بخش عمدهای از معضلات جامعه ایران ریشه در ساختار عوامگرایانه آن دارد به نحوی که از یک سو طرز نگرش آحاد جامعه به جوانب گوناگون فردی و اجتماعی دارای نواقص و اشکالاتی است و از سوی دیگر حرکتی جدی و ثمربخش از جانب ارگان های تاثیرگذار مشاهده نمیشود تا جایی که بعضا همسویی و جهت گیری با این عوامگرایی قابل مشاهده است.
شاید بتوان گفت پس از خانواده، دو ارگان کلیدی "آموزش و پرورش" و "صدا و سیما" مهمترین تاثیر و بازده را بر جامعه ایران در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، دینی و... داشته و نیز نقش مهمی در جهت دهی افکار عمومی، ارتقای سطح آگاهی و تربیت نسل جدید ایفا میکنند.
برای نمونه کودکی را در نظر بگیرید که در مدرسه با قوانین شهروندی و احترام به حقوق دیگران (به طرز صحیح) آشنا میشود. حال همین کودک به تماشای برنامههای فرهنگی-تفریحی-آموزشی تلویزیون مینشیند که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم سعی در القای هنجارهای آموزشی دارد. بدین صورت رفتار کودک که متاثر از مدرسه و تلویزیون است، میتواند بر اجتماع دوستان یا خانواده نیز تاثیرگذار باشد که پس از چندی با نسلی مبادی آداب اجتماعی روبرو هستیم که دیگر از سر نا آگاهی خطوط قرمز هنجارهای اجتماعی را رد نخواهند کرد.
به جرات میتوان گفت ریشه بسیاری از ناهنجاری های روزمره در نظام آموزشی و رسانه های جمعی نهفته است. اگر برنامه های آموزشی با در نظر گرفتن ذائقه مخاطب و بر پایه اصول علمی از جانب این دو سازمان اجرا گردند، نه تنها موجب ارتقای سطح آگاهی شده بلکه القا و تاثیر بسیاری از ناهنجاری های موجود در رسانه های خارجی و شبکه های اجتماعی را به حداقل می رساند.
پیاده سازی چنین فرایندی نیازمند حضور افرادی آگاه و متخصص در حوزه های جامعه شناسی، روانشناسی، علوم تربیتی و رسانه ای در قالب تیم سیاست گذار و هدایت کننده است تا با در نظر گرفتن تمامی جوانب اقدام به طراحی و پیاده سازی برنامه های تربیتی و آموزشی نمایند.