بازدید 3549

بحران عراق به کجا می انجامد؟

رسول جعفریان
کد خبر: ۴۲۸۱۵۷
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۲ 22 August 2014
 اوضاع سیاسی عراق به ویژه با توجه به ناآرامی ها و جنایتهایی که توسط تروریستهای داعش صورت می گیرد برای منطقه نگرانی های جدی به وجود آورده است.

یافتن هرگونه راه حل برای حل این بحران، مستلزم داشتن تحلیلهای عمیق و واقعی از اوضاع است. برای بررسی اوضاع و احوال عراق با حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان که دارای اشراف تاریخی و سیاسی به اوضاع عراق است، گفت وگویی انجام داده ایم که می خوانید:

ممکن است یک تصویر کلی از وضعیت عراق در شرایط حاضر ارائه بدهید؟

اهمیت عراق مانند بسیاری از مناطق دیگر در خاورمیانه بر اساس سه فاکتور جغرافیا و قومیت و مذهب تعریف می شود. در واقع عراق شامل سه بخش است: یک قسمت از سامرا به پایین تا بصره که در حاشیه رودهای دجله و فرات است و قبایل عرب شیعی در آنها زندگی می کنند و البته استثناءهایی دارد، چنان که اهالی سامراء قبایل سنی و بخش مهمی از سادات بدری اما سنی هستند. در شهر زبیر در بصره هم اقلیت سنی هستند. بخش دوم شامل استانهای نینوی، صلاح الدین و الانبار تا مرزهای سوریه و از شمال تا محدوده کردستان است که عرب سنی در آنها حضور داشته و دارد. بخش سوم کردستان است که کردها با همه طوایف داخلی که دارند در آن زندگی می کنند. البته ترکمانان شیعی هم در بخش هایی حد فاصل مناطق کردستان و عرب سنی هستند که این روزها کلا آواره شده اند. کردهای فیلی شیعی هم بسیار فراون و در نواحی مرزی ایران تا یک صدکیلومتری داخل عراق هستند. اقلیت دیگری هم در این نواحی زندگی می کنند. در باره قبایل عربی، باید عرض کنم همگی دارای ترکیب شیعه و سنی  با نسبت های مختلف هستند. آنها معمولا سیستم عشائری خود را دارند و در عین حال از دیر باز زیر سیطره دولت عثمانی و بعدها عراق مستقل پادشاهی و جمهوری و بعثی با دولت های وقت همکاری داشته اند. پس از سقوط صدام، با توجه به آمارگیری رسمی که انجام شده و معلوم شد شیعیان حداقل 65 در صد ساکنان عراق را تشکیل می دهند، نوعی توافق عمومی میان احزاب و شخصیت ها شد که نخست وزیری از شیعیان، ریاست جمهوری از کردها و ریاست مجلس از سنی ها باشد. البته در مورد معاونین اینها هم نوعی تعادل و ترکیب در نظر گرفته شده بود و تقریبا همه از این وضعیت راضی بودند.

آیا این توافق که گفتید میان احزاب و شخصیت ها بوده پایدار مانده است؟

در عراق، همه چیز با توافق شکل می گیرد. البته قانون اساسی که با همت آیت الله سیستانی و فشار سیاسی معقول ایشان همراه با تأسیس دیگر نهادهای قانونی و مدنی شکل گرفت، اساس کار است، اما به دلیل همان وضع طائفی، چاره ای جز توافق نیست. عراقی ها به این امر عادت کرده اند. البته همه آنها مرتب روی خط قرمزهایی تأکید دارند، اما به طور معمول پایبند به این توافق هستند. برای مثال در حال حاضر این درست است که پست نخست وزیری از شیعیان است، و نیاز به رأی اکثریت احزاب شیعی دارد، اما قانونا رئیس جمهور که فواد معصوم است باید نخست وزیر را به مجلس معرفی کند. طبعا این نیاز به توافق قبلی دارد و بدون آن ممکن نیست. برای مثال اگر یک گروه مانند کردها، مایل به حکومت مالکی نباشند، دشوار است که کار به سامان برسد.

