بیچاره جوونهای ایران ، من ۳۷ سالم شد هنوز مجرد موندم ، با یه دختری سه سال دوست بودم همش بهانه اورد که بزار دانشگاهم تموم بشه بعد بیا خواستگاری ، من خواهر بزرگتر دارم ، توی این سه سال خودم پیاده میرفتم اونو دربست میرسوندم هر روز دانشگاه ، با هزارتا ذوق و شوق براش رژ و ... میگرفتم ، به خاطرش بالا شهر با قرض مغازه باز کردم که باباش نگه مغازه نداری ، خلاصه به عشق اون صبح اذان میگفت نمازم قضا نمیشد چون خدارو شکر میکردم به خاطر نعمتهاش ، ولی نگو توی دانشگاه با یه پسر بدن ساز دوست شده به خاطر ماشینی که داره ، همه زندگیم نابود شد ، کلا همه چیزهایی که ساخته بودم رو بعد اون ضربه عاطفی اتوماتیک از دستم رفت اصلا هم برام مهم نبود ، دختر همسایه بود بعد اینکه بهانه اورد من میوپاتی دارم مریضم و ... خلاصه بعد رفتنش ، سه سال هم پنجره اتاقش داغونم کرد ، به خانوادش گفتم دعوا شد و بدتر شد ، سرتون رو درد نیارم ، همه دخترا و پسرا یکی نیستن خدا کنه همه جوونا خوشبخت بشن منم قاطی اونا ، ولی من میترسم زندگی که با قسط شروع بشه نشه ازش لذت برد ، میترسم بعد اینهمه زحمت طرفم یهو عوض بشه و چون میبینه زیر مهریه هستم اذیتم بکنه ، دلم میخواد خودمو راحت کنم تا بتونم یه شب بدون ناراحتی بخوابم ، خدا جای حق نشسته ، باید هم جوونای کشور اسلامی اینجوری افسرده بشن ، تورو خدا اگه عاشق همدیگه نیستین ازدواج نکنین ، به همسر یا شوهرتون خیانت نکنین ، عشق مقدس ترین نعمت خداس که از ما گرفتنش و پول و ماشین شده معیار عشق ، ای کاش منم کسی رو داشتم برام خواستگاری بره ، بیخیال ، خوشبخت و موفق باشین انشالله