بطور کلی بالابودن نرخ ارز و پایین بودن آن هردو به ضرر اقتصاد کشور است وقتی قیمت ارز بالا باشد قاچاق مواد اولیه به خارج افزایش و تولید متوقف می شود و اجناس خارجی با قیمت ناعادلانه به دست مردم می رسد و وقتی قیمت ارز پایین باشد واردات قاچاق افزایش و کالاهای خارجی با قیمت پایین به دست مردم می رسد و باعث می شود امکان رقابت تولید کننده داخلی با کالای خارجی کاهش یابد و بهترین حالت این است که دولت چه مستقیم و چه غیر مستقیم (قرادداهای خارجی و تصمیمات غیر اصولی ) پای خود را از ارز بیرون بکشد و ارز در بازار عرضه و تقاضا معین شود و مردم هم تا حد توان خود از کالاهای خارجی کمتر استفاده کنند تا حد ممکن از مسافرت های خارجی پرهیز کنند تا می توانند صادرات کالاهای ایرانی را افزایش دهند و دلار آن در داخل عرضه شود
به راحتی می توان دلار و ارز را پایین آورد کافی است حساب کنیم در کشور چه مقدار مصرف ارز و دلار داریم و چقدر تولید ارز و دلار داریم؟ اگر مصرف دلار بالاتر از تولید آن است کافی است در گمرک را روی کالاهای لوکس و غیرلازم خارجی ببندیم و سفرهای خارجی را کاهش دهیم. درب گمرک را برای فروش کالاهای ایرانی در کشورهای خارجی باز کنیم و حتی تسهیلات بدهیم و دلار آنرا در داخل تبدیل به ریال و به صادر کننده بدهیم. شبیه کشورهایی چون کانادا و ترکیه به سرمایه گذاران خارجی که قصد سرمایه گذاری در ایران دارند انواع تخفیفات بدهیم تا با وارد کردن دلار به کشور موجبات کاهش آنرا فراهم کنیم. نه اینکه دولت دلار حاصل از سرمایه گذاری را خود برداشته و بدلیل سوء مدیریت و یا خدای نکرده اهداف پشت پرده انباشت کند و اوضاع را بهم بریزد و مجلس هم بنشیند و نظاره کند و در ظاهر همراه با مردم فقط انتقادگر باشد.
افرادی که در جریان تصویب دلار 4200 تومنی اگر ناآگاه بودند که باید محاکمه بشن که چرا بدون داشتن صلاحیت لازم پست و مقام گرفتند و اگر از روی آگاهی بوده که تکلیفشون مشخصه.
واقعاْ جای تعجب دارد که چرا در کشور ما همه چیز باید با دلار سنجیده شود دلاری که واحد پول دشمن درجه ۱ ما است و آدم احساس می کند که در این کشور کسانی وجود دارند که علاقمند هستند که امورات ما را مرتبط با دلار کنند درحالی که چیزی که در کشور باید حاکم باشد نسبت درآمد به هزینه است و همه چیز باید با این معادله سنجیده شوند از نانوایی بگیرید تا مسکن و ... یعنی اینکه هر وقت نسبت درآمد به هزینه من افزایش یافت نانوا و بنگاه دار و تولید کننده و ... حق دارد قیمت محصول خود را به همان نسبت افزایش دهد و اگر استثناعاْ محصولی متاثر از مواد اولیه خارجی بود دو حالت دارد یا مواد اولیه خارجی کاهش و یا افزایش یافته است اگر افزایش یافته است(در صورت عدم تبانی) دولت اضافه آنرا از مالیات بدهد و مواد اولیه را با قیمت ثابت به دست تولید کننده برساند و اگر کاهش یافته باشد اضافه آنرا دولت بعنوان مالیات بردارد. حداقل این موضوع می تواند نسبت به کالاهای اساسی و حیاتی مردم اتفاق بیفتد
متاسفانه مشکلات ما در تصمیم گیری ها نهفته است و نشان دهنده این است که منصب ها از یک اصول منطقی پیروی نمی کند. در حالی که منصب ها باید بر محور سلسله مراتب و تجربه و افزایش سابقه و درون سازمانی باشد ولی عکس آن اجرا می شود و برون سازمانی و بدون توجه به سلسله مراتب است و نتیجه آن چیزی می شود که ما شاهد آن هستیم. ژاپن اگر ژاپن شد به این دلیل است که سلسله مراتب و تجربه و سابقه و درون سازمانی و مرتبط بودن مسئولیت و حرفه را در نظر گرفت و این موارد را که در انگیزش ها تاثیر دارد در نظر گرفت و اگر تصمیماتی اتخاذ می شد بر اساس تفکر و تحقیق بود و اجازه نمی داد تا تصمیمات گرفته شده در فرایند اجرا سست و دچار بی تفاوتی و بی انگیزگی و سیاست زدگی شود.
در طول تاریخ کشور بی سابقه است