چندی پیش در مقالهیی مفصل کوشیدیم نشان دهیم که گیاهخواری خطری برای سلامت انسان ندارد. هنگامی که آن مقاله را مینوشتیم، خبر نداشتیم که در سایت «تابناک» مطلبی منتشر شده با عنوان «
» این مقاله تا کنون خوانندگان فراوانی داشته و به نظر میرسد که تبدیل به نوعی «مرجع» برای مخالفان گیاهخواری در ایران شده، زیرا اینجا و آنجا میبینیم که این و آن برای اثبات خطرناک بودن گیاهخواری به این مقاله ارجاع میدهند. البته برخی از گیاهخواران پاسخ هایی کم و بیش مناسب به آن در همان سایت دادهاند، اما از آنجا که برخی از کاربران برگه ی ما نیز با تکیه به آن برای ما پیغام فرستادهاند، در اینجا میکوشیم استدلالهای نویسنده ی آن را مورد بازبینی قرار دهیم و ببینیم آیا واقعاً درست میگوید که گیاهخواری میتواند در ایران «بسیار خطرناک» باشد؟
در نگاهی کلی به مقاله ی منتشر شده در تابناک، باید بگوییم که کمترین نشانی از ارجاع علمی در آن نیست. تنها ارجاعی که داده شده چنین است: «به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر.... » به عبارت دیگر، انگاری در نظر نویسنده، « پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر» چنان مرجع معتبر علمی در امور تغذیه است که خواننده باید گزارشش را دربست بپذیرد!
در این گزارش گرچه «توصیه میشود عمده کالریهای موردنیاز بدن از طریق مواد غذایی گیاهی دریافت شود» ، اما نویسنده در پایان تأکید میکند که «در کشور ما پیروی از برنامه های غذایی گیاهی و تبدیل شدن به گیاهخوار تام بدون شک میتواند مشکل ساز شود و در نهایت منشایی باشد برای بسیاری از مسائل سوء تغذیهای».
خلاصه ی استدلال نویسنده در این رابطه چنین است: «از آنجا که در کشورهای غربی سهم اصلی در یافت کالری از لحاظ بیولوژیک میتواند منشاء گیاهی داشته باشد به این موضوع بسیار توجه شده که منابع غذایی گیاهی از لحاظ مواد مغذی غنی شوند. به همین دلیل میتوان منابع حیوانی را کمتر مصرف کرد. به این ترتیب در کشورهای غربی گروههایی به وجود
آمدهاند که گیاهخوار هستند... اما در کشورهایی مانند کشور ما که تکنولوژی صنایع غذایی خیلی پیشرفته نیست به طوری که بتوان مواد مغذی کلیدی را به سایر خوراکی های گیاهی اضافه کرد... پیروی از اصول گیاهخواری میتواند بسیار خطرناک باشد به خصوص برای گروه های آسیب پذیر مانند کودکان و نوجوانان که در سن رشد هستند».
نخستین ایراد این استدلال، این خبر نادرست است که گیاهخواری پدیدهیی برآمده در غرب است و انگاری ایرانیانی که گیاهخوار میشوند دارند از غربیان تقلید یا پیروی میکنند. کافیست اندکی مطالعه داشته باشیم تا بدانیم که اولاً سابقه ی گیاهخواری در شرق بسیار کهن تر از غرب است و ثانیاً در حال حاضر، شمار گیاهخواران در شرق بسیار بیشتر از غرب است. تنها دو نمونه ذکر میکنیم: سیصد و پنجاه میلیون نفر گیاهخوار در هند و پنجاه میلیون نفر در چین، اما تنها سیزده میلیون نفر در آمریکا و چهار میلیون نفر در اروپا. «غنی سازی» مواد غذایی یک پدیده ی مدرن است اما در هیچ منبع معتبری گفته نشده که این میلیون ها گیاهخوار هندی و چینی به این دلیل گیاهخوارند که مواد گیاهی در هند و در چین «غنی شده» است! از زاویهی سلامتی نیز کسی تا کنون نشان نداده که وضع سلامتی این میلیون ها گیاهخوار که بسیاری از ایشان نسل اندر نسل است که گیاهخوارند از وضع سلامتی گوشتخواران بدتر است!
