حیف شد دوجوون به خاطر اینکه همدبگر دوست داشتن وعده ای این وسط مخالفت کردن خدا ازسرتقصیر این دو جوون بگذر
ناشناس
|
|
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
1
پاسخ
سلام .گشنگی وبیکاری عشق حالیش نمیشه
ناشناس
|
|
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
ای بابا
عجب عشقی
چه دردناک
سلما
|
|
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
کاااافر دلم واسشون آتیش گرفت
هیوا
|
|
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
ما که دهه شصت بودیم اینقدر تکالیف و درس به ما میدادند که فرصت سرخاروندن نداشتیم که از ترس مشقها و تکالیف شب و روز همش درگیرش بودیم ولی الآن خودشون رو میکشن و میسوزونن و عشق و عاشقی میکنن نتیجه اش میشه این .
اگه واقعا یه برنامه ای جامع واسه همین بچه ها سختگیرانه اعمال کنن اصلا به این چیزها فکرم نمکنن .باید فکری به حال همه بچه ها و نوجوانان و جوانان کرد تا دیگر شاهد همچین اتفاقاتی تو جامعه نباشیم.
ناشناس
|
|
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
خیلی خیلی ناراحت شدم آخه چرا خود کشی:/
ناشناس
|
|
۱۵:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
واقعا متاثر شدم ، عجب روزگاری شده
ناشناس
|
|
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
خدا به باعث و بانیش نشون بده
پدرام
|
|
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
متاسفم
دکتر ف
|
|
۱۵:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۶
0
0
پاسخ
یکی رفته بود به یه بیمارستان روانی، وارد یک اتاق شد دید یه مردیه مرتب هی میگه "نگار، نگار، نگار، ..." هی میگه و آه میکشه. میپرسه این چشه میگن این یه زنی رو می خواسته به اسم نگار، هر چی اصرار کرده التماس کرده بش ندادن، بعدش نگار ازدواج می کنه و این روانی میشه. میره اتاقهای بعدی. به یه اتاقی میرسه که توش یه مرده که اون هم هی میگه "نگار، نگار، نگار، ..." ولی این بار سوزناک تر و با عصبانیت! میپرسه این دیگه چشه؟ اینم نگار رو می خواسته؟ میگن بله اینم کلی التماس کرده و نهایتا نگارو بش دادن! بعد ازیک سال اینجوری شده.
دنیا همینه! عشق و نفرت دو روی یک سکه اند اگر به کنترل عقل و خرد در نیان یا نتیجه اش میشه این یا اگر خانوااده ها اجازه بدن معلوم نیست که بعدا یکیشون اون یکی رو تو این رودخونه غرق نمی کرد یا به قول دوستان سر از دادگاه طلاق در نمی آوردن. باید یاد بگیریم و به فرزندانمون یاد بدیم، برای اهداف دنیا بصورت منطقی تلاش کنند و تنبلی نکنند ولی اگر به هردلیلی نشد، به اندازه ارزشش خودشون را ناراحت کنن.