 

مالکی دو دوره نخست وزیر بوده، تجربه این دو دوره به چه صورت بوده است؟

ببینید دولت عراق بر اساس همان ساختاری که عرض کردم، باید متناسب با وضعیت طائفی و مذهبی و قومی عمل کند. در این زمینه، کارهایی انجام شده و معمولا همه این طوائف کم و بیش در دولت بوده اند، یعنی از نظر قانونی و توافقات عرفی مشکل چندانی نبوده، اما یک معضل، عملکرد دولت مالکی است که مورد رضایت بسیاری از طوایف و گروه ها نبوده است. این عدم رضایت، مربوط به جنبه های مذهبی نیست، عراقی ها به این وضع عادت دارند، بلکه مربوط به اخلاقیات و روحیات حاکم بر این دولت از یک طرف و باور بسیاری به فساد در این دولت است که یک نمونه آن در همین ارتش ظاهر شد. دیدید که بخش مهمی از مملکت، توسط افراد فاسد در سیتسم نظامی، به دشمن فروخته شد. این فساد در سران ارتش آن ناحیه، مربوط به رفتار نادرست دولت و سیستم حاکم بر دولت بر می گردد که نتوانسته است یک ارتش مطمئن و نیرومند درست کند. مهم ترین فساد، فساد مالی است که دولت مالکی با همه درآمدهایی که داشته، بسیاری از بی نصیب گذاشته و بخش عمده پولی که باید هزینه ارتش، افسران و سربازان می شده، از دست رفته است. بسیاری معتقدند پول سنگینی که برای خرید تجهیزات و تسلیحات پرداخت شده، عملا از بین رفته و چیزی تهیه نشده است. آنچه مهم است این است که مالکی نتوانسته است با عشائر و کردها تعامل خوبی داشته باشد و آنها را ناراضی کرده و این نارضایتی در عرصه سیاسی امروز عراق مشکل جدی درست کرده است. ما می دانیم که داعش، اگر خیانت ارتش و همراهی برخی از عشائر نبود، کاری از پیش نمی برد یا لااقل تا این حد نبود. اما رفتار دولت مالکی به گونه ای بوده که این شرایط را فراهم کرده است. دولت مالکی درک درستی از اوضاع نداشت و فقط به فکری پیروزی خود در انتخابات بغداد بود. به عبارت دیگر دولت مالکی، نه ازلحاظ سیاسی توانست توافق جدیدی میان طوایف ایجاد کند و نه از نظر مالی و احترام به عشائر. شک نکنید که قلب عشائر با داعش نیست، اما این سیستم دولتی، کنار همه ضعفهایی که داشت و شبها با خیال راحت می خوابید و یک شبه بخش مهمی از مملکت را از دست داد، در این زمینه مقصر است.


امریکایی ها در این باره چه موضعی دارند؟

 
امریکایی ها به مسائل جزئی سیاسی کاری ندارند. آنها سالهاست که سعی می کنند خطوط کلی را که منافعشان در آنهاست ترسیم کنند. کار عمده آنها اطلاعاتی است و سیاسی. بنابرین احزاب و طوائف را به حال خودشان گذاشته اند که با توافق پیش بروند. امریکا مدعی تحقق نوعی دمکراسی است و درست است که قدری این رفتار ساختگی است، اما به هر حال مرزهایی را رعایت می کند. در حال حاضر امریکایی ها نظرشان این است که مالکی شایستگی این که بار دیگر نخست وزیر باشد را ندارد. در واقع آنها مالکی را نمی پذیرند. این نه به خاطر این است که او حاضر به همکاری با آنها نبود، اصلا. بلکه به دلیل همین رفتارهای نادرستی است که در این مدت نشان داده و شرایط را به گونه ای کرده است که دستاوردهای امریکا در عراق نیز در حال از دست رفتن است. معلوم است که اگر داعش بر عراق تسلط یابد، در درجه اول امریکا شکست خورده که بعد از دادن پنج هزار کشته، عراق را تحویل یک گروه افراطی داده است. به هر حال در حال حاضر دولت امریکا، نظری به ادامه وضعیت موجود ندارد.