دومین ایراد مقاله این است که در مورد غرب نیز به خواننده خبر نادرست میدهد. البته در غرب مواد غذایی غنی شده در بازار وجود دارد، اما چه کسی و در کدام منبع معتبر گفته که همه یا عمدهی مواد گیاهی که گیاهخواران در غرب مصرف میکنند «غنی شده» است؟! درست برعکس، گرایش غالب در میان گیاهخواران غربی این است که تا حد ممکن مواد گیاهی «طبیعی» (ارگانیک، بیولوژیک) مصرف کنند. تنها موردِ مشخصِ «غنی سازیِ» توصیه شده به ویتامین ب دوازده مربوط میشود: فرآوردههای سویا، بهویژه توفو، و نیز برخی از غلات که بهصورت «غنی شده» به فروش میرسند... اما در این زمینه نیز اختلاف نظر وجود دارد: بسیاری از گیاهخواران شیوه های طبیعی را برای تأمین این ویتامین کافی میدانند و برخی دیگر قرص و آمپول ویتامین را ترجیح میدهند.
سومین ایراد مقاله به نتیجه گیری آن مربوط میشود که در واقع چیزی فراتر از ادعا و ایجاد وحشت کاذب نیست. این حرف نویسنده که گیاهخواری «در ایران بدون شک میتواند مشکلساز شود»، چنان بی اساس است که قید «بدون شک» در جمله اش بیشتر خبر از ایمان کور میدهد تا واقعیتی علمی. واقعاً عجیب است که نویسنده، بیآنکه حتی یک نمونه ی واقعی از «گروههای آسیبپذیر مانند کودکان و نوجوانان» در ایران ذکر کند و نشان دهد که گیاهخواری موجب اختلال در «سن رشد» آنان شده، بی آنکه حتی یک نمونه بیاورد که برخی از سالمندان یا زنان باردار به دلیل گیاهخواری بیمار شده یا مردهاند، بیآنکه حتی یک مثال واقعی بیاورد از ایرانیانی که به دلیل گیاهخواری دچار کمبودی جدی شدهاند، به خودش اجازه میدهد گیاهخواری را در ایران «بسیار خطرناک» اعلام کند و فتوای همه چیزخواری بدهد: «از همه گروههای غذایی تغذیه کنید»!
جالب است که نویسنده، به همان منوال که هیچ سندی از خطرناکی گیاهخواری در ایران ارائه نداده، هیچ گواهی معتبری نیز از بی خطری و فایده ی همه چیزخواری در ایران نمیدهد. میدانیم که اکثر مردم ایران همه چیزخوارند، اما آیا این ایرانیان همه چیزخوار امروزه نمونهی برجستهیی از مردمانی تندرست در جهان یا حتی خاورمیانه به شمار میروند؟! کسی که اهل مطالعه ی علمی باشد، میداند که در اکثر قریب به اتفاق گزارشهای علمی و رسمی در گوشه و کنا ر جهان، شمار انسانهای همه چیزخوار که دچار این بیماری و آن نارسایی باشند، به مراتب بیشتر از گیاهخواران است و اتفاق نظری نسبی وجود دارد که وضع سلامتی گیاهخواران به طور کلی بهتر از گوشتخواران است.
اگر گیاهخواری در ایران «بسیار خطرناک» میبود، در این دست کم دو هزار سالی که در کشور ما سابقه ی مستند دارد، خطرش زبانزد همگان شده بود و زردشتیان و مانویان و مسلمانان و عارفان و سکولارها و خلاصه مردمان گیاهخوار ایرانی در داشتن این بیماری و آن نارسایی گاو پیشانی سفید شده بودند! واقعیت این است که سابقه ی گیاهخواری به کهن ترین تمدنهای باستان میرسد. کموبیش در همه جای جهان، از دیرباز آدم هایی گیاهخواری کرده اند و تا کنون نه تنها هیچ پژوهش علمی ثابت نکرده که وضع سلامتی گیاهخواران به طور کلی بدتر از همه چیزخواران بوده، بلکه برعکس، بسیاری از شواهد نشان میدهد که گیاهخواران از لحاظ سلامت تن و روان وضعشان بهتر از دیگران است و بهتر و بیشتر عمر میکنند.
نتیجه گیری نویسنده از دیدگاه منطقی همانقدر من درآوردی است که مثلاً یکی بگوید ایهاالناس، گیاهخوار نشوید چون گیاهخواری چنان «بسیار خطرناک» است که «بدون شک» مانند فلانی و بهمانی خواهید مرد یا خودکشی خواهید کرد!
