جالبه که آقاي يزدي دست خط و نامه اي از امام داشت که در آن امام تاکيد کرده بود که هيچکس حق تعرض و هيچگونه اقدامي را عليه ابراهيم يزدي ندارد! او نماينده امام در امريکا بود حال عده اي که هنوز پشت لبشان سبز نشده براي گرفتن امتيازهاي استخدامي در ارگانهاي مختلف اين خوش رقصي را مي نمايند مي بايست غبطه اساسي خورد که انقلاب پاک ملت را به چه روزي انداخته ايم.
متاسفانه
با عنایات عده ایی خاص که فکر میکنند همه حقیقت نزد آنان است و دیگر هیچ...!!!
همه آنچه که به عنوان فضیلت ،عرف جامعه بود ،اکنون دیگر فضیلت نیست.
وقتی که بزرگان قوم زبان به دشنام میگشایند، وقتی در مقابل تهمت ودروغ سکوت میکنند ،انهم از نوع رضایتمندی...!!
وقتی که چنگ زدن به هر وسیله برای رسیدن به هدف توجیه میشود.
وقتی که تریبوداران مراقب گفتار و رفتار و کردار خویش نیستند و سرمشق دیگران نیز میشودند.
از جامعه چه توقعی میتوان داشت.
مگر انحطاط اجتماعی وفرهنگی چیست؟
در جامعه کنونی وضعیت:
گذشت،ایثار، کمک به هم نوع، رعایت نوبت ،رعایت ادب، رعایت بزرگتر، رعایت کوچکتر، پاکی و پاک دستی، راستی و راستگویی، صداقت ، حسن خلق، تواضع وفروتنی ، امانت داری، کسب روزی حلال ، وجدان کاری، پایبندی به سوگند، وفای به عهد وپیمان، صداقت در معامله و.....
چگونه است.
در گذشته ایی نه چندان دور داشتن این صفات وخصائل فضیلت محسوب میشد.
اما اکنون چه؟
چرا به اینجا رسیده ایم؟
اکنون نه تنها نداشتن این صفات مذموم نیست ، بلکه با اختراع واژه ها عرف جامعه تغییر نموده است.
صفات رذیله مانند :
دروغ گویی، کم فروشی، تضییع حق دیگران، شکستن عهد وپیمان، خیانت درامانت، غش در معامله، تهمت ، و....با واژه هایی مانند زرنگ بودن، کاسب بودن، همه فن حریف بودن، یک شبه ره صدساله رفتن، توجیه میشود.
زمانی کسبه بازار قبل از کاسب شدن، مکاسب را در مدارس علیمه می آموختند.
زمانی روحانیت عرف جامعه را مدیریت میکرد جون دامنش را از دنیا پس میکشید.
گفتار چون همراه با کردار بود ،در جامعه موثر بود وتاثیر داشت.
اما اکنون دیگر حوزه ها وقت رسیدگی به این امور را ندارند، چون درگیر قضا وساسیت هستند.
عهدار دین مردم،مداحان شدند که متاسفانه از سواد ودانش کافی برای راهبری جامعه برخودار نیستند.
و این وضع جامعه را اکنون می بینیم .
هر کسی تفسیر خودش از دین را داره اجرا میکنه