند سال اخير، بخشي از جهان مسيحيت متوجه شد به وسيله همين ورژن کوتاه هشتاد و چند دقيقه‌اي که مسيح مصلوب نشد و پسر خدا نبود و ...همه اينها اخبارش در لس‌آنجلس‌تايمز رفت؛ در «سي‌ان‌ان» کار شد و بيش از بيست بار در رأس اخبار بود؛ اين خود رخداد فرهنگي است که کشور اسلامي مي‌آيد و کاري براي آن انجام مي‌دهد.

آيا شما کار ديگري هم با مضمون ديني در پيش داريد؟
خير در حال حاضر کار خاصي ندارم.

با تشکر از وقتی که در اختیار سایت «تابناک» قرار دادید و با آرزوی موفقیت برای شما.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۰
من شخصا احترام زیادی برای اقا نادر قائلم اما این فیلم مخاطب پسند نبود .
آقای طالب زاده با سلام ، فیلم شما را یک بار کامل در سینما دیدم و یک بار هم نصفه و نیمه در سریال. از شما سپاسگزارم اما در برخی جنبه ها از شما بیشتر انتظار داشتم. ان شاء الله در کارهای بعدی موفق تر باشید.
واقعا این نادرخان پیش خودش چی فکر می کنه؟
به نظر من كه سريال ضعيف و آبكي بود. نقش ها، بازي گرفتن ها و بخصوص صداي روي بازيگر ها واقعا ضعيف بود.
اقای نادر طالب زاده چرا تبلیغ دین مسیح میکند.چه منظوری دارد ؟ با اینکه ایرانیان اکثریت مسلمان هستند.بازتاب در انعکاس اخبار این فرد تجدید نظر کند.ممنون
آقای طالب زاده بازیگر نقش مسیح درست همانگونه بود که در اذهان مردم بالخصوص مسیحیان از حضرت مسیح نقش بسته بود خیلی عالی بود
سلام


من واقعا به یک سوال اساسی‌ برخورد کردم.

واقعا چرا ما باید برای مخاطب مسیحی‌ بودجه بذاریم و فیلم بسازیم. مگر مسیحیها از خود ما واجبترند. ما بیایم از بودجهٔ خودمون صرف کنیم که ثابت کنیم پیامبر اونها آدم خوبی‌ بوده! البته مسیح پیامبر ما هم هست ولی‌ ما دهها شخصیت و امام داریم که یک فیلم هم براشون نساختیم. اما الی‌ ماشاالله برای حضرت مریم و مسیح،...

اصلا چی‌ می‌شه اگه ما واسه اونا ثابت نکنیم که پیامبر خوبی‌ داشتن؟ تا حالا اونها چند تا فیلم ساختند که یکی‌ از شخصیتهای اسلامی را توش خوب نشون داده باشند؟ چرا ماها انقدر بیگانه پرستیم. کی‌ گفت که ماها خارج که میاییم باید به اونها ثابت کنیم که دین مسیح دین مقبول خداست وقتی‌ اونها شب و روز بر ضد ما تبلیغ می‌کنن. چرا وقتی‌ اونها صبح تا شب دارند در همه جا برای ماها فیلم فتنه میسازند و کاریکاتور میکشند ماها هی‌ میخواهیم برای اونها ثابت کنیم که نه در آیین اسلام مسیح پیامبر بوده آدم خوبی‌ بوده. آقا این پول‌ها رو صرف این همه سیره و احادیث ائمه کنین نه صرف کسانی‌ که از هیچ فرصتی برای کوبیدن ما دریغ نمیکنن.
با سلام به اقاي طالب زاده. سريال را پراكنده ديدم. براي ذائقه ايراني اصلا جذاب نبود و شايد هم اشكالي نداره. چون هدف چيز ديگه بوده ولي كاش مستند سازي مثل ايشون وقتش را روي اين كار نميگذاشت. البته من از اثر بيروني اون بي خبرم.
در ضمن نظر آخر دوست عزيز!! خيلي سطحي نگرانه س.
سلام

دوست عزیز لزوم شناساند شخصیت واقعی حضرت مسیح، این است که اگر مسیحیان شخصیت واقعی او را بشناسند ذره ای از وجود مقدس امام زمان را شناخته اند.
این را میتوان از نام این مجموعه نیز فهمید!
سلام
به نظر من داستان فیلم به خاطر این که زندگی یکی از پیامبرای اولوالعزم و روایت میکرد خیلی جذاب بود ولی در کل از آقای طالب زاده توقع داشتم فیلم قوی تری ارایه می داد
اما تعجب من از اینه که بعضی ها خورده گرفتن که چرا برای مخاطبای مسیحی فیلم بسازیم و بودجه بذاریم
اولا مخاطب این فیلم تمام انسان های یکتا پرستند و این فیلم نه برای مسیحیت و اثبات خوب بودن پیامبر مسیحیت بلکه برای اثبات حقانیت اسلام ساخته شده
ثانیا ما مسلمونا اعتقاد داریم حضرت عیسی زنده ست و از یاران امام موعود پس باید شخصی که چنین مقام و مرتبه ای نزد خدا داره رو بشناسیم
ضمن اینکه نمی شه به غربیا خورده گرفت که چرا از هر فرصتی برای تخریب اسلام استفاده می کنند اونا به این مسیله رسیدن که اسلام باعث نابودی اونا و همه حکومت های ظلم و جور می شه پس دارن از خو دشون دفاع می کنند تا نابود نشن ما با ادله محکم و منطقی اسلام همیشه از اونا بالاتریم ولی با نشستن و سکوت کردن اونا دارن از ما پیشی می گیرن حالا ام که یه حرکتی هر چند کوچیک در جهت اثبات حقانیت اسلام شده میاید خرده می گیرید که چرا
سوالي كه براي من پيش آمد اين بود كه در حالي كه قرآن مي گويد انماالمسيح عيسي بن مريم چرا در اين سريال عيسي از خوانده شدن با نام مسيح ابا دارد و پيامبر اسلام را مسيحا مي‌خواند؟
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان