به قول سهراب: دل خوش سیری چند؟!!!!
من دانشجوی ارشدم، حقیقتا" از خونوادم خجالت می کشم، تا کی می خوام سر بارشون باشم! تنها امیدم برای درس خوندن اینه که از این کشور برم! برم جایی که حداقل یه سرپناهی برای زندگی داشته باشم! یه جایی که مجبور نباشم به خاطر سه وعده غذایی که تو خوابگاه بهمون می دن! منتشون رو بر سرم تحمل کنم! حقوق دکترا و .. بماند.
حقوق دکترا بماند وزارت علوم اینترنت رو هم از ما دریغ می کنه!!! تنها وسیله ای که برای ارتباط با دنیای علم داریم! الان یک سال دنبال خرید یک کتاب از آمریکا هستم هنوز نتونستم بخرم! اون وقت شما صحبت از حقوق می کنید؟
به قول اون حکایت کتاب ادبیات:
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!!!
نتیجه کیفیت پایین دوره های دکتری مخصوصا در رشته های پزشکی داره خودشه نشون میده. وقتی بیشترین شکایات رسمی مردم در مورد مسائل درمانی از پزشکان است یعنی اینکه پزشکان ما تخصص لازم برای درمان بیماریهای حتی ساده را هم ندارند. ما واقعاً نمی دانیم به چه کسی باید شکایت برد امیدوارم وضع از اینی که هست بدتر نشه. آقایان و خانمهای سیاستگذار خودشان را درگیر الفاظ کرده اید. در همایش سوم نخبگان جوان وقتی یه نماینده مجلس که خودم بهش رای داده بودم صحبت کردم چنان با تحقر با من سخن می گفت گویی همین الان از نزد خدا آمده بود...ما نیاز به تحولات عملی و بالابردن کیفیت آموزش داریم یکی از این راهها تامین دانشجویان مقاطع دکتری است. ساده ترین کاری که آقایان در وزارت علوم کردهاند دست کاری آیین نامه ارتقا بود نمی دانم به چه منظور..
سلام-من دانشجوي دکتراي برق داخل کشور بودم که با چاپ مقالات علمي در بهترين مجلات علمي (IEEE T on information theory) فارغ التحصيل شدم. با بدبختي تمام- يکسال فرصت مطالعاتي اروپا بودم و از آن به بعد به همه توصيه ميکنم وقتشونو تو کشور تلف نکنند. اينجا درس خوند زياد مهم نيست. از سربازي که نجات پيدا کنم يه روز تو ايران نخواهم ماند. لازم به ذکر است که بنده سابقا از مخالفان جدي خروج از کشور بودم
من دانشجوی سال پنجم دکترای کامپیوتر هستم. در این 5 سال همیشه در حول و حوش هفته پژوهش ، سر و صدای حقوق دادن به ما شروع می شد و به فاصله یک هفته هم کاملا فراموش می شد. اینها همه تبلیغات است و دیگر هیج...
شما را به خدا قسم مي دهيم، اين بازيها را تمام كنيد به هر چه كه باور داريد قسم، ما موش ازمايشگاهي نيستيم، بابا ما اصلا نيازي به پول نداريم. من يكي از اون بيچاره هايي هستم كه رفتم سراغ درس. از دوره كارداني تا به الان كه دكترا هستم. باور كنيد از درس خواندن در اين شرايط بيزارم.
ترس از عدم تأمین مالی در زندگی، شاید مهمترین دلیل من برای ادامه ندادن تحصیلات دکتری باشد. حالا اگه بعد از ۵ سال دکتر شدیم ... انوقت تازه باید توی سر خودمان بزنیم که چور پول در بیاریم! آخر دیگر دانشگاه آزاد هم دکتری دولتی را هیئت علمی نمیکند!
من بدبخت چی بگم؟ دانشجو دکترای دانشگاه آزاد هستم. بدون هیچ درآمدی- بورسیه نتونستم بشم. پدر ، مادرم رو از دست دادم که شاید میشد روحیه بدند بهم توی سه سال اخیر. هشت و نیم میلیون چک برگشتی دانشگاه گلوی منو داره فشار میده و برای پایان نامه هم باید 16 و نیم میلیون دیگه پول پرداخت کنم! نه راه پس دارم و نه راه پیش!
دانشجوي دكتري فردوسي مشهد هستم
دو سال پيش دانشگاهي در مالزي براي كنفرانس رفته بودم تمامي دانشجويان دكتري داخلي و خارجي را ماهيانه 1000 دلار مي دادند.
ما از مالزي فقيرتريم؟؟
اولین پیامد چنین خلف وعده هایی، افزایش بی اعتمادی مهمترین قشر دانشجویی کشور (دانشجویان دکتری) خواهد بود که نتیجه این بی اعتمادی و سرخوردگی، تلاش روزافزون آنها برای انصراف از دکتری در داخل و رفتن به خارج کشور برای ادامه تحصیل و یا بی انگیزگی در ادامه تحصیل در داخل کشور خواهد بود. دانشجوی دکترایی که قادر به تامین زندگی خود نباشد، برای پژوهش هم وقعی نخواهد نهاد!
من دانشجوی ارشدم، حقیقتا" از خونوادم خجالت می کشم، تا کی می خوام سر بارشون باشم! تنها امیدم برای درس خوندن اینه که از این کشور برم! برم جایی که حداقل یه سرپناهی برای زندگی داشته باشم! یه جایی که مجبور نباشم به خاطر سه وعده غذایی که تو خوابگاه بهمون می دن! منتشون رو بر سرم تحمل کنم! حقوق دکترا و .. بماند.
حقوق دکترا بماند وزارت علوم اینترنت رو هم از ما دریغ می کنه!!! تنها وسیله ای که برای ارتباط با دنیای علم داریم! الان یک سال دنبال خرید یک کتاب از آمریکا هستم هنوز نتونستم بخرم! اون وقت شما صحبت از حقوق می کنید؟
به قول اون حکایت کتاب ادبیات:
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!!!