يكي از سردبيرهاي روزنامههاي ورزشي روزي به مناسبت آغاز انتشار روزنامه جديدش، در ستون سرمقاله نوشته بود كه «ستارهها» گمشده فوتبال ايران هستند.
به نوشته فرهیختگان؛ او و بسياري مثل او تلاش كردند با برجستهكردن اخبار و شايعات زرد پيرامون ستارهها، فوتبال ايران را بهزعم خود از اين عقبماندگي نجات دهند. آنها ستارهها را پيدا كردند، بسيار بيش از ظرفيت درباره آنها خبر و گزارش و مقاله نوشتند و عكس چاپ كردند، اما چيزي عوض نشد. فوتبال ايران از نقطهاي كه سالها است در آن متوقف شده چندان پيش نرفت.
امروز عدهاي پيدا شدهاند و ادعا ميكنند گمشده فوتبال ايران را آنها پيدا كردهاند. شايد خندهدار باشد اما به اعتقاد اين گروه يك نفر ميتواند بيايد و ناجي فوتبال ايران شود و او كسي نيست جز محمد دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال در فاصله سالهاي ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٦.
از روزي كه گفته شد محمد عليآبادي از سازمان تربيتبدني ميرود و علي سعيدلو بر جايش مينشيند، اين شايعه به گوش رسيد كه ممكن است رئيس جديد سازمان تربيتبدني از دادكان بخواهد به فوتبال بازگردد.
شايعه با حرفهاي غلامحسين زمانآبادي، يكي از مشاوران و افراد نزديك به دادكان، رنگ حقيقت گرفت. زمانآبادي ميگويد قرار است دادكان در ملاقاتي با سعيدلو، برنامههايش را براي اداره فدراسيون فوتبال تشريح كند.
اينكه مگر فدراسيون فوتبال در حال حاضر رئيس ندارد را ميشود ناديده گرفت. اينكه مگر اين رئيس منتخب يك مجمع ٧٤ نفري نيست، مگر سازمان تربيتبدني دولت نهم ادعا نكرد كه انتخابات دموكراتيك بوده و فيفا و كنفدراسيون فوتبال آسيا هم تاييدش نكردند. همه اينها را ميشود ناديده گرفت و فرض را بر اين گذاشت كه هيچ مانع قانوني بر راه بازگشت دادكان به فدراسيون فوتبال نيست. حتي ميتوان از اين پرسش كليدي هم گذشت كه چگونه دادكان وقتي بركنارش كردند از خطر تهديد فيفا و تعليق فوتبال ايران حرف زد و امروز براي تكرار آن سناريوي خجالتآور به هر دري ميزند.
از همه اين خطرها و پرسشها و ابهامات ميشود چشمپوشي كرد به شرطي كه كسي بتواند دليل بياورد كه گمشده فوتبال ايران، مديريت محمد دادكان است.
كساني كه امروز احتمال بازگشت دادكان را جار ميزنند، چه پاسخي دارند اگر كسي از آنها بپرسد مگر در دوره چهارساله مديريت او چه تحولي در فوتبال ايران ايجاد شد؟ غير از صعود به جامجهاني ٢٠٠٦ – كه بخشي از افتخارش با نمايش بيكيفيت ايران در آلمان زير سوال رفت - كدام نقطه روشن را ميتوان در كارنامه دادكان پيدا كرد؟
چگونه ميتوان او را گمشده فوتبال ايران معرفي كرد و از ياد برد كه همه وظايف و مسووليتهايش را در توجه به تيم ملي بزرگسالتان خلاصه كرده و از ديگر بخشهاي فوتبال غافل مانده بود. در دوره او تلاشهاي ساختاري فدراسيون صفاييفراهاني عقيم ماند. دورههاي آموزشي براي مربيان و داورها به حداقل رسيد. تشكيلات اداري فدراسيون بهشدت ضعيف شد و تصميمگيريها در چارچوب اتاق رئيس خلاصه شد.
در چهار سال مديريت دادكان، تشكيلات و مقررات ليگ فوتبال ايران با وجود نياز مبرم به تغيير، دستنخورده باقي ماند. اين در حالي بود كه در آييننامهاي كه صفاييفراهاني براي ليگ نوشته بود، بر به روز شدن آن تاكيد شده بود.
محمد دادكان همان مدير انتقادناپذيري است كه سايت اينترنتي فدراسيون فوتبال را به توپخانهاي عليه منتقدانش تبديل كرده بود. چگونه ميشود از ياد برد كه در همين سايت، بخشي جداگانه براي تاختن به روزنامهها طراحي شده بود كه در آن به تفكيك براي هر روزنامه، جوابيهاي نوشته ميشد. ادبيات آن به اصطلاح جوابيهها هم داستاني جداگانه داشت كه پر از توهين و افترا و گاهي تسويهحسابهاي شخصي بود.
دوستان دادكان حق دارند براي بازگشت او به فدراسيون به هر دري بزنند. او دوستي را در حق آنها تمام كرد. يكي را از هفتهنامه سياسي [...] با هزينه فدراسيون فوتبال به جامجهاني برد. [...] يكي را كه كارش روزنامهنگاري بود به نام كارشناس براي آناليز حريف ايران در مرحله مقدماتي جامجهاني به ژاپن فرستاد. اين بود شاهكار مديريت محمد دادكان.