بازدید 30683

نوستالژی دهه شصتی‌ها؛ وضعیت قرمزی که بعدها سفید شد!

روزهای تعطیلی مدارس و کلاس‌های درس سرپایی و تلویزیونی، روزهای صف ایستادن برای نفت و شب‌های بی برقی و اوشین و فرار به زیر پله و پناهگاه... روزها و شب‌هایی که مردم در کنار هم، تلخی‌ها و شیرینی‌ها را قسمت می‌کردند و کسی به فکر دزدی و اختلاس و رأی بیشتر و کمتر نبود...
کد خبر: ۱۹۶۹۵۹
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۰ 15 October 2011
سرویس فرهنگی ـ «حمید نعمت‌الله» هرچند با تعدد شخصیت و داستان‌های فرعی، گاه روند اصلی داستان را از دست می‌دهد اما به واسطه زحمات و ظرافت‌هایی که به کار برده، لحظه‌های نوستالژیکی را به ویژه برای مخاطب دهه شصتی خلق کرده است.

به گزارش «تابناک»، هرچند تلویزیون کمتر ظرفیت ساخت، تولید و پخش دو سریال خوب در یک سال را داشته، امسال و در صورت نمایش مجموعه «کلاه پهلوی»، این قاعده نانوشته به طرز عجیبی به هم می‌ریزد. پس از شاهکار «مختارنامه» و حالا هم مجموعه شبانه «وضعیت سفید» باید منتظر ماند و دید آیا قطار ساخت سریال‌های پرهزینه، پرسروصدا و کم رمق ـ مانند همه سریال‌های ماه رمضانی تلویزیون ـ جای خود را به مجموعه‌های دلنشین، ملموس و با زحمت می‌دهد؟!



پس از «بی‌پولی» ساخته حمید نعمت‌الله، امیدواری‌ها درباره تقویت ژانر اجتماعی، قصه‌گو و البته شوخ‌طبعی سینمایی افزایش پیدا کرد و حالا «وضعیت سفید»، تک برگ این روزهای تلویزیون است که جدای از قصه و پرداخت، جای خالی همه شبکه‌های از راه مانده در جذب مخاطب را پر کرده است، در روزگاری که نیروی انتظامی، بیت‌المال را برای ساخت هفت بخش یک سریال تخیلی ـ که بیشتر از آنکه تبلیغ ناجا و زحماتش باشد، طعنه و تمسخر و گاه تخفیف رفتارهای این نیروی پرتلاش است ـ این سریال روزها و شب‌های التهاب و استرس مردم ایران را به زیباترین شکل و در قالب یک درام خانوادگی دوباره زنده کرده است.

روزهای تعطیلی مدارس و کلاس‌های درس سرپایی و تلویزیونی، روزهای صف ایستادن برای نفت و شب‌های بی‌برقی و اوشین و فرار به زیر پله و پناهگاه... روزها و شب‌هایی که مردم در کنار هم، تلخی ها و شیرینی‌ها را قسمت می‌کردند و کسی به فکر دزدی و اختلاس و رأی بیشتر و کمتر نبود... روزهایی که ملت ما عاشقانه پای مرزهای کشور «گربه نشان» خود ایستادند... روزهای نزدیکی دل‌ها و چهره‌ها و برداشتن خط‌‌کشی بالای شهر و پایین شهر...



مجموعه «وضعیت سفید»، سرشار لحظه‌های نوستالژیک دهه شصتی‌هایی است که حالا به نسل سوم معروف شده‌اند؛ نسلی که در جنگ بزرگ شدند و قد کشیدند و پس از جنگ به بلوغ رسیدند و حالا با دیدن تصاویر تلویزیونی آن روزها ـ که انصافا کم نادرست است و بسیار دقیق چیده شده ـ به وجد می‌آیند.

«وضعیت سفید» داستان خانواده‌های ایرانی آغاز انقلاب است؛ با همه رنج‌ها و لذت‌ها؛ با همه سختی‌ها و بحران‌ها، با همه فراز و نشیب‌های پس از یک انقلاب دوست‌داشتنی... با جوان‌هایی که یا در سر عشق ژاپن را می‌پروراندند و یا سر به ‌زیر، دنبال زندگی خود بودند... روزگار خانه‌های بزرگ و مهمانی‌های هفتگی، روزگار پیکان و موتور و کوپن بنزین، روزگار موهای فری و مقنعه‌های چانه بلند...



نخ تسبیح این سریال پر مهره و پر چهره و پر شخصیت که داستان‌های تودرتوی زیادی را هم در دل خود جای داده است، بی‌گمان «خانواده ایرانی» و جایگاه مکرم خانواده است. هرچند محور داستان شاید با خرده‌داستان‌های فرعی برخی خصائل و رذایل اخلاقی را هم در پازل کلی با خود همراه داشته باشد اما نقش «مادر» و در نگاهی دیگر، «ایران» را تداعی می‌کند که گویی همه افراد با همه سلایق و دیدگاه‌ها باید زیر این چتر حمایتی، جمع شوند و در کنار هم باشند و نه در مقابل هم.

شخصیت‌پردازی خوب، در کنار طراحی صحنه، ظرافت‌های تاریخی و رعایت زمان ساخت سریال، همگی نشان از زحمت بی‌نظیر کارگردان و تیم تهیه کننده است که شما در سرتاسر این قسمت‌های پخش شده، کمتر گافی را برای تداعی ایران دهه 90 می‌بینید؛ از تلفن‌خانه‌های راه دور تا تلویزیون‌های سیاه و سفیدی که با مشت، تصویر سالم را پخش می‌کرد، از ماشین‌های خارجی قدیمی کادیلاک و بی‌ام‌دبلیو تا آتاری و گردسوز و علاء الدین...



با این حال، «وضعیت سفید» که تا اینجا به خوبی مخاطب خود را یافته و آن را جذب کرده، در دام سرگردانی گرفتار شده و گویا به لحاظ داستانی کمی با مشکل روبه‌رو شده است. به عبارتی، داستان‌های فرعی و خرده‌روایت‌هایی که قرار بوده به محور اصلی داستان کمک کنند، هم‌اکنون خود محور شده‌اند و این می‌تواند به ریزش مخاطبی که پس از شناخت شخصیت‌ها، آن هم در یک ریتم بسیار مناسب در قسمت‌های ابتدایی، شناخت فضای داستان و شناخت محور اصلی روایت، منتظر رخدادهای جدید و پیشبرد داستان اصلی باشد، کمک کند.

این رویداد در بسیاری از مجموعه‌های تلویزیونی ما رخ می‌دهد که ضرباهنگ و ریتم خوب قصه، پس از مدتی، به کندی و کسل‌کنندگی ختم می‌شود و مخاطب دیگر نمی‌پذیرد که پس از پانزده قسمت همچنان سریال در پیچ و تاب ریزه‌کاری‌های شخصیت‌ها باشد و روند داستان اصلی پیش نرود.



با این حال، باید از تدوین، طراحی صحنه و لباس، موسیقی، تیتراژ کولاک ابتدایی آن و همچنین بازی‌های بسیار خوب حتی برخی نابازیگرها، در این مجموعه تقدیر کرد، به ویژه که بازی‌های ماندگاری در این سریال با توجه به زمان و مکان قصه، خلق شده که نمی‌شود به راحتی از کنار آن گذشت.

افزون بر اینکه قصه، دیالوگ‌ها و بیان دیالوگ‌ها از سوی شخصیت‌های این سریال نیز خیلی خوب و حساب‌ شده است و این در کنار طنز همیشگی کارهای نعمت‌الله، دیدن این سریال نوستالوژیک را برای همه لذت‌بخش می‌کند.

«تابناک» امیدوار است، مدیریت شبکه سوم سیما که برای سریال ضعیف و ناامید کننده «5کیلومتر تا بهشت» جلسه تقدیر و تشکر برگزار کرد، قدر این مجموعه و زحمات عوامل را بداند و با برگزاری یک نشست تقدیر ویژه، سطح آن را به سطح سریال ماه رمضانی خود، پایین نیاورد.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۷۷
يادش بخيرروزاي خوبي بودهمه چيزفراوان بودقيمت خونه وماشين مناسب بودخدالعنت كنه كساني راكه ازسال 85باعث گراني خونه شدند
سریال بی سروته و بی معنی .یکسری لوازم و ماشینهای قدیمی جور کرده که فقط نشان داده بشن .ربطی هم به هم ندارن یک سمساری ساخته. می تونست کارگردانی خیلی بهتری داشته باشه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
معلومه که اصلا در آن زمان نبوده ای و حال آن دوران را درک نکرده ای.
سلام .مقاله خوبی بود .من می خواستم ازتون بخواهم راجع به کلمات جدیدی که تو زبان فارسی میان و نب استفاده اش فرا گیر می شه بنویسید .مثلا همین واژه نوستالژیک .دیگه داه حالم بد می شه اینقدر این لغت رو تو تلوزیون و رادیو و مطبوعات شنیدم.
پاسخ ها
ناشناس
| Saudi Arabia |
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
تو بگو " دل تنگک" و یا "یادرانه" تا حالت بد نشه
سریال بی موضوع ، بی مفهوم ، گنگ و بی مایه ای است که بدآموزی هم دارد !!
و همچنین نوستالژی سریال "ارتش سری" با کسلر و سرگرد راینهارد خوش تیپ و "لبه تاریکی" با بازی جودان بیکر و ....
این مجموعه با وجود همه خوبیهاش کم گاف نداده
تو بگ گراند یکی از صحنه ها دکل بی تی اس (آنتن موبایل)خودنمایی می کرد البته شایدم اون موقع برخی آقایون موبایل داشتن و ماها ندیده بودیم
یا اینکه پوشش آقایون و خانومها مخصوصا بازیگر نقش مهناز (خانم ریاضی) که تیپش بیشتر به دهه هشتاد می خوره تا شصت یا شایدم ایشون بسیار باکلاس بودن و از زمان خودشون بیست سال جلوتر بودن...
یه کمی دقت این سریال رو بهتر می کرد
در یک کلام خسته کننده و بدون ریتم و اهنگ منظم است و دارای شخصیتهای نخ نما و داستانی ضعیف چهار قسمت ان به خرید تلوزیون و گرفتن یک شماره تلفن سپری شد خواهشا اینقدر تبلیغ بیخود نکنید و صداو سیما را تنبل بار نیاورید
مرسي خيلي قشنگ بود...خيلي...گرچه از اين کارا از شما بعيده ها...ولي محض اوناي که مي گن تابناک فقط گير مي ده هم خوب بود
سریال عالی و خوش ساختی است .
دعواهای فامیلی و بازیهای آن زمان بسیار خوب پرداخت شده است .
یادش به خیر ما بچه های دهه اضطراب ودلهره ایم اما همین حالا هم با لذت از اون اضطرابها حرف میزنیم واز دیدن این سریال که ما رو پرت میکنه به یک نوستالوژی تلخ وشیرین لذت میبریم
کجایی جوانی که یادت به خیر
نوستالژي يعني چه؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
نوستالژی Nostalgia را می‌توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه است. واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاه است، تعریف کرده‌است.
از فیلمبرداری استثنایی و نماهای جذاب فیلم هم غافل نشیم! این نماها گاهی اونقدر دقیق گرفته شدند که کلی حرف برای گفتن دارند.
تابناک» امیدوار است، بی خود امیدوار است
خيلي اين سريال را دوست دارم براي اينكه از آپارتمانهاي شيك و پيك در اون خبري نيست هر چي هست خود ما مردم هستيم
hاحسنت
سریال خوبی است
سلام.من به طور گذری این سریال رو دیدیم ولی دیالوگهای طولانی به همراه استفاده بی شمار از بازیگرانی بی تجربه باعث شد تا عطای دیدنش رو به لقاش ببخشم.
اين فيلم ميبايست در شهرهاي مرزي جنوب و يا غرب كشور كه در طول هشت سال دفاع مقدس همه روزه در زيز بمبارانهاي صدام لعين قرار داشتند ساخته ميشد نه در تهران كه فقط چند موشك و بمب خورد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۳
شما یادت نمیاد یک زمانی ایران یک پارچه بود و توی دل ها غوغا بود ، همه غم هم رو میخوردیم چه آنکه لب مرز بود چه آنکه در پایتخت، آن زمان هنوز سهم خواهی رواج نیافته بود و کسی نمیگفت مثلا ما بیشتر داریم کشته میدیم یا ما بیشتر جنگیدیم و.... احتمالا شما برای دهه 70 یا 80 نیستی برادر؟
اکثر بازیگرها بازی زیبا همراه با طنز ریزی از خود نشان داده اند.
معلومه کارگردان زحمت زیادی کشیده.
فیلم زیباییه تصویر برداری فوق العاده با تحرک تمام بازیگران حین فیلم برداری. ولی داستانش کمی اروم و بی هیجانه.
جفنگ ترین فیلمیه که تا حالا دیدم
اصلا سر وته نداره
مجموعه ی وضعیت سفید یه شاهکاره از اون سریالهاست که از ابتدا جذبت میکنه تمام آدماش واقعین بازیها حرف نداره و صحنه هاش اونقدر طبیعیه که خودتو تو حوادثش میبینی و با ادماش یکی میشی
دست عوامل سریال درد کنه که باعث شدن بعد از مدتها یه سریال درست و حسابی ببینیم !
برنامه خيلي قشنگيه ممنون دستتون درد نكنه
سلام
کلمه نوستالوژی را باید بدون واو نوشت یعنی :نوستالژی.
ازنکات ظریف وجزئی این فیلم برای امیدواربودن
دهه شصت شمسی مطابق با روزهای اوج تیم ملی هلند(نارنجی ها)بوده که ما پوستر این تیم را دراتاق اهنی هنگام حضورامیروچیدمان جدید اتاق می بینیم.
تابناك بجاي نوستالژي از واژه "غم يادانه" استفاده كن
سعي كن! تو مي توني
تو این سریال حال و روز کسایی رو نشون میده که تو سالهای خون و اتیش پشت سر یکسری رزمنده قایم شدند تا امروز مدعی انقلاب و جنگ باشند و سهام دار مملکت!!!!
واقعا این سریال فوق العاده است...اونقدر دکوپاژ و بازیها طبیعیه که واقعا متوجه نمیشی داری فیلم میبینی...توجه به ریزه کاریها توش محشره... انگار که یه جمعی نشستن همه خاطرات اون دوره رو نوشتن و بعد به تناسب به کار بردن...دستشون درد نکنه...
بسیار عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خیلی سریال بی سر و تهی است
عالی بود. بخصوص تیتراژ این سریال واقعا خاطره انگیزه.
این سریال با تمام خوبی ها و بدیهایی که داره یه نکته مهم داره و اون هم اینه که همه ما احساسش میکنیم . یعنی دقیقا مثل روزاییه که هممون گزروندیمش
من که با دیدنش فقط خاطراتم زنده میشن و اصلا متوجه میزان کیفیتش نمیشم .
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل