از دنیا سیر شدم ....
بنظرم دولت باید هنگام طلاق و یا ازدوج مجدد زوجین رو حتما از لحاظ روحی روانی و هم اقتصادی پایش بکنه در صورت مشکل دار بودن بچه رو فورا به بهزیستی تحویل بدن ...
تا کمتر شاهد این حوادث وحشتناک و بسیار غم انگیز باشیم ...

ای کاش انسان یاد بگیرد که انسان باشد و به همنوعش احترام بگذارد مسلما بیشتر مشکلاتش حل می شود .

درستش اینه که یکی کمرش رو مثل چوب خشک بشکنه

چرا کسی نگفت این نشانه نفوذ فرهنگ غربه ؟؟ چرا نمیگن مقصر شبکه های اجنماعیه ؟؟

بعضیها چه سرنوشتهای تلخی دارن ادم میمونه چی بگه چرا؟چه کسی میخواد جواب این طفل بده شاید اگر اونم توی یک خانواده دیگه متولد میشد میتونست اینده خوبی داشته باشه پس وقتی خانوادتو خودت انتخاب نمیکنی پس جواب این طفل خود خدا باید بده

این موجود ( حتی لیاقت حیوان خطاب کردن هم ندارد) سنگدل و خونخوار هرچه زود تر به درک واصل شود. و ای کاش می شد به همان روشی که دختر معصوم و بی گناه را کشت.

تمام مادران بی فکر و بی مسئولیتی که بچه های بی گناه و شیره جونشونو به خاطر خودخواهی و کم طاقتی خودشون رها می کنن ظالم و حیوان صفتند. گاهی خدا هم طاقت ظلمی که به این بچه ها می شه رو نداره و به اونها رحم می کنه و اونهارو از زندگی دنیا خارج می کنه تا از یک عمر آزار و مشکلات روحی و جسمی خلاص بشن..

ياد ترانه غمگين و سراسر معني علي زند وكيلي افتادم :

لالا كن دختر زيباي شبنم
لالا كن روي زانوي شقايق
بخواب تا رنگ بي مهري نبيني
تو بيداريه كه تلخه حقايق

تو مثل الماس من ميموني
كه يك شب روي شونه هاش چكيدم
سرم گرم نوازش هاي اون بود
كه خوابم برد و كوچش رو نديديم

حالا من موندم و يه كنج خلوت
كه از سقفش غريبي چكه كرده
لاطم هاي امواج جدايي
زده كاشونمو صد تكه كرده

دلم ميخواست پس از اون خواب شيرين
ديگه چشمم به دنيا وا نميشد
ميون قلب متروكم نشوني
ديگه از خاطره پيدا نميشد

صدام غمگينه از بس گريه كردم
ازم هيچ اسم و هيچ آوازه اي نيست
نمي پرسه هي ! در چه حالي
خبر از آشناي تازه اي نيست

به پروانه صفت ها گفته بودم
كه شمعم ميل خاموشي من نيست
پرنده رو درختم آشيون كن
حالا وقت خاموشي من نيست


تو مثل الماس من ميموني
كه يك شب روي شونه هاش چكيدم
سرم گرم نوازش هاي اون بود
كه خوابم برد و كوچش رو نديديم.

" عسل الان يكي از فرشته اي خدا هست و روحش آرامش ابدي گرفته"

خاطرات کودکی ام تداعی شد. فقط یک یتیم از درد یتیمی خبر دارد.

بهزیستی مسئولین مدرسه وظیفه ای نداشتند یا اصلا" براشون مهم نبوده ؟ متاءسفانه ارگانهای مسئول خودشان را به بیخبری زده اند . همسایه لا اقل شماها اهمیت میدادید شاید این اتفاق نا هنجار پیش نمی آمد . و خیلی متاءسف شدم این اتفاق در مشهد افتاده و ما با هزار آرزو به آنجا میآییم تا حاجت بگیریم . مسِئولین آن شهر به خود بیایید .