از شوخی گذشته، اگر گیاهخواری امروزه در ایران چنین خطرناک میبود که نویسنده ادعا میکند، پزشکان و پرستاران و بیمارستان های ایران حتماً گزارش هایی میدادند از شمار روزافزون آدم هایی که به دلیل گیاهخواری دچار این کمبود و آن کمبود شده اند... و میتوانیم مطمئن باشم که سخنگویان صنایع گوشت و لبنیات و تخم مرغ این گزارشها را دستاویز قرار میدادند و علیه گیاهخواری اعلام خطر میکردند.
اگر حتی یک گزارش معتبر از آمار گیاهخواران ایرانی مبتلا به نارسایی وجود میداشت، مطمئناً نویسنده از آن یاد میکرد. نوشته ی او گرچه رنگ و لعابی علمی دارد، اما از حد حدس و گمان و فال بینی برای آینده فراتر نمیرود. خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج. از پیش فرض غلط جز نتیجه ی غلط نمیتوان گرفت. پیش فرض نویسنده این خبر نادرست است که گیاهخواری تنها با خوردن مواد گیاهی غنی شده بی خطر است و گیاهخواران در غرب مواد گیاهی غنی شده مصرف میکنند... و نتیجه گیری اش از آن هم نادرستتر: گیاهخواری در ایران بسیار خطرناک است چون در ایران مواد گیاهی «غنی شده» وجود ندارد!
در واقع، گیاهخواری همان قدر میتواند در ایران خطرناک باشد که در هر کشور دیگری: خطرناک است، اما نه برای گیاهخواران، بلکه برای کسانی که از گوشت فروشی سودهای هنگفت میبرند؛ اگر شمار گیاهخواران چنان بالا برود که در سطح اجتماعی همچون وزنهیی مهم مطرح شوند، اگر فروش گوشت کاهش یابد، آنگاه بسا از گوشتخواران و به ویژه گوشت فروشان و صاحبان صنایع دامپروری و مرغداری نگران میشوند و از هر دستاویزی استفاده میکنند تا جلوی رشد گیاهخواری را بگیرند و با شایعه پراکنی، مردم را از آن بترسانند و برمانند.
همچنانکه دیگر مدافعان گیاهخواری، ما نیز تا کنون در نوشته های گوناگون مان با تکیه به معتبرترین منابع علمی کوشیده ایم نشان دهیم که انسان میتواند همه ی نیازهای حیاتی اش را از منابع گیاهی تأمین کند. در اینجا لازم است تأکید کنیم که به جز مورد ویتامین ب، همه ی صاحبنظران گیاهخواری برآن اند که هیچ لزومی ندارد که فرآوردههای گیاهی را «غنی» کنیم. «غنی سازی» مواد غذایی، گرچه امروزه کموبیش رواج یافته، اما کاری مصنوعی است که ما، همچنانکه بسا از دیگر گیاهخواران، برایش تبلیغ نمیکنیم زیرا میدانیم که یک فرآوردهی گیاهی تا آنجایی برای سلامت انسان و اقعاً مفید است که «طبیعی» باشد. به جای افزودن ویتامین و آهن و روی و کلسیم و دیگر مواد به یک فرآوردهی غذایی، بهتر است میوه و دانه و سبزی و غلات و حبوبات را طبیعی بخوریم و حواسمان باشد که تنوع غذایی گیاهی را رعایت کنیم.
البته گیاهخواری میتواند خطری واقعی داشته باشد، اما نه آن خطر من درآوردی که نویسنده ی مقاله ی مذکور میگوید، بلکه خطری عمومی که مربوط میشود به همهی چیزهای «خوردنی» در بازار، از جمله گوشت و لبنیات و تخم مرغ. به عبارت دیگر، مصرف هر غذای «صنعتی» ممکن است خطراتی داشته یاشد: خوردن میوه ها و سبزی هایی که کود شیمیایی و حشرهکش خوردهاند، سویا یا ذرت یا هر گیاه دیگری که دستکاری ژنتیک شده، غذاهای کنسروی به ویژه آنهایی که حاوی مواد شیمیایی محافظ یا افزودههای مصنوعی رنگ و مزه اند... میتواند خطرناک باشد، اما این خطری است که در بیست سال اخیر دانشمندان بیش از پیش به وجودش پی بردهاند و در بسیاری از کشوها کوشش میشود که راه هایی طبیعی برای برطرف کردنش یافته شود (کشاورزی ارگانیک، خلأ و سرما به جای مواد شیمیایی برای جلوگیری از گندیدن...). چنین است که در سالهای اخیر، شمار انسانهایی که به مصرف مواد طبیعی علاقه نشان میدهند و از مصرف مواد دستکاری شده و مصنوعی میپرهیزند به طرز چشمگیری افزایش یافته و کاروکسب های طبیعی گرا (ارگانیک، بیولوژیک) رونقی روزافزون دارند.