تحلیل امریکایی ها از این جریانات اخیر چیست؟ چه اقداماتی برابر داعش دارند؟


آنچه از ظاهر امر بدست می آید این است که تحلیل آنها در اتفاقات اخیر این است که بخش اصلی مشکل به یک شکاف سیاسی میان طوائف بر می گردد که ریشه در رفتارهای دولت دارد. این وضعیت سبب موج سواری داعش و گروه های افراطی شده است. بنابرین معتقدند که اول باید این مسأله اصلاح شود تا بتوان به مسأله بعدی رسید. به همین دلیل است که آنها موافق ماندن مالکی نیستند و اصلا نباید این قضیه را به مواضع مالکی بر گرداند که مثلا او ضد امریکایی است و دیگران امریکایی!. در عراق آنچه به لحاظ سیاسی صورت گرفت و سبب شد که امریکا از این کشور برود، ریشه در دو امر داشت. یکی فعالیت و نقش منحصر به فرد آیت الله سیستانی که روند سیاسی عراق را هدایت کرد و دیگری خود امریکایی که بعد از دادن پنج هزار کشته و هفده هزار زخمی، تصمیم گرفتند از عراق خارج شوند. اینها نباید به پای مالکی یا حزب الدعوه نوشته شود. مهم این است که حتی اگر مالکی خدماتی کرده، و زمانی هم مورد حمایت مرجعیت بوده، در حال حاضر امکان توافق بر سر او از سوی نیروهای مختلف موجود در عراق و همین طور امریکایی ها و حتی ایرانی ها نیست. اما امریکایی ها در حال حاضر کمکی به دولت مالکی نمی کنند، زیرا منتظر تغییر در سیاست های این دولت هستند. حتما پیگیر کار داعش هستند و ذره ای از کارهای اطلاعاتی کوتاه نمی آیند. علاوه بر این فرودگاه بغداد را هم در کنترل خود در آورده اند و نیروهای زیادی را در آنجا مستقر کرده اند. امریکایی ها ظاهرا صبور هستند و با آرامش دنبال راه حل های خودشان هستند. این که این سیاست دمکراتها جواب بدهد یا خیر، مربوط به تحولات روزهای بعد و شاید ماه های آینده باشد. دمکرات در از دست دادن مناطق زبانزد هستند.

نظر دولت ایران در این باره چیست؟
 
البته بنده باید بر اساس اظهار نظرهایی که در بیرون و علنی می شود صحبت کنم، چون خبری از تصمیمات  غیر علنی ندارم. فقط می توانم بگویم، روال دولت ایران تا بحال این بوده که مسأله را به خود عراقی ها واگذارد و به خصوص توصیه شده است که فرمایشات آیت الله سیستانی در هر حال مد نظر باشد. البته دولت ایران طبعا حوادث عراق را با دقت زیر نظر دارد و سعی خواهد کرد اولا از منافع مردم عراق به عنوان مردمی که سالیان زیر ستم بعثی ها بوده اند و ثانیا از امنیت مرزهای ایران زمین دفاع کند.

اما از ناحیه مراجع بزرگ تقلید قم توجه داریم که آنها به طور یکپارچه از آیت الله سیستانی حمایت کرده اند و چنان که مشهور است، آیت الله سیستانی نظر به مالکی ندارد. ایشان در آغاز دوره مالکی، از وی حمایت کرد، و برخلاف معمول حتی بیانیه هم داد. بعدها به خاطر مشکلات مردم عراق از ایشان انتقادهای جدی کرد. به تدریج حاضر به پذیرش وی هم نشد، چون این دولت حتی در تامین برق مردم ناتوان بود و به طور کلی در ساختن عراق کوتاهی کرده بود.
با این حال آیت الله، تابع روال قانونی و انتخابات است و وقتی  سه سال پیش شیعیان و سنیان به تظاهرات علیه دولت پرداختند، ایشان مردم را به صبر دعوت کرد تا انتخابات شود و مردم گوش دادند. در یک سال گذشته، مخالفان مالکی از کردها و غیره بارها در باره رفتن مالکی اصرار داشتند. این آیت الله سیستانی بود که آنان را دعوت به سکوت کرد. اما این اواخر که مالکی اصرار کرد می ماند، کردها به طرف دشمنان عراق رفتند، چون احساس کردند مالکی بار دیگر خود را به عراق تحمیل خواهد کرد و همان مشکلات ادامه خواهد داشت. در حال حاضر نظر آیت الله سیستانی مانند بسیاری از گروه های دیگر رفتن مالکی است و این قانونی هم هست. چون ولو این که مالکی در حزب خودش رأی بالایی را آورده اما مهم مجموعه گروه های شیعی است که باید کسی را به عنوان نخست وزیر معرفی کنند، همان طور که در دوره قبل همین مسأله سبب شد علاوی به رغم داشتن کرسی های بیشتر نتواند نخست وزیر شود، چون داخل مجلس اکثریت نداشت و دادگاه قانون اساسی به نفع این نظر رای داد که اکثریت داخل پارلمان مهم است. البته مالکی طرفدارانی از شیعیان بغداد دارد، اطرافیانی هم دارد که او را ترغیب به مقاومت می کنند، اما مجموعه تشکل های شیعی و مراجع تقلید نظری به ایشان ندارند و مصر هستند که این وضعیت تغییر کند تا بتواند روند تازه ای را در بازسازی سیاسی عراق آغاز کرد آن هم پیش از آن که خطر داعش جدی تر شود. به نظر می رسد به نفع مالکی است این دوره صرف نظر کند و با مقابله و سماجت اوضاع را به نقطه ای نرساند که هم مملکت عراق ضرر کند هم عمر سیاسی خودش کاملا به پایان برسد.


