1 - واقعا كشور ايران تا چهار سال ديگر، يا هشت سال يا 12 سال ديگر ميتواند ميزبان المپيك يا جامجهاني فوتبال باشد؟ پاسخ به اين سوال، چنانكه برخي از سردمداران ورزش ايران ميپندارند دشوار نيست.
به نوشته گل؛ اوضاع واضحتر از آني است كه بتوان تعبير متفاوتي در موردش ارايه داد. در كشوري كه ناوگان حمل و نقل هوايياش چنان امنيت فوقالعادهاي دارد كه حتي فوتباليستهاي داخلياش نيز نسبت به استفاده از آن ابا دارند، در كشوري كه سرعت اينترنت آن چكه كردن لولههاي آب را به ياد ميآورد. در كشوري كه زير ذرهبين بردن معدود ساخت و سازهاي ورزشياش توسط يك برنامه تلويزيوني، به تهديد و توقيف آن ميانجامد و در كشوري كه مدالآورياش زير خط فقر مطلق غوطه ميخورد، ميزباني عظيمترين تورنمنتهاي ورزشي جهان نه يك آرزو يا رويا، بلكه بيشتر به يك افسانه شباهت دارد! اين، چيزي نيست كه گمان كنيم مسوولان ورزش يا حتي سياست كشور در موردش بياطلاع هستند و بيخبر از مقتضيات لازم براي برگزاري رقابتهايي نظير المپيك و جامجهاني، دم از ميزباني چنين رخدادهاي عظيمي ميزنند.
2 - حقيقت آن است كه ادبيات سياستمداران ارشد ايراني از چهار سال قبل به اين طرف، نوعي رنگ و بوي «ايده آليستي» گرفته و تا اندازهاي خودش را از سطوح «رئاليستي» دور كرده است. چنين رويهاي، قابل لمس بوده است؛ همانجا كه شهردار سابق تهران با شعار «ميشود، ميتوانيم» گام به اقليم جادويي سياست گذاشت.
پيگيري جاهطلبيهاي كلامي دولتمردان در سالهاي اخير به خوبي نشان ميدهد كه روحيه رييس قوه مجريه در اين زمينه، به شكلي تمام عيار در روح و روان زيرمجموعهاش رسوخ كرده است؛ تا آنجا كه رييس سابق ورزش آشكارا و به كرات از توانايي ايران براي ميزباني رويدادهاي جهاني سخن ميگويد و البته سخنگويش از 70 سال ساخت و ساز در چهار سال گذشته خبر ميدهد! اين ايدهآليسم دلپسند اما آن چيزي نيست كه بشود روي زمين و در «حقيقت» دنبالش گشت و پيدايش كرد.
اگر بنا را بر اين بگذاريم كه همه ادعاهاي از اين دست، ما به ازاي واقعي دارند و در حقيقت نيز ريشه دواندهاند، پس همين امروز ميتوانيم شانسمان را امتحان كنيم و در كنار توكيو، مادريد، شيكاگو و بوينس آيدس براي ميزباني المپيك 2016 تقاضا بدهيم.
آيا در سراسر دستگاه عريض و طويل ورزش - يا حتي خارج از آن نزد آقاياني كه از اين مدعا دفاع ميكنند! - كسي پيدا ميشود كه دست به چنين اقدامي بزند؟ از چه ميترسيد؟ اگر باورتان اين است كه آنچه ميگوييد، شمايي از حقيقت است، پس چرا تعلل ميكنيد؟!
3 - ضربالمثلها بنا به اقتضاي زمان، مكان و شرايط اجتماعي خاص خودشان پديد ميآيند. به نظر ميرسد حديث بسياري از دوستان دستاندركار در اداره امور اجتماعي كشور در برهه كنوني، بهره بردن از حكايت «خواستن، توانستن است» باشد.
اين در حالي است كه در گنجينه زبان و ادب فارسي، ضربالمثل واشق ديگري نيز وجود دارد كه دلالت ميكند بر «با حلوا حلوا كردن دهان شيرين نميشود»! اصراري نداريم به آقايان توصيه كنيم رويهشان را در استفاده مستمر از ضربالمثل اول تغيير بدهند، اما تقاضا ميكنيم گاهي به اين داستان دوم هم گوشه چشمي بيندازند و به خاطر بياورند كه براي طي كردن سير صعودي و رسيدن به مدارج بالاي قدرت، لزوما بايد تلاش و كوشش هم صورت بگيرد و گمان نكنند آنچنان كه شايعه شده است، صرف «خواستن»، «توانستن» به دنبال ميآورد!