چهارمین ایراد مقاله این است که نویسنده دانسته و ندانسته در حکم صادر کردن اغراق میکند. واژه ها معنا دارند و نویسنده موظف است معنای آنها را رعایت کند: «بسیار خطرناک» به هر چیزی نمیتوان گفت! اگر گیاهخواری «بسیار خطرناک» است، پس مصرف هروئین چقدر خطرناک است؟! بسیار بسیارتر؟! جاده ی هراز تنها در زمستان بسیار خطرناک است. وانگهی، از این که چیزی خطرناک باشد نمیتوانیم الزاماً نتیجه بگیریم و حکم بدهیم که باید به کلی از آن پرهیخت، به همان منوال که نمیگوییم باید جادهی هراز را کنار گذاشت و فقط از راههای دیگر از تهران به مشهد رفت، به همان منوال که میگوییم این جاده در زمستان بسیار خطرناک است پس باید در رانندگی بسیار احتیاط کنیم، بر فرض این که ثابت کردیم گیاهخواری در ایران خطرناک است، نمیتوانیم حکم بدهیم که پس در ایران باید همه چیزخوار بود، بلکه دست بالا میتوانیم بگوییم که گیاهخواران ایرانی باید بیش از همه چیزخواران محتاط باشند و اصول بهداشتی را رعایت کنند. نکته اما اینجاست که نویسنده در سراسر نوشته اش حتی اندکی هم اثبات نکرده که گیاهخواری واقعاً در ایران «بسیار خطرناک» است همچنانکه مثلاً مصرف هروئین بسیار خطرناک است!
نادرست گویی های نویسنده به اصل مطلب محدود نمیشود بلکه نکته های فرعی را نیز در بر میگیرد. برای نمونه، باز هم بدون ارجاع به هیچ منبعی، خودسرانه گیاهخواران کشورهای غربی را به «سه دسته» تقسیم میکند: «یکی گروهی که تعصب هم وارد برنامه غذایشان شده به طوری که به هیچ عنوان از منابع غذایی با منشاء حیوانی استفاده نمیکنند. گروه دیگر لاکتو گیاهخواران هستند که علاوه بر مواد غذایی گیاهی شیر و لبنیات را هم مصرف میکنند. گروه سوم علاوه بر شیر، تخممرغ را هم مصرف میکنند اما سراغ هیچکدام از منابع حیوانی دیگر نمیروند» .
در اینجا نیز نویسنده یک واژه را بی توجه به معنایش به کار برده: «تعصب» ، واژه یی که معنایی مشخص دارد. کافی نیست کسی از مصرف چیزی بپرهیزد تا بتوانیم او را به تعصب داشتن متهم کنیم. تعصب کسی دارد که از چیزی یا کسی بی چون و چرا طرفداری میکند و با مخالفانش به جدال و حتی جنگ میپردازد. آدم گیاهخوار را هنگامی میتوانیم متعصب بخوانیم که ببینیم با گوشتخواران و یا با هر کسی که به سبک خودش گیاهخوار نیست با عصبانیت برخورد کند و در گفتارش احساسات تند را بر سخنان متین و منطقی ترجیح دهد.
البته حکم نویسنده در مورد تعصب داشتن گیاهخواران تام، علاوه بر کم سوادی ادبی، دلیلی ناخودآگاه نیز دارد: او در ضمیر خودش به انسان حق میدهد که از هر چیز و از همه چیز، از جمله از حیوانات، استفاده کند... و بنابراین نمیتواند بفهمد که چرا هستند آدمهایی که چنین حقی به خود نمیدهند. در سراسر نوشته ی او کوچکترین اشاره یی نیست به دلیل اصلی گیاهخواران برای گوشت نخوردن و مصرف نکردن فرآوردههای حیوانی: دلیل اخلاقی!