کشورهای عربی به خصوص سعودی ها در این باره چه نظری دارند؟

کشورهای عربی به طور کلی با دولت مالکی از اول روی خوش نداشتند و او را تحویل نگرفتند و همواره تلاش به تحریک مخالفان سنی وی در عراق داشتند. این یک اصل و امری طبیعی است، یعنی روی اختلافات طوائفی طبیعی است. نه اردن و نه سعودی به هیچ روی تمایل ندارند یک نخست وزیر شیعه در اینجا باشد. اما حقیقت آن است که سیاست مالکی هم بی تاثیر در این قضایا نبود و او نتوانست جاذبه ایجاد کند. به علاوه، ایران دوره احمدی نژاد هم به دلیل سیاست های افراطی آن دولت که بیشتر ناشی از ندانم کاری بود تا داشتن یک سیاست، در این باره کمک کرد، و فاصله ما را با سعودی زیاد کرد و طبیعی بود که در عراق هم این مشکل بیشتر شود. از طرف دیگر در سعودی، نیروهای افراطی مذهبی که جانبدار جریانهای القاعده ای، النصره و داعش هستند زیادند. سعودی های زیادی در گروه های افراطی فعالند. در این باره، دولت سعودی، نباید نظر خوشی داشته باشد، چون این افراطی ها برای خود او هم یک مشکل فعلی و بیشتر بالقوه هستند، اما قادر نیست کاملا در مقابل آن بایستد و بیشتر سیاست کج دار و مریز عمل می کند.در کل سعودی، با روند فعلی رشد داعش موافق نیست، زیرا اگر کسی سابقه تفکرات سلفی جهادی را بداند، توجه دارد که این جریان در درجه اول با دشمنی با سعودی به عنوان یک دولت امریکایی کارش را شروع کرد. الان هم به نظر آنها همه این دولت های به ظاهر اسلامی، کافر هستند. داعش در این باره جدی تر است، به خصوص که رابطه عربستان در سوریه با جیش الحر نزدیک تر بوده است. داعش مدعی خلافت اسلامی است و در حال حاضر عوام سنی در هند یا اندونزی که شاید زمانی مرجعیت سعودی ها را برای مذهب خود قبول داشتند، به طرف ابوبکر بغدادی رفته اند و اگر این قضایا ادامه پیدا کند ، باز هم فاصله مزبور زیاد خواهد شد. سعودی ها به عنوان خادم حرمین شریفین حاضر نیستند به کسی که مدعی خلافت است آن هم یک عراقی سامرایی لحظه ای روش خوش نشان بدهند و در اولین فرصت او را نابود خواهند کرد. اساس دولت وهابی برای گریز از خلافت عثمانی و خلافت های مشابه بوده ، بنابرین حالا چطور سعودی می تواند رضایت به این جریان بدهد؟ مگر این که باور داشته باشد اینها مثل خوارج راه را برای آنها صاف خواهند کرد.
 
آیا در این زمینه با دولت سعودی می توان همکاری کرد؟

بنده در یادداشتی هم که یک ماه قبل در وبلاگم در خبرآنلاین نوشتم گفتم که امکان همکاری بین ایران و سعودی هست. چون دولت سعودی نمی تواند به صورت استراتژیک با داعش همراه شود. برخوردهای تاکتیکی هم حتی اگر باشد موقتی است. البته گفتگو با سعودی ها که از اساس مخالف ایران هستند و در دوره هشت ساله هم مخالفتشان جدی تر شدند سخت است. نه این که بگویم کاری از پیش می برند، اما به هر حال کارهایی می کنند که منطقه ناامن می شود، هم برای ما و هم برای خودشان. به هر حال، همکاری و گفتگو کار سختی است و نیاز به نوعی تعامل جدی دارد که باید کسانی که به این میدان وارد می شوند آدم های کاملا سیاسی و از خودگذشته ای برای دادن برخی از امتیازات و گرفتن امتیازهای دیگر باشند. این زمان بر است.

وضعیت آینده را چطور می بینید؟

این مسأله نیاز به مطالعات بیشتری دارد. ما باید از وضعیت میدانی اطلاعات بهتری داشته باشیم که فعلا نداریم. دقیقا نمی توانیم توانایی های داعش چه اندازه است. به علاوه، وضعیت آینده، بستگی به تغییرات سیاسی در بغداد دارد. اگر به خوبی و خوشی مالکی از سماجت خود دست بردارد و توافقی برای روی کار آمدن یک نخست وزیر قوی بشود، و آنها همراه با نیروهای بیرونی و داخلی تلاش در جذب کردها و عشائر سنی کنند، و برنامه روشنی هم برای فدرالی کردن عراق آینده بین این سه گروه کرد و شیعه و سنی داشته باشند، این امکان هست که مشکل مناطق سنی نشین با همکاری عشائر محلی حل و فصل شود. این امر غریبی نیست هرچند عکس آن هم صادق است. به هر حال داعش امیدی را در بخشی از نیروهای مردمی سنی برای تشکیل یک حکومت جهانی ـ جدی یا غیر جدی ـ ایجاد کرده و ما نباید از این امر یعنی احساسات عمومی پدید آمده غفلت کنیم. البته قوی تر از امیدی که مثلا جمال عبدالناصر در زمان خودش در خاورمیانه ایجاد کرده بود یا سلطان عبدالحمید برای دفاع از خلافت عثمانی در اواخر آن دولت در بلاد سنی و شبه قاره ایجاد کرد، نیست؛ آنها هم موج ایجاد کردند اما به جایی نرسدی. مشکلی که هست این است که با کمال تأسف، مسلمانهای شکست خورده از غرب، بی تعارف، مدام امیدهایی را با شعار پیدا می کنند اما چون در میدان توانایی های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی لازم را ندارند، کاری از پیش نمی برند. در این وضعیت فقط امیدشان باید به این باشد که عذابی بیاید و غرب از بین برود که خدا کند این طور شود. اما به خود مسلمانان امید زیادی نیست، مگر در یک زمان طولانی با حکومت عقل.

 

در باره موضع مرجعیت نسبت به روند سیاسی عراق صحبت کردید. الان در چه وضعیتی است؟

ببینید روزهای اخیر یک تلاشی را مالکی و اطرافیانش آغاز کردند که بگویند در ایران، همه صداها علیه وی نیست. حتی یکی از علمای وابسته به آن گروه که در ایران هم حامی دولت قبلی بود، به رغم خواست آیت الله سیستانی که امروز مورد تأیید کامل علمای عراق و ایران است، بیانیه داد. شاید اتفاق نظری که میان مراجع قم و نجف در باره آیت الله سیستانی در این زمان هست، هیچ گاه روی یک مرجع تقلید در حوزه سیاست به این اندازه نبوده است. خوشبختانه علمای ایران بلافاصله متوجه قضیه شدند و اعلام حمایت کردند. آیت الله صافی تاکید کرد که مسائل عراق باید با نظر آیت الله سیستانی حل و فصل شود. همین طور شایع شده بود ـ یعنی شایع کرده بودند ـ که آیت الله وحید در این باره نظر دیگری دارد که ایشان بلافاصله تکذیب کردند و خبر آن هم اولین بار در همین خبرآنلاین منتشر شد. آیت الله مکارم در این باره بیانیه رسمی دادند و از آیت الله سیستانی حمایت کردند.

