پسر جوان وقتي با مخالفت خانوادهاش مبني بر ازدواج با دختر مورد علاقهاش روبهرو شد، براي راضي كردن آنها نقشه خودكشي از يك ساختمان 8 طبقه را طراحي كرد.
به گزارش «جامجم»، چند روز پيش مردي با سامانه 125 آتشنشاني در مشهد تماس گرفت و براي نجات مرد جواني كه بالاي پشت بام يك ساختمان 8 طبقه رفته و قصد خودكشي داشت، تقاضاي كمك كرد.
ماموران آتشنشاني با حضور در محل حادثه كه مركز شهر بود، مشاهده كردند جواني بالاي پشت بام ساختمان رفته و جمعيت بسياري در محوطه ساختمان تجمع كردهاند.
آتشنشانها به گفتوگو با مرد جوان پرداختند تا او را از تصميمي كه گرفته منصرف كنند، اما او حاضر به پايين آمدن از ساختمان نبود و فرياد ميزد اگر پدرم با ازدواج من و دختر مورد علاقهام موافقت نكند، خودم را به پايين پرت ميكنم.
آتشنشانها با پي بردن به خواسته مرد جوان، با پليس 110 تماس گرفته و ماجرا را خبر دادند.
خودكشي براي ازدواج
دقايقي بعد با حضور ماموران انتظامي در محل حادثه، عمليات روانكاوانه براي نجات وي آغاز شد، اما مرد جوان فقط خواسته قلبياش را تكرار ميكرد و با تهديد از ماموران ميخواست، محل حادثه را ترك كنند، در غير اين صورت تصميم به خودكشي را عملي ميكند. عمليات نجات همچنان ادامه داشت تا اين كه پس از چند ساعت ماموران انتظامي پدر و دختر مورد علاقه مرد جوان را شناسايي كردند و آنها را به محل حادثه آوردند. مذاكره با مرد جوان آغاز شد و او به محض اين كه متوجه حضور دختر مورد علاقهاش در ميان جمعيت شد، فرياد زد، من قصد ازدواج با دختر مورد علاقهام را دارم. اگر خانوادهام همچنان با اين وصلت مخالفت كنند، خودكشي ميكنم و آرزوي ازدواج فرزندشان را به گور ميبرم. دختر جوان با شنيدن صداي مرد مورد علاقهاش با التماس از وي ميخواست، از تصميمي كه گرفته صرفنظر كند، اما بيفايده بود.
پدر، ناجي فرزندش شد
مرد جوان همچنان اصرار به خودكشي داشت تا اين كه ماموران از ميان انبوه جمعيت صداي مردي را شنيدند كه فرياد ميزد، پسرم خودكشي نكن، من با ازدواج شما موافقت ميكنم. ماموران با ديدن مرد ميانسال كه ملتمسانه از پسرش ميخواست تا خودكشي نكند، وي را از ميان جمعيت بيرون آوردند و مقابل در ورودي ساختمان بردند. در همين موقع مرد جوان با ديد پدر فرياد زد تا چند دقيقه ديگر براي هميشه از شما دور ميشوم و بعد خود را به چند قدمي ديوار پشتبام نزديك كرد تا تصميم خود را عملي كند، اما گريهها و وعده پدرش اثرگذار بود چون او مرتب ميگفت: پسرم من با ازدواج تو و دختر مورد علاقهات موافقت ميكنم. فقط خودكشي نكن. پسر جوان كه با شنيدن حرفهاي پدر شوكه شده بود، سر جايش ميخكوب شد.
آتشنشانها و گروه نجات با استفاده از اين فرصت به پسر جوان نزديك و مانع از خودكشي وي شدند.