به عبارت دیگر، نویسنده دلیل اصلی گیاهخواران تام را، که «به هیچ عنوان» نمیخواهند در آزار و کشتار حیوانات شرکت کنند، مسکوت میگذارد تا به طور ضمنی قضیه را نوعی سلیقه ی افراطی جلوه دهد. در نظر او، که البته نظری نادرست و رایج است، انسان باید از همه ی منابع غذایی استفاده کند، و بنابراین، کسانی که «به هیچ عنوان» از فرآوردههای حیوانی استفاده نمیکنند، متعصباند! در نظر ما، و البته در نظر هر انسان عاقل و منصف، کسی که میکوشد به گونه یی زندگی کند که آزارش به هیچ عنوان به حیوانی نرسد، آدمی متعصب نیست، بلکه آدمی حیوان دوست است که حیوان دوستی اش در حرف خلاصه نمیشود بلکه معنا و مسمای واقعی دارد. کافیست بروید با گیاهخواران باتجربه گفتوگو کنید تا ببینید که مهمترین دلیل ایشان برای پرهیز از گوشت و دیگر فرآوردههای حیوانی، اخلاقی است نه بهداشتی!
به عبارت دیگر، حتی اگر بر فرض محال، دانشمندان ثابت کنند که انسان نیاز حیاتی دارد به خوردن گوشت، باز هم ایشان خواهند گفت ما گوشت نخواهیم خورد زیرا به خودمان حق نمیدهیم برای تأمین حیات خود، به حیات موجودات دیگر آسیب برسانیم. واقعیت اما این است که معتبرترین پژوهش های علمی نشان داده که انسان اساساً هیچ نیاز حیاتی به مصرف گوشت و دیگر فرآوردههای حیوانی ندارد و میتواند همه ی نیازهای حیاتیاش را از منابع گیاهی تأمین کند.
از این نکته که بگذریم، آنچه نویسنده در دسته بندی گیاهخواران گفته نیز نادرست است. گیاهخواران نه در غرب و نه در هیچ جای دیگر جهان به این «سه دسته» که او میگوید تقسیم نمیشوند. اگر بخواهیم ایشان را به این روش دسته بندی کنیم، شمار دسته هایشان بسیار بیشتر از «سه» میشود، چون مثلاً میتوانیم بگوییم یک دسته از گیاهخواران همه چیز را خام میخورند، یک دسته مواد پخته شده با بخار را به مواد سرخشده در روغن ترجیح میدهند، دسته ی دیگری کفش چرمی میپوشند اما درمورد پالتوپوست یا ابریشم «تعصب» دارند و نمیپوشند، دستهی دیگری فقط میوه میخورند، دستهی دیگری دانه هم میخورند، دسته دیگری از شدت تعصب زدهاند به سیم آخر و هیچ گیاه زیرزمینی نمیخورند و هیچ
گیاهی را از ریشه در نمیآورد... و الخ! ...
اما درواقع، گیاهخواری نه سه دسته و نه سی و سه دسته، بلکه از لحاظ اصولی و تاریخی، به طور کلی دو گرایش دارد: یکی گرایشی که میگوید در صورتی که با حیوان مانند عضو خانوادهی خود رفتار کنیم، میتوانیم به خودمان حق بدهیم که از برخی از فرآورده ها یا از کارش استفاده کنیم: گوشتنخواری (برای نمونه هندوها، زردشتیان اصیل در ایران باستان، «وجترین» های امروزی). دیگر گرایشی که میگوید ما به هیچ عنوان به خودمان حق نمیدهیم که از حیوانات بهره برداری کنیم: گیاهخواری (برای نمونه جائینی ها در هند، مانویان در ایران باستان، «وگن» های امروزی). کسانی که گوشت نمیخورند اما لبنیات و تخم مرغ و پشم و برخی از دیگر فرآوردههای حیوانی را مصرف میکنند، اگر مطمئن باشند که برای تولید این فرآوردهها آزاری به حیوانی نرسیده، میتوانند خودشان را پیرو نخستین گرایش بدانند. اما کسانی که این گونه فرآوردههای حیوانی را از بازار میخرند و مصرف میکنند، هنوز در نخستین مراحل گیاهخواری قرار دارند و بنابراین هنوز در حق کشی های رایج نسبت به حیوانات سهیم اند.
هدف مشترکی که بنیانگذاران مکتب گیاهخواری داشته اند و دارند، آزار نرسانی به حیوانات است. گوشت نمیخوریم زیرا تنها با کشتن میتوان گوشت به دست آورد. مصرف دیگر فرآورده های حیوانی اما تنها در صورتی میتواند اخلاقاً مُجاز باشد که مطمئن باشیم برای تولیدشان نه تنها هیچ آزاری به حیوانات نرسیده بلکه خدمتی نیز به ایشان کردهایم. به عبارت ساده تر و برای مثال، ما به شرطی می توانیم به خودمان حق بدهیم که شیر گاو بنوشیم که با گاو شیرده همانند یک مادرخوانده رفتار کنیم، یعنی گرامی اش بداریم و به نیازهای مادی و معنویاش برسیم و همچو فرزندی خلف به او احترام بگذاریم و خدمت کنیم. بدیهی ست که برآوردن چنین شرطی، به ویژه در جهان امروزی، به آسانی ممکن نیست. برای همین است که صاحب نظران گیاهخواری مدرن (وگنیسم) توصیه میکنند که تا حد امکان از مصرف لبنیات و تخممرغ و دیگر فرآورده های حیوانی بپرهیزیم، زیرا ستمکاری بر حیوانات شیرده و تخم گذار در دامداری ها و مرغداری های صنعتی در جهان امروزی چنان رایج است که بیداد میکند.
در واقعیت، گیاهخواری یک روند و تنها یک روند است که با گوشتنخواری آغاز میشود و هر شخصی، بنا به شرایط وجدانی و امکانات مادی اش، تا حدودی در آن به سوی گیاهخواری کامل پیش میرود. گیاهخواری نه در ایران نه در هیچ جای دیگر جهان خطری منحصر به فرد ندارد، و در هر حال، بسیار کمتر از گوشتخواری خطرناک است. اگر بخواهیم ایران را با غرب مقایسه کنیم، میتوانیم بگوییم که گوشت خواری در ایران بسیار خطرناکتر از گوشت خواری در غرب است، زیرا در غرب، قانون های بهداشتی و نهادهای اجرایی و نظارت بر اجرای قانون سختگیرانه تری در مقایسه با ایران وجود دارد که قاعدتاً اجازه میدهد باور داشته باشیم که گوشتی که در غرب به بازار میآید کمتر از گوشتی که در ایران فروخته میشود بتواند برخی از بیماریهای مضاعف را به انسان منتقل کند. میگوییم «بیماری مضاعف» ، زیرا پژوهشهای علمی نشان داده که مصرف گوشت، در هر حال و حتی در صورت رعایت همه ی اصول بهداشتی در تولید گوشت، موجب برخی عوارض و بیماری ها و نارسایی ها میشود.
گرچه انسانی که کمتر گوشت و بیشتر گیاه بخورد ممکن است حدوداً تندرست باشد، اما اولاً تندرستی اش کمتر از یک گیاهخوار است و ثانیاً با همان اندک گوشتی که میخورد در تداوم آزار و کشتار حیوانات سهیم میشود. گیاهخواری اما اجازه میدهد هم تندرست باشیم و هم شادروان، زیرا بیش از همه چیزخواری به ما امکان میدهد که هم بهترین مواد غذایی لازم را به بدنمان برسانیم و هم یقین داشته باشیم که تا حد ممکن آزار کمتری به دیگر جانداران رسانده ایم.
مهرداد مهربان، هفتم فوریه ۲۰۱۵ میلادی، فرانسه
منابع و مراجع
1- « آیا گیاهخواری خطرناک است؟» پیشنویس این مقاله نخست در برگه ی فیسبوک حرمت حیات
منتشر شد و سپس متن ویراسته ی آن در سایت آکادمیا
2- «گیاهخواری در ایران بسیار خطرناک است! »، منتشرشده
در سایت تابناک
3- مشروح آمار جمعیت گیاهخواران در کشورهای جهان
در ویکیپدیای انگلیسی
4- مبحث ویتامین ب دوازده بسیار پیچیده است و امیدواریم
در آینده مفصلاً به آن بپردازیم. تا آن زمان، میتوانید به مقالهی زیر نگاهی بیندازید
Vitamin B12: Are You Getting It?
5- برای نمونه نگاه کنید به نوشته های زیر:
Are Vegetarians
Less Healthy than Meat-Eaters?
Vegetarians
live longer and have better health
Comparison of
Nutritional Quality of the Vegan, Vegetarian, Semi-Vegetarian, Pesco-Vegetarian
and Omnivorous Diet
Want to Live Longer? Eat a Plant-Based Diet!
* استاد فلسفه و منطق دانشگاه سوربن