من تأکید کنم که با شناختی که از آیت الله سیستانی داریم، می دانیم که ایشان اهل مداخله خلاف قاعده در روند سیاسی نیستند و همیشه به مصالح مردم عراق، شیعیان و به خصوص در اندیشه رفاه مردم عراق بوده اند. هر زمان لازم بوده از دولت عراق حمایت کرده و هر گاه قدمی کج گذاشته اند، انتقاد کرده است. ایشان یک قانون گرای درجه اول است و نه تنها میان شیعیان یا مردم عراق که در تمام دنیا به این ویژگی شناخته شده است. تصمیم آیت الله سیستانی به مصلحت عراق و مردم این کشور از همه طوایف است و راه مبارزه با داعش نیز با کمک مردم سلحشور و انقلابی و مجاهد عراق همین است. نباید دیر کرد، مسوولیت خرابی تاکنون بر عهده مالکی است، اگر از این پس وضع بدتر شود، باز هم بر عهده او خواهد بود.

کردها در این میان چه موضعی دارند و دنبال چه چیزی هستند؟


کردها مواضع مختلفی دارند و این هم به تنوع و تعدد احزاب و گروه ها و حتی طوایف داخلی آنها باز می گردد. در دو سال گذشته، گروه بارزانی، در مقایسه با جناح طالبانی که معقول حرکت کرده، رفتار خوبی در حوادث عراق نداشته و دلیل آن افزون بر خودسری های بازرانی، از نظر خودشان در رفتارهای نادرست مالکی هم هست که حرف پر بیراهی نیست. اما این که بارزانی به این بهانه یا هر دلیل دیگری، به سراغ ترکها رفته یا از عرب سنی شورشی دفاع کرده، جای دفاع ندارد. کردها نه از نظر قدرت نظامی و نه موقعیت سیاسی در حدی نیستند که بخواهند بدون حمایت ایران یا دولت مرکزی عراق، دوام بیاورند. این تجربه مال این یک دهه و دو دهه نیست، از زمان شاه بوده است. اگر کسی از آنها فکر می کند که می توانند به اسرائیل یا جای دیگری دلخوش کنند اشتباه می کند. این اولا.

ثانیا شرایط شکننده کردها از هر نظر است، برای مثل کردها یک مشکل داخلی مهم دارند که حضور اسلام گراهای کرد افراطی است که بالقوه و حتی گاه بالفعل همراه با داعش و گروه های افراطی هستند. این یک نگرانی دیگر است که منطقه کردی را تهدید می کند.

رفتار نادرست کردهای بارزانی در همراه شدن با جریان داعش و بعثی با شرکت در نشست های آن ها در ترکیه و اردن، و اعتماد نادرست به آنها سبب شد که ساده لوحانه خیال کنند داعش به سراغ آنها نخواهد آمد. اما با تصرف سنجار و زمار و نزدیک شدن به دهوک، روشن شده است که همه این تصورات اشتباه بوده و لذا بارزانی که تا دیروز بحث استقلال کردستان عراق را مطرح می کرد، حالا به فکر مبارزه با داعش افتاده و درخواست کمک از این طرف و آن طرف کرده است.

تجربه تاریخی نشان داده که در منطقه، مهم ترین مدافع کردها ایران و شیعیان هستند. این تاریخاً هم قابل اثبات است. نه عرب سنی و نه گروه های افراطی، هم به خاطر مشکلات سرزمینی و هم مسائل دیگر، به هیچ روی با کردها توافقی نخواهند داشت و رفتاری نه بهتر از صدام بلکه به مراتب بدتر با آنها خواهند کرد. اقدام اخیر دولت عراق برای اعلام حمایت از کردها بسیار مهم است و نباید ذره ای تردید که باید دولت در این زمینه به کردها بپیوندد. اگر اوضاع سیاسی عراق درست شود، بسیاری از این مشکلات هم برای کردها و هم برای برخی از عشائر معترض حل و فصل خواهد شد. من ترس آن دارم که اگر کردها راه خطا بروند دوباره باید جایی برای آنها در اطراف کرمانشاه یا حتی کرج پیدا کرد.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر