اثرپذیری افراد از فیلمها و سریالهایی که در رسانههای تصویری نمایش داده میشود انکارناپذیر است و اساساً فیلمها و سریالها برای همین اثرگذاریها تولید میشوند. آنچه در حوزه رسانههای مدرن (از جمله ماهواره) روی میدهد از این قاعده مستثنا نیست. در حقیقت، نباید پرسید آنچه در فیلمهای ماهوارهای پخش میشود
روی شرایط خانوادگی ما تاثیر دارد (که حتماً دارد)، بلکه پرسش مهمتر این است که چرا در شرایط حاضر چنین سریالهایی به خورد خانوادههای ایرانی داده میشود؟
نگرانیهایی که اخیراً درباره تأثیر فیلمها و سریالهای شبکههای ماهوارهای روی خانوادهها و روابطشان ابراز میشود البته قابل تأمل است. با این حال، نویسنده به جد اعتقاد دارد آنچه در صداوسیمای ما نمایش داده میشود، به خصوص از نظر ابراز علنی خشونت و کشت و کشتارهای بیسابقه در سریالهای ایرانی، کماثرتر از مشابههای خارجی نیست و نمیتوان از این حجم از خشونت و کشتار در سریال و فیلمها و تاثیر آن بر کودکان و نوجوانان نگران نبود.
پیش از بررسی سازوکارهای اثرگذاری چنین فیلمهایی بر رفتارهای بینندگان ذکر این نکته ضروری است که در نوشته حاضر، دلایل روی آوردن خانوادههای ایرانی به چنین فیلم و سریالهایی موردنظر نیست و به جای پاسخ به این سؤال که البته سؤالی بسیار اساسی هم هست، بیشتر به دنبال آنیم که بدانیم چرا این فیلمها ساخته میشوند و وظیفه ما در برخورد با این فیلمها چیست.
ظاهراً در سریالهای یاد شده خانوادههایی وجود دارند که برحسب دیدگاههای موجود در روانشناسی خانواده، میتوان آنها را خانوادههایی ناکارآمد دانست؛ خانوادههایی که در آنها روابط اعضایش مختل و آشفته است و اعضا در تلاشند نیازهای خود را در کانونهایی خارج از منظومه خانواده برآورده کنند. چرا چنین فیلمهایی برای ایرانیان ساخته میشود و به نمایش درمیآید؟ صرف نظر از دیدگاه توطئه، چنین به نظر میرسد که سازندگان فیلمها با زیرکی و البته هوشمندی (یعنی با استفاده از مقولههایی که بسیاری از کارگردانان داخلی از آنها کمتر استفاده میکنند) در تلاشند کارهایی بسازند که با شرایط موجود بعضی از خانوادههای ما مطابقت داشته باشد تا بیننده با همذاتپنداری با آنها پیامهایشان را راحتتر بپذیرد. شاید یکی از پیامهای اصلی فیلمها و سریالها این باشد که به جامعه القا شود که مشکلات همه خانوادهها را دربرگرفته است و به شکلی در پی هنجارسازی مشکلات در خانوادهها باشند.
به عبارت دیگر، سازندگان سریالها بخشی اندک از بیش از 17 میلیون خانواده ایرانی را که به دلایلی دچار مشکلاتی هستند معرف کل خانوادهها گرفتهاند و روی آنها مانور میدهند. البته جای تعجب هم ندارد، اما از صداوسیمای داخلی عجیب است که در مسابقه با چنین سریالهایی حتی یک خانواده با خصال نیکو یعنی دارای مهر و محبت و عاطفه یا خانوادهای که زندگی عادی دارند به تصویر نمیکشد (راهکار مقابله- اگر به این واژه خیلی معتقد باشیم- با سریالهای فوق افتادن از سر دیگر بام یعنی نشان دادن پشت سر هم خشونت و پرخاشگری آن هم به شکل عریان در شبکههای داخلی نیست، بلکه راه مناسبش ساخت و نمایش سریالهایی است که در آنها خانوادههای ایرانی با کارکردهای معمولی نقشهای مثبت خود را ایفا میکنند.
به بعضی از فیلمهای ماندگار سینما که این کارکردها را به خوبی نمایش دادهاند توجه کنید، مثل «مادر» ساخته مرحوم علی حاتمی، «به همین سادگی» و «میم مثل مادر» البته این به معنای نفی آسیب در بخش اندکی از خانوادهها نیست. اما اینکه هنجارسازی آسیبها به جامعه و خانوادهها القا کنیم یک بحث است و وجود خانوادههای آسیبزا و آسیبدیده بحثی دیگر. حتی اگر به فرض هم 50 درصد خانوادههای ایرانی را بری از آسیبهای اجتماعی (از آن نوعی که در سریالهای داخلی و شبهخارجی نشان میدهند) در نظر بگیریم چرا سریالهایی برای نمایش صفات و ویژگیهای این خانوادهها نمیسازیم؟
آسیبهای اجتماعی در برخی خانوادهها وجود دارد (در این تردیدی نیست)، اما آیا پرداختن کامل به چنین خانوادههایی غفلت از خانوادههای سالم نیست؟ سازندگان و پخشکنندگان سریالهای ماهوارهای از این منظر به خانوادههای ایرانی نگاه میکنند.
بسیار خب، اما سازندگان سریالهای صداوسیما و مسئولان این رسانه از چه منظری به خانواده ایرانی مینگرند؟